|
||||||
بایدن، برجام ۲ و چشمانداز آلترناتیوسازی از بالاکمیته عمل سازماندۀ کارگریNovember 10, 2020 بایدن، برجام ۲ و چشمانداز آلترناتیوسازی از بالادر این روزهایی که ۴۱مین سالگرد تسخیر سفارت آمریکا را پشت سر گذاشتهایم، دیدنی است که چطور ریز و درشتِ مقامات ج.ا دست به دعا شدهبودند تا مگر فلان برنده از صندوق انتخابات آمریکا در آید. به راستی که هیچ طنز تناقضآمیزی بهتر از چند روز گذشته نمیتوانست پوشالیبودن نظامی را نشان دهد که ژست آمریکاستیزی را بخشی از هویتش تعریف کرده است. اینجاست که باید بار دیگر نقشی را که آن گروگانگیری نمایشی در سال ۵۸ بر روند و مسیر انقلاب داشت با هم مرور کنیم؛ مرور کنیم که چطور واقعۀ گروگانگیری کارمندان سفارت، زیر پرچم دروغین «ضدیت با امپریالیسم»، مانوری بود تا هم نیروهای سیاسی چپ را سردرگم کنند، هم با توسل به آن بیشترین سرکوبهای داخلی را سازمان دهند و هم نقش محوری آمریکا و اروپا در قدرتگیری خمینی و رژیمش را در همان سالها کتمان کنند. ۴۰ سال بعد از آن اتفاقات، ۴۰ سال بعد از تزویر و تحریف، اینک دیگر نه فقط اسناد ارتباطات خمینی با سیآیای -که به درازایی تا پانزده سال پیش از انقلاب میرسد- علنی شده[۱]، بلکه به اینها باید باقی همکاریهای محرمانه و مقطعی دو طرف را هم افزود (از معاملات پنهانی سلاح با اسرائیل و آمریکا در اواسط جنگ با عراق تا همکاریهای نظامی از بوسنی تا افغانستان و عراق و سوریه). زنده نگه داشتن این سوابق در حافظه است که باعث میشود فراموش نکنیم که ج.ا در عین حال که ذاتاً یک رژیم مذهبیِ مافوق ارتجاعی است، اما به همان نسبت هم یک رژیم سرمایهداری فرصتطلب و پراگماتیست است. انجیل پُشتنویسی شده و اهدایی رونالد ریگان که در خلال مذاکرات و معاملات محرمانه دو دولت به پاس دوستی برای مقامات جمهوری اسلامی ارسال شده بود. حالا دو سال بعد از خروج ترامپ از برجام و در شرایطی که نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نفع رقیبش بایدن برگشته است، ج.ا بیش از هر زمان دیگری در تکاپو خواهد بود که مذاکرات محرمانه و پشت پردهاش را با آمریکا دوباره به جریان اندازد. فاز علنی مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا که منجر به عقد برجام شد بر کسی پوشیده نیست که در این مذاکرات محرمانه، ج.ا برای یک «توافق موضوعی» پافشاری خواهد کرد، درحالیکه طرف مقابل به دنبال یک «توافق همهجانبه» خواهد بود. دو سناریو : از توافق حداقلی تا توافق حداکثریدر سناریوی اول که مطلوبترین برای ج.ا است، حکومت فشار خواهد آورد که مذاکرات بر سر سه موضوع مورد مناقشه (یعنی الف: برنامۀ هستهای ب: برنامۀ موشکی و ج: مداخلات منطقهای) از یکدیگر تفکیک شوند و توافق بر سر هر یک مشروط به توافق بر سر موضوعات دیگر نشود. این اتفاقی است که در برجام هستهای افتاد. با این تفاوت که اکنون دیگر شرایط مانند پنج سال پیش به نفع ج.ا نیست:
اینها عواملی زمینهای هستند که احتمالاً باعث خواهند شد که آمریکا و متحدانش، بازگشت به برجام هستهای را نه «بدون قید و شرط»، بلکه موکول به مذاکرات همهجانبهتر منطقهای کنند (سناریوی دوم). بنابراین در چند ماه اولیه بعد از روی کار آمدن بایدن، شاهد تشدید کشمکش میان این دو رویکرد خواهیم بود: یعنی «اصرار بر احیای فوری برجام هستهای» (از طرف ایران) و «اصرار بر توافقات همهجانبه» (از طرف آمریکا). در جریان این کشمکش و بازی دیپلماتیک است که مانور ج.ا برای ترساندن دولت آمریکا از احتمال روی کار آمدن یک «رئیسجمهور سپاهی» (در انتصابات ۱۴۰۰)، نقشی محوری در ترغیب بایدن به احیای فوری برجام و تسریع مذاکراتش با دولت فعلی روحانی در واپسین ماههای باقیمانده خواهد داشت. اما چون توازن قوا به طور کلی به نفع ج.ا نیست، در صورت اصرار آمریکا به «مذاکرات همهجانبهتر» راه احتمالاً برای انعقاد توافقی کلیتر بین آنها بازخواهد شد؛ چنین توافقی به این معناست که:
این اقدامات منطقهای البته نه به معنای پایان دخالت ج.ا در این کشورها، بلکه به معنای تغییر شکل و استحالۀ نوع دخالتها از فاز نظامیتر به فاز سیاسیتر خواهد بود (الگوی لبنان).
تأثیرات اقتصادی-سیاسی سناریوی توافق همهجانبۀ ج.ا با آمریکا بر جامعه
اما تأثیر این توافقات در حوزۀ سیاست داخلی چه خواهد بود؟این توافق نه قرار است به انحلال نهاد ولایت فقیه بیانجامد و نه حتی تخفیف و کاهش سطح سرکوبهای داخلی. تحلیلهای سطحی از این دست که ج.ا یک حکومت استبدادی «غیرنرمال» است پس دولت آمریکا وارد سازش و اتحاد با آن نمیشود، به سرعت رنگ خواهد باخت. چون مروجان این ایدهها نخواستهاند در تمام این سالها ببینند که از خمینی در ایران تا طالبانِ افغانستان و سَلَفیهای سوریه از اتاقهای فکر همان دولتهای آمریکا تقویت و پرورده شدند. وقتی ترامپ دست دور گردن طالبان میاندازد، چرا خودش یا جانشینش همین کار را با ج.ا نکند؟ «تغییر رفتار رژیم» به شکل مطلوب آمریکا، چیزی بیش از همان رؤیاهایی که اصلاحطلبان در سر میپرورانند نیست[۴]. کافیست فعالیتهای شاخۀ برونمرزی اصلاحطلبان در خاک آمریکا (نایاک) و لیست بلندبالای حامیان مالی آنها از بین بزرگترین سرمایهداران آمریکایی را جلوی چشم بیاوریم تا یادمان نرود که چه جناحهای نیرومندی درون نظام سیاسی آمریکا، منافع خود را به تداوم رژیم و قدرتمندتر کردن اصلاحطلبان گره زدهاند. چه گواهی بهتر از این که درست در بحبوحۀ روزهای خونین آبان ۹۸، ائتلاف گستردهای از سرمایهداران آمریکایی چندین میلیون دلار خرجِ تأسیس اندیشکدهای کردند که «تریتا پارسیپور» (بنیانگذار نایاک) از مؤسسانش بود، آن هم با این هدف: تقویت قدرت نرم آمریکا در ساخت متحدان جهانی. این یعنی لابی قوی از درون دو حزب حاکم[۵] برای به رسمیت شناختن ج.ا بهعنوان متحد در منطقه و شراکت با هم فعالیت میکند. همینکه جورج سوروسِ میلیاردر که شهره است به استاد مهندسی سیاسی-اجتماعی در دهها کشور، بیست سال بعد از اولین تقلاهایش در ایران هنوز هم مهمترین شرطبندی خود را بر روی اصلاحطلبان کرده است، نشان میدهد که ما فقط با یک جناح از قدرت رژیم طرف نیستیم، با پشتوانههای قویِ خارجیاش هم طرفیم. حالا با روی کار آمدن دولت بایدن و چرخش به سمت مذاکره، البته تراژدی اصلی برای آن دسته از اپوزیسیون وابستهای میمانَد که مبارزهشان از مسیر «دلارهای آمریکایی» میگذشت؛ دو جناح پهلوی و رجوی با این واقعیت روبرو خواهند شد که بال سوم (یعنی اصلاحطلبان) آن اسب برندهای بوده که آمریکا در این رقابت، بیشترین شرطبندی را بر رویش کرده است (امری که اینجا[۶] هم پیشبینی کرده بودیم).
اما تأثیر این تغییرات بر روی مبارزات مردمی چه خواهد بود؟ برای اکثر مردم، این مبارزه، از نقطۀ رقابتهای بین آمریکا و جمهوریاسلامی شروع نشده که حالا بخواهد با توافقشان پایان بگیرد. برای اکثریت مردم ندار و عصیانزده، برای اکثریت کارگران، این جنگ یک جنگِ طبقاتی باقی میماند؛ به همین سیاق برای اقشار وسیع تحت ستم (زنان، اقلیتهای قومی و دینی و جنسی و…)، «اصلاحطلب» همان جنایتکاری باقی خواهد ماند که دستش در خون و سرکوب آنانست و هرگز نمیتواند نمایندۀ رهاییشان باشد. اما… مثل هر سناریوی «آلترناتیوسازی از بالا»، این بار هم بارِ مهندسی افکار عمومی و کنترل خشم اجتماعی بر دوش رسانه و تبلیغاتش خواهد افتاد تا از ندای «تَکرار» اصلاحطلبان بار دیگر نوای «تغییر» را مخابره کنند. باز هم به دو پشتوانه: رسانههای فربهشده از پول نفت داخل کشور از یکسو و رسانههای خارج کشوری متکی به دلارهای آمریکایی از سوی دیگر. به این ترتیب خرداد ۱۴۰۰ و انتخابات نمایشیاش نقطۀ حساسی برای مشروعیتزایی طبقۀ حاکم خواهد شد. این بار شاهد ایفای نقش پررنگ چهرههای جدیدتری از اصلاحطلبان خواهیم بود که تا پیش از این شاید فقط در نقش «فعال مدنی» ظاهر میشدند. چه بسا سیاست خشن و ارتجاعی حاکم، این بار چهرهای زنانه برای خود برگزیند و با وعدۀ رفرمهایی «از بالا» تنور انتخابات را گرم کند[۸]. در این نمایش هم طیف وسیعی از رسانههای اپوزیسیون وابسته به دلارهای آمریکا و یوروهای اروپا، از بیبیسی تا ایران وایر، تریبونی خواهند شد برای جعل قهرمانان آزادیخواهی در این انتصابات. و اما روی دیگر این بازی رسانهای مثل همیشه قطبیسازیهای جعلی خواهد بود. سناریوی نخنمای ایجاد ترس از «جداسازی جنسیتی در پیادهروها» و «جنگآفرینی» در سال ۹۲، این بار با رنگ و لعاب بیشتری در دستور کار خواهد رفت. به مردم خواهند گفت که «حق انتخاب» دارند: یا کاندیدایی که «نرمش قهرمانانه» را عملی کند یا کاندیدایی که «مقاومت تحریمگرایانه» را ادامه دهد؟ تمام این جنجال و هیاهو اما برای آنست که گفتهنشود دستور «نرمش» قبلاً از بیت و مذاکرات پشتپردهاش با آمریکا در آمدهاست! وظیفۀ اصلی در چنین چشماندازی، حفظ آن آگاهی طبقاتی است که در دی و آبان کسب شد، اما با شدت و حدت زیادی به سمت «فراموشی» آن در ماههای آینده نشانه خواهند رفت. آشکار است که در این «مهندسی اجتماعی» علاوه بر سلبریتیها و ورزشکاران رانتی، نهادهای تقلبی و غیرمستقل در حوزۀ زنان و دانشجویی هم به کمک خواهند شتافت؛ از آنسو در حوزۀ کارگری، چهرههای مستقل کارگری و معلمان هم از دام بهرهبرداریهای تبلیغاتی در امان نخواهند ماند. در یک کلام شاهد یک حملۀ تمامعیار ایدئولوژیک برای عقب زدن مهمترین سنگرهای مبارزات مردمی دو سال اخیر خواهیم بود که مقابله با آن اولویت تمام آنهایی است که قربانی سرکوب و استثمار موجود شدهاند. اینجاست که بار دیگر ثابت خواهد شد که در مقابل استمرارطلبان وضع موجود (که بوی پول نفت از آنان میآید) و آن اپوزیسیون بودجهبگیر وابسته به دلارهای دولتی، آنانی ثابتقدمتر از قبل در برابر وضع موجود خواهند ایستاد که «چیزی برای از دست دادن ندارند». خصوصاً که تمام این تغییر و تحولات در حالی دارد رخ میدهد که ما قدم به یکی از عمیقترین دورههای بحران ادواری سرمایهداری جهانی گذاشتهایم؛ همهگیری کرونا، رکود در سطح جهانی، سقوط قیمت نفت، سطوح خیرهکنندۀ بیکاری، تناوب بیشتر شورشهای مردمی و محیط زیستی که در شُرف طغیانهای جدید قرار دارد. در نتیجۀ این بحران است که نظامیگری بیشتر، قدرتگیری راست افراطی و فروپاشی نظم «دموکراسی»های سابق، در حال «عادی» شدن است. بنابراین در این وضعیت هیچکدام از این توافقات و محاسبات دولتها به آن سادگی که روی کاغذ هستند در عمل پیاده نمیشوند؛ چون یک فاکتور هست که تمام این محاسبات را مدام برهم میزند: مبارزۀ طبقاتی. شورشهای مردمی و سراسری از آمریکای لاتین تا فرانسه و عراق و لبنان و ایران و حتی خود ایالات متحدۀ آمریکا، خود بهترین گواه است که چرا دیگر «تبلیغات ایدئولوژیک» به مانند قبل نمیتواند به سادگی آشتی سیاسی و طبقاتی را هموار کند. این موضوع در مورد ایران هم صادق است. پس در بستر این تلاطم امروز بیشتر از هر زمان دیگری وقت آنست که نشان دهیم مبارزه آنانی که «چیزی برای از دست دادن ندارند»، هم لاجرم از مسیر اتحاد و همپیوندی با همطبقهایهای خود در عراق و لبنان و ترکیه و افغانستان میگذرد. بهطور خلاصه خطوط ارزیابی از وضعیت و وظایف ما در دورۀ آتی چنین خواهد بود:رویکار آمدن بایدن و چشمانداز یک توافق بزرگ بین ج.ا و آمریکا به معنای آنست که
زمانیکه اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم از ظریف دربارۀ دلایل و حدود ارتباطهای او با نهادهایی مثل «بنیاد جامعۀ باز» (به بنیانگذاری سوروس) سؤال میکنند، پاسخی که او میدهد بسیار روشنگرانه است: «آنچه بنده انجام دادم این بود که ارتباطات را محدود و منظم کردم و آنها موظف بودند هر بار به بنده گزارشی از اقدامات انجامشده ارائه دهند و اجازه ندادم کاری خارج از منافع ملی انجام شود[۹]». تیتر روزنامه جوان – شهریور ۱۳۹۷ حال آن دسته از فعالان بنگاههای «حقوقبشری» و «اپوزیسیونی» که تمام اتکایشان به دلارهای چنین نهادهایی است[۱۰]، باید از خود بپرسند که دقیقاً چه مانعی بر سر همکاری امنیتی «کارفرمایان»شان با ج.ا وجود دارد، وقتی بحث بر سر «تأمین منافع» است؟ البته دامنۀ این همکاریها در صورت توافق دو طرف، قطعاً به ایران محدود نخواهد ماند و به خارج از مرزهای ایران در عراق و لبنان و سوریه هم خواهد رسید. اما در حوزۀ وظایف داخلی:
از آن طرف وقت آنست که پوسیدگی انجیاوسازی از مبارزه را به خوبی در همین ماههای پیشِ رو شکافت و نشان داد که پایۀ مادی این تغییر بادبانها از کجاست…نشان داد که چرا استقلال از دولتها و دلارهای سرمایهداران بزرگ، پیششرط مبارزه و یک مسأله «اصولی» است و نه علیالسویه و اختیاری. کمیته عمل سازمانده کارگری – نوزدهم آبان ۹۹ لینک اصلی مطلب: https://ksazmandeh.com/?p=5549 [۱]https://ksazmandeh.com/?p= [۲] یک نمونه از این داستانسراییها، تیترهای مطبوعاتی از واکنش سردار نقدی به مذاکره بود با عنوان «انتقاد سردار نقدی از وجود زمزمۀ مذاکره با آمریکا: منتظر مجازات از سوی خدا باشید… و سرنوشت اقتصاد ایران را به رژیم در حال سقوط آمریکا گره نزنید» [۳] گزارش سازمان برنامه و بودجه نشان می دهد که طی دو سال پس از رفع تحریمها، بیشترین اثر منفی اعمال تحریمهای بینالمللی بر دهکهای پایین درآمدی به خصوص روستایی و بیشترین نفع از اجرای برجام نصیب خانوارهای پردرآمد (شهری و روستایی) شده است. https://www.mporg.ir/home/wid/ [۴] ائتلاف سیاسی نزدیک آمریکا با حکومت ارتجاعی و ضد زن عربستان، بعد از سالها فشار افکار عمومی، منجر به حداقلی از «رفرم از بالا» (نظیر اعطای حق رانندگی زنان) شد. اما برای پشتیبانی دولت اوباما-بایدن از کودتای خونین مصر، حتی همین حد از «بزک» هم تجویز نشد. در مورد ایران هم تمام شواهد نشان میدهد که «بزک» مقبول آمریکا برای چنین توافقی چیزی بیش از «تَکرار اصلاحطلبان» نخواهد بود. [۵] «سوروس» بهعنوان نمایندهای از سرمایهگذاران حزب دموکرات و «برادران کوک» بهعنوان نمایندهای از سرمایهداران حزب جمهوریخواه (که این آخری از مهمترین تأمینکنندگان مالی نایاک نیز است). [۶] https://ksazmandeh.com/?p= [۷] https://quincyinst.org/wp- [۸] https://hamshahrionline. [۹] https://www.javann.ir/ [۱۰] لیست بلندبالایی از این بنگاههای اپوزیسیون وابسته به بودجۀ «بنیاد جامعۀ باز» را میتوانید با چند دقیقه جستجو در اینترنت به دست آورید
|
||||||
مطالب مرتبط |
||||||
Copyright © 2006 azadi-b.com |