قهر الهی یا سوء مدیریت جمهوری اسلامی

حزب کارایران(توفان)
April 21, 2019

قهر الهی یا سوء مدیریت جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی مسئولیت مستقیم تخریب محیط زیست در ایران را به­عهده دارد

 

میلیاردها سال طول کشیده تا در کره خاکی میان اجزاء تشکیل دهنده آن تعادلی مستقر شده است. هربار این تعادل برهم خورده؛ قهر طبیعت آنرا به صورت "سابق" با نیروی قدرتمندی به توازن در آورده است.

انسانها در طبیعت دخالت می­کنند و آنرا برای رفع نیازمندیهای زندگی خود مورد دستکاری قرار می­دهند. بشر اولیه بر این اساس عمل کرد و زنده ماند. ولی آن دستکاری محدودی که توسط تعداد معدودی انسانها در طبیعت در گذشته دور به­عمل می­آمد و یا در روند طبیعی تحول آن دخالت می­کردند، با دخالت بشر در قرن بیست و یکم که میلیاردها انسان بر روی کره زمین زندگی می­کنند و بشریت به فنآوری مدرن دست یافته است، ماهیتا فرق کرده است. به علت وجود مبارزه طبقاتی و تکامل شیوه­های تولید در اقتصاد؛ ما امروز با پیدایش اشکال سازمان یافته غارت و چپاول روبرو هستیم که در قالب تراستها؛ کنسرنها؛ شرکتهای چند ملیتی و... ظاهر می­شوند که برای تامین کسب سود حداکثر به غارت کشورها و منابع طبیعی آنها و نابودی محیط زیست دست می­زنند. این دستکاری و دخالت عمیق و گسترده در ثروتهای طبیعی بشری؛ تعادل طبیعت را برهم می­زند و طبیعت برای حفظ مجدد تعادل خود طغیان می­کند. سیل؛ توفان؛ ریزش کوه و زمین؛ کمبود اکسیژن و افزایش گازهای گلخانه­ای و... همه نمونه­های از بحرانی است که در طبیعت بوجود آمده و اساسش برغارت سرمایه­دارانه است.

مارکسیست لنینیستها همواره مانع می­شوند که شرکتهای کلان خصوصی به ثروتهای بشری دستبرد زنند و جنگلها؛ کوه­ها؛ معادن؛ آبها و... را بطور خصوصی برای کسب سود حداکثر نابود کنند. زیرا به این ترتیب هستی بشریت مورد تهدید مشتی سودجو و شرکتهای کلان مالی قرار می­گیرد که با شعار مالکیت خصوصی مقدس است، مالکیت عمومی را نابود می­کنند. انسانها در عین حال آموخته­اند که می-توانند از نیرو و انرژی طبیعت با تسلط بر دانش بشری در خدمت ترقی و تحول جامعه برخوردار باشند. استفاده از نیروهای آب رودخانه-ها؛ نیروی آب آبشار و یا باد؛ استفاده از جذر و مد دریا برای تولید انرژی؛ سدسازی و استفاده بهینه از آبهای رو و زیر زمینی و... از این قبیل است.

می­توان از فنآوری مدرن و دانش بشری برای بهبود شرایط زندگی بشر؛ آگاهانه استفاده کرد و با دوراندیشی به جبران آنچه پرداخت که مورد استفاده قرار گرفته است و مابازائی برای آن یافت تا نسلهای آتی نیز بتوانند ازاین مزایا برخوردار باشند و می­توان هم تمام این دانش و فنآوری را با بی­خیالی برای تخریب مالکیت عمومی و عرضه جهالت صرف به­کار گرفت و برای سرمایه­های خصوصی ثروت­اندوزی کرد و مدعی شد بعد از ما چه دریا چه سراب.

این سرنوشت ممالکی است که به دانش بشری ارزشی نمی­گذارند و از کار کارشناسی بَری هستند. آنها تنها به سود؛ حفظ موقعیت لحظه­ای اجتماعی؛ فرار به کانادا و... می­اندیشند.

زمانیکه بعد از استقرار جمهوری اسلامی در شهر طبس زلزله آمد، آقای آیت­اﷲ منتظری این قهر طبیعت را به حساب آزمایش الهی گذارد که می­خواهد ما را امتحان کند. این تفکر عقب­مانده در کنار دزدها؛ کلاشان؛ غارتگران و... وضعیتی ایجاد کرده است که ما امروز در ایران بلا دیده با آن روبرو هستیم.

هر عقل سلیمی می­فهمد که برج سازی در ایران و یا تصویب تراکم در ایرانِ زلزله خیز به ویژه در تهران خطرناک است و باید تا آنجا که ممکن است از اشاعه آن جلو گرفت، ولی پارتی بازی؛ رشوه­خواری؛ چپاول؛ سودجوئی؛ غارت اموال عمومی؛ خصوصی­سازی های ثروتهای ملی انگیزه­های هستند تا چنین برنامه­هائی را برای کسب سود غارتگرانه حداکثر فراهم کنند.   

بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور؛ ۷۰٪ از جنگل‌های استان گلستان در اختیار شرکت‌ها و نهادهای صاحب نفوذ است. از جمله:

حوزه علمیه گرگان: ۴۷۰۱۳ هکتار.

لشکر ۲۵ کربلا (سپاه): ۱۳۰۰۰ هکتار.

موسسه پیشگامان سازندگی: ۸۶۹۰ هکتار.

آستان قدس: ۹۹۱ هکتار.

سیاست جنگل‌زدایی؛ ویلاسازی بی­رویه توسط آقازاده­ها؛ فروش زمینهای حاصلخیز روستاها برای ساختمان سازی بدون برنامه در شهرها با قدرت اعمال نفوذ مدیران اسلامی؛ تعریض بی­رویه خیابانها و جاده­ها برای تقویت صنایع اتومبیل­سازی خصوصی به جای تقویت وسایل حمل و نقل عمومی و یا اقدامات غیرقانونی همه گوشه­ای از سیاستهای مخرب و غارتگرانه رژیم جمهوری اسلامی هستند که به هر قیمتی در پی حفظ تسلط خویش است و نه به فکر رفاه و آسایش مردم.

آنها به سرزمین ایران مانند کشوری اشغالی برخورد می­کنند که آینده آن به آنها مربوط نیست. آقازاده­ها و اولیاءشان سر بزنگاه ایران را به مقصد کانادا ترک می­کنند و از هم اکنون راههای فرار خویش را با گرفتن وکیل و بازکردن حسابهای بانکی و اعزام فرزندان خویش به کانادا و ممالک نظیر باز کرده­اند.

کارشناسان زمین­شناسی معتقدند که ششصد سدی که در ایران بعد از انقلاب ساخته شده است، همگی بدون پژوهش و کارشناسی علمی صورت گرفته­اند. در گزارشی آمده است که این اواخر در تهران نیز دو مسیر اصلی آب شهرآراء و شهرک کن که از اطراف شهر عبور می‌کرد به دلیل ساخت بناهای متعدد مسدود شده است. این بی­برنامگی در سیاست شهرسازی و شهرداری به­چشم می­خورند زیرا نیروهایی بر مسند کارند که به جیب خود می­اندیشند و نه به منافع مردم ایران. این عده بر سرکارند زیرا با ریاکاری وفاداری خویش را به رژیم ثابت کرده­اند و نه اینکه از امورد علمی مطلعند. به نقل از خمینی علم اقتصاد مال خر است و این رهنمود برای آنها حجت است.

در گزارش دیگری که این روزها منتشر شده است آمده است:

"یکی از علل ویرانگری اخیر زمین خواری است. منظور از زمین خواری، تصرف و تصاحب اموال دولتی، منابع ملی و منابع طبیعی مانند جنگلها و سواحل و رودخانه‌ها است. افزون بر آن، به مواردی از اعمال نفوذ برای تغییر کاربری‌ اراضی هم زمین‌خواری می‌گویند. خانه و ویلا ساختن در زمین‌های کشاورزی و صنعتی، سوءاستفاده در تغییر کاربری زمین‌های متعلق به نهادهای دولتی، تغییر کاربری باغها برای ایجاد دستگاههای ساختمانی گرانقیمت، همه جزو زمین خواری می‌باشد. باید توجه داشت که تصرف زمین نیازمند اطلاعات لازم و استراتژیک است. بنابراین استفاده از «رانت اطلاعاتی» شبکه‌های نفوذی به عنوان یک راه اجرای زمین‌خواری مطرح است. قصد تملک زمینی که با اجرای یک طرح دولتی افزایش قیمت خواهد داشت نیز زمین خواری یا نوعی سوداگری و بورس بازی زمین تلقی میشود زیرا در چنین شرایط، جامعه از طرح دولت بی­اطلاع است و محافل پنهانکار وارد عمل توطئه آمیز می­شوند و به سودجوئی کلان دست می­زنند.".

دکتر نامدار بقائی یزدی، استاد زیست‌فنآوری مقیم بریتانیا می­گوید:

«دلیل جاری شدن سیل در شهرهای ایران و شدت خسارات وارده به مردم تا حد زیادی به سوء مدیریت و نبود سیستم‌های کنترلی مناسب و به کارگیری صحیح امکانات برای جلوگیری از وقوع سیل مربوط است.».

غافل‌گیری مسئولان مدیریت بحران در مواجهه با چنین پدیده‌هایی در حالی به امری عادی بدل شده که کارشناسان مدام در مورد بسیاری از اقدامات و تصمیم‌گیری‌های غیرتخصصی هشدار می‌داده­اند. در تمام دنیا برای مقابله با قهر طبیعت نه تنها از تجارب گذشته و تجارب سایر کشورها استفاده می­گردد، بلکه سناریوهای گوناگونی را نیز اجراء می­کنند تا در صورت وقوع سیل؛ آتش­سوزی؛ زلزله و غیره آمادگی کامل برای مقابله با این وضعیت را داشته باشند. به همین جهت وقتی جنگلها آتش می­گیرند به سرعت موفق می­شوند آتش را مهار کنند تا کمترین خسارت را برساند. در زمینه سیل و زلزله نیز وضع به همین منوال است. در ایران مدیریت بحران خودش در بحران است زیرا کوچکترین برنامه­ای در این زمینه ها ندارد و با نظامی که بر ایران حاکم است تا حساب و کتابی در کار نباشد، این وضع تغییر نخواهد کرد.

آقای بقائی یزدی در عین حال می­آفزاید:

"راه‌اندازی پانزده کارخانه چوب‌بری در استان گلستان ... از نشانه‌های جنگل‌زدایی و تخریب طبیعت و عامل وقوع سیل" است.

روشن است که بریدن درختها راه عبور سیلاب را باز می­کند و از انشعاب آن ممانعت می­گرداند و این صرفنظر از معایب دیگری است که چوب­بری غیرقابل کنترل برای میهن ما دارد. بریدن جنگلها را باید با کاشتن درخت و برنامه ریزی در این زمینه جبران کرد. اگر شرکتها را به حال خود بگذاریم آنها جز زمین سوخته چیزی باقی نخواهند گذارد.

این استاد دانشگاه به مثال جالبی اشاره کرده است که بازگوئی آن برای یادآوری اهمیت دارد. سد گتوند استان فارس را مثال می‌زند که در دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد و در نزدیکی کوه نمک ساخته شد، ولی در اثر جمع شدن آب پشت دریاچه؛ کوه نمک ریزش کرد و حفره‌ای در زمین به وجود آورد که کارایی سد را از بین برد و آبی هم که پشت سد بود به نمک آلوده و شور شد.

انجام این پروژه­ها که اکثرا غیراصولی­اند و توسط مدیران سودجو و آقازاده­ها اجراء می­شوند، صرفا برای دریافت پورسانت(منظور رشوه است-توفان) است که همه این پروژه را طرح ریزی می­کنند.

بر اساس اسنادی که منتشر شده است و ویدئوی آن در شبکه مجازی در دسترس است رژیم جمهوری اسلامی خاک ایران را به امارات متحده عربی می­فروشد. این سیاست سیاست دوران پادشاهان قاجار است که دریای خزر را به علت داشتن "آب شور" بی­ارزش می­دانستند. با همین منطق نفت و گاز "متعفن" ایران را نیز می­توان به بیگانگان بخشید.

آقای حسین بشارتی عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات خاک و آب خبر داده است که از چند سال پیش قاچاق خاک ایران شروع شده و طی آن یک سری افراد سودجو با بهانه‌های مختلف خاک حاصلخیز کشور را جمع‌آوری و به کشورهای حوزه خلیج فارس صادر می‌کنند تا صرف ساخت جزایر مصنوعی شود. این عمل در برخی موارد به بهانه صادرات محصولات گلدانی یا در پوشش سیمان نیز انجام می‌گیرد.

صدور خاک ایران به امارات تنها خسارت اقتصادی به بار نمی­آورد، بلکه دارای نتایج و عواقب راهبردی در منطقه است. این سیاست باعث تقویت صنعت توریسم در این ممالک و تصاحب بخشی از خلیج فارس به ضرر ایران می­گردد و با جلوگیری از گردش آب در خلیج فارس به صورت تاریخا طبیعی؛ تغییرات اقلیمی در ایران را موجب می­گردد. صدها هزار ایرانی جانباخته با صدام حسین جنگیدند تا آنها به خاک ایران دست نیابند، ولی آخوندها همان خاک را برای تامین منافع خصوصی خویش به حراج گذارده­اند.

در سال 1392 یعنی 6 سال پیش برخی نمایندگان مجلس از صادرات خاک حاصلخیز استان‌های بوشهر و هرمزگان به کشورهای حوزه خلیج فارس خبر دادند. ولی مسئولان دزد و خاندان لاریجانی که مقامهای کلیدی را در دست دارند به جای بررسی و پیگیری مسئله گفتند «امکان قاچاق خاک کشاورزی وجود ندارد».

صحبت از مقدارِ خاکِ کمی نیست که قاچاق می­شود، آنچه که در روز روشن دزدی می­گردد سازمانیافته بوده و سرمایه­های عظیم پشت آن خوابیده­اند. قاچاق خاک ایران با تریلی‌های 18چرخی انجام می‌شود که مرتب خاک را پر کرده به اسکله­­ای در خلیج فارس می­رسانند که توسط کشتیهای عظیم به امارات صادر می­شوند. ناظر این مسئله که فیلمی نیز تهیه کرده است می­گوید این عملیات: "بدون چشم هم قابل ردیابی است؛ بس که سر و صدا دارند! اما معلوم نیست که چرا این هیبت و این سر و صدا را آنهایی که باید بشنوند، نمی‌شنوند!". روشن است که چرا این وضعیت وجود دارد. زیرا پلیس راه و مرزبانان دریائی؛ گمرکی و سپاه پاسداران و مقامات دولتی و روحانیت همه با هم در این دزدی دست دارند و سرشان در یک توبره است.

برای اینکه به ابعاد فاجعه پی­ببرید به گفته کارشناسان استناد می­کنیم:

"کارشناسان محیط زیست و زمین‌شناسی می‌گویند ۶۰۰ سال زمان نیاز است تا یک سانتی‌متر خاک تولید شود. دوستداران این آب و خاک نیز شاید بگویند برای پاسداشت هر یک سانتی‌متر خاک این سرزمین، خون عزیزترین فرزندانش بدان آمیخته شده است!".(تکیه از توفان).

این وضعیت است که در ایران بحران ایجاد می­کند و مقامات و مسئولان قادر نیستند با آنها مبارزه کنند. ما با بحرانِ مدیریتِ بحران در ایران روبرو نیستیم با نظامی در ایران روبرو هستیم که خودش بحران­زاست. مسئولیت ابعاد وسیع فاجعه­ای که در ایران بوجود آمده است را نمی­شود به قهر طبیعت مربوط کرد و یا آنرا "غضب الهی" دانست. مسئولیت مستقیم این وضع به عهده مسئولان جمهوری سرمایه­داری اسلامی است که فقط به فساد و مال­اندوزی خود می­اندیشند و کعبه آمالشان کشور کاناداست.

مضحک­تر از همه گفتار نتانیاهو است که بیکباره دلش برای سیل زدگان ایران به سوزش افتاده و مایل است برای رفع مشکلات به ایران کمک کند. این ادعا را قاتلی انجام می­دهد که آب را بر روی فلسطینی­ها بسته و میلیونها مردم فلسطین را کشته و آواره نموده و سرزمینشان را اشغال کرده است. این ادعا را کسی می­کند که نقش اساسی در تحریمهای اقتصادی ایران داشته و نفس وجودش در منطقه بحران­زا و ضد بشری است. این ادعا را کسی می­کند که قصد داشت در سال 2012 به ایران حمله کند و کشور ما را با یاری آمریکا با خاک یکسان نماید. دلسوزی نتانیاهوها برای ایران دلسوزی گرگ است. اتفاقا ما به ایرانی نیازی داریم که در راس آن حکومتی انقلابی باشد که بر این فجایع و بحرانها نقطه پایانی بگذارد و منطقه را از وجود ناپاک نتانیاهوها پاک کند.

 

 

 

برگرفته ازتوفان شـماره 230 اردیبهشت ماه 1398ـ مه 2019

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

وبلاگ کارگر آگاه

http://www.kargareagah.blogspot.se/

سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com