درگذشت رفیق کا ابراهیم و مرثیه‌خوانی و کذب حقیقت توسط یک گروه پرادعای بی‌عمل

برهان عظیمی
June 11, 2019


درگذشت رفیق کا ابراهیم و مرثیه‌خوانی و کذب حقیقت توسط یک گروه پرادعای بی‌عمل


در سایت رفقای آزادی بیان، توجهم به نوشته‌ای از یک گروه جلب شد.  گروهی که ادعاهای زیادی دارد. گروه خارجه‌نشینی که مدعی م‌ل‌م است(بگذریم که سنتز نوین از م‌ل‌م هم فراتر رفته است ولی این‌ها کماکان با همان نام‌و‌نشان و رویکرد به م‌ل‌م چسبیده‌اند!!) و تازه خود را "حزب"..."پیشتاز"..."طبقه کارگر" هم می‌داند، متنی را در مورد  درگذشت رفیق عزیز «کا ابراهیم»(علی صادقی)  منتشر نموده است که با خواندن آن خواننده تیزهوش کمونیست انقلابی متوجه می‌شود که  از سر افراط و طبق معمول باعجله و کینه خرده‌بورژوازی نوشته‌شده است تا حدی که حتی از مرگ یک رفیق متعلق به سازمان دیگر فرصت‌طلبانه بتواند برای  خودش اعتبار و آبروی سیاسی کسب نماید و خودش را مطرح سازد! اما روشن است آنان که تاریخ "سازمان انقلابیون کمونیست" و در ادامه‌اش که به سازمان "اتحادیه کمونیست‌های ایران" تبدیل شد را می‌دانند و خودشان عضو آن بودند به دام این مرثیه‌خوانی‌های یک‌جانبه، دگم و سکتاریسم و غیر‌علمی نمی‌افتند!

من ضمن تسلیت به رفقای هم‌رزم  کا ابراهیم و حزب رنجبران ایران و جنبش کمونیستی از بابت درگذشت یک رفیق عزیز پرتلاش بر آن شدم که نکاتی درباره سبک‌کار و رویکرد منحط این جریان پسمانده گذشته بنویسم. 

 

در بخشی از مرثیه‌خوانی و دروغ‌پردازی درباره تاریخ توسط این گروه نوشته است:

«ما با رفیق ابراهیم اختلافات زیادی به‌ویژه در مورد چین پس از سال 1976 داشتیم. یعنی هنگامی‌که پس از مرگ مائو، رویزیونیستها قدرت را گرفتند و سرمایه‌داری در این کشور احیاء شد. در جنبش نوین کمونیستی که تحت تاثیر مبارزات مائوتسه دون علیه رویزیونیسم روسی شکل گرفته بود، ناموزونی در درک از تکامل کیفی مارکسیسم توسط مائو و بیان پراتیکی آن در «انقلاب فرهنگی پرولتاریایی» موجود بود. به همین جهت عده ای از جوانان کمونیست به جای پیوستن به سازمان انقلابی حزب توده، سازمان انقلابیون کمونیست به رهبری رفیق سیامک زعیم را تشکیل دادند. این اختلافات هنگامی که رویزیونیست ها در چین سوسیالیستی قدرت را گرفته، رهبران مائوئیست مانند چیان چین و چن چان چیائو را دستگیر و زندانی و سرمایه داری را با پشتوانۀ امپریالیسم آمریکا در چین احیاء کردند، جهش کیفی کرد. رفیق ابراهیم همانند بخش بزرگی از جنبش نوین کمونیستی هنگامی که همین اتفاق دو دهه پیش در شوروی رخ داده بود، موضع صحیحی اتخاذ کرده بودند؛ اما در مورد چین دچار اشتباه شده و تا مدت ها چین رویزیونیستی را چین سوسیالیستی قلمداد کرده و طرفدار تز رویزیونیستی «سه جهان» بودند. اما اتفاقی که در چین افتاد، رخدادی «چینی» نبود بلکه رخدادی بین المللی بود که پیامدهای منفی تاریخی-جهانی داشت. اکثریت غریب به اتفاق جنبش نوین کمونیستی ایران، نتوانستند از ورای این شکست و با تحلیل از آن، مانع از اضمحلال جنبش بین المللی کمونیستی شوند.»  پایان نقل‌قول از  نوشته"به یاد رفیق علی صادقی(کاک ابراهیم)" (تأکید از نگارنده است)


متأسفانه این جریان خارجه نشین پس‌مانده‌ی گذشته نمی‌خواهد و نمی‌تواند با دیدگاه سیامک زعیم به‌عنوان نماینده تئوری ارتجاعی سه جهان در سازمان اتحادیه کمونیست‌های ایران گسست کند.
سؤال اساسی این است: شما که به رفیق کا ابراهیم این‌گونه انتقاد می‌کنید که او «... اما در مورد چین دچار اشتباه شده و تا مدت ها چین رویزیونیستی را چین سوسیالیستی قلمداد کرده و طرفدار تز رویزیونیستی «سه جهان» بودند. اما اتفاقی که در چین افتاد، رخدادی «چینی» نبود بلکه رخدادی بین المللی بود که پیامدهای منفی تاریخی-جهانی داشت. اکثریت غریب به اتفاق جنبش نوین کمونیستی ایران، نتوانستند از ورای این شکست و با تحلیل از آن، مانع از اضمحلال جنبش بین المللی کمونیستی شوند (تأکید و برجسته کردن خطوط از نگارنده است)،  چرا در مورد طرفداری سیامک زعیم از تز ارتجاعی "سه جهان" سکوت معنی‌دار می‌کنید؟

در مورد سیامک زعیم چطور؟ آیا او نیز بخشی از همان « اکثریت غریب به اتفاق جنبش نوین کمونیستی ایران، » نبود که « نتوانستند از ورای این شکست و با تحلیل از آن، مانع از اضمحلال جنبش بین المللی کمونیستی شوند


بی‌شک واقعیت‌ تلخ این است که خود سیامک زعیم نماینده تئوری سه جهان* در سازمان "اتحادیه کمونیست‌های ایران" بود. اما این جریان خارجه‌‌نشین هنوز علم کمونیسم نوین و اخلاقیات مرتبط با آنرا فرانگرفته است که در مورد سیامک زعیم بتواند راستی و حقیقت را با رویکرد علمی بگوید. چرا؟ زیرا متأسفانه این‌ها که دهه‌هاست مشتی حزب‌اللهی دگم و سکتاریست بر آن‌ها حاکم گشته است و خودشان را پشت سنتز نوین رفیق باب آواکیان پنهان کرده‌اند، گه‌گداری دم خروس سه جهانی خودشان هم بیرون میزند. نوشته بالا نماینده این دم خروس است. این‌ها مشتی رویزیونیسم هستند که نمی‌توانند از سیامک زعیم به‌عنوان نماینده تز ارتجاعی سه جهان گسست بنمایند و آنجا که او و رفیق کا ابراهیم را مقایسه می‌کند در مورد دیدگاه سه جهانی سیامک سکوت اپورتونیستی می‌کنند. سیامک زعیم رهبر تئوریک اتحادیه کمونیست‌ها بود. سیامک زعیم کسی بود که "اتحادیه کمونیست‌های ایران"  را به مسیر انحراف جدی کشاند و مانند هر رویزیونیستی موذیانه تئوری سه جهان را بر سازمان "اتحادیه کمونیست‌های ایران" غالب نمود. سیامک زعیم برای اینکه تئوری و خط سه جهانی‌‌اش را بر سازمان "اتحادیه کمونیست‌های ایران" غالب نماید یک‌باره نیامد آشکارا بگوید که: تئوری سه جهان صحیح است و بر مبنای تئوری سه جهان به قدرت سیاسی خمینی ویارانش باید برخورد کرد! نه خیر او علناً چنین نکرد و نمی‌توانست هم بکند چون تئوری ارتجاعی سه جهان در بدنه اتحادیه کمونیست‌ها به خاطر افشایش در نشریه حقیقت به‌عنوان یک تز ارتجاعی طرفدار نداشت و از طرف اعضا و هواداران نزدیک اتحادیه با آن مرزبندی قاطع و گسست قطعی شده بود. برای پیشبرد این اینکار سیامک زعیم مانند همه‌ی رویزیونیستها برای جااندختن تز سه جهانی که به آن معتقد بود ابتدا خمینی را نماینده خرده‌بورژوازی سنتی ایران جا زد و به همین دلیل می‌گفت که او (خمینی) "ضد امپریالیسم" است و باید به این "ضد امپریالیسم خرده‌بورژوازی سنتی برخورد دوگانه کرد". اما برخورد دوگانه تنها یک حرف پوچ و بی‌اساس بود و درواقع سرپوشی بود برای دفاع یک‌جانبه و تمام‌قد از خمینی "ضد امپریالیسم" بر مبنای تئوری سه جهانی که سیامک زعیم به آن معتقد بود  تا بتواند تئوری سه جهانش را بر سازمان " اتحادیه کمونیست‌های ایران" غالب کند!!!  به همین دلیل و از همین رو است  که ما شاهدیم که "اتحادیه کمونیست‌های ایران" از طرف رهبر تئوریکمان سیامک زعیم از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط خمینی و یارانش مرتجعش دفاع همه‌جانبه کرد و در جنگ ایران و عراق نیز با همان جهت‌گیری تئوری سه جهان سازمان اتحادیه کمونیست‌های ایران را باز به انحراف و مسیر جدی غلط ضد کمونیستی کشاند و از جمهوری اسلامی و مام وطن دفاع همچون ناسیونالیست‌ها وطن‌پرست دوآتشه دفاع همه‌جانبه و تمام‌قد نمودیم. و اعضاء اتحادیه را در جنگ ایران و عراق شرکت داد و به جبهه‌های جنگ در خوزستان فرستاد. در همین دوره جنگ ایران عراق بود که تشکیلات پیشمرگان زحمتکشان اتحادیه کمونیست‌های ایران در کردستان که یک سازمان مسلح در مبارزه با جمهوری اسلامی بود به خاطر همین تز ارتجاعی سه جهان برچیده شد. به یاد دارم اولین بار کاک اسماعیل( رفیق شهید پیروت محمدی)  رهبر نظامی  قیام سربداران در آمل را اولین بار در آبادان برای شرکت در جنگ ایران و عراق دیدم و در یک بحث کناری دونفره متوجه شدم رفیق انقلابی و باتجربه از کردستان است. از کاک اسماعیل پرسیدم "چرا باید در جنگ شرکت کنیم و چرا او کردستان که ما در آنجا تشکیلات توده‌ای مسلحانه‌ای در آنجا داریم را ترک کرده و به آبادان آمده است؟" در پاسخ سرش را پایین انداخت و با نگاهی غمگین گفت: «این فرمان رهبری است.  و نمی‌توان کاری در این مورد کرد.» او مخالف شرکت در جنگ بود اما چون این فرمان شرکت در جنگ از طرف رهبری(و اساساً از طرف سیامک زعیم) صادرشده بود علیرغم  نظر مخالفش(همچون من) که در اقلیت بود می‌گفت باید در جنگ طبق گفته رهبری شرکت کرد. اما خمینی هیچ‌گاه ضد‌امپریالیسم که نبود هیچ بلکه در نامه‌ای که به جان اف کندی رئیس‌جمهور دهه شصت میلادی آمریکا( او از ۱۹۶۱ تا زمان به قتل رسیدنش در ۱۹۶۳ ریاست جمهوری آمریکا را به عهده داشت) نوشته بود به‌طور شفاف اظهار داشته بود که مخالف منابع آمریکا نیست و فقط از حکومت شاه که باید سلطنت کند و نه حکومت گله و زاری و شیون نمود بود! این نامه محرمانه خمینی سه سال پیش از آرشیو محرمانه سازمان جاسوسی سیاه طبق قوانین آمریکا بیرون داده شد و در دسترس عموم قرار گرفت! و نگارنده این متن نیز در همان زمان بیرون آمدن آن سند در نوشته‌ی جداگانه اشاره ضروری به آن و نقش خمینی و چرا خمینی هیچ‌گاه ضد امپریالیسم نبود بلکه نماینده فئودال‌ها و مالکانی بود که در "انقلاب سفید" محمدرضا پهلوی منافعشان در آن "انقلاب" فرمایشی که توسط دولت آمریکا  به محمدرضا شاه دیکته شده بود زیر پا گذاشته‌شده بود . بنابراین اتحادیه کمونیست‌های ایران از تحلیل  منافع طبقاتی خمینی به‌عنوان نماینده تاریخی خط مشروعه‌‌طلبان بر ضد خط مشروطه‌خواهی که از زمان انقلاب مشروطه ایران تا سال ۱۳۵۷ توسط یک بخش از روحانیت بنیادگرای ارتجاعی که همواره با امپریالیست‌های سازش و تبانی کردند و  نمایندگی می‌شد، تحلیل ناصحیح و ضدانقلابی که توسط سیامک زعیم و تنی چند از رهبران اتحادیه به خاطر جهت‌گیری و دیدگاهشان در طرفداری از  تز ارتجاعی سه جهان به انحراف درغلطید و یک سازمان را به بیراهه تبانی و سازش و دفاع از حکومت بنیادگرای شیعه مشروعه طلب ارتجاعی رهبری شد. همین جریان مدعی حزب کماکان تحلیلش از منافع طبقاتی خمینی و یارانش بر پایه همان تز ارتجاعی سه جهان این است که خمینی منافع خرده‌بورژوازی سنتی ایران و بازاریان را نمایندگی می‌کرد  ولی به‌محض به قدرت رسیدنش ارتجاعی شد! در اینجا سوای اینکه در مورد به قدرت رسیدن خمینی و گروه حلقه‌زده بگرد او توسط امپریالیست‌های پر‌قدرت جهان در سال ۱۳۵۷ یک فراموشی تاریخی به این گروه خارجه کشور دست می‌دهد، در عین روشن نمی‌کند و درواقع طفره می‌رود که چرا  این نماینده خرده‌بورژوازی سنتی یک‌شبه ارتجاعی شد!  چرا؟،  چون به رویکرد و متدلوژی علمی ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی مسلح نبوده و نیست.

 این جریان رویزیونیسم خارجه‌نشین بدترین چیزی بود که در مورد سنتز نوین باب آواکیان اتفاق افتاده است. تازه دم از دفاع از رویکرد و متدولوژی علمی که رفیق آواکیان تبیین کرده است هم می‌زنند. قبلاً در نقد این گروه پرمدعا گفته‌شده است که با رویکرد غیرعلمی نمی‌توان در ایران انقلاب کمونیستی را به‌پیش برد.  این نکته کماکان در مورد این جریان صادق است.

بله اگر کا ابراهیم انحراف داشت و چین را مدت‌ها سوسیالیسم می‌دانست ولی سرانجام و تا زنده بود از آن تئوری ارتجاعی گسست نمود و دیگر چین را هم سوسیالیست نمی‌دانست. کا ابراهیم و حزب رنجبران به خودشان انتقاد کردند و این قابل‌احترام است. اما سیامک زعیم تا روز اعدامش هیچ‌گاه از تئوری سه جهان گسست نکرد... سیامک زعیم در خارج کشور نماینده اصلی و اساسی تئوری سه جهان بود. حتی به‌عنوان کسی که با تز غیرعلمی "قیام فوری برای سرنگونی جمهوری اسلامی" جریان سربداران را تئوریزه نمود و آنرا در آمل عملی ساخت، باز به این مفهوم نیست که او به خاطر عملکردش در آمل حالا دیگر از تئوری سه جهان گسست نموده بود؛ تأکید بر این نکته حیاتی و خط متمایز حاد تعیین‌کننده‌ای است، بین دو جریان کنونی و مبارزه دو خط متمایز امروزی که از گذشته سازمان "اتحادیه کمونیست‌های ایران" و نقش رهبری تئوریک-ایدئولوژیک می‌خواهد جمع‌بندی علمی توسط طرفداران واقعی سنتز نوین و یا طرفدارانی که با رویکرد کپی و پیستی و غیر‌علمی و توجیه‌گرانه همچون این جریان خارجه‌نشین پسمانده گذشته بکنند. بنابراین اشاره به این نکته ضروری است که بعدازاینکه به میمنت انقلاب توده‌ای ستم‌کشان فرودست استثمارشونده رژیم پهلوی سرنگون شد و رهبران "سازمان اتحادیه کمونیست‌های ایران" وارد ایران شدند سیامک زعیم خودش بارها پس از آمدن به ایران اعلام کرد که او معتقد است که تئوری سه جهان را رفیق مائو تسه دون تئوریزه کرده است و آن تئوری انقلابی و کمونیستی است.  به همین علت درزمانی که در سیامک زعیم در خارج کشور بود کلیه مقامات سازمانی از او گرفته‌شده بود اما پس‌ازاینکه اتحادیه وارد ایران شد باز وظایف سازمانی را غصب کرد و اتحادیه را به کج‌راه ضدانقلاب بر مبنای تئوری ارتجاعی سه جهان هدایت نمود.  

حال این جریان رویزیونیسم خارجه‌نشین در مورد درگذشت رفیق کاک ابراهیم متأسفانه مانند رژیم حزب‌اللهی جمهوری اسلامی به مرثیه‌خوانی و سینه زدن پشت سیامک زعیم و برخورد فرصت‌طلبانه به کا ابراهیم دست‌زده است... شرمشان باد

مفهوم کار این جریان رویزیونیسم که به نسل جوان کمونیست ایران در مورد سیامک زعیم و کاک ابراهیم آدرس اشتباه می‌دهد این است که این‌ها باوجود سروصدای زیادی که در مورد تأسیس جامعه سوسیالیستی نوین و انقلاب کمونیستی راه می‌اندازند هنوز یک جریان پسمانده گذشته هستند. چرا؟ نباید فراموش کرد درزمانی که مائو هنوز زنده بود و بسیاری از جریانات از روی راه انقلاب چین الگوبرداری می‌کردند. اتحادیه کمونیست‌های ایران و همچنین سازمان انقلابی حزب توده از این امر مستثنا نبودند. در مورد همین انحراف رفیق مائو تسه‌دون از سبک الگوبرداری گروه‌ها و احزاب انتقاد نمود و به گروه‌هایی که به چین می‌رفتند بارها تأکید کرد و گفت مارکسیسم- لنینیسم را باید خلاقانه با شرایط خاص جامعه‌تان تلفیق دهید و باید از هرگونه الگوبرداری از راه خاصی که انقلاب چین برای سرنگونی ارتجاع و کسب قدرت سیاسی طی کرد پرهیز نمایید. اما اگر در زمان مائو تسه دون الگوبرداری و رونویسی از روی نظرات  رفیق مائو یک رویکرد غیرعلمی و آپورتونیسم بود امروزه همان اصل الگوبرداری در عصر اینترنت تبدیل‌شده به کپی و پیست کردن مطالب توسط جریانات و احزاب دیگر...


 رفقا کمونیست انقلابی رفقای نسل جوان کمونیست خطابم به شماست: ما به‌عنوان کلیه جریان‌های دهه ۶۰ و هفتاد میلادی در ایران حتی باوجود شجاعت و پیگیری و ازخودگذشتگی که از خود نشان دادیم بسیار احساسی و سطحی علم کمونیسم را فراگرفته بودیم، الگوسازی یک رویکرد و روند اساسی در بین همه ما یک‌چیز رایج بود.  

 

رفقا توجه کنیم که این جریان پرگوی خارجه نشین مدعی م ل م دهه‌هاست که کلیه تحلیل‌های حزب کمونیست انقلابی آمریکا را کپی و پیست کرده است و در نشریه کاذب  حقیقتش به نام خودش منتشر نموده است، و بدتر اینکه امروزه با پنهان شدن در پشت سنتز نوین دقیقا دارد مطالب حزب کمونیست انقلابی آمریکا را کپی و پیست می‌کند و در دکان اینترنتی‌اش غیر صادقانه منتشر می‌کند. اگر کسی با مطالب و تجزیه‌وتحلیل‌های حزب کمونیست انقلابی آمریکا آشنا نباشد فکر می‌کند هر تجزیه‌وتحلیل‌هایی که از این‌ها بیرون می‌آید از فکر خود این تنبلان فکری مدعی کمونیست بیرون آمده است و می‌آید!!! و اینکار شایسته هیچ کمونیستی نیست که استقلال فکری نداشته باشد و دوباره توسط مدعیان کمونیست همان کج‌راه الگوبرداری غیر منتقدانه به علم کمونیسم را ادامه یابد. ادامه و تکرار همان الگوبرداری که امروزه به‌صورت کپی و پیست کردن مطالب دیگر جریانات است و آنرا به نام خود منتشر کردن مانند آنچه در دهه شصت و هفتاد میلادی انجام شد به مفهوم آن است که باز خیال سرنگونی دشمن طبقاتی و کسب قدرت سیاسی و ساختن جامعه نوین سوسیالیستی تحت دیکتاتوری پرولتاریا را ندارید. نقطه سر خط!

نیاز است که به این مدعیان کمونیست خرده‌بورژوا محکم گفت: شرم کنید، خودتان را پشت حزب کمونیست انقلابی آمریکا و سنتز نوین پنهان نکنید.. دیگر بس است!  و مانند یک کمونیست صادق باشید و از کپی و پیست کردن دست‌بردارید. چون با رویکرد غیرعلمی که برگزیده‌اید نمی‌توانید قدم از قدم بردارید و به انقلاب کمونیستی و ساختن جامعه سوسیالیستی نوین هیچ‌گونه کمکی نمایید، کما اینکه تاکنون نتوانستید و همچنان نخواهید توانست.

 

حقیقت را باید همان‌گونه که هست به‌طور برجسته و بولد گفت و پیچ‌و‌تابش نداد و آ ن این است که: برای اینکه بتوانید به انقلاب کمونیستی ایران خدمت ارزنده و مستقل نمایید نیاز دارید ابتدا یک انقلاب فرهنگی در خودتان انجام دهید تا شاید(شاید) بتوانید متحول شوید. البته بگذریم که حزب کمونیست ایران و رهبرانش باید در داخل ایران ساخته شود و شما یک حزب نیستید بلکه یک گروه خارجه کشور نشین بیش نیستید. آیا می‌توانید این حقیقت تلخ را بپذیرید؟ زیرا که هر فرد و هر جریانی که ادعای متحول کردن مردم فرودست برای ساختن یک انقلاب کمونیستی در ایران دارد ابتدا باید از خود شروع کند تا فرودستان بتوانند به آن‌ها اطمینان کنند. بنابراین همه شکست کمونیسم به خاطر این نیست که این بی‌اعتمادی به علم کمونیسم را که اساساً بورژوازی و امپریالیسم و تئوری پردازانش در جهان و در میان ستم‌کشان و استثمارشوندگان دامن زدند، نه خیر بخشی از این شکست و ادامه این شکست خوردن و در جازدن و پسمانده گذشته بودن در این است که مدعیان کمونیست هنوز نمی‌خواهند انقلاب فرهنگی همه‌جانبه را با  زیر ذره‌بین گذاشتن خط سیاسی و آنچه بر آن مبنا با رویکرد و متدولوژی علمی انجام داده و شروع کنند.  شما انتخابتان را دهه‌هاست با اعلام یک "حزب" توسط گروهی از یاران سابق و پسمانده گذشته در خارج کشور کرده‌اید! ما نیز انتخاب خود را کرده‌ایم.

سرنگونی رژیم مستبد جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است!

وظیفه ما: تسریع فرایند انقلاب از طریق تسریع در ساختن جنبشی برای انقلاب کمونیستی، آماده‌سازی زمینه، آماده‌سازی مردم از طریق ساختن هسته‌های ۳ تا ۵ نفره برای به وجود آوردن و آماده‌سازی پیشاهنگ(حزب) است!

 

برهان عظیمی

۲۱ خرداد ۱۳۹۸

 

پانویس‌ها
توضیح مختصری در مورد تئوری سه جهان:

تئوری ارتجاعی سه جهان، دنیا را به سه جهان تقسیم نموده بود برای همین به تئوری سه جهان معروف است...

 جهان اول شامل دو ابرقدرت  آمریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی بودند. و می‌گفتند که وقوع جنگ جهانی سوم اجتناب‌ناپذیر است (البته تاریخ نشان داد که چنین نشد و شوروی فروپاشید- یعنی این خط دگم و تقلیل‌گرایانه آن‌قدر این مسئله جنگ جهانی را عمده و اساسی کرده بود که همه‌ی جریانات کمونیستی -مثل سیامک زعیم و بقیه هم‌نظران او در اتحادیه کمونیست‌های ایران و همچنین در حزب رنجبران- هم این مسئله خطر جنگ جهانی سون و اجتناب‌ناپذیر بودن آنرا به خاطر غالب بودن رویکرد ماتریالیسم مکانیکی بر دیدگاهشان پذیرفته بودند! تو گویی که تاریخ دارای اراده او عقل است و راه مستقیم  جنگ جهانی سوم  را می‌پیماید!) . جهان دوم شامل قدرت‌های سرمایه‌داری در کشورهای غرب بودند (فرانسه ، بریتانیا و آلمان و ایتالیا و بقیه کشورهای اسکاندیناوی ... ) و جهان سوم هم کشورهای ارتجاعی وابسته با دو ابرقدرت مثل رژیم شاه و هند و عربستان و بقیه بودند.

سیاست خارجی یا وزارت خارجه چین آن زمان زیر نظر چوئن لای که نماینده خط میانه در مقابل خط رفیق مائو و خط رهروان سرمایه‌داری به رهبری تنگ سیائو پینگ بود.  چوئن لای همواره تلاش داشت که بین خط رفیق مائو و مائوئیست‌های انقلابی و خط رویزیونیستهای رهرو سرمایه‌داری یک سازش به وجود آورد برای همین او هم‌نظرانش به خط میانه در حزب کمونیست چین مشهور بودند. رفقای چینی یعنی حزب کمونیست چین و کشور سوسیالیستی چین را خطر بالقوه حمله نظامی سوسیال امپریالیسم شوروی که ابرقدرت هار و تهاجمی بود به علت داشتن مرز مشترک هموار تهدید می‌شد. و این توپ‌وتشرهای شوروی امپریالیستی آن زمان  منجر به پا گرفتن و رشد رهروان راه سرمایه‌داری در داخل حزب کمونیست جین  که تسلیم طلب بودند شد.  کم‌کم زمزمه‌های اتحاد با ابرقدرت آمریکا و جهان دوم و جهان سوم در سیاست خارجی چین که تحت رهبری چوئن لای بود بلند شد و در مقالات مختلف پکنک ریویو که اساساً دست وزارت امور خارجه چین آن زمان بود این تئوری تبلیغ شد .. مثلاً شاه ایران و مرتجع‌های دیگر در کشورهای جهان سوم که نوکر آمریکا بودند را مستقل خواندند  و فرح پهلوی به چین دعوت شد و با آن‌ها قرارداد صادرات نفت نوشته شد.  این تئوری می‌گفت برای اینکه چین سوسیالیستی با خطر  حمله و تهاجم نظامی ابرقدرت هار سوسیال امپریالیسم مواجه است باید با ابرقدرت دیگر که امپریالیسم امریکا باشد و همچنین با جهان دوم و سوم یک جبهه واحد به وجود آورد تا از خطر تهاجم نظامی سوسیال امپریالیسم شوروی جلوگیری شود و کشور سوسیالیستی از گزند خلاص و رها شود. و بخشی از حزب کمونیست چین که سیاست خارجی را نمایندگی می‌کرد(چوئن لای به‌عنوان خط میانه و در اتحاد با رویزیونیستهای راه سرمایه‌داری)  همین‌طور هم رفتار کردند و این نشان‌دهنده  رشد کمی و کیفی  رویزیونیستی رهروان سرمایه‌داری در داخل حزب کمونیست قبل از مرگ مائو بود که توپ‌وتشرهای سوسیال امپریالیسم شوروی تسلیم طلب شدند و جهت‌گیری ناسیونالیسم شونیسم و سرمایه‌داری را راهکار استراتژیک خود نمودند. آن‌ها به انترناسیونالیسم پرولتاریا و تکیه‌بر فرودستان جهان و مبارزات آزادی‌بخش جهان در اواخر دهه هفتاد میلادی به‌ویژه موقعی که رفیق مائو در بستر مرگ بود پشت کردند.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com