در سوگ و ستایش زنانی که فقط مادر نیستند

مینو همیلی
May 14, 2020

سمت راست شریفه اختری                         سمت چپ صدیقه اختری(مادرم)
..........................................................................................

در سوگ و ستایش زنانی که فقط مادر نیستند.

سوگواری حق طبیعی، بدیهی و انسانی مادرانی است که به خاطر فرزندانشان رنج و مرارت کشیدند، همه آنها که بچه هایشان زندان، اعدام و تبعید شدند مادران ما هستند، همدلی و همدردی با آنها وظیفه ماست. مادرانی که به خاطرعشق وعطوفت به فرزندانشان، راهی که آنها برای مبارزه انتخاب کرده بودند را می پذیرفتند وشوربختانه در بستری از رنج و مرارت و خون دل، به قول کردها (زوخاو) زندگی کردند.

 

خاله ام دیروز فوت کرد. او مادر سه دختر پیشمرگ شهین، پرشنگ و ژیلا مسناوی بود و سالها مانند اغلب مادران پیشمرگ، با ترس و اضطراب همیشگی زندگی کرد. او حتی از دختران پیشمرگش هم بیشتر سختی کشید چرا که همیشه گوش به زنگ بود. برای دیدن دخترانش همیشه در سفر و راه های پر پیچ و خم و گذر از پست های بازرسی و پیاده روی های طولانی از کوه و دشت ها بود. وقتی  مایحتاج و مواد غذای مورد علاقه دخترانش را آماده می کرد و برایشان می برد، مدام در ترس این بود که جاسوسان او را ببینند و خبرش را ببرند. دائم در انتظار خبرهای بد و مدام تحت نظر مأموران اطلاعات بود. اما از سوی دیگر او مورد احترام مردم سنندج بود. او دو کودک خردسال دخترانش را با جان و دل بزرگ کرد. خاله ام بمثل دیگر مادران پیشمرگ درسنندج، ایثار زیادی کرد و با آنها شبکه گسترده ای ایجاد کرده بود. این مادران قهرمان در کنار هم و به فکر هم بودند. از این روی من امروز که روز مادر است، در بزرگداشت خاله ام، زندگی اش را مرور می کنم و فداکاریها و قهرمانی هایش را می ستایم.


مادر من نیز به عنوان مادر دو زندانی سیاسی، همچون خواهرش سختی های بسیار کشید و فداکاری های بسیار کرد. سختی های که از جنس دیگری بود و او را زودتر از آن چه که باید به کام مرگ برد. در دوران زندان من، مادرم بارها مورد بی احترامی، تحقیر و توهین پاسداران قرارگرفت و چندین بار نگهبانان زندان او را کتک زدند. یکبار روی شله زرد (دسر مورد علاقه ام) با دارچین نوشته بود: غذای مریض.! و برای من آورده بود با این باور که غذای مریض را کاری ندارند، اما دم در زندان، تحقیر شده و لگد خورده بود و شله زرد را هم ریخته بودند. تا وقتی که در زندان سنندج بودم هر روز از خیابان ششم بهمن می گذشت تا من بتوانم از لای پره های دستگاه تهویه او را ببینم، پس از آن بهمراه شش همبندی دیگر به زندان قم تبعید شدیم و مامورین زندان به خانواده های ما اطلاع ندادند، آنها طی تماس تلفتی خبر دروغین اعدام مرا به خانواده ام داده بودند، مادرم صورتش را چنگ انداخته یود. بعدها با مشقات زیاد بهمراه مادر پروین ذبیحی برای ملاقاتم به زندان قم و اصفهان می آمد که گاهی به دلیل ممنوع الملاقات بودنمان با دلی شکسته و چشمان گریان به سنندج بر می گشتند. من در کنار سختی ها و فشار زندان، به خاطر رنج های خانواده خصوصا مادرم شکنجه روانی شدم. جا دارد در این جا رنج ها و فداکاریهای مادرم را نیز ستایش کنم و خاطره اش را عزیز و بزرگ بدارم.


رفتاری که جمهوری اسلامی با مادران و خانواده زندانیان سیاسی کرده است، شاید در هیچ جای جهان سابقه نداشته باشد. مادران ما، به جرم مادر یک مبارز یا فعال سیاسی یا دگراندیش، باید سالها در رنج و مرارت زندگی کنند و در نهایت بدون اینکه شاهد محاکمه مسببان شکنجه، زندان و مرگ فرزندانشان باشند، دیدن عدالت را با خود به گور ببرند.

در جامعه ی ما، اگرچه پدران و مادران از زندانی شدن و شکنجه و اعدام فرزندانشان رنج ها کشیدند، اما رنجی که مادران بردند توصیف شدنی نیست. در باور مذهبی و سنتی جامعه، جایگاه مادران را بهشت میدانند . به او می گویند همه سختی ها را تحمل کن و دم برنیاور چون که جایت در نهایت در بهشت است. به او می گویند تو فقط باید ایثار کنی. تو باید زندگی ات را فدای زندگی بچه هایت کنی. مادران هم  ایثار را خوب یاد گرفته اند، ایثار در تند پیچ های تاریخی خیلی خوب است ولی زندگی بر ایثار مقدم است، مادران ما زندگی نکرده اند.

مادران ما هیچگاه برای خود زندگی نکردند. مادرم به خاطر من کتک خورد، تحقیر شد، صورتش را چنگ انداخت به این دلیل که صرفا مادر من بود. در جامعه ای که فساد فرهنگی- تاریخی ریشه دار باشد، مادران را به سختی قضاوت می کند. مثلا اگر مادر فرصت نمی کرد به ملاقات من بیاید، جامعه به سرعت موضع گیری می‌کرد که «چه مادر بدی! فرزندش را فراموش کرده»، یعنی قضاوتی ناعادلانه بی آنکه وضعیت و شرایط آن مادر را در نظر بگیرد.

حالا سوال اینست: آیا اینها صفات ذاتی و طبیعی یک مادر است؟ آیا زن وقتی مادر می شود یکباره چنین ظرفیت هائی پیدا می کند؟ یا این ظرفیت ها را جامعه به او تحمیل کرده و میکند؟ و بالاخره اینکه آیا همین ظرفیت ها نیست که ما در «روز مادر» ستایش می کنیم؟

ما عادت داریم از مادر همه گونه توقع داشته باشیم. هر کدام از ما فکر می کنیم همه بدبختی های ما می بایست روی دوش مادرانمان باشد و خود مادران هم فکر می کنند باید اینگونه باشد و پذیرفته اند که این شخصیت، هویت و سرشت ذاتی آنهاست. از این لحاظ، این زنان به دلیل داشتن فرزندانی که به خاطر باورهای عدالت طلبانه جان دادند، و خودشان ایثار کردند و رنج بردند، ستایش می شوند و نه به خاطر باورهای خودشان.


نکته ای که در این میان فراموش می شود زن بودن یک مادر است. چه در مذاهب و چه آیین های به اصطلاح کلاسیک سیاسی، او را در محدوده مادر نگه می دارند. با نوید "بهشت زیر پای مادران است" او را در حد وسیله ای برای تولید مثل پایین می آورند. یعنی در جهان معاصر، ستایش از مادر در این حد معنا شده است. به نظر من بهتراست که انسانها در عین حال که از روز مادر و جهان مادرانه که جهان بسیار فریبنده ای است را ستایش می کنند، بدانند که در اصل بخشی از این مرارت و رنجی که مادر نسبت به بچه و زندگی می کشد می بایست بقیه جامعه، همسر، پدر، برادر وغیره هم بکشند، نه صرفا او چون مادر است ناگزیر باشد بار سختی های زندگی خانوادگیش را روی دوش خود حمل کند.

 

در عرصه های سیاسی - اجتماعی هم، مثلا گورکی در روسیه و برشت در آلمان اسم کتاب شان را مادر می گذارند، در حالیکه قهرمانان این دو داستان زنهائی هستند که در وهله اول فعال سیاسی اند، و تصادفا مادر هم هستند! نکته دیگر این است که، مادر میتواند خودش بصورت ویژگی فردیش اگر اعتراض اجتماعی، سیاسی دارد پرچم این اعتراضات را سوای بچه اش خودش حمل کند، نه اینکه الزاما از باورهای فرزندش پیروی کند. اینکه جامعه زن را در محدوده مادر نگه میدارد و فقط به او میگوید مادر، به این دلیل است که او را کنترل کند. ما باید به مفهوم و موقعیت مادر (زنانگی) در جهان نگاه تازه ایی داشته باشیم یعنی موقعیت زن در جهان فقط به مادر بعنوان تولید مثل کننده محدود نشود. 


به هر روی فهم زنانگی نباید به مادری محدود شود. مسلماً نمیشود مادرانگی او را منکر شد، ولی بخشی از زنان اصلا مادر نیستند پس تکلیف اینگونه زنان چیست؟ یعنی تکلیف آنهائی که مادر نیستند به این دلیل که اصلا تجربه نمی کنند و ممکن است به دلیل شرایط جسمی و جنسی شان اصلا نتوانند مادر بشوند چیست؟ به همین دلیل آنها تمام عمرشان مشکل خواهند داشت. در طول تاریخ و در جوامع سنتی، زنانی که خودشان یا شوهرانشان عقیم بوده اند تحقیر شده اند.


بخشی از روانشناسی مدرن کاپیتالیسم هم، اگر بچه با ادب یا بر عکس بی تربیت شود بیشتر از چشم مادر می بیند، در حالیکه خود ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیرون در شکل گیری بچه ها نقش اساسی دارد. یعنی به این ترتیب مفهوم زنانه از هر دو طرف از جانب مفهوم مادر آسیب می بیند. این تصور در فرهنگ کلی پیشامدرن بوده است، و دوران مدرن هم هنوز این بار را برای آن قایل می شود. مادر حتی اگر هشت یا ده ساعت هم در روز کار کند، باز بار مشکلات و مرارت بچه هایش روی دوش او خواهد بود، در حالیکه این ساختار زندگی اجتماعی – خانوادگی معاصر است که در گذاشتن یک جانبۀ این بار بر دوش مادر  نقش محوری و اساسی دارد. روی دوش مادر گذاشتن بار زیادی بزرگ کجی هائی که در زندگی خانوادگی هست، و ندیدن نقش محوری جامعه، بوسیله خود آن جامعه باعث سلب هویت اولیه انسانی او بعنوان زن می شود. و به این ترتیب حق برابر بودنش بعنوان یک زن، بعنوان یک انسان، با انسان دیگری به اسم مرد پایمال می شود. زن تبدیل به موجودی می شود که خاصیت ذاتیش گویا اینست که مادر باشد، یعنی بنشیند و بچه بزاید و بچه بزرگ کند و همه جور سختی بکشد و دم برنیاورد! 

بقول فردوسی در شاهنامه:


زنان را همین بس بود یک هنر ...  نشینند و زایند شیران نر


هر چند نمی شود نقش مهم مادران را نادیده گرفت، اما جهان زنانه مادران جهانی فقط مادرانه نیست. جهان زنانه امید میدهد که زن در محدوده فهم مادرانه باقی نماند. جامعه تمام ویژگی ها را برای مردان قایل میشود ولی همین که به زنان میرسد، تنها یک نقش برای او قائل می شود، نقش مادری، نقش کسی که باید سختی بکشد و دم برنیاورد. ما زنان فقط مادر نیستیم، خواهر بسیار خوبی هم هستیم، همسایه بسیار مهربانی هم هستیم، معلم دلسوزی هم هستیم، و در عین حال مبارزانی که باورهایشان ممکن است هیچ ربطی به باور فرزند شان نداشته باشد، چون ما مستقلا برای عدالت اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و .... مبارزه می کنیم، هم هستیم.


در خاتمه من با تآکید و تآیید تمامی مبارزات زنان در ایران و سراسر دنیا  چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، به مانند مادران خاوران و یا مادران میدان دومایو در آرژانتین، از هستی، از جوامع انسانی، ازجوامع فرهنگی و غیره گله دارم واز سیستم های حاکم شکوه دارم، من ازآنها سوال می کنم، پس جای پای پدران کجاست؟


MAY 10, 2020


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com