خط سرخ زندان فشافویه / فرح نوتاش

شعر
June 14, 2019

خط سرخ زندان فشافویه

در زندان فشافویه ... آب نبود
بهداشت نبود ...
حرمت به جان و تن انسان زندانی نبود
هرچه بود... ناروا بود
لیچار و تجاوز بود... چاقو بود

همه درد ها بی درمان 
فتنه ها جان خراش و پیوسته... بی امان
که می ریخت بی دریغ
بر صفحۀ ایستای زمان

و نعرۀ  زندانی ... 
زیر ضربات چاقوی قاتلان با وعدۀ آزادی
نه شباهتی به ناله داشت و نه درد
فقط... فریاد غریبانۀ ملتی بود جان به لب
و صدای انفجار هزاران هزار زخم عمیق
 نانوشته تا اکنون ...
ونا گفته خواهد ماند تا به ابد
 که ممتد بیرون می زد... از گلوگاه جان
و در اوج قدرت می چرخاند
با سرعتی بی مانند و فنری... گردونۀ ایستای زمان
تغییر می داد و ... خود عین تغیر بود و بیداری

خلاصه می شد سرکوب ملتی
با وحشیانه ترین طرفند
در ولع ضرباتی تند و بی وقفه
بر پیکر و شاهرگ وقلب جوان
 
و طپش تند خون... خون....خون...بود و فوران
از فرود سی و هفت ضربۀ چاقو
که می کشید با خشم و خروش
 سی و هفت خط سرخ جداگر ملت و ملا
بر خاک هزاران هزار سالۀ ایران
پیر و خونین ... از فتنه های سیاه سلطه گران
همه خواهان ...
 قاتلان و دزدان
با حجاب سیاه  استعمار
در مکتب انگلیس خوانده فتنه...
جمیع ملایان


فرح نوتاش
وین    14 .06. 2019
 کتاب شعر 9
www.farah-notash.com


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com