مقایسه ای خلاصه از جنبش خرداد ٨٨ و دی ماه ٩٦

مینا فرخنده
January 21, 2018

مینا فرخنده : جنبش و حرکت مردم با حرص و بغض فرو خورده بی کاری و گرسنگی که سالها ست بر زندگی مردم جان بلب آمده سنگینی می کرند و دیگر چاره ای جز فریاد نمی بینند

 برای اولین بار از مشهد شروع شد و دامنه اش خیلی سریع حتی به شهرهای کوچک که نامشان آنچنان با گوشها آشنا نبود هم گسترده شد. این جنبش سیلی محکمی بود به گوش حکومتیان که باعث گیج خوردن این دزدان سرگردنه شد.
 فقر، بی کاری ، گرسنگی و به خاک سیاه نشستن مردم  ناشی از دزدی و غارت گری بی حد و حساب دستگاه های عریض و طویل حکومتی همراه فک و فامیل و... آنهاست. شرکت های مالی دزد مثل قارچ از زمین سبز شده  از سراسیمگی و بی چارگی مردم سوءاستفاده کرده و ته مانده دارایی آنها را هم از چنگشان در می آورند و  به شکل شمش های طلا و یا به اشکال دیگر  از مرزهای مملکت خارج می کنند. کار و زندگی مردم برای این حکومت  پشیزی ارزش ندارد ، کارگران ماه ها بدون دریافت حقوق کار می کنند و از نظر حاکمان مهم نیست که آیا مردم به فلاکتی افتاده اند.
جنبشی که از روز پنج شنبه هفت دی ماه شروع شد اکنون آرام به نظر می رسد ،اما تا زمانی که دلایل آن  هنوز گریبانگیر مردم باشد،  مانند شعله ای زیر خاکستر با وزش کوچکترین بادی دوباره زبانه خواهد کشید.
سراسری شدن حرکت مردم باعث شد که نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی در عرصه ناگهانی واقعیت به صحنه بیایند وهر کدام از این نیروها با عینک خود به بررسی این جنبش می پردازندو هر یک واکنش های مختلفی که نشان داده اند درخور بررسی و تامل است.
برای شروع می توان از امریکا و برخورد ترامپ گفت، رئیس جمهوری که نماینده مرتجع ترین گرایش سرمایه داری است و انتخاب شدنش به این مقام  خود نشانه گندیدگی سرمایه داری امریکاست. رئیس جمهوری که هر کلمه اش مایه شرم و جنجال درسطح جهان می شود.
ترامپ در ربطه با شورش و ناآرامی ها در ایران شورای امنیت سازمان ملل را فراخواند. علیرغم هیاهو و هارت و پورت او بر این مبنا که امریکا و شورای امنیت می بایست در مقابله با حکومت ایران فعال باشند و" به دفاع از مردم بپردازند"، اجلاس شورای امنیت به دلیل  مخالفت اروپا با "دخالت در مسائل ایران" بدون  نتیجه پایان یافت. در واقع امریکا و قدرت های اروپای بخاطر مشکلاتی که در منطقه گریبانشان را گرفته و آنها را در حل مسائل درمانده نموده است محتاط تر شده اند. اما مهمترین مسئله  برای آنها این است که هیچ آلترناتیوی در مقابل حکومت ایران ندارند. اگر آنها در گذشته توانستند خمینی را در اروپا توی ترشی بخوابانند و بعد هم او را بر ضد انقلاب سال 57 علم کنند بخاطر این بود که خمینی با استفاده از امکاناتی مانند مساجد، هیئت ها، حوزه های علمیه توانسته بود با وجود خفقان مسلط در رژیم شاه نیروهایش را در ایران سازماندهی کند و در داخل کشوراز نیروو پایگاه  واقعی خود برخوردار باشد.
اکنون امریکا و اروپا هیچ نیروی  که حضور واقعی در ایران داشته باشند را نمی یابند، مجاهدین گه گاه در مقابل امریکا و کشورهای اروپایی  عشوه گری می کنند تا خود را به عنوان آلترناتیو به این قدرت ها بقبولانند، اما مجاهدین خود بهتر از هر کسی می انند که هیچ پایگاه مادی در ایران ندارند.
طرفداران ولیعهد سابق هم که رویای برگشت به ایران را در سر می پرورانند و نزد خود طرح های مختلف حکومتی هم دارند. اما هیچ پایگاه مادی سازماندهی شده ای هم در ایران ندارند.
ناظران و منقدان سیاسی در اروپا گاها در بحث های مطبوعاتی خود یادی از بنی صدر می کنند، ولی جالب این است که حتی طرفداران بنی صدر هم خودشان  از بی عرضگی بنی صدر می گویند.
این ها همه در شرایطی است که قدرتهای امریکا و اروپا با مشکلات عمده ای برای حفظ امنیت خود مواجه اند و اروپای واحد زیر فشارهای اقتصادی تقریبا مفهوم اولیه خود را از دست داده است.
اروپا  در رابطه با ایران  هیچ حرفی برای گفتن ندارند . امریکا تنها با تشدید  تحریم ها سعی دارد افسار حکومت ایران را در دست خود بگیرد. البته گسترش و تمدید تحریم ها  برای امریکا هم فال است و هم تماشا ، چرا که میخواهد هم حکومت ایران را با زیر فشار گذاشتن  به زور تحت کنترل نگه دارد و هم با فشار بیشتر اقتصادی که بر مردم ایران آنها را هر چه بیشتر به روز سیاه بنشاند تا مبادا روزی کمرشان راست بشود.
از تشکل های کارگری کمابیش زمانی که موج حرکتی مردم رو به نزول بود اعلام موضع ها و بیانیه هایی در فضای مجازی دیده شد. از فعالین کودکان کار و زنان بطور فردی مقالات و موضعگیری هایی انجام گرفت. شاید همانطور که یکی از دوستان فعال حقوق کودک می گفت با وجود تظاهرات ودرگیری ها  در سطح شهربه فعالیت خود مشغول بوده و برای کارهای دیگر فرصت نداشته اند. فقط امید این است که این دیدگاه "ما به سیاست کاری نداریم" باعث نشده باشد که صدای مردم عاصی را نشنویم  و هم طبقه ای های خود را در لحظه ای که به ما نیاز دارند تنها بگذاریم.
 مقایسه جنبش 88 و جنبش روزهای هفت دی تا جمعه 15 دی 96 .
 اعتراضات سال 88  آشکارا بخاطر تقلب در رای گیری آغاز شد. مردم در این جنبش "سبز" میان بد و بدتر، بد را انتخاب کردند و خواست محوری شان در قالب همین نظام  مخالفت با تقلب در رای گیری و مطالبه قانون عادلانه و گشایش سیاسی بود. سرکوب اعتراضات جوانان و تظاهرکنندگان از همان روز اول با وحشیگیری هر چه تمامتر آغاز  شد، با وجود  اعتراض های سراسری در خارج از کشور برعلیه این وحشیگری ها موضع گیری آشکاری از جانب امریکا، اروپا و شورای امنیت در مقابله با این سرکوب وحشیانه دیده نشد. اعتراضات  در داخل کشور  اکثرا درپایتخت و شهرهای بزرگتر صورت گرفت و جوانان ما نتوانستند اعتراضات را چندان سراسری و گسترده کنند. کوشش رهبران جنبش سبز که خود بخشی از حاکمیت بودند، بر این بود که اعتراضات در همان محدوده جمهوری اسلامی باقی بماند و خط قرمز را رد نکند، البته همه می دانیم  که آنها ناموفق بودند، و این ثمره تلاش نیروهای جوان و آگاه ما بود که فعالانه در این اعتراضات شرکت  کردند، اما متاسفانه تلاش های جوانان ما نتوانست رهبری را از چنگ سبزها خارج کند.
نتیجه قطعی این اعتراضات تصفیه حساب یک بخش از حاکمیت با جناحی دیگری از آن بود. اکنون رهبران این جنبش در حسر خانگی بسر می برند.جنبش سبز هم بی لیاقتی خود را نشان داد. این جنبش با خواست اساسی مطروحه خود و رها نمودن رهبری در دست جناحی از رژیم اسلامی به بخشی از اقشار محدود ماند و خیلی راحت سرکوب شد.
جنبش هفت  تا چهاردهم دی ماه سال 96  با هر جرقه ای که شعله ور شد، مهر گرسنگان را بر پیشانی خود داشت، اگر نیروهای انتظامی و سپاه مانند سال 88 از آغاز وارد معرکه شده و دست به سرکوب می زدند، معنایش این بود که سنگ آخر را پرتاب کرده اند؛ و همه جناح های حکومتی می دانند که سنگ آخر به معنی پایان است. بخاطر اجتناب از همین پایان بود که جناح های حکومتی یکدست شده و سخنگویان مردم معترض مثل قارچ  از دل دم و دستگاه های حکومتی سبز شدند و به دلجویی مردم پرداختند. از ترس خشم مردم جان به لب رسیده، خواب حکومتیان را پریشان کرد.
 درجنبش دی ماه 96 در مقایسه با سال 88 سرکوب بیشتر در شهرهای کوچک منجر به کشته شدن تظاهرکنندگان گردید، می تواند نتیجه ناهماهنگی نیروهای انتظامی شهرهای کوچک با نیروهای انتظامی در شهرهای بزرگ بوده باشد. نیروهای انتظامی و سرکوبگر، برعکس سال 88، تا آنجا که می شد در مقطع اوج اعتراضات سعی کردند نقش کنترل کننده را بازی کنند و کمتر دست به حمله بزنند. ولی از آن مقطع که اعتراضات آرامتر شد و به نظر می آمد که قابل کنترل است، نیروهای امنیتی دست به حمله زده، فعالین آگاه و صادق این جنبش را از خیابان ها و خانه هایشان  دزدیده و به زندان آنداخته اند و برای مسلط شدن بر مردم دست سرکوب وایجاد وحشت زده اند.
تا موقعی که جنبش در جریان بود و نیروهای انتظامی  مردم خشمگین را در خیابان نظاره می کردند، حکومت در مقابل قدرت متحد موضع مدارا و سازش و مذاکره را داشت. درست موقعی که جنبش اعتراضی مردم کمی آرام گرفتن، دشمن به جوانان مردم چنگ انداخت تا جلوی حرکت دوباره این جنبش را بگیرد.
جنبش گرسنگان و بی کاران حکومت را برای چند روزی عقب راند و آنها را وادار کرد که به ذلت تمام نوار صدای خامنه ای را به عنوان نشانه ای از بی عرضه بودن رهبر جمهوری اسلامی  پخش کنند، مجبورشان کرد برای چند روزی با بزدلی به دلجویی مردم بپردازند و قولهایی به مردم بدهند.
این جنبش قدرتهای اروپا و امریکا را به جایی کشاند که برای پیدا کردن راه حل و درواقع برای جلوگیری از ادامه آن  جلسه شورای امنیت را فرا بخوانند و با بی چارگی و بدون پیدا کردن راه حلی به جلسه خود پایان دهند.
جمهوری اسلامی و سرمایه داری جهانی قدرت بی پایان جنبش مردم تحت ستم را می شناسند و به توان نهفته در اعتراضات مردم متحد واقفند و از آن وحشت دارند.
جنبش اعتراضی مردم  بالا و پایین می رود، گاه اوج می گیرد و گاه خاموش می شود و به دلیل عدم تشکل  متاسفانه با هر نشست آن  نیروهای امنیتی دست به حمله زده  و فرزندان ما را به اسارت می برند. تنها راه مقابله با تعرض و سرکوب از جانب حاکمان حرکت متشکل و آگاه مردم است. نیروهای آگاه و پیشروی ما می توانند با سازماندهی منسجم از ضربه های بعد از نشست توفان تا حدودی جلوگیری بکنند.
مینا فرخنده
یکم بهمن سال 96
21.‎01.‎2018  


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com