یاد عزیزآهو قمری و همه ی انسانهایی که با دگرگونه زیستن شان در یاد ها می مانند ، گرامی باد

دیبا علیخانی
August 25, 2019

یاد عزیزآهو قمری  و همه ی انسانهایی که با دگرگونه زیستن شان در یاد ها می مانند ، گرامی باد.
چند روز پیش کناریکی از دوستانم در قطار خارج شهری  نشسته بودم که چشمم به مغازه ای افتاد که خدمات مراسم عزاداری را اریه میدهند. در همان حال انگار از کره ای دیگری آمده باشم ، از دوستم  پرسیدم : نمیدانم چرا از کلمه نوشتاری عزاداری به هر زبانی بیزارم ؟ دوستم لبخندی زد و گفت: خوب، همه آدمها اینطورند. حق با دوستم بود. ترس از مرگ  و تصور اینکه مرگ پایان کار آدمی است ، ناامید کننده است. شاید برای همین تا الان تحلیل های روانکاونه ی فروید در مورد هراس آدمی از مرگ و نیستی طرفداران زیادی دارد.  پدیده مرگ میتواند به عنوان بخشی از پروسه ی حیات آدمی و یک واقعیت انکار ناپذیر توسط انسانها با دیدگاهها و توجیه های متفاوت بالاجبار پذیرفته شود. اما در دنیایی که صاحبان زر و زور فرصت زندگی کردن و لذت بردن از حیات را که حق بدوی تمامی موجودات زنده است از انسانها در اقصی نقاط جهان گرفته اند ، خبر شنیدن بعضی مرگها میتواند دردناکتر باشد.
روز پنج شنبه اعلامیه مرگ آهو قمری را دیدم که برای من فقط خبر درگذشت یک مادر نبود. بهانه ای ، تلنگری بود که مرا به گذشته های دوربرد.
دایه آهو را از بچگی میشناختم .همه ی فامیل برایش احترام خاصی قایل بودند ، نه فقط به این دلیل که قدی بلند و باریک باچشمانی سیاه شبیه آهو داشت بلکه به این دلیل که مادر دوانسان بزرگ ، دو شهید انقلابی بود. دایه آهو مادرعطا قمری از فرمانده های جسور نظامی کومله بود که به سبک کاک فواد با وجودیکه پدرش از مالکان سرشناس منطقه کردستان بود اما راه دیگری برای زیستن انتخاب کرده بود.او طرفدار سرسخت زحمتکشان و انسانی انقلابی و آزادیخواه بود. متاسفانه عطا قمری در سال هزارو سیصد و شصت جانش را  دراوج جوانی ودر سن بیست و دو سالگی در عملیاتی درمنطقه دباخ دست داد. دوسال بعد والی پسر کوچکتر دایه آهو که او هم از فرمانده های شجاع و دلسوز نظامی هیز کاوه بود که جانش را در سال شصت و دو  در سن بیست و یک سالگی  در منطقه قره توره در یک نبرد از دست داد.
جالب اینجاست مرگ این دو انسان شریف و آزادیخواه یادشان را در میان مردم شان کمرنگ نکرد . یادم می آید بین بچه های فامیل هر موقع میخواستیم نشان بدهیم مرامی داریم و به اصولی اخلاقی پایبندیم ، اسم عطا و والی را به رسم قسم  برزبان می آوردیم و بزرگترها باورمان میکردند.دایه آهونیز با چشمان منتظراش ، خود سمبل مقاومت و آرامش و متانت بود .خبر مرگش قلبم را جریجه دار کرد .گرچه دایه آهوی عزیز وداغداردر حسرت پیروزی و تحقق آرمانهای والای انسانی پسرانش که بخشی از آن حاصل تربیت چنین مادری بود ، ماند ورفت. اما نفس نوشتن این مطلب شاید گواهی باشد براینکه میشود در رویارویی با پدیده مرگ ، با خلق کاری ، ایده ای ، و تلاشی ، اثری بجای گذاشت و متفاوت تر زندگی کرد. دایه آهوو هزاران مادر داغدیده دیگر برای همیشه بخشی ازتاریخ جنبش آزادیخواهی و انساندوستی خواهند بود.
یاد عزیزش گرامی و تسلیت به خانواده اش ، پسرانش : ساسان ، کامبیز، شهرام و مخصوصا به پسر بزرگش همایون  که سالها دلسوزانه پشتیبان مادرش بود و به دایه ملیحه دوست ویار و یاور قدیمی اش .
دیبا علیخانی
 شهریور نود وهشت



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com