مرگ شجریان، همنوازی اركستر اپوزیسیون راست / گفتگوى پرسش با علی جوادی

مصاحبه
October 21, 2020

مرگ شجریان، همنوازی اركستر اپوزیسیون راست

 

گفتگو با علی جوادی

 

پرسش: مرگ شجریان موجب عکس العمهای فراوانی شد. عده ای بر له و تعدادی بر علیه جایگاه و نوع هنری که او نماینده اش بود، نوشتند. بنظر شما چرا مرگ یک خواننده به این درجه مهم میشود؟ چقدر مکان هنری خواننده و یا فضای سیاسی کشور در این ارزیابی مهم است؟

 

علی جوادی: ایران جامعه ای عمیقا سیاسی است. هر رویداد و تحول اجتماعی میتواند به یك عرصه تقابل و كشمكش اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. از پیروزی در یك مسابقه فوتبال گرفته تا فوت هنرمند و چهره ای اجتماعی، بهانه ای برای ابراز وجود و تعرض به رژیم اسلامی است. این ویژگی جامعه ای در حال دگرگونی و تغییر وتحول است. جوش و خروش جامعه را ما فقط در مبارزات كارگری، درمبارزه علیه فقر و فلاكت و یا در اعتراض علیه بی حقوقی زن و حجاب اسلامی و نابرابری اجتماعی و یا تلاش برای خلاصی فرهنگی و ضدیت با قوانین و سنتهای كثیف اسلامی و یا در شورشهای شهری مشاهده نمیكنیم. این رویدادها، فورانهای اجتماعی و اعتراضی در جامعه ای در آستانه یك تغییر و تحول عظیم است. مردم حكم به سرنگونی رژیم اسلامی داده اند، عملا دست به كار به زیر كشیدن رژیم اسلام و سرمایه هستند. خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ گوشه هایی از این تحول عظیم اجتماعی بودند. هر بهانه ای میتواند به مجرایی برای اعتراض توده ای تبدیل شود. فضای سیاسی جامعه نقش اساسی و تعیین كننده ای در شكل دهی به این اعتراضات دارد.

 

مكان هنری و سیاسی فرد در این واكنش و عكس العملها چه نقشی دارد؟ مسلما جایگاه هنری و سیاسی فرد فاكتوری در چگونگی واكنش اعتراضی مردم است. اما واكنش مردم بر حسابگری روشنی در جدال برای سرنگونی رژیم اسلامی استوار است. توازن قوای سیاسی یك عامل تعیین كننده در این حسابگری است. به این معنا اگر یك خواننده رادیكال، چپ و آزادیخواه در این شرایط فوت كرده بود، الزاما با همین عكس العمل مواجه نمیشدیم. این واكنش بهیچوجه نشان عدم محبوبیت و یا عدم اعتبار سیاسی آن فرد در جامعه نیست. مساله به میزان معینی به توازن قوای سیاسی در جامعه و اینكه این شرایط چه امكانی برای ابراز وجود سیاسی و اعتراضی گسترده را میدهد، برمیگردد.

 

شجریان بهانه یك اعتراض بود، هدف كل نظام است. همانطور كه موسوی بهانه بود. این ویژگی واكنش اعتراضی در پس فوت شجریان بود. این جنبش سالهاست كه ابراز وجود كرده است. اما سیاستی كه تلاش میكند اعتراضات موجود را ناشی از و به اعتبار جایگاه سیاسی شجریان مطرح كند، عملا پرچم یك سیاست ملی - اسلامی را در دست گرفته است.

 

پرسش: ارزیابی شما از شجریان و نوع موسیقی ای که ارائه میکرد، چیست؟

 

علی جوادی: شجریان همانطور كه دوستدارانش میگویند، "استاد" موسیقی سنتی ایرانی بود. او در كار خودش وارد بود. دستگاهها و گوشه های موسیقی سنتی را به خوبی میشناخت و بر آن تسلط داشت. تبحر خاصی هم در این چهارچوب داشت. مساله اما بر سر ارزیابی از این نوع موسیقی و نقش و جایگاه فرهنگی و اجتماعی این سنت فرهنگی است.

 

من موسیقی سنتی ایران را كلا عقب مانده، واپسگرا، كهنه پرست، اسلام زده و اساسا پدیده ای مردانه و كلاه مخملی میدانم. جلال آل احمد و علی شریعتی همزاد ادبی شجریان و سبك كارش هستند. ضدیت با مدرنیسم و نو آوری هنری، ضدیت با تحولات عظیم هنری و مقابله با بروز و شكل گیری سبك های هنری جدید ویژگی این سبك موسیقی و پرچمدارانش است. این سبك موسیقی گذشته پرست و ارتجاعی است. تكراری و خسته كننده و ملال آور است. شاد و امروزی و تكان دهنده نیست. غم زده و تخریبگر روح و روان خلاق و پویا است.

 

این موسیقی در دوران قاجار و به دستور امیركبیر گردآوری شد. موسیقی آن دوران را طبقه بندی و تدوین كردند. دستگاههای هفت گانه و یا دوازده گانه و پنج گوشه را برای اجرای آن با تار و سه تار و كمانچه آماده كردند. از آن تاریخ تاكنون، هر نوع كاری باید در یكی از این دستگاه ها و با این گوشه ها ارائه شود. آواز خوانی عنصر اصلی این نوع از موسیقی است. پس از مقداری دلی دلی، چهارمضراب با آواز و تصنیف و چه چهه دنبال میشود. و این روده سر دراز دارد.  

 

این موسیقی ضد تغییر است. اصلاح پذیر نیست. خارج از ردیف خوانی در این سنت با مجازات سنگین كاهنان این سنت عقب مانده مواجه میشود. زمان بسیاری از دوران شكل گیری این مجموعه موسیقی گذشته است. تحولات عظیمی در تمامی عرصه ها و از جمله در عرصه هنری صورت گرفته است. اما موسیقی سنتی همچنان سر جالیز و در ده مانده و لجوجانه حاضر به تكان خوردن نیست.

 

از طرف دیگر این سنت موسیقی همواره از سوبسید دولتی برخوردار بوده است. بقاء تاكنونی خود را مدیون اختناق آریامهری و استبداد سیاه اسلامی است.

 

پرسیده اید ارزیابی تان از شجریان چیست؟ شجریان به لحاظ سیاسی و اجتماعی به سنت و جنبش ارتجاعی ملی – اسلامی تعلق داشت. كارش مجموعه ای از قاری خوانی و تعداد زیای آلبوم در موسیقی سنتی است. در كنار و همدم چهره های هنری و سیاسی توده ای مانند لطفی و كسرایی و ابتهاج بود. تعلق اش به این جنبش بود. تغییراتش هم همگام و متناظر با تغییرات این جنبش بود. در ابتدای "انقلاب ۵۷" تماما در كنار رژیم بود. دسته جمعی با خمینی بیعت كردند. در دهه شصت، در دورانی كه گورهای دسته جمعی و چوبه های دار را بر پا كردند، صدایش، صدای رژیم بود. در مرگ خمینی سوگوار شد. با خامنه ای بیعت كرد. در دهه هفتاد در كنار رفسنجانی و جناح او قرار داشت. در دوران خاتمی سفیر هنری او به خارج از كشور بود. در دهه هشتاد در كنار موسوی و جنبش سبز بود. در اواخر عمر و با تشدید كشمكش های درونی رژیم مورد بی مهری پسر عموهای خود قرار گرفت و بعضا به موضع اپوزیسیونی پرتاب شد. اما این موضع آخری نه قائم به ذات بلكه ناشی از آنچه این جماعت "انحصارطلبی" جناح حاكم میدانند، بود.

 

پرسش: اجازه بدهید به ارزیابی مواضعی که در این چند روز از جانب نیروها و شخصیتهای مختلف در باره شجریان اتخاذ شده، بپردازیم. جریانات راست عمدتا بعنوان "شخصیت ملی" و "نماد ملی" از او یاد کردند. حتی گفته شده که شجریان طرحی را برای "گذار از جمهوری اسلامی" نزد یکی از شخصیتهای اپوزیسیون به امانت گذاشته تا پس از مرگش منتشر شود. این تلاش جریانات راست برای "نماد" سازی از شجریان را چگونه ارزیابی میکنید؟

 

علی جوادی: یك تلاش ارتجاعی برای تزریق ناسیونالیسم و سنتهای عقب مانده این جنبش به تحولات جاری در جامعه! افلاسشان را به نمایش میگذارند. فاقد یك سیاست روشن و مقبول برای آینده ایران هستند، نتیجتا به هر پدیده ای متوسل میشوند. میخواهند از احساسات و عواطفی كه در پس فوت یك شخصیت هنری ایجاد شده و از بهانه ای كه مردم در این راستا برای تعرض به رژیم اسلامی پیدا كرده اند، از این نمد، كلاهی برای خود و جنبش شان بدوزند  و از قرار ما باید تا اطلاع ثانوی در "اضطراب و هیجان" ناشی از رونمایی شدن از این "قانون اساسی" و طرح شجریان برای "گذار از جمهوری اسلامی" باشیم. گویا این طرح قرار است آب را به شراب و مس را به طلا تبدیل كند.

 

اجازه دهید چند كلمه هم در باره مفهوم "گذار از جمهوری اسلامی" بگویم. گذار از "جمهوری اسلامی" نام دیگری برای سرنگونی كلیت حكومت اسلامی نیست. بیانگر یك پروسه انقلابی برای سرنگونی رژیم نیست. همانطور كه قید شده، یك "گذار" مد نظر است. پروسه ای كه از قرار بخشهایی از خود حكومت اسلامی نیز عنصر شریك در این پروسه "گذار" هستند. ببینید اگر در سیاست اصلاح طلبی حكومتی، جناحی از خود رژیم از قرار پرچمدار تغییر خودش بود، در این پروسه از قرار بخشی از رژیم با سازش با جریانات دیگری خارج از رژیم مشتركا پرچمدار تغییر و تحول رژیم و نهایتا تبدیل آن به پدیده دیگری هستند كه دیگر "جمهوری اسلامی" نیست. یك هدف این پروسه، جلوگیری از دخالت مستقیم مردم انقلابی برای تعیین تكلیف با رژیم اسلامی و یا در صورت عدم امكان، كنترل و مهار كردن میزان دخالت مردم در این پروسه است. پرچمداران این سیاست زمانی به این صرافت افتاده اند كه خیزشهای شهری در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را دیده اند. پروژه "گذار" آلترناتیوی در مقابل خیزش و قیام انقلابی مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است.

 

این "نماد ملی" هم پدیده جالبی است. یك روز شاهزاده ای از تاج و تخت افتاده سمبل اش است، روز دیگری شجریان، كاندید فرداش هم چندان روشن نیست. اما جامعه ای كه میخواهد آزاد و رها باشد. در پی بزیر كشیدن نماد اسلام و اسلامیت و رژیم اسلامی است، تمامی این تلاشها را به باد خواهد سپرد.

 

پرسش: در میان مطالب طیف چپ، نوشته حمید تقوایی تعجب بسیاری را برانگیخت. قبل از آنکه به موارد ریزتر مقاله بپردازیم میخواهم بپرسم اگر نام حمید تقوایی را از بالای آن مقاله بردارید و آنرا بخوانید، حدس میزدید که این مطلب متعلق به کدام طیف اپوزیسیون است؟

 

علی جوادی: اگر حقیقت گویی مستوجب لعن و نفرین و عقوبت سیاسی نباشد، باید بگویم این سیاستها بیانگر تعلق به جناح چپ جنبش ملی – اسلامی و یا جناح چپ جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. به عبارت دقیقتر در فصل مشترك این دو جنبش ارتجاعی قرار دارد. همانطور كه مردم به بهانه درگذشت شجریان به رژیم اسلامی تعرض كردند، ایشان هم به بهانه اعتراض مردم به بخشهایی از چپ و كمونیسم كارگری تعرض كرده و به تمجید از جایگاه سیاسی شجریان و توجیه راست روی و كرنش خود در قبال اپوزیسیون راست پرداخته است.

 

این سیاست ادامه همان سیاستی است كه ایشان در اعتراضات ۸۸ پرچمدارش بود. در آن زمان رسما اعلام كردند كه موسوی تا زمانیكه علیه خامنه ای قرار دارد در كنار مردم است؟! این عین سیاست ایشان در آن دوران بود. اعتراضات مردم را بهانه و توجیه گر سیاست راست خود قرار دادند. همین نگرش مبنای دفاع ایشان از بیانه راست ۱۴ نفر و سیاست پروغربی و راست مسیح علینژاد و تعرض به دانشجویانی بود كه در ۱۶ آذر در عین حال در قبال مجاهد و پهلوی ابراز وجود كرده بودند.   

 

پرسش: حمید تقوایی میگوید:" این برآمد اعتراضی جامعه - در خیابانها و در مدیای اجتماعی- بدنبال فوت شجریان اولین نکته در مخالفت من با این نوع منتقدین او است. تا زمانی که شجریان زنده بود این دوستان کلمه ای در نقد هنری و یا سیاسی او بر قلم نیاورده بودند. اما به مجرد درگذشتش خود را موظف دیدند او را به نقد بکشند. آیا جز این است که آنچه آنان را به این صرافت انداخته اعتراض خیابانی چندین هزار نفره مردم علیه دیکتاتور است؟ ظاهرا دوستان نگران آن هستند که مردم یک سازشکار با رژیم را با مخالف رژیم اشتباه گرفته باشند! میخواهند به مردم بگویند شجریان ضد دیکتاتور نبود، به خانه تان برگردید" علی جوادی شما که به شجریان و هنرش نقد دارید، آیا از آمدن مردم به خیابان نگران شدید؟ فراخوان خانه نشینی میدهید؟

 

علی جوادی: "عمیق" و دیدنی است؟ باورنكردنی است! من نمیدانم كدام جریان سیاسی مطرحی فراخوان خانه نشینی به مردم داده است؟ شاید هم با شبحی روبرو هستیم كه رفیق ما برای توجیه سیاست خود به آن نیازمند است. اما همانطور كه اشاره كردم مردم به بهانه مرگ شجریان به خیابان ریختند. علیه رژیم شعار دادند. علیه صدا و سیما شعار دادند. بعضا همان شعارهایی را تكرار كردند كه در اعتراضات گذشته شاهد آن بودیم. این مردم حق داشتند كه هر جور كه میخواهند به این مساله واكنش نشان دهند. اما همانطور كه حضورشان در دوم خرداد اساسا به معنای تایید خاتمی نبود. همانطور كه اعتراضاتشان در ۸۸ اساسا نشان تایید موسوی نبود. در این مورد هم چنین نبود. این مكانیسم اعتراضات توده ای در شرایط مختنق و استبدادی در ایران كنونی است. بهانه های گوناگون بعضا زمینه ساز شكل گیری حركتهای اعتراضی توده ای میشوند.

 

اما در شرایطی كه جریانات ملی - اسلامی تلاش كردند این حركت را منطبق بر سیاستها و تمایلات اجتماعی شجریان و جنبش سیاسی ای كه ایشان به آن تعلق داشت قرار دهند، ما هم محق ایم در مقابل چنین تلاشهایی بایستیم. می بایست در مقابلش بایستیم. مایی كه عمری را در نقد جنبش ملی – اسلامی و پوپولیسم صرف كرده ایم. مایی كه یك ركن فعالیت سیاسی مان نقد و افشاء جریانات راست و جلوگیری از گسترش نفوذ سیاسی این جریانات در جامعه است. مایی كه در هر تحرك اجتماعی تلاش میكنیم رابطه خودمان را با مردم تحكیم و تقویت كنیم. ببینید جنبش ما با راست روی و دنباله روی از "توده ها" به رهبر اعتراضات توده ای تبدیل نمیشود، برعكس به مقام دنبالچه جریانات راست و ارتجاعی تنزل می كند. به قول منصور حكمت ما را به شاگرد شوفر این جنبشها تبدیل میكند.

 

چند سئوال: آیا ما در دوم خرداد از خاتمی و پروژه اش دفاع كردیم؟ آیا ما مجاز نبودیم سازشكاری امثال موسوی و كروبی و پروژه شان را نقد و افشاء كنیم؟ آیا ما نمی بایست آن بخش از مردم معترض را از زیر پرچم این جریانات بیرون بكشیم و به گرد شعارها و مطالبات جنبش خودمان بسیج كنیم؟ آیا پروژه سیاسی این جریانات را نمی بایست عمیقا و همه جانبه نقد كرد؟ آیا ما اشتباه كردیم خاتمی را نقد كردیم؟ این سیاست حمید تقوایی همانطور كه در سال ۸۸ حزب را در كنار موسوی قرار داد، این بار هم ما را در كنار جریانات راست و ملی – اسلامی قرار میدهد.

 

اما مساله فقط بر سر ارزیابی غلط از نقش و جایگاه یك فرد در جامعه نیست. این سیاست بروز جدید یك متد و روش سیاسی است. ماهیت آن روشن است. پوپولیسم دیگر نام مناسبی برای آن نیست. آنچه در این میان ما شاهدش هستیم ادامه سیاست "با موسوی كشتی نمیگیریم"، با "رضا پهلوی كشتی نمیگیریم" و "اپوزیسیون اپوزیسیون نمیشویم"، است. با این تفاوت كه این متد اكنون به جای كشتی نگرفتن با موسوی و رضا پهلوی به عصای دست سیاست دفاع از جایگاه سیاسی شجریان وجنبش ملی - اسلامی تبدیل شده است. این متد عمیقا راست و مخرب است.

 

 

از طرف دیگر نقد هنری و فرهنگی اقدامی فردی است. هیچ محدودیت زمان و مكانی هم بر آن حاكم نیست. كار حزب هم نیست. حزبیت كمونیسم كارگری سیاست تایید و یا رد تلاشهای فرهنگی و هنری را ندارد. ما از آزادی تمامی اشكال هنری دفاع میكنیم. در عین حال بمثابه فرد من نوعی طرفدار و پرچمدار هنر پیشرو و آوانگارد و مدرن هستم.

 

بعلاوه ما مجازیم در هر شرایطی كه راست جامعه به دنبال بت سازی است، به دنبال ایجاد سمبل های جدید برای پروژه های ارتجاعی خود است، این تلاشها را نقد و افشاء كنیم. ما میتوانیم هم از حقانیت اعتراض مردم دفاع كنیم و هم منتقد سیاستهای جریانات راست و ارتجاعی باشیم. این دو غیر قابل جمع نیستند. هنوز میشود هم آدامس جوید و هم دوچرخه سواری كرد!

 

پرسش: در همان نوشته حمید تقوایی (پیامدهای در گذشت شجریان) گفته شده که شجریان با رژیم اسلامی زاویه داشته اما:" اما برای بعضی از نیروهای چپ زاویه با رژیم اگر کمتر از صد و هشتاد درجه باشد باید بحساب سازش گذاشته شود. از نظر آنان افراد و هنرمندان و سلبریتی ها یا باید از همان روز اول علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی باشند و یا باید نقد و افشا بشوند. حتی اگر کسی امروز موضعی ضد حکومتی دارد باید مواضع پرو حکومتی دیروزش را به رخش کشید که دیگر جرات نکند علیه حکومت حرفی بزند و موضعی بگیرد! این متد احزاب سیاسی نیست، روش فرقه هائی است که امرشان نه جامعه و مکانیسم واقعی حرکتهای اعتراضی اجتماعی بلکه رادیکال نمائی در میان رفقای خودشان و فرقه بغل دستی شان است" آیا نقطه عزیمت شما در ارزیابی از پدیده هایی مانند شجریان بگونه ای است است که حمید تقوایی میگوید؟

 

علی جوادی: معلوم نیست با این سیاست چرا نباید امثال اكبر گنجی را روی سر گذاشت و حلوا حلوا كرد؟ چرا نباید محسن سازگارا، محتبی واحدی و محسن مخملباف و عطاالله مهاجرانی را به به و چه چه كرد؟ اینها جملگی كسانی هستند كه زمانی یا در ارگانهای رژیم و یا در حاشیه آن بودند اما مجموعا مورد غضب رژیم واقع شدند. واقعیت این است كه مخالفت و ضدیت با رژیم اسلامی تنها معیار و شاخص قضاوت و ارزیابی نیست، شرط لازم و ضروری است، اما شرط كافی نیست. سئوال حیاتی این است كه الان كجا ایستاده اند. به كدام جنبش اجتماعی تعلق دارند.

 

ببینید شخصیتهای هنری و اجتماعی را دیوار چینی از جامعه و جنبشهای اجتماعی مجزا نكرده است. در كائنات دیگری هم سیر و سیاحت نمیكنند. این شخصیتها را نیز باید مانند تمامی چهره های جامعه بر مبنای تعلق جنبشی و سیاسی شان مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد. ما دو استاندارد نداریم. یك استاندارد برای افراد سیاسی و حزبی و استاندارد دیگری برای هنرمندان. بعلاوه جامعه در برگیرنده توده خام و بی شكل و شمایلی نیست. بستر تحرك و كشمكش جنبشهای اجتماعی است. شجریان فراخوان هیچ اعتراضی را نداده بود. پرچمدار هیچ اعتراضی هم نبود. یك بار در طول حیاتش به محرومیت زنان از موسیقی حتی گله نكرد. اما مرگش بهانه ای به دست مردم برای اعتراض داد. مردم در مرگ ایشان یك تو دهنی به رژیم اسلامی زدند. 

 

اما انسانها نظراتشان تغییر میكند. جابجا میشوند. از این جنبش به آن جنبش می روند. این نقل مكانها تماما قابل فهم است. سئوال كلیدی در هر زمان اما جایگاه اجتماعی و تعلق جنبشی آنها است. امروزه جنبش ملی – اسلامی در حال تجزیه و تلاشی است. تكه پاره های این جنبش بعضا پس از عمری حمایت مشروط و غیر مشروط از رژیم اسلامی به مخالفت با آن برخاسته اند. این مخالفت با رژیم اسلامی اساسا ناشی از سیاستهای قائم به ذات این جنبش نیست. ناچارا و علیرغم میل خود به این موقعیت رانده شده اند. من شخصا دست هر كسی را كه امروزه خود را مدافع و فعال واقعی جنبش كمونیسم كارگری میداند، مستقل از تعلق جنبشی گذشته اش (جنبش ملی – اسلامی یا جنبش ناسیونالیسم پرو غربی) میفشارم. تاثیر گذاری بر انسانها یك ركن تلاش روزمره ماست. اما كسی كه تا دیروز بخشی از مدافعان رژیم اسلامی بوده، امروزه به جغرافیایی جنبش راست پرو غربی نقل مكان كرده و از موضع این جنبش ضد رژیم شده است، خود یك سوژه نقد من است. همانطور كه نیروهای خود این جنبش مورد نقد روزمره ما هستند.

 

اما این ارزیابی شامل شجریان نمیشود. شجریان یك چهره جنبش ملی – اسلامی بود. تا آخر عمر هم یك چهره جنبش ملی – اسلامی باقی ماند. تغییری نكرد. چه آن زمانی كه از خمینی دفاع میكرد و چه آن زمان كه از موسوی دفاع میكرد و مرگ بر دیكتاتور گفت! آنچه تغییر كرده است، رفیق ماست كه سیاست امروزش بر مبنای سازش و امتیاز دادن به این نیروهای راست استوار شده است. 

 

پرسش: در همان نوشته میخوانیم که: "در ارزیابی هنری شجریان نیز باید همین متد را بکار برد. او هم ربنا را خوانده است و هم مرغ سحر ناله سرکن را. و روشن است که این دو از نظر مضمون و حتی سابقه آهنگ و ترانه با یکدیگر متفاوت هستند. یکی در انقلاب مشروطه ریشه دارد و دیگری در تجربه قرائت قرآن! روشن است که نمیتوان تنها یکی از آنها را مبنای ارزیابی هنری شجریان قرار داد. مهم اینست که او در ادامه فعالیت هنریش بیشتر و بیشتر به سوی "مرغ سحر" سیر کرد." علی جوادی بنظر شما پس از دو مقاله مهم منصور حکمت در باره هنر و جامعه هنری ایران یعنی آل احمد های پلاستیکی و نامه در باره مرگ شاملو، دفاع از "مرغ سحر" یک عقبگرد عظیم در این زمینه نیست؟

 

علی جوادی: عقبگرد بیان گویایی برای این سیاست نیست، چرخش و ضدیت با این سیاستها بیان واقعی تری هستند. ضدیت با سیاستها و فرهنگ آوانگارد و پیشرویی كه این حزب در دوران منصور حكمت پرچمدار آن بود.

 

اجازه دهید به چند نكته اشاره كنم. بر خلاف تصویری كه حمید تقوایی ارائه میدهد، شجریان هیچگاه "تحول" پیدا نكرد، تغییر چندانی هم نكرد. هم مناجات ربنا و هم ترانه مرغ سحر و هم سرود ایران سرای امید، و هم تفنگت را زمین بگذار، تماما در چهارچوب جنبش ملی – اسلامی قرار میگیرند. این جنبش ملی – اسلامی است. شجریان همه این سایه روشنها را دارا بود. تاریخ این جنبش تمام این دقایق را در خود دارد. شجریان بنا به درخواست خودش با دعای ربنا در آرامگاه فردوسی در طوس به خاك سپرده شد. پیش از آن نیز برخی از سران رژیم اسلامی بر جسدش در بهشت زهرا نماز خواندند. شجریان هیچگاه به ربنا پشت نكرد. حتی زمانیكه به رادیو و تلویزیون اعتراض كرد كه از آهنگ هایش استفاده نكنند، اما ربنا را نظر به اینكه برای افطار "مردم" خوانده بود، مستنثی كرد.

 

براستی این چه سنتی هنری است كه از اعضای كابینه روحانی تا فرح پهلوی و مسعود رجوی و عبدالكریم سروش در یك صف واحد در تمجید از آن به خط شده اند؟

 

پرونده سازی جعلی برای شجریان یك ركن دفاع از نقش و جایگاه سیاسی این چهره ملی – اسلامی توسط این نیروها در شرایط كنونی است. ناسیونالیسم راست و عظمت طلب هم بعضا بر همین "تغییر و تحولات" دست میگذارند. یك سئوال، شجریان به سمت كدام جنبش اجتماعی تغییر و تحول پیدا كرد؟

 

اما در این ارزیابی از قرار اجرای "مرغ سحر" نشان جاودانه تحول و سیر "تكاملی" شجریان است. براستی چند دهه باید به عقب برگشت كه چنین سنتی را مبنای پیشرو و امروزی بودن قلمداد كرد. مرغ سحر كشمكش دوران پیشا سرمایه داری جامعه ایران را منعكس میكند. هیچ نشانی از كشمكشها و جدالهای موجود در جامعه سرمایه داری معاصر ایران را نه در خود دارد و نه میتوانست داشته باشد. تكرار خسته كنند مفاهیم و رویاهای دوران جنبش مشروطه صرفا تلاش برای عقب كشاندن استانداردها و معیارهای قضاوت و جوهر تلاش های اجتماعی در شرایط كنونی است. جنبش مشروطه تلاشی برای دگرگونی بورژوایی جامعه و ورود به عصر سرمایه داری بود. این تحول اكنون صورت گرفته است. مساله ما بر سر دگرگونی كارگری – سوسیالیستی جامعه، یك انقلاب كارگری است. اگر كسی میخواهد به دنبال موسیقی مدرن و خلاق و آوانگارد امروزی بگردد باید به دنیای زیر زمینی در موسیقی ایران سری بزند.

 

شجریان سمبل یك سنت عقب مانده و واپسگرا در موسیقی بود. به شدت انحصار طلب و خودخواه بود. فغان سایر گرایشات در موسیقی از دست ایشان و سنت شان بالاست. اگر امتیازات استبداد آریامهای و استبداد مذهبی و سوبسید این جریانات نبود، این موسیقی جای چندانی در موسیقی جامعه پیدا نمیكرد. موقعیت كنونی اش محصول اختناق و سنتهای اسلامی است. دوران ما دوران موسیقی رپ، موسیقی راك و گسترش عظیم خلاقیت های هنری چه در سبك و چه در كلام و چه در ابزار و تكنولوژی و ادوات موسیقی است.

 

راستی، ربنا برخلاف ادعای رفیقمان "ترانه" نیست، مناجات و دعا است. كثیف است. برگرفته از چهار سوره قرآن است. التماس و درخواست از خدای اسلام، كه فرمانده كشتار كافران است، برای بخشش و ترحم و هدایت است. از جنس فریادهای الله اكبر است كه امروز با آن سر میبرند و قتل عام میكنند.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com