گرامی باد هشت مارس روز جهانی زن

عمرمینائی
March 08, 2019

گرامی باد هشت مارس روز جهانی زن.

درسال ۱۸۵۷زنان کار گر کارگاهای پارچه بافی ولباس دوزی در نیویورک برای افزایش دستمزد وکاهش ساعت کار وبهبود شرایط مناسب کار وزندگی به خیابان امدند.پلیس به معترضین حمله کرد وبه شدیدترین وجه ممکن انها را سرکوب کرد.

درسال ۱۹۰۸زنان مبارز وکارگر کارخانه نساجی کتان٬برای گرامی داشت یاد وخاطره مبارزات سرکوب شده ان روز٬تلاش ومبارزه برای نابودی هر گونه ستم ٬تبعیض ونابرابری ٬اعتصاب کردند.کارخانه دار همراه نیروهای مزدورش٬برای جلوگیری از گشترش اعتصاب وهبستگی کارگری٬وسرایت ان به جامعه وتوده ها٬درکارخانه را بسته٬وانها را در درون کارخانه زندانی کرد.همزمان به طور مشکوکی کارخانه اتش گرفت.تعداد کمی از زنان کارگر اعتصابی توانستند جان خود را نجات دهند.۱۲۹ کارگر زن در اتش خشم بردگی مزدی سوختند.

در دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست که صد شرکت کننده از هفده کشور در ان شرکت کرده بودند٬به پیشنهاد کلارا زتکین٬دربیست وهفت اگوست ۱۹۱۰به تعیین روز جهانی زن پرداخته شد.

 بعد از صد وپنجاه سال مبارزه زنان ازادی خواه وبرابری طلب٬جامعه انسانی زیر فشار ستم واستثمار بردگی مزدی کمرش خم شده است.منفعت طلبی٬ برتری جویی وکسب سود بیشتر ٬تمام ارزشهای انسانی را به چالش کشیده است.دراین کشمکش و سود جویی ٬زنان بیشتر از مردان در معرض خطر ٬واسیب قرار دارند.یک درصد انسان منفعت طلب ٬سود جو وانسان ستیز کره زمین را به قتلگاه وبربریت زیستی تبدیل کرده است.هر روز هزاران زن ومرد پیر وجوان٬ودر سطح وسیع تر کودکان بی دفاع قربانی این زیاده طلبی عده ای انگل مفخت خور می شوند.

امروز پیشرفت علم وتکنولوژی نه تنها امنیت واسایش را برای اکثریت جامعه انسانس وطبیعت ٬به ارمغان نیاورده است  بلکه ٬باعث فقر وفلاکت ٬کشتار٬اوارگی ٬بردگی و تحمیل فقر ونابرابری بیشتر شده است.

دراین میان خاورمیانه به علت حکومتهای فاشیستی وگروهای تبهکار فرقه ای دینی ومذهبی٬به کانون انسان ستیزی تبدیل شده است.کشتار٬تجاوز ٬جنگ ویرانی٬ عادی شده است.حکومتهای فاشیست وانسان ستیز خاورمیانه٬هر کدام  فرقه های  جنایتکار تروریست را برای باج خواهی وقدرت طلبی از رقیبان منطقه ای ٬به زیر مجموعه خود تبدیل کرده اند.

طالبان(القاعده)النصره ٬داعش ٬اخوان المسلمین و....٬تنها عددی از دهها گروه فرقه ارتجاعی هستند که ٬توسط قدرتهای بزرگ و حاکمان فاشیست منطقه درست وحمایت می شوند.

هرچند کل جامعه زیر سلطه این رژیمهای جنایتکار مورد ستم ٬تبعیض ونابرابری قرار گرفته اند ٬اما ستم بر زنان به مراتب بیشتر وبحرانی تر است.

قانون برگرفته از ارتجاع دینی ٬زن را به عنوان برده وتامین نیازهای مرد تبدیل کرده .زن به عنوان ابزارو کالایی در اختیار مرد ٬ برای براورد کردن نیازهایش قرار داده شده است .هرچند تفکر زن ستیزی قدمتی به مراتب بیشتر از قانون زن ستیزی در دین دارد ٬اما دین ومذهب این ستم را بر زن مضاعف کرده اند.در قانون ارتجاعی اسلام زن به صورت گروهی به عقد مرد در می اید.اجازه شوهر کردن دختر به پدر اوست.بعد از شوهر کردن زن باید مطیع شوهر باشد.زن اختیار تصمیم گیری در مورد محل زندگی ٬ انتخاب شغل ٬ادامه تحصیل درمکانی که مورد پسند خود باشد ٬ندارد.

با وجود تمام این نابرابریها٬رسانه های حکومتی خشونت علیه زن را تبلیغ٬ترویج وسازماندهی می کنند.چندی پیش نمایش مضحک یک خانواده در تلویزیون دولتی ایران زنی را نشان داد که بیست وهفت بار توسط شوهرش مورد خشونت قرار گرفته٬اما کماکان به زندگی مشترک خود ادامه می دادند.

در یک برنامه دیگر دوزوج جوان که در کودکی با هم ازدواج کرده بودند ٬نمایش داده شد.مدام در رسانه های حکومت انسان ستیز جمهوری اسلامی زن به عنوان کالا وابزار براورد کردن نیازهای مرد ٬تبلیغ ومعرفی می شود.صیغه ٬چند همسری٬حرم سرا بهشت وحوری و.... ابزار واهرم فشار ٬برای تحقیر وتحمیل ستم بیشتر به زنان است.افکار خرافه پرستی وتحجر در کنار منافع طبقاتی ٬همانند پتک سنگینی هر روزه بر سر زن فرود می اید.چه باید کرد ؟راه کار بیرون رفتن از این شرایط انسان ستیز چیست ؟چرا وبا وجودی که زنان ستم ستیز ومبارز ایران همواره علیه این نابرابری مبارزه وتلاش کرده اند اما همچنان خواسته ها ومطالباتشان بی جواب مانده است ؟نابرابری وتبعیض علیه زن بیداد می کند.

نقش خانواده وجامعه درکنار ایده وسیاست حاکمان زن ستیزی ونهادینه کردن ان چگونه بوده است؟تا چه حد گامهای عملی برای رفع ستم جنسیتی برداشته شده است ؟ایا خانواده وجامعه در تقابل با قانون زن ستیز حاکمیت هستند ؟یا خود به بخشی از ان تبدیل شده اند ؟

مسلم است ستم علیه زن نه تنها منفعتی برای خانواده وجامعه ندارد ٬بلکه به شدت انرا در معرض اسیب وخطر قرار می دهد.اما ایا خانواده وجامعه پیشگام رفع ستم وتبعض علیه زنان بوده اند؟

ایا استقلال زن به عنوان یک انسان در خانواده وسپس درجامعه به رسمیت شناخته شده است؟

ایا در زمینه ارث ومیراث مابین زن ومرد مساوات ٬وتعادل بر قرار است؟

ایا دختری که ازدواج می کند٬ به همان نسبت پسر از اموال پدر بهره مند است؟

ایا در عاشق شدن دختر وپسر برداشت وقضاوت خانواده وجامعه یکسان است؟

ایا هنگام جدایی زن ومرد از همدیگر به هر دلیل٬شوهر وخانواده او ٬در تقسیم اموال مابین زن ومرد ٬عدالت را رعایت می کنند?ایا در مراکز کار وزندگی از زن سو استفاده وتحقیر نمی شود ؟این سوالات وبسیار سوالات دیگر بی جواب مانده است.

اصلاح ساختار اقتصادی٬اجتماعی ٬سیاسی وفرهنگی به سمت عدالت پروری وستم ستیزی٬در جهت استقرار برابری ومساوات٬مستلزم شکل گیری نطفه های ان در درون خانواده وجامعه است.تا وقتی عکسل العمل جامعه مرد سالار در مقابل سیاست تبعیض امیز جنسیتی حکومت منفعلانه باشد٬ ویا با ان مدارا شود ٬دست حاکمان در تحمیل فشار بیشتر بر زنان بازتر است.نباید رفع تبعض بر زنان را موکول به تغییر مناسبات کرد ٬بلکه باید برای تغییر مناسبات ٬خانواده وجامعه ٬علیه ستم جنسیتی در تمام ابعاد ان تلاش ومبارزه کنند .زن ومرد هر دو در نظام بردگی مزدی ٬فاقد اختیار بر سرنوشت خود هستند.مرد سالاری زندگی اکثریت جامعه را بیمار وبحرانی می کند.اعمال وگسترش فقر ٬تبعیض ونابرابری توسط حکومتها با اتکا و تشخیص میزان پذیرایی ان در جامعه ٬طرح و سپس نهادینه می شود.فرهنگ غالب بر جامعه توسط حاکمیت تبلیغ٬ترویج ونهادینه می شود.مرد سالاری به زیان خانواده وجامعه ٬برای استمرار وپایداری نظام حاکم  است.بنابراین تبعیت ودنباله روی جامعه از ان٬در تقابل با منافع ومصلحت خودشان است.هیچ حکومتی به میل خود وبرخلاف منافع طبقه مربوط به خود ٬سیاست گذاری نمی کند.

اینجا منافع است که باعث تضاد در جامعه می شود.منافع حکومتها در ایجاد تفرقه ونفاق ٬تشتت وپراکندگی جامعه است.هر چه تفرقه ونفاق در بین توده مردم بیشتر با شد ٬زمینه ستم واستثمار حاکمان مساعدتر است.منافع توده های کار گر وزحمت کش ٬در اتحاد وهمبستگی جنسیتی وطبقاتیست .هر چنددر جامعه تفکرات منفعت پرستی فردی گسترش پیداکند٬به همان نسبت ٬وحدت وهمگرای ان ٬اسیب می بیند. حکومتها حافظ منافع افراد وطبقه متشکل در درون خود هستند.برای تقویت ٬قدرتمند کردن وتحمیل خود به جامعه٬طراحان ومعماران خاص خود را به کار می گیرند.سیاست وبرنامه هایی اعمال می کنند که بیشترین پذیرش وگیرایی را در درون جامعه داشته باشد.انها برای از خود بیگانگی توده ها به هر تر فندی دست می زنند.وبه هر ریسمان وتفکر ار تجاعی اویزان می شوند.دین ومذهب یکی از این ابزارهاست که انسان را از خود بیگانه وبه چیزی فراتر از خود وابسته می کند.

انسان تسلیم پذیر وبی اراده سرنوشت خود را فدای افکار ارتجاعی می کند.

بنابراین ٬تا وقتی خانواده وجامعه از درون خود به خود باوری نرسند ٬و در تقابل وستیز با سیاست وبرنامه های حکومت گران بر نخیزند ٬هیچ تغییری در جامعه شکل نخواهد گرفت. تا وقتی ایده برابری طلبی وتبعیض ستیزی در درون خانواده وجامعه برقرار واعمال نشود٬ ابزار مناسب مبارزه علیه حکومت گران بدست نخواهد امد.

مبارزه وتلاش برای نابودی تبعیض جنسیتی ٬باید از خانواده شروع٬ودر جامعه گسترش وبه هم پیوسته شود.جنبش برابری طلبی زنان ٬جزئی از یک جنبش طبقاتی اجتماعی است.تفکیک به هر شکل واندازه مبارزه در قالب زنانه ومردانه٬ جنبش اجتماعی ستم ستیزی وبرابری طلبی شکننده وتضعیف می کند. جنبش کارگری ٬معلمان٬پرستاران ٬دانشجویان وهرگونه حرکت برای امنیت٬اسایش ورفاه بیشتر ٬بدون شرکت زنان ٬محکوم به شکست است.تاوقتی جامعه مرد سالار خود را از قید وبند فرهنگ غالب زن ستیز حاکم رها نکند ٬نمی تواند مطالبات برابری طلبی وستم ستیزی خود را به حاکمیت تحمیل ٬ودر نهایت سرنوشت خود را به دست خود رقم زند.

با رفع ستم وتبعیض از زن جامعه انسانی به کمال می رسد.از درون چنین جامعه ای وحدت ویگانگی طبقه زیر دست شکل می گیرد.از درون این وحدت واتحاد انسانیست که ٬پایان هر گونه ستم ٬تبعیض ٬نابرابری تا نابودی بردگی مزدی ٬رقم می خورد وجامعه ای با معیار های  انسان محوری تولد دیگر می یابد .

عمر مینائی . ۸مارس ۲۰۱۹



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com