ویروس مرد سالاری کشنده تر از ویروس کروناست!

سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان)
September 08, 2020


ویروس مرد سالاری کشنده تر از ویروس کروناست!

همه گیری کرونا و بحران ناشی از آن درهر کشور و به طور کلی در سطح جهان، روابط استثمارگرانه و ستم گرانه بافته شده در بند بند سیستم سرمایه داری را بیش از پیش بر ملا کرد. حاصل کارکرد این سیستم گندیده تا کنون، مرگ صد ها هزار نفر و ابتلای میلیون ها نفر به این ویروس-عمدتا از اقشار و طبقات تهیدست-در سطح جهانی بوده است. اما جنبه های مهم دیگری نیز بیشتر عیان شد. در این دوره،کارکرد ویروس مرد سالاری نیز تهاجمی تر و خشن تر نمایان شد که در نتیجه آن هزاران زن در اثر این ویروس کشته و یا زخمی شدند.

با توجه به سیاست هایی که کشورهایسرمایه داری-امپریالیستی در رقابت با یکدیگر و برای غلبه بر بحران ناشی از کرونا و بیرون آمدن از بحران تعمیق یافته سرمایه داری در پیش گرفته اند، به شیوع به مراتب گسترده تر این ویروس وبه خطر افتادن جان جمعیت کثیری از مردم جهان خصوصا میلیون  ها مردم تهیدست و محروم در کشورهای موسوم به جهان سوم خواهد انجامید؛ چرا که  عواقب تشدید این رقابت ها و بحران سرمایه داری و موانعی که در نتیجه ویروس کرونا برای کسب سود و انباشت سرمایه  و سیر «عادی و طبیعی» این سیستم ایجادشده،باید برطرف شود. از همان اوائل شیوع ویروس کرونا ایدئولوگ های امپریالیستی بحث هایی حول چگونکی سازماندهی اقتصاد را برای این که مردم به دوران «نرمال و عادی» گذشته برگردند، پیش گذاشتند. موضوعی که همواره از مردم پنهان می کنند این است که تحت حاکمیت سرمایه داری-امپریالیستی در جهان، هرگز ستم و استثمار و نابرابری میلیارد ها انسان، فقر و گرسنگی، آواره گی میلیون ها نفر، تخریب بیش از پیش محیط زیست، فرودستی و انقیاد میلیاردها زن و..... نرمال و طبیعی نبوده است. این سیستم با تبلیغات ایدئولوژیک- سیاسی گسترده ای که راه انداخته است میخواهد شرایطی را ایجاد کند که مردم جهان خصوصا طبقات محروم و تحتانی آماده قبول و گردن گذاشتن به ریاضت کشی بیشتربرای بازپرداخت خساراتی که در این دوره  به اقتصاد سرمایهداریوارد آمده است، باشند
ترجمه عملی این سیاست هاطبق روال همیشگی توسط نهادهای بین المللیامپریالیستی هم چون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به کشورها خصوصا کشورهای تحت ستم و یا به قول خودشان توسعه نیافته آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین دیکته می شود.نتیجه این خواهد شد که بتوانند با استفاده حداکثری از انرژی و توان باقی مانده میلیون ها نفر ارتش بیکاران و ذخیره کار با حقوق هایی به مراتب ناچیز تر از گذشته و اعمال فوق استثمار وحشیانه و پیشبرد سیاست های «مدرن» برده داری، خسارات وارده بر اقتصاد و سودهای کسب نشده در این دوران را جبران کنند. بیاد داشته باشیم، صحنه ای که پلیس فاشیست سفید آمریکایی پایش را بر گلوی جورج فلوید سیاه پوست تهیدست برای خفه کردن اش گذاشته بود که مردم دنیا را تکان داد، اما این صحنه، صحنه بزرگتری را نیزبه نمایش گذاشت. در صحنه بزرگتر پلیس همان سیستمی است که پا بر گلوی میلیاردها توده محروم برای کسب سود گذاشته است. در واقعیت امر صحنه و رابطه بین پلیس و جورج فلوید، صحنه و رابطه بین ستم گروستمدیده به وسعت جهان را نشان داد.
اگر تا قبل از کووید -۱۹ نزدیک به ۸۲۲ میلیون نفردر سطح جهانی در اثر پیشبرد سیاست های نئولیبرالی، در گرسنگی مطلق به سر می بردند  و اگر در هر ثانیه کودکی به خاطر سوء تغذیه جان خود را از دست می داد، از این به بعد با تشدید تضاد ها و رقابت های حاد میان سرمایه داران -امپریالیستیو برای تامین حداکثر سود و جبران «ضرر»های کووید-۱۹،ریاضت کشی های به مراتب وحشیانه تر از قبل به میلیارد ها انسان اعمال خواهد شد. در نتیجهتعداد گرسنگان، بیکاران، بی آینده گی و.... افزایش وحشتناکی در بر خواهد داشت.آن دسته از مردمی که شانس آورده واز ابتلا به ویروس کرونا و یا مرگ، جان سالم به در برند، با نتایج طبیعی و نرمال این سیستم، یعنی فقر و فلاکت، گرسنگی مطلق، نژادپرستی، تضاد عمیق طبقاتی، افزایش جمعیت پناهنده و مهاجر، به نابودی قطعی رسیدن محیط زیست، تشدید و جهش خشونت پدر/مردسالاری و... روبرو خواهند شد.
اما همه این برنامه های ستمگرانه و استثمار گرانه ای که برای برون رفت از بحران جاری و کشیدن شیره جان میلیارد ها انسان ریخته شده است، نرم و راحت پیش نخواهد رفت. شورش و طیغان میلیون ها انسان خصوصا در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین که برای پیدا کردن نان و آب، این اولیه ترین مایحتاج بشریت، درمانده شده اند و به معنای واقعی چیزی برای از دست دادن ندارند، بسیار محتمل است. این اوضاع، شرایط عینی مساعدی تری را نسبت به گذشته برای نیروهای انقلابی در سراسر جهان به وجود آورده که از این موقعیت برای پیشروی و سازماندهی مردم بیشترین استفاده را کرده و عقب مانده گی از اوضاع را به درجاتی جبران کنند.

از زمان شیوع ویروس کرونا،مردم جهان، چهره واقعی پشت تبلیغات تو خالی گردانندگان این سیستم را واضح تر از پیش دیدند. بسیاری از مردم به نقاط ضعف و ناتوانی سیستم در برخورد به سلامت مردم، در برخورد به نیازهای اولیه و ضروری مردم، در برخورد به بیماران، در برخورد به سالمندان و... به گندیده گی این سیستمپی برده و آن را بیشتر لمس کردند. میلیون ها زن، ستم جنسیتی که به شکل خشونت های وحشیانه بر آنان اعمال شد را با گوشت و پوست خود لمس کردند و آن هایی که زنده ماندند با تن و صورت خونین اشان بهتو خالی بودن تبلیغات سیستم مبنی بر کنترل خشونت و کاهش آن بیشترواقف شدند.
در رابطه با همه گیری ویروس کرونا هم همانند سایر بحران هایی که تا کنون رخ داده است، ازبحران اقتصادی گرفته تا فجایع «طبیعی» زیست محیطی،جنگ، آواره گی و... بیشترین رنج و درد ناشی از آن سهم زنان بوده است. از یک طرف میلیون ها زن خصوصا زنان کارگر و زحمتکش که در کارهای موقتی و قرار دادی به کار مشغول بودند، کارشان را از دست داده اند و زندگی مرگباری بر آنان تحمیل شده است. از طرف دیگر میلیارد ها زن در سراسر جهان مجبورشدند به خاطرتقسیم کارجنسیتی، در محیط خانه و خانواده بیشترین بار نگاه داری از سالمندان، فرزندان،مردان، رسیدگی به کار مشقت بار خانگی و سرویس جنسی به مردان را نیز بیش از گذشته و با فشار بالاتری بر عهده گیرند.

آن چه که در این دوران چند ماهه عریان شد افزایش خشونت بر زنان بود. در واقعیت آمار افزایش خشونت بر زنان، قتل زنان، ضرب و شتم زنان، سوزاندن زنان، قتل «ناموسی» و.. که بخش کوچکی از آن به رسانه ها راه یافت،نوک کوه یخ ستم و فرودستی نسبت به میلیاردها زن در سراسر جهان را به نمایش گذاشت. طبق اعلام بخش زنان سازمان ملل در یک سال قبل از کووید -۱۹ بیش از ۲۴۳ میلیون زن و کودک دختردر سنین بین ۱۵ تا ۴۹ سال مورد آزار و اذیت فیزیکی و جنسی توسط مردان خانواده قرار داشتند،رقمی که در دوران کرونا، بین ۲۵ تا ۳۰ درصد افزایش یافته است.

آمار افزایش ۳۰ تا ۳۵ درصدی خشونت بر زنان در کشورهای غربی، به تمام آن تبلیغات و خلق افکاری که در طی سال ها مبنی بر کاهش خشونت بر زنان، برابری حقوقی زنان وبه طور کلی کاهش ستم جنسیتی که از جانب  ایدئولوگ های امپریالیستی، سازمان ملل، رسانه ها و برخی از سازمان ها و احزابی که سر در آخور این سیستم دارند، پیش گذاشته می شد و این فتوحات به رخ زنان جهان به عنوان نمونه  کشیدهمی شد، ضربه محکمی  زد.

باید این واقعیت را نیز اضافه کرد که آمارواقعی از خشونت هایی که جزئی از جیره هر روزه و بخشی لاینفک از زندگی میلیون ها  زن در کشورهایی نظیر ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه ، مکزیک، پرو، سومالی، اوگاندا و... است،در دست نیست. در میان این آمار ها خبری از پدران داس و تبر به دستی که گلوی رومینا و ریحانه را بریدند نیست! خبری از تکه تکه شدن بدن پینار به خاطر حسودی دوست پسرش در ترکیه نیست! خبری از مرگ دلخراش مارینا توسط همسر سابقش در مکزیک نیست! خبری از آتش زدن زنان توسط همسران اشان در عراق نیست! خبری از خودکشی کودکان دختر به خاطر فرار از ازدواج اجباری در ایران و افغانستان نیست! خبری از تغییر همیشگی صورت یونس در اثر ضرب و شتم وحشیانه همسرش در سومالی نیست و......

خبرهای تکان دهنده افزایش خشونت بر زنان که از طریق شبکه های اجتماعی پخش شد و از این طریق به رسانه های رسمی راه یافت، بسیاری از تحلیل گران حوزه زنان که عمدتانگرش زنان طبقه مرفه را نماینده گی می کردند وهم چنین ایدئولوگ های امپریالیستی را هم به واکنش واداشت. آنان ضمن محکوم نمودن خشونت ها، تلاش کردند نظرات خود را که عمدتا در چارچوب همین سیستم می گنجد را پیش گذاشته و در ذهن مردم خصوصا زنان، جا بیاندازند. این نظرات را می توان به طور کنکرت این گونه تقسیم کرد : ۱-  این سطح از خشونت ها ربط مستقیم به اوضاعی دارد که در نتیجه همه گیری کرونا ایجاد شده است.۲- این خشونت ها در چارچوب خانواده و مسائل خصوصی اتفاق افتاده و ربطی به سیاست های عمومی ندارد.
در رابطه با این نظرات به طور فشرده می توان بر روی این حقایق انگشت گذاشت:

۱-اگر چه  شیوع ویروس کرونا و در نتیجه ایجاد قرنطیه ها، بیکاری خیل عظیمی از زنان و مردان، بی آینده گی و استرس بالایی که بر میلیون ها نفر در همین دوره کوتاه وارد شد، به موضوع خشونت بر زنان دامن زد، اما منشا خشونت بر زنان را نباید و نمی توان در عواملی که این اوضاع آفرید، جستجو کرد.
موضوع اصلی و اساسی، دلایل ریشه ای بروز این خشونت ها بر زنان است. خشونت بر زن تبلور و بازتاب سلطه و اقتدار مرد بر زن است. ریشه این سلطه از رابطه اجتماعی در جامعه طبقاتی نشات می گیرد. روابط اجتماعی میان زن و مرد در هر بخشی از جامعه از محیط خانه گرفته تا اجتماع،  با سلطه گری مردانه اشباع شده است.این حقیقتی انکار ناشدنی است که ستم بر زن و حفظ سلطه و قدرت جنسیت مرد بر زن برای انسجام جامعه طبقاتی،نقش بسیار تعیین کننده بازی می کند.بر این پایه حفظ سلطه مرد بر زن  یک بخش اساسی از سیستم سرمایه داری – امپریالیستی حاکم بر جهان و همه سیستم هایی که به استثمار گر و استثمار شونده تقسیم می شوند، تشکیل می دهد.در واقع ستم بر زن با ساختار سرمایه داری حاکم بر جهان در هم تنیده شده است و تا زمانی که این ساختار بر قرار باشد، این ستم به حیات خود ادامه خواهد داد. برهمین اساس ستم و فرودستی بر زن در همه جا چه درکشورهایی که در زمینه های قانونی در نتیجه مبارزات زنان، پیشرفت هایی حاصل شده و چه در کشورهای جهان سوم که زنان از اولیه ترین حقوق خود محرومند، اعمال می شود. 
۲- نظریه ای که افزایش خشونت بر زنان را موضوعی خصوصی و در چارچوب خانواده و جدا از سیاست عمومی ارزیابی می کند، نظریه ای مبتنی بر واقعیت نیست. چرا که این نظریه به  طور مکانیکی و اراده گرایانه  این حقیقت را پنهان می کند که حوزه ی خصوصی توسط حوزه ی عمومی و فاکتورهای سیاسی شکل داده می شود و جدا کردن این دو حوزه ( خصوصی و عمومی) از هم، در ماهیت امر به این معناست که عملا دست مردان را در اعمال وحشیانه ترین روابط ستم گرانه باز می گذارد. بسیاری از خشونت ها مثل ضرب و شتم، تجاوز به زنان در زندگی زندگی زناشویی، آزار و سوء استفاده جنسی از نوجوانان و کودکان دختر و.... در محیط خانواده صورت می گیرد و قائل شدن بر این جدایی به این می انجامد که مردان به ستم گری و خشونت خود در خانواده (مکان خصوصی) ادامه دهند. در ضدیت با این طرز تفکر بود که به درستی فمینیست های رادیکال  دهه ۶۰ و ۷۰ شعار معروف «خصوصی، سیاسی است» را پیش گذاشتند.
نکته دیگری که باید اشاره کرد و در این نظریه پنهان می ماند این است که خانواده و عملکرد آن، جزیره ای جدا ازمناسبات و کارکرد سیستم حاکم ارزیابی می شود.در صورتی که سرمایه داری از زمان قدرت گیری تا کنون، نهاد خانواده را که از جامعه فئودالی به ارث برده، با برخی تغییرات حفظ نموده  و همواره برای تداوم آن از همه امکانات و حیطه ها  خصوصا ازعرصه وسیع هنر استفاده کرده و برای جا انداختن ارزش های طبقه حاکم بیشترین تلاش  های خود را به کار بسته است.چرا؟ چون موضوعی به نام خانواده و حفظ آن برای سرمایه داری هم از زاویه انباشت سرمایه (در نگهداری از نیروی کار و باز تولید نیروی کار برای آینده)  و هم از زاویه به کار برد و اشاعه پدر/مرد سالاری، فرهنگ و ایدئولوژی طبقه حاکم نقش اساسیبازی می کند. موضوع پدر/مردسالاری وامتیازات مردانه در قدرت بخشیدن به مردان برای کنترل بدن و فکر زنان و نهادینه کردن آن در خانواده و اشاعه آن در سطح جامعه برای مناسبات روبنایی و زیر بنایی سرمایه داری  چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای تحت سلطه از درجه اهمیت حیاتی برخوردار است.
موخره:
در حال حاضر که همه گیری کرونا و خشونت علیه زنان بعد جهانی به خود گرفته و بسیاری از مردم خصوصا زنان را به فکر وا داشته است، همه ایدئولوگ های امپریالیستیوهمه نیروها و جریاناتی که در چارچوب همین سیستم «انتقاداتی» هم به قانون و فرهنگ و... دارند، تلاش می کنند یک بار دیگرترمیم این سیستم را به عنوان راه حل پیش گذارند. اما ستم بر زن و جنگ و نفرت حساب شده علیه زنان که نقش اساسی در زیر بنا و رو بنا برای بقای این سیستم دارد، نمی تواند با تغییرات کوچک به نفع میلیاردها زنی که اسیر و برده هستند، عوض شود.به این واقعیت باید توجه کرد که سالیان سال در سطح جهانی و به طور مشخص درایران،آمال و آرزویی که برای زناناز جانب بخشی از فعالین جنبش زنان و حتا در میان برخی از احزاب که خود را چپ هم می دانند، پیش گذاشته می شد، رسیدن به موقعیت زنان در غرب بود. برای این طرز تفکر برخی قوانینی که در  کشورهای امپریالیستی به نفع زنان به کار می رود،  افق و نقطه اوجی بود که اینان تلاش داشتند مبارزات زنان رابه سمت آن منحرف سازند. ما به همراه بسیاری از فعالین مبارز و رادیکال جنبش زنان همواره بر این حقیقت پای فشردیم که اولا تغییر برخی قوانین به نفع زنان به بورژوازی  از طریق مبارزات رادیکال زنان از اوائل قرن گذشته خصوصا در دهه ۶۰ و ۷۰ تحمیل شد. اما ستم جنسیتی حل نشد. افزایش بین ۳۰ تا ۳۵ درصد خشونت بر زنان در همین کشورهای «گل و بلبل»برای این طرز تفکر، در دوران همه گیری کرونا با همین قوانین پیشرفتهرخ داده است. همان طور که در بالا توضیح داده شد، زنان در این کشورها هم، فرودست اند. یک بار دیگر باید تاکید شود که ستم بر زن پیوند نا گسستنی با نظام سرمایه داری حاکم بر جهان دارد. با این درک درست است که می توان انرژی و پتانسیل زنان را در جواب به ضرورت سرنگون کردن این نظام برای رها شدن از زنجیر ستم جنسیتی،سرریزکرد.
جا دارد به  این موضوع مهم نیز توجه کرد که فرودستی زنانتوسط  سیستم امپریالیستی حاکم و همه سیستم های مبتنی بر ستم و استثمار در سطح  جهان با به کار گیری مذهب، سنت، قوانین نوشته و نانوشته، ایدئولوژی و ارزش های طبقات حاکم به طور آگاهانه و هدفمند برنامه ریزی شده و می شود. در همین راستا است که به مردان امتیازات مردانه بخشیده می شود. در نتیجه علیرغم این که زنان در سراسر جهان با روش و متد و نگرش های گوناگون به مقابله و مبارزه علیه ستم جسنیتی مبادرت ورزیده اند و دستاوردهای ماندگاری را نیزبرجای گذاشته اند، اما هنوز فاصله و راه پر و پیچ و خمی را باید برای رهایی زنان از ستم جنسیتی طی کرد. هنوز عملکرد خانواده سنتی پدرسالار در به بند کشیدن زنانبرای میلیارد ها زن روشن نیست. با این که میلیارد ها زنبا پوست و گوشت خود پدر سالاری را لمس می کنند ولی به خاطر نداشتن آگاهی نمی توانند مبارزه موثری هم سازماندهی کنند. هنوز زنان با تمام مقاومت های خود جوشی که در سراسر جهان علیه خشونت پیش می برند- که در جای خود، هم قابل ارزش و پشتیبانی است و هم به هموار شدن بستر مناسب پیشبرد مبارزه خدمت می کند- اما متاسفانه جای سیاست انقلابی بر اکثر این مقاومت ها و مبارزات، خالی ست. این محرومیت از آگاهی و  تشکل یابی، خود به خودی و به خاطر ستم های وحشیانه و مقاومت های پراکنده، بر طرف نمی شود. این وظیفه بر دوش زنان آگاهی است که بتوانند سیاست انقلابی را به حداکثر و با روش و متد درست در دسترس زنان برای هدایت عرصه عمل اشان با هدف رهایی از ستم جنسیتی قرار دهند. در همین دوره همه گیری کرونا که میلیون ها زن از خشونت وحشیانه مردان به ستوه آمده اند و به دنبال راه خلاصی از آن می گردند، می توان از این شرایط  و بسترایجاد شده با گسترش آگاهی و عمل انقلابی در رها شدن هر چه بیشتر انرژی و پتانسیل زنان در خدمت به خلاص شدن از چنگال ویروس کشنده مردسالاری سرمایه داری حاکم بر جهان، قدم های سنجیده در راستای افق رهایی زنان، برداشت.
سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)
سپتامبر ۲۰۲۰ برابر با شهریور ۱۳۹۹

zan_dem_iran@hotmail.com
www.8mars.com
https://facebook.com/8Mars.org
https://t.me/hashtemars
www.youtube.com/8marsorg
Instagram:@zanane8mars
Twitter:@hashtmars
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۵۱



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com