استخوان لای گلوی شان گیر کرده است

ايرج فرزاد
January 09, 2019

استخوان لای گلوی شان گیر کرده است

“کمیته مرکزی حزب کومه له”! اطلاعیه ای صادر کرده است در رد “اتهام” اقدامات تروریستی خود در سال ۲۰۰۵ علیه کادرهای کمونیسم کارگری.

نوشته اند: ” اعلام می‌داریم که چنین بحثی هیچگاه در هیچ مرجع حزبی مطرح نشده است”. استدلالی است که کپی و نسخه برداری شده است. مگر هیچگاه رژیم اسلامی و وزارت اطلاعات اش اعلام کرده است که قتل های زنجیره ای را سازمان داده و در مرجعی به تصوب رساندند؟ مگر نگفتند که آن اقدامات کار “نیروهای خود سر” بود، همانطور که باند زحمتکشان نوشته اند: [“تنها منبع، استناد به سخنان شخصی “معلوم الحال” (منظور شورش خراسانه) است] که انجام ترورها به او سپرده شده بود؟ وزارت اطلاعات رژیم اسلامی، مامور خودسر را سر به نیست کرد، و اینها نوشته اند: ما پیش تر در مورد نیات آن شخص “معلوم الحال ” هشدار” داده بودیم.” هنوز جا پایشان چندان محکم نبود که آن “هشدار” را با “واجبی خور” کردن تداعی معانی کنند.

اینها هم باز چون جمهوری اسلامی در برابر فشار سنگینی که بخاطر افشاء آن توطئه های جنایتکارانه بر خود احساس میکنند، بازهم به همان انبان دست برده اند. جمهوری اسلامی در برابر فشار افکار عمومی بین المللی همیشه گفته است: “ما خود بزرگترین قربانی تروریسم هستیم”. عین جملات سازمان زحمتکشان هم این است: ” ما خود قربانی بزرگ ترور و تروریسم بوده ایم”

اما در ورای این دست و پا زدنهای مذبوحانه، فشار سنگین تری دست و پای باند زحمتکشان جناب مهتدی را تماما بسته است: ” میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و موضوع کهنه ناروا بودن اطلاق نام کومله به حزب ما را  دو باره زنده می‌کنند”.

معلوم است آن “اتهام” چندان” ناروا” هم نبود. چه، مشکل اینها فقط رونمائی از باند خود به عنوان یک کانون نفرت از کمونیسم نیست. مشکلشان این است که دوایر حکومت “اقلیم” کردستان عراق نیز آنان را “کومه له” نمیدانند. اخیرا تلویزیون “روادو” مصاحبه ای با جناب مهتدی داشته است که “تناقض” در نام کردی و فارسی سازمان متبوع را در مقابل او گرفته است: چرا در کردی اسم آنها “کومه له زحمتکشان کردستان ایران” است و در فارسی “حزب کومه له کردستان”؟ عبدالله مهتدی به تتته پته می افتد و هر پیچ و تابی که بخود میدهد نمیتواند پس از اینهمه سال، از این عملیات “نام ربائی” گریبان خود را خلاص کند. اگر سازمان زحمتکشان، “کومه له” را “بازسازی” کرده است، میبایست نام محکمه پسند کومه له در کنگره اول یعنی “سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران”، را برای ادامه مجاهدتهای تبرّی از کمونیسم انتخاب میکرد. اما، رو به دوایر و سازمانهای جاسوسی دولتهای غرب، که نمیخواهند پشتیابانیها از یک جریان با هر سابقه “چپ” و “انقلابی” را بدون بررسی “سوء پیشینه”ها اجرائی کنند و نیز رو به جریانات راست و سلطنت طلب و پان ایرانیست و ضد کمونیست که کلمات “انقلابی” و “زحمتکشان” در وصف یک سازمان “کردستانی” ممکن بود با رگه ای از “خشونت و اسلحه”، “تروریسم” و “جدائی طلبی” تداعی شود، حذف شدند. تاریخ اختراع نام “حزب کومه له کردستان ایران”، حتی دوران اولیه مجاهدتهای اینها را در ایام “بازسازی” و تدارک ایجاد حزب نفرت از کمونیسم، نمیپوشاند. نام “حزب کومه له” بدون کلمات زحمتکشان و انقلابی، اختراع دوران اخیرتر است. میدانند که حتی پ.ک.ک بخاطر سابقه دست بردن به اسلحه در برابر دولت عضو ناتو، و یدک کشیدن حزب “کارگران” کردستان، علیرغم هر غلظت در ناسیونالیسم اش، هنوز “خودی” نیست. غرب تجربه مسلح کردن “مجاهدین افغان” را هم دارد که طالبان از آن سر برآورد. سران سازمان زحمتکشان با اختراع “حزب کومه له”، رو به این دوایر میخواهند نشان بدهند که در مقایسه با مجاهدان اسلامی افغان و حتی پ. ک. ک ناسیونالیست افراطی، دست آموزتر و وفادار تر خواهند بود. بنابراین برای خود اینها هم واضح است که نمیتوانند همزمان دو نام با دو کارکرد داشته باشند، یکی “درونی” خطاب به همه جریانات ناسیونالیست کرد در “چهار پارچه” برای مصادره تاریخ کومه له به نام خود و؛ دیگری “بیرونی” و برای تبرّی از تمام همان تاریخ و پیشینه و سنت سیاسی خطاب به دوایر رژیم چینج و دولتهای مرتجع حاشیه خلیج و راست اپوزیسیون ایران.

استخوان لای گلویشان گیر کرده است، چرا که به دلیل ریشه داشتن کمونیسم در درون “کومه له” در فعالترین دوران حیات سیاسی اش، یعنی از فاصله کنگره دوم کومه له در بهار سال ۱۳۶۰ تا کنگره سوم و تا پیوستن به حزب کمونیست ایران، و سر بلند بیرون آمدن در شکست یورش حزب دمکرات کردستان در یک تقابل نظامی توسط گردانها و پارتیزان های کمونیست، سرهم بندی کردن یک باند تماما ضد کمونیست و کنترائی، چندان هم ساده نبوده است. نمونه اش اغلب کسانی چون همین شورش خراسانه، و دهها نفر دیگر که پس از مدتی صفوف باندهای زحمتکشان را ترک کرده اند. بسیاری از کسانی که به نحوی از انحاء در تاریخ کومه له بوده اند، حتی علیرغم همخوانی “صادقانه” با بازسازی کذائی یک کومه له تماما کردستانی و “جنبش کردستان”ی، یا تصفیه شدند و یا خود به تدریج کناره گیری کردند. نمونه اش محمد شافعی، بهمن علیار، و… جدا شدن عده ای دیگر به نام “سازمان زحمتکشان کردستان”( عمر ایلخانی زاده، رضا کعبی و..) و سپس “روند سوسیالیستی کومه له” و جریانات بدون سازمان تحت عنوان “طیف کومه له”.

کودتا برای ربودن نام کومه له، به این ترتیب، نه تنها از جانب سرجوخه های “بازسازی سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران” عملا شکست خورد، بلکه نیروهای “اقلیم” که موجودیت اردوگاهی اینها را از هر نظر تامین میکنند، اینها را به عنوان کومه له برسمیت نشناخته و به آنان مشروعیت نداده اند.

منزوی کردن تلاشها برای راه انداختن باندهای ضد کمونیست، باید ادامه یابد. بویژه اینکه هنگامی که شکست همه دسیسه ها و تبانی ها برای ظاهر شدن به نام کومه له، با روی آوری به اقدامات تروریستی و توطئه های مافیائی قرار است جبران شود.

کومه له رسمی نباید در برابر تحریک تعلقات ناسیونالیستی، به موضع تدافعی بیافتد و مرعوب شود. جناب مهتدی بر این مساله سرمایه گذاری کرده است که  “کرد و کردایه تی” و قومیت گرائی و قوم سازی در سناریوهای سیاه پس از فروپاشی رژیم اسلامی، در بورس است و دولتهائی مثل عربستان سر کیسه را شل کرده اند. یک تقابل صریح با وجه فالانژی ناسیونالیسم کرد، در عین حال تضمینی است که باریکه هائی از سنت های سوسیالیستی کومه له  را در برابر انتخاب مردم کردستان قرار دهد.

 آیا میتوان رگه سنت ضد ناسیونالیستی در تاریخ کومه له را “بازسازی” کرد؟ تعریف سازمان زحمتکشان به عنوان “خط راست” در “جنبش کردستان”، آوانس دادن به اینهاست. در این صف بندی رفتن به سنگر ناسیونالیسم “چپ” و سوسیالیسم کردی، واگذاری میدان به آنهاست. تنها یک راه سر راست برای بقاء کومه له کمونیست وجود دارد:

“بازسازی” سنتهای ضد ناسیونالیستی در دوران شکوفائی کومه له و در سیر پیشروی این سازمان در تعرض به بنیانهای سوسیالیسم خلقی دوران “سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران”. راه میان بُرّ و  بینابینی وجود ندارد. ناسیونالیسم، ناسیونالیسم است. کومه له رسمی در تلاشهای بیهوده برای نمایندگی “گرایش سوسیالیستی در جنبش کردستان” دست را به “رُبایندگان” نام   کومه له که بدون پسوند و پیشوند و آویزان کردن “وزنه” تفکر و سیاست غیر کردی و  “بیگانه”، تماما خود را در چهارچوب تفکر و سیاست “جنش کردستان شرقی” تعریف و  نام “کومه له” را هم به اختراعات خود آویزان کرده اند، خواهد باخت.

آیا کومه له رسمی این اشتها و آمادگی را دارد و یا خود را از یک مصاف جدی بر سر شالوده شکل گیری و فلسفه وجودی خویش، کنار میکشد؟ من هنوز امیدوارم، اما سیر حرکت رهبری کومه له رسمی در تبّری از نقش خود در پیوستن به مارکسیسم انقلابی؛ و در مقابل ارائه روایتی ناسیونالیسم پسند و “کردستانی” از عروج خود به عنوان یک سازمان سیاسی کمونیستی، اصلا امیدوار کننده نیست. من هنوز باریکه هائی از امید در وجودم هست که شاید رهبری کومه له از گام نهادن به راهی که سازمان زحمتکشان با پروژه شکست خورده بازسازی کذائی، به این پایان بدفرجام رساند، تجدید نظر کند. با شناختی که از وجَنات این رهبری و تا کردن و مدارا با صفوف و بدنه تشکیلات کومه له دارم، این تعمق و بازبینی را بسیار سخت و گاه ناممکن میدانم، اما به باور من هنوز شدنی است، اگر حتی در صورت  تداوم بی تفاوتی و لاقیدی رهبری، یک اراده کمونیستی و انقلابی در لایه کادری این جریان قدم پیش بگذارد و  برای بدست گرفتن سرنوشت سیاسی کومه له، از خود مایه بگذارد.

۹ ژانویه ۲۰۱۹

iraj.farzad@gmail.com


 
 

        Del.icio.us Technorati Furl Digg Google Netvouz Add to Balatarin Send to Frinds by Y! Messenger Share/Save/Bookmark

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com