بیاد برادران یثربی (محمد حسین ، اردشیر و رضا یثربی)

بهروز شاديمقدم
February 23, 2020


بیاد برادران  یثربی (محمد حسین ، اردشیر و رضا یثربی)
  
 
قیام پر شور 57 نسلی را رو آورد و ساخت که جوان و شور انگیز ، رادیکال و بری از سنت ها ، فعال و امروزی بودند . این نسل آتش به جان دیکتاتوری پهلوی انداخت و همین نسل است که امروز در خیابانها شعار مرگ بر دیکتاتوری را سر داد و لرزه بر اندام حکومت سیاه اسلامی انداخت .
این صف انقلابی و جسور در کوردستان بعد از قیام به احزاب چپ پیوستند و عمدتا" مسلح در میدان جنگ پارتیزانی به مبارزۀ خود با دشمن ادامه دادند . رفیق اردشیر یثربی یکی از این مبارزان جوان بود .
در اولین سازماندهی های نظامی کومه له در جنوب  کوردستان در لق شهید سعید و بعدا" در واحدی تحت فرماندهی کاک شوان سازماندهی شد . در درگیری ها و عملیات ها لیاقت خود را چون رفیقی پیشرو نشان داد. عملیات های این واحد نظامی در آن منطقه مدتها عرصه را بر دشمن تنگ کرده بود . اردشیر بعدها در منطقۀ سنندج سازماندهی شد و عاقبت پارتیزان شجاع و دلیر ما در سال 1362 در جریان یک درگیری جان باخت .
رفیق اردشیر ، سیمایی دوست داشتنی و از یاد نرفتنی داشت . مودب بود و با فرهنگ و برخاسته از خانواده ای شناخته شده و خوش نام . جوانی آگاه و خوش اخلاق ؛ صمیمی ، زود آشنا و رفیق دوست بود . لبخند ملایم نشسته بر صورتش فراموش شدنی نیست .
محمد حسین ، هم برادر بزرگتر اردشیر و رضا بود . فعال کومه له و چهره ای آشنا برای مبارزین و مردم . راننده اتوبوس بود و با استفاده از این امکان هر چه را در توان داشت در راه مبارزه به کارمیبرد . مردمی بودن و صفات خوب انسانی از مشخصات شخصیتش بود . نترس بود و فداکار . همچون برادرانش . در همان دوران جان باختن برادرانش او هم  دراثر تصادف در جاده سنندج تهران جانش را از دست داد .
واما ،
رضا یثربی .
حمید اسم واقعیش بود . فعال در قیام 57 . بعد در "جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب سنندج" و بعد ها با سازمان پیکار در راه آزادی طبقۀ کارگر مبارزه اش را ادامه داد . سال 62 در دوران بحران داخلی پیکاروضربات شدید پلیسی به سازمانها رضا همراه  با جمعی ازیارانشان به کومه له و حزب کمونیست ایران پیوستند .
رضا را در گذشته از دور دیده بودم و میدانستم فعال سیاسی است . تابستان سال 63 در اردوگاه مالومه برای اولین بار با او آشنا شدم .
در مواجۀ اول بسیارصمیمانه و رفیقانه و در کمال تواضع و فروتنی همراه با لبخند مهربانی که بر لب داشت ، مرا به دنیای رفاقت خود برد . در کنارش احساس آرامش میکردی و صفا . با او هر چه بود رفاقت بود و صمیمیت .
در دقایق اول آشنایمان در چشمانش غمی عمیق را میشد دید و احساس کرد . بار گران این غم چهره اش را هم گرفته بود . نمیشد نپرسید . پرسیدم از چیزی ناراحتی ؟ در کمال سادگی ومتانت گفت : اره . رفیقی را در اثر سهو و اشتباه کشته ام . ( در یکی از مقرهای نواحی رضا در حین ور رفتن با اسلحه اش تیری خارج شده و کمانه میکشد و به رفیق شاپور دهزنی میخورد و میمیرد . ) 
رفیق رضای حساس و مهربان بعد از آن واقعه و رویداد خود را مقصر میدانست و در درون به سرزنش خود مینشیند . میگفت : تمام فکرو ذکرم را گرفته است .
واقعه ای دردناک و تاثر برانگیز . برای یک انسان خوب .
رضا هم سال 1367 در حمله هوائی جنایتکاران بعث عراق به یکی از اردوگاههای مرکزی کومه له در بوتی همراه با چند رفیق دیگرجان خود را در راه آزادی وسوسیالیسم از دست داد .  
یاد برادران عزیز یثربی گرامی و راهشان بردوام باد .
بهروز شادیمقدم
23.2.2020
 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com