گفتگوى سوسياليسم امروز با سلام زیجی به مناسبت٤١ مین سالگرد شکست انقلاب ١٣٥٧

مصاحبه
January 21, 2020

 گفتگوبا سلام زیجی به مناسبت٤١ مین سالگرد شکست انقلاب ١٣٥٧ ایران و درسهای که باید از آن گرفته شود

 

"بدون پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم، ایران بعداز جمهوری اسلامی،

 بازهم یک ایران تحت سرکوب و جنایت و استثمار و نابرابری خواهد بود"!

 

 

سوسیالیسم امروز:  امروز اول بهمن ماه  وارد سالگرد انقلابی میشویم که در همین ماه اتفاق افتاد. بدینترتیب وارد چهل و یکمین سالگرد شکست انقلاب آزادیخواهانه سال ١٣٥٧ میشویم، که با نقشه دولتهای غربی و بورژوازی ملی و مذهبی ایران به یژه  با دخالت مستقیم دولت امریکا که در نهایت منجر به استقرار خونین یکی از فاشیستی ترین نظامهای بورژوازی و مذهبی و قرون وسطی  در ایران و جهان شد، که پیروزی آن بر دریائی از خون و جنایت و کشتار انقلاب کنندگان  هموار گردید. متاسفان اکنون  سالگرد تاریخ شکست جامعه ای را مرور میکنیم که برای امر آزادی، برابری، رفاه، و رهایی از استبداد سلطنتی و زندان و اعدام به میدان آمد اما متاسفانه شکست خورد، و جامعه به جای بدست آوردن آزادی و برابری و رفاه به چاله دیگر و به دام یک استبداد و فاشیست به مراتب ارتجاعی تر مدافع نظام سرمایه داری افتاد و به هدف خود نرسید.

 

 وقایع تاریخی  مهم و شکستی بسیار بزرگ که جریانات ضد انقلابی و ارتجاعی اعم از جمهوری اسلامی و سلطنت طلبان سرنگون شده و دیگر ژورنالیستهای اجیر شده ایرانی و جهانی، هر کدام به نوعی روایتی از این واقعه بدست می دهند، که با نفس و ماهیت آن رویداد تاریخی نه تنها سنخیتی ندارد که کاملا بر سانسور و دروغ بنا شده است.

 

رفیق سلام زیجی ! نسل شما که در آن انقلاب ضد سلطنتی شرکت و حضور داشتید، واکنون ٤١ سال هم هست علیه جمهوری اسلامی به عنوان عامل و مامور شکست انقلاب سال ٥٧ در حال مبارزه هستید، لطفا توضیح بدهید که مهمترین زمینه های انقلاب سال ٥٧ علیه نظام استبدادی سلطنتی و ماهیت و مطالبه آن چه بود و اکنون چه درسهای از ان باید آموخت تا چنین  ناکامی های بسیار پر هزینه ای که متحمل شده ایم، دوباره به  طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه ایران تحمـیل نگردد؟

 

 سلام زیجی:  برای بررسی جامع روند انقلاب ٥٧، و همچنین عواملها و فاکتورهای وقوع و شکست آن میتوان بطور مفصل نوشت. و البته هر جنبش و نیرویی از منظر جنبش و منفعت طبقاتی خودش به وقایع تاریخی مینگرد و از این رو نیز در صدد بررسی سیاستها و درسهای که باید اتخاد کنند و بگیرند به آن وقایع برخورد می نمایند. معمالا در تحولات سالیان اخیر از دیماه ٩٦ تا آبان ٩٨ و مهمتر از اعتصابات پرشور کارگری تا اعتراضات و شعارهای رادیکال اخیر جنبش دانشجوئی و اعتراض گسترده به جنایت سرنگون کردن هوپیمایی مسافربری که در آن جان ١٧٢ نفر به واسطه سپاه ترویست اسلامی گرفته شد ، معمولا هر نیرو و جنبشی یکبار دیگر به آن تاریخ  و تجربه بر گشت و در صدد هدایت  و یا حتی سرکوب اعتراضات و دخالت در آن بر اساس همان تجارب سال ٥٧ و تاثێر گذاری بر آن بر بستر سیاست ٤١ ساله جنبش و طبقه و حزب و دولتشآن بوده اند. ما به سهم خود به عنوان یک جریان روشن بین کارگری و سوسیالیستی بسیار متفاوتر از بقیه به حقیقتهای آن دوران پرداختیم و گفتیم نباید آن تاریخ تکرار گردد چرا که همچنانکه شما هم اشاره کرده اید متاسفانه جمهوری جنایت اسلامی از انقلاب آزادیخواهانه سال ٥٧ “بیرون آمد” که نمی بایست چنین باشد!


به مناسبتهای مختلف بارها به سهم خود به جوانب مختلف آن تحولات از زاویه طبقه کارگر و جنبشی که تاریخ واقعی انقلاب ٥٧ و شکست استبداد پادشاهی را رقم زد اما به دلیل نا آمادگی و ضعفهایش نتوانست آنرا به نفع خود رقم بزند و خودش قربانی دست پروژه دولتها و نیروهای دست راستی و اسلامی قرار گرفت و میدان را باخت، پرداخته ایم. گفته ایم چرا متاسفانه حاکمیت دست جریان به مراتب ارتجاعی تر و وحشی تر از رژیم شاه افتاد. بازخوانی مجدد همه آن حقایق بسیار سرنوشت سازتر است برای جامعه و طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی چرا که دیر یا زود ما باید تلاش و آرزوی سرنگونی جمهوری اسلامی را به واقعیت امر تبدیل کنیم و این ضرورت به میدان آمدن نسل و جریان رزمنده و متفاوت و کاملا فاصله گرفته از اشتباهات دوره سال ٥٧ را لازم دارد، اگر بخواهد اینبار پیروز گردد.


درباره زمینه و خصلت انقلاب ٥٧ بنظرم مانند کلیه انقلابات و خیزشهای توده ای و کارگری که صفت انقلابی بر خود دارند، اعتراض طبقه محروم و کارگر، هدف و خصلت محوری آن انقلاب آزادیخواهانه بود. چنین قیامهای آزادیخواهانه ای که از پائین جامعه شروع میگردد هدف آنها سرنگونی کلیت نظام حاکم و با به دست گرفتن پرچم آزادی و برابری و رفاه و ضدیت با همه وجوه استبدادی و طبقه حاکمه را در دست خواهد داشت. معمولا مرکز شروع و خروش آن نیز محلات فقیر نشین و مراکز کارگری و توسط توده های محروم و کارگران و نسل جوان روشنفکر مترقی و متعلق به آن طبقه و در یک کلام توسط جنبش های مترقی و آزادیخواهانه و سوسیالیستی و کمونیستی شروع میگردد. اتفاقی که ما در سال ٥٧ شاهدش بودیم، اما مانند بخش اعظم این نوع انقلابات و حرکتهای آزادیخواهانه به دلیل ناتوانی سیاسی، فکری، سازمانی، خصلت غیر کمونیستی و پوپولیستی ناظر بر جنبش چپ و بی اشتهایی و ترسش از کسب قدرت سیاسی – دولتی، هم کل روند به بیراه میرود و هم خود نیروی چپ و انقلاب کنندگان درصف اول قربانیان دست توهمات خود و به قدرت رسیدن جنبش و حزب و طبقه دیگری خواهند بود. تا جایی که به خود ما برمیگردد این مشکل پایه ای و ویرانگر سال ٥٧ جنبش ما برای سرنگونی استبداد شاهنشاهی و روند بعداز آن بود!

 

بعداز اصلاحات ارضی و روی آوری جمعیت کثیری به شهرها که با خود میلیونها کارگر و مراکز وسیع حاشیه نشینی و بیکاری به همراه داشت، نظام کاپیتالیستی تازه به دوران رسیده تحت حاکمیت نظام پادشاهی قادر به پاسخگوئی به این تحولات نبود، و به مرور زمان جدال طبقاتی در جامعه نوین کارگری و رشد یافته سرمایه داری در شکل جدال و کشمکش با حاکمیت، ساواک، و شاه، به واقعیت کشمکش های اجتماعی و طبقاتی در آن دوران تبدیل شد. شروع دهه پنجاه شمسی مصادف شد با شروع بحران و تعمیق کشمکشهای اجتماعی و طبقاتی که نظام سرمایه داری پادشاهی میخواست از راه سرکوب و ریاضت اقتصادی و نیروی کار ارزان "ایران را به یک کشور مدرن در جهان" تبدیل کنند که سرشان به بحران و سنگ خورد. و در نهایت سرنگون شدند. وجود نابرابری اقتصادی و تعمیق فاصله طبقاتی، فقر، گرانی و بیکاری و تبعیض های گسترده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظام حاکم سرمایه داری پادشاهی، اعمال یک حاکمیت به شدت خشن پلیسی و امنیتی، سازماندهی توحش در زندان و انوع اعدام و شکنجه و ترور، ممنوع کردن هر نوع فعالیت آزاد سیاسی و رسانه ای، اجازه ندادن به ابراز وجود احزاب مخالف سیاسی، شکل دادن به حاکمیتی بر مبنای شونیسم فارس، نفرت پراکنی و سرکوب وحشیانه علیه هر شکلی از آزادیخواهی و کمونیسم، سرکوب و تبعیض علیه اقلیتهای اجتماعی، فرهنگی و زبانی دیگر در جامعه و بلاخره بر بستر فقر گسترده در جامعه در راستایی گسترش کاپیتالیسم و منفعت یک اقلیت که آشکارا سرگرم یک زندگی مجلل و مفت خوری و اعیان نشینی و عیاشی و فساد و دزدی از جانب خاندان شاه و طرفداران آنها، همه و همه عواملها و زمینهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وقوع انقلاب ٥٧ علیه نظام قرون وسطی و مستبد شاهنشاهی را فراهم کرد.



دراینجا لازم به تاکید می دانم که اکنون تمرکز روی اینکه چرا چنین انقلابی به چنین سرنوشتی تبدیل گردیده، باید محکی برای درس گرفتن های بهتر و بیان صادقانه نقد و اقرار اشتباهات باشد، میتواند نور افکن آینده را روشنتر کند، زمینه انقلاب ٥٧ هر چه باشد امروز متاسفانه ما با یک شکست ٤١ ساله درتاریخ بعداز قیام ٥٧ مواجه هستیم و بسیار پر هزینه بوده و باید راه تکرار آنرا در ایران مسدود کرد.  تنها راه عدم تکرار آن ایجاد احزاب رزمنده و متناسب بزرگ سیاسی- کارگری- توده ای که توان و ظرفیت نبرد قهر آمیز با چنین حکومت فاشیستی تا دندان مسلح و تروریست را داشته باشد، ایجاد تشکلهای گسترده و مستقکل کارگری به گونه ای که آن طبقه و رهبرانش مدعی و در راس اعتراضات باید قرار بگیرند، و بلاخره با پرهیز از سیاستهای خلقی و  گلاهبرداری های "همه با هم" راستها و پوپولیستی که هنوز بنظر من دامن بخش اعظم چپ را نیز گرفته، باید خود را  از آنها رها کرد، و بر شکل دادن به صف مبارزاتی مستقل کارگری- سوسیالیستی و آزادیخواهانه خود پای فشرد،هم علیه حاکمیت سیاه اسلامی و هم کلیه نیروهای ارتجاعی شونیستی و ملی گرا و مذهبی، چه در پوزسیون و چه در اپوزسیون، باید صف آرائی محکم طبقاتی و جنبشی کرد!

 

 

سوسیالیسم امروز: اکنون بعداز ٤١ سال گذار از آن تجربه و تاریخ،  شما و حزب سوسیالیست انقلابی ایران چه چشم اندازی برای وقوع انقلاب دیگری علیه جمهوری اسلامی، به عنوان رژیمی که جانشین رژیم پادشاهی در سال ٥٧ گردید، دارد؟


سلام زیجی: چشم انداز ما برای وقوع یک انقلاب دیگر، دوباره تاکید کنیم منظور یک انقلاب انقلابی متعلق به کارگران و مردم تشنه آزادی و برابری و رفاه و امنیت، و به هدف استقرار نظام سوسیالیستی تماما در گرو درس گرفتن جدی ما از انقلاب ٥٧، در گرو عروج متشکل و متحزب طبقه کارگر، در گرو تبدیل شدن احزاب مانند حزب سوسیالیست انقلابی به عنوان یک حزب سیاسی بزرگ تودی ای-کارگری و آماده برای نبرد جدی سیاسی، اقتصادی و نظامی با جمهوری اسلامی و کلیت ‌‌نیروهای راست ملی و اسلامی که دست به اسلحه دارند و میتوانند در تند و پیچ سیاسی امنیت و آرامش جامعه را به هم بزنند ، در گرو تدارک همه ملزومات ضروری و فوری سرنگونی جمهوری اسلامی است! ما معتقد هستیم بدون وجود چنین آمادگی هر شکلی از سرنگونی یا انقلاب، علیه جمهوری اسلامی حتی به وقوع هم بپیوندند در بهترین حالت ممکن کارگر و زنان و جوان مبارز و سوسیالیستها و کمونیستهای انقلابی همان چیزی بدست خواهد آورد که سال ٥٧ تا کنون بدست آورده است. ما یک نیروی واقع بین هستیم از هیاهو و پوپولیسم بازی و جنجال و خود فریبی خوشمان نمی آید. فکر میکنیم برای پیروزی ‌قطعی کامل بر جمهوری اسلامی و دست یافتن به آزادی و سوسیالیسم باید هزاران بار بیشتر از موقیت کنونی از هر نظر آماده تر شد!

 

تردیدی نیست که خواست سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران بسیار عمیق و گسترده است، اما در عین حال از یکطرف موقعیت که جمهوری اسلامی نیز بدست آورده، و ابزار گسترده سرکوب و مسلح و تروریستی که بسیج نموده ماننده دوره شاه نیست که به آسانی و با چند تظاهرات خیابانی و به زبان خوش قدرت را رها کند، حداقل برای طبقه کارگر و نیروی چپ به آسانی رها نخواهد کرد. از سوی دیگر بنظر من اپوزسیون بطور کلی و بطور مشخص اپوزسیون چپ در این مقطع هنوز توان و ظرفیت و آمادگی سیاسی و سازمانی ندارند که هژمونی چپ و سوسیالیستی و آلترناتیو قطب کارگری و کمونیستی را نه تنها تامین نمایند که بخش زیادی از آنها من تردیدی ندارم همان نقش چپی را ایفا میکنند که در سال ٥٧ چپ سنتی و پوپولیست و دنباله رو ایفا نمودند. یعنی بخشا به نیروی جنبشهای دیگر و حتی به زیر عبای جنبش و نیروهای دست راستی خواهند رفت. همزمان ما باید فاکتور بسیار مهم دیگری را نیز در این دوره در نظر بگیریم که در سال ٥٧ با آن روبرو نبودیم، آنهم وجود یک کمبربند گسترده از جنایت و تروریسم و جنگ و حضور قلدرمنشانه امریکا و روسیه و دولتهای همپیمان آنها که همه شان علیه روند چپ و آزادیخواهی و کارگری و مانع قدرت گیری طبقه کارگر و آلترناتیو سوسیالیستی هستند. به این فاکتورها دوباره باید فاکتور مخربتر اپوزسیون راست ملی گرا و اسلامی که بنظرم در صورت ضعیف بودن صف کارگری و سوسیالیستی میتوانند هزار برابر پر مخاطره تر باشند از دوره ای که بخشی از اینها رفتن زیر عبای خمینی برای سرکوب انقلاب ٥٧.
برای آنکه متوجه تذکز من شوید قلم و کاغذ بردارید و اسامی ضد انقلابیون و نیروهای مخاطره آمیز و دست سازدولتهای دیگر را از فدرالیست چیهای قومی کرد و آذری تا مجاهدین و نیروهای وابسته به رژیم فاسد پهلوی و شونیزم وناسیونالیسم عظمت طلب فارس و غیره و انواع جریانات سنی و شعیه مسلح کنونی را اضافه کنید که بدون تردید حاضرند برای سهیم شدن در قدرت آتی و تسلط بر یک مرکز و شهری هر کوچه و پس کوچه ای را درست مانند سوریه امروز بر سر مردم ایران ویران کنند بیان این حقایق به معنی فرار از نبرد انقلابی برای کسب پیروزی نیست!، دقیقا بر عکس!، برای تاکید بر فوریت تدارک ملزومات بسیار گسترده و ملیتانت و متشکل و متحزبی است که قادر باشد اوضاع را به نفع خود و آینده آزادی و برابری کلیه شهروندان رقم بزند. بدون چنین آمادگی و تلاش سخت سوسیالیستی و انقلابی کلاه همه کارگران و زنان و جوانان و کمونیستها و سوسیالیستها و مردم تشنه آزادی و برابری پس معرکه است!

 

بدین ترتیب روشن بگویم، ضمن اینکه از هفت تپه و فولاد و هپکو و آذر آب تا آبان و ١٦ آذر و همین  اعتراضات دیماه دیروز و پریروز علیه جنایت کشتارهواپیمائی مسافربری، که شاهد یک روند اعترضی رادیکال و بسیار مثبت هستیم، اما هنوز به منزله تدارک و آمادگی کافی برای شروع یک قیام دگرگون کننده به نفع طبقه کارگر و اکثریت جامعه نیستیم، هنوز تناسب قوایی واقعی در زمین صف مبارزه طبقاتی، اگر فراتر از آنچه تا به حال رخ داده و فراتر از ارزیابیهای احساساتی آنرا ببینم، به نفع طبقه و جنبش ما بطور کامل هنوز صورت نگرفته است.  برای مثال هر گاه موارد هفت تپه و فولاد آهوازیها را در سراسر کشور و به ویژه در مراکز مهم صنعتی  به شکل سازمانیافته باز تکثیر شد و همچنین چون یک طبقه واحد متحد پشت همدیگر را هم بگیریم، آنگا مسیر پیروزی خود بر دولت و همه ارتجاع را هموارتر کرده ایم!

 

 از اینرو تا آن مرحله و کسب تناسب قوای  بسیار بهتر فعلا چشم انداز کاملا روشن برای شروع یک انقلاب پیشرو و رادیکال و کوبنده که تحت هژمونی روند سوسیالیستی و کارگری باشد ضعیف دیده میشود. به بیان دیگر بگویم، روزنه پیروزی کمونیزم و کارگر در این مقطع، به دلیل عواملها و کمبودهای جدی که اشاره کردم، متاسفانه با وجود همه عاملهای مثبت توده ای و کارگری و با وجود نفرت گسترده و عمیق که از جمهوری اسلامی وجود دارد ، شانس پیروزیش هنوز و اکنون کم است. توجه داشته باشید من در باره چشم انداز روند سرنگونی انقلابی که آینده آن به نفع کارگر و سوسیالیسم و آزادیخواهان تمام گردد صحبت میکنم نه هر نوع “سرنگونی” یا فروپاشی که به هر دلیلی دیگری ممکن است اتفاق بیفتد، مثلا با مرگ خامنه ای و  تعمیق دعوای درونی خود رژیم یا دخالت نظامی دولت ثالث یا حتی فروپاشی اقتصادی و  یاعوامل مشابه ای که ربطی به  هدف و اراده سازمانیافته ما کارگران و انقلابیون سوسیالیست  نداشته باشد. وقوع این نوع "انقلاب"ها  در ایران به همان اندازه سال ٥٧ یا به اندازه "انقلاب" ها ی "بهارعربی" نسیب مردم تشنه آزادی و برابری خواهد شد.


ما میگوئیم باید در همه مراکز کارگری و شهرها و داخل و خارج کشور به میدان آمد و ابزارهای انقلابی و آزادیخواهانه سرنگونی رژیم را درست کرد، باید به امید و اتکاه به جنبش خود رفت و جنگید و سرنگون کرد و پای هزینه اش هم ایستاد. ما به اپوزسیون نوین و حزب سیاسی بزرگ و قدرتمند نیاز داریم. ما به درس گرفتن از خطاهای ٤١ ساله خود نیز داریم که بنظر میرسد برای خیلیها داستان امروز نیز تکرار همان تاریخ و کلشه های ٤١ سال پیش است. ما اپوزسیونهایی داریم که خود مانع پیروزی بر جمهوری اسلامی و کسب آزادی برابری و سوسیالیسم هستند. که رهبریشان را واقعا باید مانند خود سیستم و افرادی که در حاکمیت جمهوری اسلامی یا هر دولت دیگری در منطقه حاکم است با زور”سرنگون” کرد، خودشان نه رفتنی اند نه هرگز در قبال هیچ اشتباه وخطای مسئولیتی بر عهده می گیرند. احزاب و “رهبرانی” داریم ٤١ سال است حکایت میگویند و مرتکب اشتبا و خطا میشوند به ویژه از جانب رهبران ماداملعمرشان وشبیه "امام" خامنه ای حتی قابل تغییر هم نیستند، هر روز با قول سرنگونی نیرویش را شارژ میکند، اما بدون اینکه واقعا حتی خودش ظرفیت و توان چنین امری داشته باشد.

 

خواستم تاکید کنم برای به سر انجام رساندن یک نبرد واقعی و کارگری-سوسیالیستی سرنگونی طلبانه علیه چنین رژیمی نیازمند سازماندهی تشکلهای قدرتمند کارگری و ایجاد احزاب نوین سیاسی و انقلابی هستیم. نیازمند تغییر ساختاری و تغییر در نگرش و سنتها و سیاستهای ٩٩ درصد کلیه احزاب و نیروهای موجود در ‌طیف چپ هستیم. جامعه وقتی میتواند به میدان نبرد نهایی قدم بگذاردکه وجود واقعی یک مجموعه احزاب مسئول و جدی، و بطڕیق اولی وجود یک آلترناتیو روشن و انقلابی و سوسیالیستی  قدرتمند را سراغ داشته باشد و به آن اعتماد کند. نمیشود همینطوری در تاریکی سنگ پرتاب کرد! اگر کسی از حرفهای من دلخور است و یا از نظر فرهنگی برایش سخت است قبول چنین واقعیتهای، لطفا توضیح دهند چرا جریان با سابقه و خیلی کمونیستی آنها توان سازماندهی یک مقاومت از نوع کوبانی و عفرین را ندارند؟ مگر جمهوری اسلامی و جنایتش چه چیزش از داعش و ترکیه کمتر است؟ همه اش “فضای سرکوب باعث شده است”؟ بنظر میرسد این جمهوری اسلامی خوب به داد توجیهات بی عملی اینها رسیده است. این تجارب نشان میدهد حتی گاها سیاست بسیار شفاف و کلمه به کلمه کمونیستی نیست که میتواند جامعه و مقاومت و نبرد جدی را سرو سامان داد. یا حداقل صرفا با داشتن”سیاست کمونیستی” روی کاغذ اما  در میدان نبرد واقعی بدون پراکتیک انقلابی بودنها نمیتوان سنگی روی سنگی گذاشت. وجود اراده و از خود گذشتی و عبور از زندگی مجلل و راحت طلبی و جسارت رهبری داشتن و غیره نیز بخش مهمی از ملزومات انجام هر عمل انقلابی و یا نیمچه انقلابی در جامعه است. من “رهبرانی” را میشناسم که حقیقتا دو روز حتی عرق هم نریخته و معنی گرسنگی هم نمی فهمند چه رسد به پراکتیک انقلابی و کمونیستی، اما برای تعدادی همینها یک پیغمبر تمام عیار هستند. تا این فرهنگ بورژوائی به اسم “چپ” وجود داشته باشد نباید به چنین سازمانها و افرادش هیچ امیدی داشت.


در هر صورت ما امیدواریم فضای سیاسی اعتراضی جدیدی که به وجود آمده به عروج  هر چه گسترده تر جنبش انقلابی کارگری و زنان و جوانان منجر گردد، ما امیدواریم احزاب سیاسی و مترقی و سوسیالیستی و کارگری جدید شکل بگیرند ، ما امیدواریم حزب ما به یک حزب بزرگ سیاسی، رزمنده، انقلابی، کارگری، مورد انتخاب میلیونها انسان مبارز قرار بگیرد. و ما امیدواریم کلیه ابزارهای نبرد با رژیم هار اسلامی را بتوانیم بسازیم. اگر این امیدواریهای ما به واقعیت مادی در زمین صفت مبارزه تبدیل گردد آنگاه تردیدی نداریم که هر نوع اعتراض و شکلی از جنبش آزادیخواهان و سرنگونی طلبانه ای که صورت بگیرد، یا هر سطحی از مخاطرات نیروهای مسلح اسلامی و قومی در تحولات پیشرو وجود داشته باشد، هر اندازه خود رژیم دارای نیروی سرکوب باشد و به سرکوبگریش ادامه بدهد، ما مطئمین هستیم ازعهده همه شان بر خواهیم آمد.


در نتیجه با وجود همه انقلابی گری که داریم با وجود تلاش بی وقفه ای که برای سرنگونی رژیم مافیایی اسلامی داریم بخرج میدهیم، اما به عنوان یک واقعیت عینی باید بگویم که چشم انداز وقوع یک انقلاب مترقی دیگر و اینکه تضمین کنیم یا تضمین داده شود که سرنوشت مبارزه و “انقلاب” این دوره نیز به سرنوشت انقلاب ٥٧ یا حتی بدتر منجر نگردد، تا زمانی که کمبودهای جدی که گفتم رفع نکنیم، به هیچ عنوان نمیتوان به آن پاسخ مثبت داد.


بنظر من هر نیرو و فردی اگر براستی بخواهد در فکر “انقلاب” دیگری باشد مادام که بطور قطع در فکر رفع موانعهای موجود و تدارک ابزارهای پیروزی جنبش متعلق به طبقه کارگر و مردم زحمتکش و انقلابی در این انقلاب نباشد، آن نیرو و افراد را نباید جدی و مسئول تلقی کرد. ما برای رفع موانعهای سر راه جنبش خود داریم تلاش میکنیم، چرا که تصمیم داریم  بطور ‌قطع حاکمیت هیچ دولت و سازمان و آلترناتیو دست راستی دیگری چه در قالب، سلطنتی و شونیستی و ملی گرایی، چه فدرالی، و چه مذهبی، نپذیریم!  نمیخواهیم از بالا و یا به واسطه دخالت سیاسی و نظامی امثال امریکا تغییراتی صورت بگیرد!، نباید گذاشت سناریوی سال ٥٧ دوباره و در پوشش دیگری تکرار کنند!. ما تصمیم داریم فقط برای پیروزی سوسیالیسم مبارزه کنیم و بجز استقرار یک نظام سوسیالیستی تن به هیچ شکل حکومتی دیگری نخواهیم داد، این حق ترین حقی است که جنبش ما و حزب ما، و اکثریت سرکوب شده شهروندان ایران بعداز بیش از یکصد سال تجربه سرکوب و بیحقوقی و له شدن درزیر چکمه و سرنیزه دو حاکمیت فاسد و سیاه جمهوری اسلامی و شونیسم پادشاهی و ملی گرایی برای خود قائل است. فکرمیکنیم اکثریت جامعه نیز همین راه را انتخاب و حمایت میکنند. درغیاب چنین انتخابی تردیدی نباید داشت که دوباره با شکست و ناکامی و بی حقوقی باز هم بیشتر و درد آورتری مواجه خواهیم شد!

 

  تجربه حداقل یک قرن  اخیر حاکمیت دو نظام پادشاهی -شونیستی و اسلامی - شعیه گری و حامیان و حافظان نظام ضد انسانی سرمایه داری بر کشور ایران به هر کسی که به دنبال خلاصی از چنگ این جنایتکاران است و واقعا برای یک جامعه  آزاد، برابر، مرفه، خوشبخت و بری از تبعیض و استثمار و سرکوب و  خرافه گری دینی و ملی در تلاش است، ثابت کرده است است، وبیش از هر زمانی عیانتر شده است، که بدون پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم، و کسب قدرت سیاسی و دولتی از جانب این جنبش و طبقه، ایران بعداز جمهوری اسلامی، بازهم یک ایران تحت سرکوب و جنایت و استثمار و نابرابری و مملو از فقر و درد و رنج و جنایت و افسار گسیجتگی سرمایه داری برای اکثریت شهروندان خواهد بود! ما همه صف آزادیخواهان را به اتحاد حول  تلاش برای  کسب پیروزی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر فرامیخوانیم!، نه حول شگرد فریبکارانه و ارتجاعی "همه با هم بودن"های که شیادان سیاسی بورژوا و پوپولیست  در پوزسیون و اپوزسیون آنرا هر روز جار میزنند تا نظام طبقاتی  وحشی سرمایه داری و حاکمیت سیاه بورژوا-رتجاعی خود را همچنان حفظ نمایند. تاریخ سرنوشت آینده ایران را باید کارگر و سوسیالیسم و انسانهای آزادی و متمدن رقم بزنند!

 این ممکن است اگر  جنبش ما و رهبران کارگری و کمونیست به این منفعت طبقاتی و مبارزه خطیر خود واقف باشند و این مهم را  برهمه مصالح دیگر ترجیح دهیم.

 

زنده باد آزادی، زنده باد برابری، زنده باد نظام شورائی و سوسیالیستی،

مرگ بر جمهوری جنایتکار اسلامی و نظام ضد انسانی سرمایه داری حاکم بر کشور!

 

منبع: شماره ١١٧ نشریه سوسیالیسم امروز

١ بهمن ١٣٩٨

٢١ ژانویه ٢٠٢٠

 

همچنانکه اشاره شد نیروی محرکه و مفهوم آزادیخواهانه و بستر اصلی چنین انقلابهای انقلابی نیز اساسا طبقه کارگر و مردم زحمتکش و مبارز شکل میدهند. روشن است بحث ما در باره انقلابات واقعی و طبیعی شکل گرفته از پائین جامعه علیه دولت و حاکمیت سرمایه داران و نمایندگان سیاسی آنها در قالب دولت چه در شکل “ملی” و چه در شکل “اسلامی” است، نه هر نوع “انقلابی”، مانند “انقلابات مخملی”، و یا تغیر حاکمیتها از طریق “رژیم چنج” و دخالت قدرتهای امپریالیستی یا دراثر دعوا و فروپاشی و کودتاه از درون صفوف خود طبقه حاکمه بورژوائی، اینها اگر اسمشان انقلاب باشد انقلابات ارتجاعی و از بالا و بدون دخالت واقعی انقلابیون و رهبری و هژمونی رادیکال و آزادیخواهی و سوسیالیستی “پائینیها” صورت میگیرد. کشورهای “بهارعربی” و دست بدست شدن بخشی از استبدادهای حاکم و جایگزینی شان به مستبدین دیگری و همچنین تحمیل جنگ و سناریو سیاه طولانی مدت در کشورهای منطقه خود بخشی از این تحولات ضد انقلابی هستند که برخی آنرا “انقلاب” نامگذاری کرده اند، همانطوری که در طول ٤١ سال اخیر برخی از این جریانات اپوزسیون چپی و ملی و اسلامیگرا نیز حداقل ٤١ بار اسم هر حرکتی ولو ارتجاعی را نیز در ایران انقلاب گذاشتند تا واقعیت انقلابی و زیرورو کننده عمل انقلابی و اجتماعی کارگری و آزادیخواهانه را لوس و تحریف نمایند. همانگونه که مفاهیم سیاسی و طبقاتی خیلی پدیده های دیگر انقلابی را نیز به نفع جنبش راست و پوپولیستی از طرف بخشی از خود چپ تماما از محتوا تو خالی شده اند.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com