سیلی که به کاشانه زد و به دیدگانم آمد‎ / نوید اخگر

شعر
May 20, 2020

سیلی که به کاشانه زد و به دیدگانم آمد‎ / نوید اخگر

یک کفتر ناز روی بامم آمد
 احساس غزل به آن نگاهم آمد
 محو پر و بال و چرخشش میگفتم
 یک عشق به خانمان آمد
 مسحور همین رنگ و نشانش گشتم...
یک ماه ز عرش روی حالم آمد
 من عاشق این پرنده او والهء من
 قرقی زد و خون به دیدگانم آمد
 اشک تن ابر روی این سامانه
 سیلی که به کاشانه زد و به دیدگانم آمد
 این سینهء غرق در خون مرا
 بیگانه بدید و گفت آهم آمد
 اخگر که به آسمان مینگریست
 نالید و بگفت غم به کامم آمد

نوید اخگر

نوزدهم ماه می سال 2020 میلادی سوئد استکهلم
 غزل شماره 58


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com