رفیق بگذار از هنر شعر بنوپسم / شمی صلواتی

شعر
January 29, 2020

رفیق بگذار از هنر شعر بنوپسم

 نه در قالب صعنت و شغل!

بلکه  با دل عاشق آن را تصور کنم 

گرچه قلمم ضعیف و کم رنگ است

گر چه صدایم رسا نیست.

اما می نویسم!

هنر در هر قالبی که باشذ

 باید ارزشهای انسانی را عریان کند

  شعرای  گمنامی  بودند که غرور خود را در نهایت گستاخی با اشک شوق به پای درخت  انسانیت  ریختند!

 و من رد پایشان را رصد کردم

اینک  نامشان در قلبم دیدنی ست

در افکارم  همچون رودخانه

بدون ترس از ریزش هر درهٔ جاریست !


هنرمند یعنی  کسی که غرور خود را به مماشات و-

انصاف را به باد نفروخته باشد

و  با قلبش طغیان کند

تا بتواند زمختی ها را همراه با زشتبها از ریشه بخشکاند


شعر یعنی:

طغیان دل عاشق،

شعر یعنی گریۀ دل تنها،

…..در لحظه های گریز از زندگی

…….گریز از نامهربانی ها و

……………………………….تن دادن به تنهایی

شعر یعنی:

رنج و درد تنیده در جسم و روح آدمی

شعر ،منم/ آهنگ یک فریاد

باران عاطفه ها به سرعت نور

گم شدن در میان دردهای پنهان

شعر یعنی:

روح عاصی و عصیان

اسب وحشی گریزان ازاهلی شدن

و با جنگی تازه،

در نبرد نهایی برای رهایی

شعر، منم، آهنگ یک فریاد

آخرین شعله آتش در جان ستمگر

آخرین خنجر در دل مرتجعین

و آخرین آتشفشان برای رهایی

روح رها شده و آزاد

عشق گم شده و درد

در گذر از دشتهای وسیع

برای رسیدن به باغهای رویایی


شعر همچو رودخانه از زبان من و تو جاریست،

شاید از زبان دخترکی دل سوخته و بیمار در شبهای تنهایی،

چرا که شعر زندگی است.

قصه تلخ تنهایی ست

رویاهای زیبا توست و

شکستهای پی در پی من،

در زندگیست!

شعر، اشک های زن همسایه و،

یا جوانی معترض برچوبه دار

شعر، سرود رهایی ست

و آهنگ زیبایی برای تسکین درد

برای فرار از درد،

شعر منم ، شاعر تویی

یا شاید زن همسایه!

برای بیان نابرابرها!!!!!!!!!!!.


شاعر نیستم گر چه دیگران. مرا شاعر خطاب کردند

نویسنده نیستم گرچه دیگران مرا استاد خطاب کردند

من زخم عفونی شده. نسل سوخته ام

اونی که تیرش به خطا رفت.

 آدمها آزادند،

 آن انطور که دلشان  می خواهد  مرا صدا کنند

من فقط شعری از رنجم  در قالب زندگی ،  #شمی_صلواتی


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com