بر خشکسالی هم غلبه میکنیم

مطالب ترجمه شده
March 16, 2019

«بر خشکسالی هم غلبه میکنیم!»

یوری املیانوف

برگردان: ا. م. شیری

در سالهای آخر دهه ۴٠ در کشور شوراها پوسترهای منقوش به تصویر نشسته استالین در پشت میزی که روی آن نقشه بخش اروپایی اتحاد شوروی قرار داشت، ظاهر شد. اشعار و نقاشیها تا چندی پیش اغلب چگونگی بررسی خط جبهه شوروی- آلمان توسط استالین را توصیف میکردند. حالا، در پوسترهای جدید او نقشه نوار حصارهای جنگلی را که روی آن نوشته: «بر خشکسالی هم غلبه میکنیم!»، مورد بررسی قرار میدهد،

 

نخستین برنامه زیست محیطی جهان در مقیاس کشور بزرگ

مدتی قبل از ظهور این پوسترها در خیابانها، در روزنامههای مرکزی اتحاد شوروی فرمان مورخ ۲٠ اکتبر ١۹۴۸ شورای وزیران اتحاد شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری (بلشویک) «در خصوص کاشت جنگلهای حفاظت از خاک، گسترش تناوب زراعی علفزارها، ایجاد حوضچهها و مخازن آبی برای تأمین بازدهی پایدار محصولات زراعی در مناطق جلگهای و جنگلی- دشتی بخش اروپایی اتحاد شوروی» انتشار یافت. کمی بعد، مطبوعات این برنامه را «طرح استالینی تسخیر طبیعت» نام گذاشتند.

بر خلاف آنچه که امروزه تبلیغات رسمی این تصور را به اذهان عمومی القاء میکند که گویا حکومت شوروی هرگز به مسئله حفظ محیط زیست توجه نداشت، فرمان دولت اتحاد شوروی در ماه دسامبر سال ۱۹۴۸ حاوی نخستین برنامه حفظ محیط زیست در تاریخ جهان و بلحاظ ابعادش بیسابقه بود.

برنامه جنگلکاری در اتحاد شوروی نقطه عطفی در روند قرنها عقب ماندگی در عرصه پوشش جنگلی میهن ما بود. دانشمندان عقیده دارند، که ۱٠ هزار سال پیش ۶٠ درصد خاک کره زمین پوشش جنگلی داشته است. ۱٠٠ سال قبل جنگلها در ٣٠- ۴٠ درصد سرزمینهای اطراف دریاها و اقیانوسها باقی ماندند. تا اواسط قرن بیستم فقط ۲۴ درصد از سطح قارهها و جزایر زیر پوشش جنگل باقی ماند. و حتی برغم کاهش کنونی سطح تحت پوشش جنگلها، حاوی منابع بسیار زیادی اعم از چوب، چوبپنبه، انواع قارچها، میوهها، میوههای بوتهای، گردو، فندق، منابع شکار و گیاهان دارویی هستند. باضافه اینها، در جنگلهای امروزی بیش از ٣٠٠ هزار گونه گیاهی به موجودیت خود ادامه میدهد.

آکادمیک و. ن. سوکاچف با توضیح وظایف فرمان سال ۱۹۴۸ در مقالهای زیر عنوان «طرح استالینی تسخیر طبیعت و مشارکت فرهنگستان علوم اتحاد شوروی در تحقق آن» نوشت: «نوارهای جنگلی فضای اطراف را تحت تأثیر همهجانبه قرار خواهند داد. آنها، بویژه، سرعت و مسیر جریان هوا (باد) را تغییر میدهند؛ باعث کاهش تعرق گیاهان و تبخیر خاک میشوند؛ به تجمع برف و توزیع یکنواختتر آن کمک میکنند. برای درجه مطلوبتر حرارت هوا و خاک شرایط مساعد فراهم میآورند؛ رطوبت مطلق و نسبی هوا را افزایش میدهند؛ از سرعت روانآبهای سطحی میکاهند، از فرسایش خاک جلوگیری میکنند؛ مانع فرسایش زمین بواسطه باد و طوفان سیاه میشوند».

بر اساس اندوختههای تجربی در ایجاد نوارهای جنگلی، آکادمیک تصریح میکند، که آنها «به افزایش تولید محصولات کشاورزی بشدت کمک نمودند: غلات ۲٠- ٣٠ درصد، محصولات صیفی و باغی ۵٠- ۷۵ درصد، گیاهان ۱٠٠- ۲٠٠ درصد. کیفیت دانهها را بهبود بخشدند.

نوارهای جنگلی از همان سالهای جوانی، ٣- ۵ سال بعد از کاشت تأثیر مثبت خود را گذاشتند. اگر محصولات مزارع دشتهای باز در شرایط خشکسالی شدید بسیار ناچیز بود، میزان محصولات آنها تحت حفاظت کمربندهای جنگلی هر چند کم، اما تا حد قابل ملاحظهای افزایش یافت... به این ترتیب، نوارهای جنگلی زمینه مساعدی برای ساماندهی شالوده پایدار محصولات زارعی فراهم ساختند».

در این طرح کاشت ۲ میلیون هکتار نوار جنگلی در ۸ ناحیه تا سال ۱۹۶٣ پیشبینی شده بود، که میبایست بعنوان مانع در مسیر بادهای خشک جنوب- شرقی ایجاد شود. نخستین ناحیه بلند جنگلی بطول ۹٠٠ کیلومتر در دو ساحل رود ولگا از شهر ساراتوف تا آستاراخان ایجاد گردید. قرار بود عرض آن ۱٠٠ متر باشد. ناحیه دوم بطول ۶٠٠ کیلومتر از شهر پنزا تا کامنسک و شامل سه نوار موازی بفاصله ٣٠٠ متر از یکدیگر بود. ناحیه سوم بطول ۱۷٠ کیلومتر از کامئشین تا استالینگراد در حوزه آبریز رودهای ولگا و ایلووا ایجاد گردید. ناحیه چهارم بطول ۸۵٠ کیلومتر شامل ۴ نوار موازی، هر کدام بعرض ۶٠ متر و بفاصله ٣٠٠ متر از یکدیگر از چاپایوسک تا ولادیمیروفکا روی ولگا را دربرمیگرفت. ناحیه پنجم بطول ۵۷٠ کیلومتر مرکب از چهار نوار موازی ۶٠ متری با ٣٠٠ متر فاصله از یکدیگر، از استالینگراد تا چرکاسک ادامه مییافت. ناحیه ششم بطول ۱٠۸٠ کیلومتر از بخش جنوبی رشته کوه اورال بطرف دریای خزر امتداد داشت. این ناحیه شامل سه نوار موازی در ساحل چپ و سه خط موازی در ساحل راست رود اورال بود. هر یک از آنها ۶٠ متر عرض داشتند و  فاصله بین انها از ۱٠٠ تا ۲٠٠ متر بود. ناحیه هفتم عبارت بود از یک نوار ۶٠ متری بطول ۹۲٠ کیلومتر در ساحل رود دُن از شهر وارونژ تا راستوف روی دُن. هشتمین ناحیه شامل یک نوار به عرض ٣٠ متر و بطول ۵٠٠ کیلومتر در ساحل رود دُنتس شمالی از بلگراد تا محل ریزش آن به رود دُن میباشد.

این فرمان بموازات ایجاد نواحی جنگلی عظیم فوقالذکر، کاشت نوارهای جنگلی حفاظتی در آبریزگاهها، در حواشی زمینهای زیر کشت نوبتی، در دامنه کوهها و سینهکش درهها، در سواخل رودها و دریاچهها، در اطراف حوضچههای آبی و تالابها، و همچنین، جنگلکاری گسترده و تثبت شنهای روان را در نظر داشت. فرمان مورد ذکر، احداث ۴۴۲۲۸ آبگیر و سد برای استفاده از آبهای جاری محلی را نیز پیشبینی کرده بود.

این دستورالعمل اجرای صحیح سازوکار احیای خاک، پرورش و مراقبت از کشتزارها، استفاده گسترده از بخارهای سیاه، بذرهای زود بارده و شخم زدن را مورد توجه قرار داده بود. این فرمان کارکنان بخش کشاورزی را به استفاده صحیح از کودهای آلی و معدنی، کاشت نوع بذرهای با ثمردهی بالا و سازگار با شرایط محلی ملزم  کرده بود.

تحقق این تصمیمات میبایست به افزایش سریع ثمردهی اراضی کشاورزی کشور بیانجامد. اضافه بر این، این فعالیتها میبایست به تغییر آب و هوا در ١۲٠ میلیون هکتار اراضی منجر شود، که از مجموع مساحت انگلستان، فرانسه، ایتالیا، بلژیک و هلند وسیعتر بود.

 

برنامه سازندگی در بحبوحه جنگ سرد

پائیز سال ١۹۴۸ هنگامی که طرح تسخیر طبیعت اعلام گردید، زمان دشواری برای اتحاد شوروی بود. آ. یا. ویشینسکی، سرپرست هیأت نمایندگی اتحاد شوروی طی سخنرانی ۲۵ سپتامبر سال ١۹۴۸ خود در سومین مجمع عمومی سازمان ملل متحد ببانیههای تهدیدآمیز فورستول وزیر دفاع آمریکا، رویال، وزیر جنگ آمریکا، وولزلی معاون فرمانده نیروی هوایی انگلیس و سایر مقامات دولتی کشورهای غربی مبنی بر حمله به اتحاد شوروی و کشورهای متحد آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. ویشینسکی تصریح کرد، که این افراد قصد دارند «برای بمباران شهرهای اتحاد شوروی مانند مسکو، لنینگراد، کییف، خارکوف، اودسا از نیروی هوایی و بمب اتمی استفاده کنند» (طرح آمریکایی «دراپشوت- سال ۱۹۴۹» نسخه تکمیلی «برنامه جامع- سال ۱۹۴۵» بود.مترجم). ویشینسکی اظهارات سایر مقامات دولتهای غربی را که خواستار بمباران اتمی باکو، لاتومی، دونباس و کارخانههای صنعتی اورال بودند، یادآور شد. (کمتر از یک سال بعد معلوم گردید، که ف. فورستول وزیر دفاع آمریکا که جهان را با خطر حمله اتحاد شوروی به «کشورهای جهان آزاد» ترسانده و خواستار جنگ پیشگیرانه علیه ما شده بود، نیمه شب در خیابان میدوید و فریاد میکشید: «تانکهای روسی به واشینگتن وارد شدهاند!»، بزودی سر از بیمارستان روانی پایتخت درآورد و بالاخره خود را از پنجره این مؤسسه پزشکی به پائین انداخت. با این وجود، پس از مرگ فورستول نیز فراخوانهای بیخردانه برای مقابله با «تجاوز روسها» چه در آمریکا و چه در دیگر کشورهای غربی پایان نیافت).

در آن هنگام در کشور ما هنوز اظلاعات گسترده در باره طرح تنظیم شده در آمریکا در سال ۱۹۴۸ تحت عنوان «برنامه محرمانه چاریوتیر» (plan chariotir) که بر اساس آن بمباران ۷٠ شهر  اتحاد شوروی با ۱٣٣ بمب اتمی در ٣٠ روز اول جنگ و ۲٠٠ بمب اتمی در عرض دو سال بعدی جنگ بر علیه اتحاد شوروی در نظر گرفته شده بود، وجود نداشت. ایجاد پایگاههای نظامی در اطراف اتحاد شوروی، امضای پیمان اتحادیه غربی در ماه مارس سال ۱۹۴۸در بروکسل، که در مبنای تشکیل ناتو قرار گرفت و دیگر اقدامان نظامی قدرتهای غربی گواه این است که آنها قصد داشتند برنامههای تجاوزکارانه خود را اجرای نمایند. ایجاد «بحران برلین» توسط آمریکا، انگلستان و فرانسه در ماه ژوئن سال ۱۹۴۸ بدان انجامید که هواپیماهای باربری حامل بار به برلین غربی در تمام ساعات شبانه روز در حریم هوایی آلمان شرقی پرواز میکردند. شهروندان آلمان شرقی و سربازان اتحاد شوروی مستقر در آن کشور مطمئن نبودند که در میان بار آن هواپیماها بمب اتمی وجود ندارد.

بازهم لازم به یادآوری است، که در آن هنگام  اتحاد شوروی سلاح اتمی نداشت. اتحاد شوروی فاقد امکانات شلیک بمبهای قوی به اهدافی در کشورهای غربی بود. رهبری اتحاد شوروی برغم آگاهی به خطر وضعیت موجود بینالمللی، خونسردی خود را حفظ کرد. استالین در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه «پراودا» (حقیقت) در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۴۸ نگرانی خود را از تهدید صلح بواسطه سیاستهای قدرتهای غربی پنهان نکرد: «سیاست رهبری فعلی آمریکا و انگلستان، سیاستی تهاجمی، سیاست گیراندان آتش جنگ جدید است». استالین با ارزیابی چنین رویکردی اظهار داشت: «این میتواند فقط به شکست مفتضحانه درگیرکنندگان جنگ تازه بیانجامد. چرچیل بعنوان آتش افروز اصلی جنگ جدید به آن موفق شد، که اعتماد ملت خود و نیروهای دموکراتیک جهان را از دست دهد. این سرنوشت محتوم همه جنگ افروزان است. دهشتهای جنگهای اخیر هنوز در اذهان عمومی بسیار زنده است و نیروهای اجتماعی صلحدوست بسیار قویتر از آن هستند که دستآموزان جنگطلب چرچیل بتوانند به آنها فائق آیند و جنگ جدید بر آنها تحمیل نمایند».

قرار دولت دایر بر ایجاد نوارهای جنگلی در اتحاد شوروی شاهد تازه بردباری رهبری کشور بود. خود آن، اعتماد به نفس دولت اتحاد شوروی برای سازندگیهای صلحآمیز را بروشنی نشان میداد. طرح استالینی تسخیر طبیعت با تصویب قرار احداث یکسری نیروگاههای آبی برق، سدها، کانالهای آبرسانی و سامانههای عظیم آبیاری بسرعت تکمیل گردید. احداث دو نیروگاه قوی برق- کویبیشوسکی و استالینگراد- در روی رود ولگا برنامهریزی شد. سدهای احداث شده در اینجا موجب تنظیم جریان آب در ولگا گردید.

احداث کانال ولگا- دُن، نیروگاه آبی تسمیلیانسکی و ساختارهای شبکههای آبیاری مرتبط با آب سد تسمیلیانسکی نیز در برنامه در نظر گرفته شده بود.

تصمیم گرفته شد بر روی رود دنپر نیروگاه آبی برق کاخوفسکی ساخته شود. سد احداث شده کاخوفسکی میبایست دشتهای جنوبی اوکراین و شمال کریمه را سیراب کند. آب میبایست از طریق کانال جنوبی اوکراین و شمالی کریمه به دشتها برسد.

ساخت و ساز عظیم بین دریاچههای اورال و خزر بخش دیگری از برنامه بود. آب رود آمودریا اکنون باید در بستر رود قدیمی اوزبوی جریان یابد. در اینجا احداث دو نیروگاه آبی برق برنامهریزی شد.

طرح ایجاد نوارهای جنگلی، نیروگاههای آبی، سدها، شبکههای آبیاری در متن حرکت کشور به سوی فاز کمونیستی توسعه اجتماعی تلقی میشد. هر چند در آن دوره در اسناد برنامهای حزب هیچ صحبتی از زمان مشخص ایجاد جامعه کمونیستی دیده نمیشد، اما تقرب به چنین ساختاری اغلب در صفحات علمی- تخیلی محبوب کودکان توصیف میشدند. مثلا، در کتاب «تبعید ارباب» اثر گ. آداموف که پس از پایان جنگ کبیر میهنی منتسر گردید، گفته میشد که ساخت جامعه کمونیستی میتواند به انجام کارهای بزرگ در قطب شمال، که به اراده مؤلف تقریبا در سالهای ۷٠ قرن بیستم آغاز شد، سرعت ببخشد. در اوایل دهه ۵٠ ترانهای در کشور بر سر زبانها افتاد، که بند مکرر آن چنین بود: « استالین کبیر ما را در جامعه کمونیستی رهبری خواهد کرد».

 

«میهن را با باغها آذین میبندیم!»

رؤیای زندگی پر از شادی و نشاط اغلب در گلهای تراشیده شده از سنگ که زینتبخش دیوارهای خانههای مسکونی و توقفگاههای مترو در دوره استالین بودند، بازتاب مییافت. عبارت «شهر- باغ» که سازندگان کوزباس در روزهای یخزده تکرار میکردند، نماد جذاب مردم اتحاد شوروی به زندگی شگفتانگیزی بود، که آنها قاطعانه میساختند. برنامه کاشت کمربندهای جنگلی به رؤیای مردم شوروی در باره آینده درخشان تکان تازهای داد. کلام «میهن را با باغها آذین میبندیم!»، در روزهای متعدد شنبه و یکشنبه کاریهای داوطلبانه، که در جریان آن رستنیهای باغی کاشته میشدند، به یادها میآمد. شعر ترانه «پیشآهنگان جنگل میکارند» را اِ. دالماتوفسکی سرود و آن، به قطعهای از «آوای جنگل»، اثر دمیتری شوستاکویچ تبدیل گردید.

تلاشها برای حراست از محصولات زراعی در مقابل خشکسالی به کمک جنگلها دارای سنن تاریخی عمیق در کشور ما بود. کارهای واسیلی واسیلیویچ داکوچایف (۱۸۴۶- ۱۹٠٣) و پاول آندریویچ کاسئچوف (۱۸۴۵-۱۸۹۵) سهم قابل ملاحظهای در زمینه توسعه علم خاکشناسی و جنگلکاری داشتند. دولت روسیه پس از قحطی سال ۱۸۹۱ اردوی بزرگی به سرپرستی دانشمند خاکشناس برجسته روس و. و. داکوچایف سازماندهی کرد، که ایجاد نوارهای حفاظتی جنگلی برای مبارزه با خشکسالی را عملا توصیه نمود. از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۱۷ در روسیه ۱۱ کمربند جنگلی، ۱۷٠ مزرعه گیاهی در مسیر آبکندها، ۵۲ مزرعه برای تثبیت شنها کاشته شد.

 علاقمندی به تزئین مام وطن به سبزه الهامبخش کنشگران فرهنگ روسی گردید. تکگویی (монолог) شورانگیز در حمایت از جنگلها در نمایشنامههای «دیو» و «عمو وانیا» اثر آنتون چخوف طنینانداز است. قهرمان نمایشنامه بنام خروشچوف با دلبستگی فوقالعاده به جنگل دردمندانه خظاب به دیو میگوید: «همه جنگلها با تبر محو میشوند، میلیاردها درخت به هلاکت میرسند، خانههای جانوران و وپرندگان ویران میگردد، آب رودخانهها کم و خشک میشود، مناظر بینظیر ناپدید میگردند، و همه اینها به این سبب روی میدهد، که به عقل انسان تنبل نمیرسد تا خم شود و  هیزم از زمین بردارد... هنگامی که میشنوم جنگل جوانم، درختانی که بدست خودم کاشتم، چگونه سر و صدا میکند، میدانم، که آب و هوا تا حدودی در حیطه قدرت من است و اگر انسان پس از هزار سال به خوشبختی برسد، پس، من هم در آن سهمی خواهم داشت».

ایجاد موانع جنگلی در مسیر بادهای خشک و طوفانهای شن، پس از شروع سازندگیهای سوسیالیستی در میهن ما سرعت گرفت. در سال ۱۹٣۱ فرمان شورای وزیران و کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری (بلشویک) در باره ایجاد گسترده نوارهای جنگلی برای حفاظت از کشتزارهای دیم و آبی در مناطق هموار و جلگهای صادر شد. در ۲۶ اکتبر سال ۱۹٣۸ فرمان شورای وزیران و کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری (بلشویک) اتحاد شوروی در باره «انجام اقدامات لازم برای اطمینان از برداشت پایدار محصول در مناطق خشک جنوب شرقی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی انتشار یافت». بدنبال آن، سایر نهادهای رهبری دولتی و حزبی اتحاد شوروی در خصوص ضرورت ایجاد کمربندهای جنگلی قرارها و دستورالعملهایی صادر کردند.

اجرای این قرارها و دستورالعملها به افزایش شدید جنگلکاری انجامید. اگر در سال ۱۹۱۷ فقط ۱۱ نوار جنگلی حفاظت از دشتها وجود داشت، شمار آنها در سال ۱۹۴۱ به رقم ۴۶۸ فقره رسید. از سال ۱۹۱۸ تا سال ۱۹۴۱، ۱۸۱ مزرعه گیاهی برای مقابله با آبکندها، و ۲۶۵ مزرعه برای تثبیت شنها کاشته شد.

پلنوم فوریه (سال ۱۹۴۷) کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری (بلشویک) نیز ضرورت جنگلکاری را مورد تأئید قرار داد. احیای شهرهای ویران شده با سرسبز کردن آنها همخوانی داشت. مجامع فرهنگی اتحاد شوروی برای حراست از طبیعت بومی فراخوانها دادند. لئونید لئونوف، نویسنده نامدار شوروی طی مقاله «در دفاع از دوست»، منتشره بتاریخ ۲٣ دسامبر سال ۱۹۴۷ به توضیح مسئله مهم جنگلهای حفاظتی پرداخت، که بعدا به موضوع مرکزی کتاب «جنگل روس» وی تبدیل گردید.

ایوان ویخروف کارشناس، قهرمان اصلی این اثر مهم هنری منشره لئونوف در سالهای ۵٠، در خصوص نقش بزرگ جنگل در تاریخ خلق روس میگوید: «جنگل منبع تغذیه، پوشاک و گرمای ما بود... جنگل از انسان روس از هنگام پیدایش استقبال نمود و او را در همه مراحل زندگی همراهی کرد: گهواره، فرفره، جاروی مشتمال (نوعی جارو خاص مشتمال در حمامهای روسی. م.) و بالالایکا (نوعی آلت موسیقی. م.)، مشعل تجمعات دختران، طاق مزین عروسی، کندوی زنبور عسل، خیش، چوب قلاب ماهیگیری، کمان رزم، عصای دست پیران، قارچ و عود خوشیو، ناودان آبخوری، و بالاخره، صلیب بر سر مزار... هر آنگاه، زمانی که بادهای خشک از آتشفشان مادری آسیا و ملخها، همچو گدازههای داغ بسوی روسیه هجوم میآوردند، جنگل تنها مانع مطمئن بود در راه آنها. در مقابل خونریزیهای بیشمار، به تعبیر سالنامهنگاران، ما سپر و پناه دیگری بجز اراده خلق برای دفاع در جنگلهای غیرقابل نفوذ بمثابه دام برای دشمن نداشتیم».

میلیونها شهروند اتحاد شوروی حتی بسیار قبل از انتشار کتاب لئونوف حامل این فکر و احساس بودند. به همین دلیل، آنها با شور و شوق از برنامه کاشت نوارهای جنگلی استقبال کردند.

فراموشی برنامه تسخیر طبیعت

با این حال، خلقهای اتحاد شوروی مشکوک نبودند، که برنامه محبوب آنها بزودی فراموش خواهد شد. ۲۵ مارس ۱۹۵٣، کمتر از سه هفته پس از درگذشت ی. و. استالین، بخش قابل توجهی از کارهای پیشبینی شده در برنامه تسخیر طبیعت متوقف گردید. بزودی معلوم گردید که بجای کاشت حفاظهای جنگلی در جلگهها، رویکرد دیگر منبعث از شخم زدن گستره دشتهای بایر بکار بسته شد. مبتکر آن ن. س. خروشچوف بود. خروشچوف پس از آن که در ماه سپتامبر به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی برگزیده شد، بر توسعه زمینهای بکر و بایر اصرار ورزید، بدون اینکه مقدمات انجام این کار تا آن زمان آماده شده باشد.

 ل. ای. برژنف که در اوایل سال ۱۹۵۴ به دبیر دومی حزب کمونیست قزاقستان انتخاب گردید، بعدها در کتاب خود در باره زمینهای بایر نوشت: «معلوم شد زمین بایر یک گردوی سفت است، حتی، بسیار سفتتر از آنچه که در ابتدا تصور میشد. مسئله این نیست که سفتی و سختی سطح آن در طول قرنها به چنان حدی رسیده، که گاوآهن از عهده آن برنمیآید، بلکه این است که بهار هرگز به زمینهای بکر قزاقستان نمیآید، انگار پس از زمستان بلافاصله تابستان فرامیرسد. بدنبال آب شدن برفها، گرمای شدید آغاز میشود، در ماه مه عملا باران نمیبارد، زمین بسرعت میخشکد، به سنگ تبدیل میشود، و شخم زدن آن دشور میگردد... نخستین شیارها را در همه جا با برگزاری تظاهرات جشن گرفتند. اولین بخش با موفقیت شخم زده شد... اما فورا متوجه شدند، که لازم است بطور مرتب توقف کنند. زیرا، موتورها توان کشش خیش را ندارند، گاوآهنها میشکستند، بدنه گاوآهن کج میشد... خیشهای ساخته شده برای شخم زدن زمینهای معمولی به هیچوجه نمیتوانستند در سطوح سفت و سخت شیارهای عمیق ایجاد کنند. تکههای بزرگ کلوغی در همه جا بطور نانظم خودنمایی میکردند، کلوغها نمیتوانستند سطح پائین زمین را بپوشانند. نرم کردن خاک چنین زمینها بسیار دشوار بود».

تردیدی در این نیست، که توسعه اراضی بایر نقش کوچکی در تأمین ذخایر غله کشور ایفاء نکرد. در آنجاها که پیشتر فقط دشت خالی بودند، مؤسسات کشاورزی تأسیس گردید، مناطق مسکونی جدید پدیدار شد. برداشت اولین محصول از زمینهای بایر امکان بهرهبرداری از آنها را ثابت کرد. برژنف بخاطر میآورد، که «قزاقستان در سال ۱۹۵۴ برای نخستین بار در تاریخ خود ۲۵٠ میلیون پود (واحد وزن معادل ۱۶ کیلو ٣۸٠ گرم. م.)، یعنی ۱۵ میلیون پود بیشتر از  مطلوبترین سالهای قبل به دخیره غله کشور اضافه کرد».

با وجود این، سال بعد شاهد آن بودیم، که کشاورزی در این مناطق تا چه حد مخاطرهآمیز است. بگفته برژنف، «سال ۱۹۵۵ را سال یأس در زمینهای بکر و بایر نامیدند... ما میدانستیم چه اتفاقی افتاده است، آری، دانستن یک مسئله است، اما موضوع دیگر این است، که باید دید، که چگونه چنین محصولات ارزشمند بدست آمده با دشواری، در مقابل چشمان تو نابود میشوند... کشتزارهای گسترده گندم پژمرده میشوند، در مقابل چشم سفید میشوند، خش- خش میکنند، بدون آنکه سنبل بسته باشند. و بالاتر از همه، ناگهان طوفانهای داغ به وزیدن آغاز میکنند و ابری از گرد و غبار همه جا را فرامیگیرد، موجب قطع خطوط ارتباطی میگردد، بام خانهها را از جا میکَند».

بادهای خشک و طوفانهای صحرایی که میبایست در جنوب کشور بواسط نوارهای حفاظتی متوقف شوند، موانع بیسابقهای در کار شخم زدن زمینهای بایر بوجود آوردند. تلاشهای برای افزایش تولید از راه اقدامات اضطراری، کشاورزی را به بنبست کشید. در پی آن، ای. آ. بندیکتوف وزیر کشاورزی وقت اتحاد شوروی ابتکار خروشچوف را چنین ارزیابی کرد: «در اواسط سالهای ۵٠، زمانی که ما برای اولین بار فرصت استفاده از نیرو و بودجه زیادی برای توسعه کشاورزی داشتیم، او (خروشچوف) بر توسعه گسترده زمینهای بایر تأکید کرد، که البته، نتیجه آن عیان و سریع بود، اما در بلند مدت ثابت شد که تصمیم او یک اشتباه فاحش بود. و مسئله فقط این نیست که توسعه اراضی بایر بحساب مناطقی مانند اوکراین و نواحی فاقد خاک سیاه روسیه که برعکس، لازم بود توجه خاصی به آنها مبذول شود، صورت گرفت. این اقداما به مناطقی تطبیق گردید که «چرخش راهبردی» کشاورزی بسوی عوامل افزاینده کمی محصول آسیبپذیر بود و گذار به تشدید ثمربخشی کشاورزی در دستور روز آن دوره قرار داشت. از قضا، چنین گذار در همه کشورها با کاهش سطح زیر کشت همراه بود. به سخن دیگر، رفتن به «عمق» لازم بود، اما ما، سرمست از موفقیتهای لحظهای، در «عرض» پیش رفتیم و با گام گذاشتن آگاهانه در کجراهه، بیاغراق، چند برنامه پنج ساله کشاورزی از دست دادیم».

در عین حال، خروشچوف حمله به نوارهای جنگلی کاشته شده در سالهای ۴٠ را سازمان داد. بر خلاف قهرمان نمایشنامههای چخوف با اسم مشابه، این دبیر اول جنگلکاری را مردود دانست. ن. س. خروشچوف در نشست هیأت رئیسه کمیته مرکزی بتاریخ ۲۵ آوریل سال ۱۹۶٣، نطق بلندی ایراد نمود، که طی آن، لئونوف را بخاطر تألیف رمان «جنگل روس» و پائوستوفسکی را به سبب تقبیح تخریب گسترده طبیعت محکوم کرد. خروشچوف رمان «جنگل روس» را نفرتانگیر نامید و اظهار ذاشت، که «آن کاملا متناقض است. در آن نوشته شده: تبرها درختان را قطع میکنند، بسیار خوب، در حالی که ارههای مکانیکی، تراکتورها آمدند، در کجا جنگلها را با تبر محو کردند. البته که، زندگی میگذرد... گوش کنید، این حرف را کسی گفته که هیچ درکی از زندگی ندارد». واضح است که خروشچوف توان درک احساسات نویسنده روس نسبت به سرنوشت جنگل را نداشت.

چنین تأثرات بدنبال حمله خروشچوف به خلاصه مطالعات کنستانتین پائوستوفسکی در باره خصوصیات سنگریزههای محدوده تاروسا (شهری در روسیه. م.) شدت گرفت. نویسنده از این ناراحت بود، که در اینجا بدون احتساب وارد آمدن آسیبهای جبرانناپذیر به مناظر طبیعی، فقط به این بهانه که هر مترمکعب شن ۲ کوپک ارزانتر تمام میشود (کوپک یکصدم روبل- واحد پول روسیه. م.)، گارخانه شن و ماسه ساختند. خروشچوف با عصبانیت گفت: «میگوید چشمانداز را تخریب میکنند. مکان زیبا آنجاست که چنار میروید... ببینید، میگوید، ۲ کوپک. آخ تو! آیا میدانی ۲ کوپک در میلیونها و میلیاردها مترمکعب یعنی چه! قطع درختان در اینجا یا جای دیگر چه فرقی میکند... منظره یعنی چه؟ این یک عادت است... بطور کلی این حماقت است، حماقت ارتجاعی، اما این بر عهده محافظان طبیعت است».

در مدت کوتاهی ۷۵٠ مرکز جنگلداری تأسیس شده در نخستین سالهای ایجاد نوارهای جنگلی تعطیل شد. با آنکه آسیب دیدگی نسبتا کمتر زمینهای محصور در میان کمربندهای جنگلی از خشکسالی کاملا مشهود بود، کاشت نوارهای جنگلی متوقف گردید.

سقوط خروشچوف موجب تحول جدی در نگاه رهبری کشور به کاشت نوارهای جنگلی نگردید. اگر چه در برخی نواحی کاشت کمربندهای ادامه یافت، آنها نیز پس از محو ساختار شوروی عملا محو شدند. نوارهای جنگلی به بوتهزار تبدیل شدند و ماهیت حفاظتی خود را از دست دادند. آنها بمنظور ساخت عمارت و مستعلات برای ثروتمندان جدید نابود گردیدند. برکهها و سدها به باتلاق بدل شدند یا کوچک شدند (من به چشم خود دیدم چگونه سدّ عظیم مدئو (Medeu) در نزدیکی آلماآتا، پایتخت پیشین جمهوری قزاقستان خشک شده و کف سدّ به بوتهزار تبدیل گردیده بود. م.). در حالی که آمریکا، چین، لیبی (تا حمله مزدوران غربی به این کشور) و یکسری کشورهای دیگر از تجارب اتحاد شوروی در کاشت نوارهای جنگلی را بهره جستند، کشور ما از برنامه بزرگ تسخیر طبیعت دست کشید و به فراموشی سپرد.

ترجمه از نشانی:

http://www.sovross.ru/articles/1767/41787

منتشره در نشانی:

https://eb1384.wordpress.com/2019/03/14/

 

معرفی نویسنده:

یوری املیانوف (Yury Emelyanov)- زاده سال ۱۹٣۷، نویسنده شوروی و روسیه، مورخ، دکتر علوم تاریخ از سال ۱۹۷۹، مؤلف بیش از ۲٠٠ مقاله و جزوه در موضوعات تاریخ سیاسی، آمریکاشناسی، مسائل بینالمللی و تاریخ معاصر روسیه و جهان، از جمله ۲٠ جلد کتاب، مشغول به کار در مؤسسه ملی مطالعات اقتصاد جهانی و مناسبات بینالمللی آکادمی علوم روسیه بنام یوگنی پریماکوف.

۲٣ اسفند- حوت  ۱٣۹۷


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com