چند ماهی است که اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف عراق فروکش کرده است. اعتراضاتی که در نهایت باعث انحلال چند دولت و استعفای چند نخست وزیر شد. رئیس جمهور را معلق کرد و عملا پارلمان و کل سیستم حکومتی را با بحران عمیقی روبرو کرد. دست به دست کردن قدرت از بالا و حقنه کردن مهره های مورد نظر جناحها و ملیشیاها به مردم نتوانست اعتراضات را خفه کند و برعکس باعث عمیقتر شدن بحران حکومتی در عراق شد.

مردمی که آزادی، امنیت و رفاه می خواستند، مردمی که خواهان کوتاه شدن دست انواع باندها و میلیشیای که آرامش و امنیت شان را سلب کرده بودند، را نه سرکوبهای خونین، نه دخالتهای مستقیم  جمهوری اسلامی و نقش مستقیمش از طریق باندهای مسلح تحت نفوذ خود در ایجاد سرکوب و فضای پلیسی نتوانست به عقب براند. اما مردم عاصی از وضعیت موجود، مردم متنفر از بلبشو و نابسامانی که دول غربی و دولتهای منطقه و به ویژه جمهوری اسلامی بانی آن بودند، علیرغم همه جسارت و تعرض شان فاقد ابزار دخالتگری موثر خود در اوضاع اند.  ‌ابزاری که بتواند مطالبات برحق آنان، خواست و پرچم نه آنها، مطالبه امنیت و آزادی و تامین معیشت و رفاه‌ و یک زندگی انسانی را متحقق کند.

در اوضاع و احوال عراق، تجربه احزاب قومی و مذهبی و میلیشیاهای مسلح در دامن زدن به تفرقه و ناامنی در جامعه، بی اعتمادی نسبت به هر تحزبی را در میان مردم عراق دامن زده است. بی اعتمادی که به یکی از گره‌گاههای ایندوره اعتراضات و مبارزات در شهرهای مختلف عراق تبدیل شده است. بی اعتمادی که متاسفانه نیروهای چپ و کمونیست تا امروز نتوانسته اند بر آن غالب شوند و نقش خود را در سازماندهی و رهبری اعتراضات، در تعیین تاکتیکهای آن  و .... ایفا کنند و سرنوشت اعتراضات توده ای را رقم بزنند.

طولانی شدن خیزشهای خیابانی در نبود یک آلترناتیو روشن و قابل اتکا، در دسترس نبودن یک حزب سیاسی که اعتماد عمومی را جلب کرده باشد، در کنار دخالت قدرتهای جهانی و منطقه در تحولات عراق، در نهایت فرسودگی عمیق و نوعی از استیصال را به توده‌های معترض در عراق تحمیل کرده است.

الکاظمی قهرمان هیچیک از این مبارزات و شخصیت شکل گرفته در بطن این اعتراضات نیست. او اتفاقا نتیجه فرسودگی اعتراضات توده‌ایی، بن‌بست کل حاکمیت در عراق و تغییر توازن قوا میان دول منطقه و نیروهای وابسته به آنان در عراق است.

الکاظمی با شعار "دولت قانون"، "قطع دخالتهای دولتهای خارجی" و "سروسامان دادن به اقتصاد و معیشت مردم"، مسئولیت نخست‌وزیری را پذیرفته و تلاشهایی جهت محدود کردن دخالت دولتهای منطقه، بویژه میلیشیای تحت نفوذ ایران، انجام داده است. این اقدامات در کنار سفر به کشورهای منطقه، امریکا و فرانسه جهت بهبود روابط و تثبیت موقعیت خود، بر تخفیف اعتراضات توده‌ایی و در انتظار نگاه داشتن مردم برای بهبود و ایجاد آرامش نسبی بی تاثیر نبوده است. استقبال مردم در شهرهای مختلف عراق گوشه ای از این انتطار عمومی برای بهبود و رسیدن به حداقلها است.

اینکه دولت الکاظمی به عنوان نماینده بورژوازی میتواند در بطن وضعیت بحرانی خاورمیانه امنیت سرمایه را تامین کند و بهبودی در وضعیت معیشت و امنیت جامعه را ایجاد کند، به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد که اینجا فرصت پرداختن به آن نیست .

استقبال از الکاظمی در کردستان و شکست حکومت کردی   

ظاهرا در سفری که الکاظمی به شهرهای مختلف کردستان عراق داشته، با استقبال بی سابقه‌ایی از طرف مردم روبرو شده است. در شهر سلیمانیه علاوه برهزاران امضا جمع آوری شده مبنی براینکه حقوق امضا کنندگان را نه دولت اقلیم بلکه حکومت مرکزی مستقیما برعهده بگیرد. در دهوک مادر چند "شهید انفال"  همان عملیات انفالی که در جریان آن طبق آمار رسمی حداقل ۱۸۲ هزار نفر از طرف حکومت بعث به رهبری صدام حسین به فجیع ترین شیوه قتل عام شدند، به استقبال الکاظمی رفته و عاجزانه خون شهدا و حتی نجات کردستان و آینده آنرا از او طلب کرده است. این نمونه ها و در کنار آن،  انزجار عمومی که نتیجه سه دهه حاکمیت بورژوازی کرد است، وضعیتی به شدت بحرانی را به مردم تحمیل کرده است. 

استقبال از الکاظمی مستقیما نتیجه شکست دولت ناسیونالیست کرد، نتیجه ورشکستگی رهبران و شخصیتهای ناسیونالیسم کرد در اقلیم کردستان عراق است. سه دهه تعرض به حداقلهای زندگی، سه دهه "مباح کردن" خون زنان و تعرض به ابتدایی ترین حقوق آنان، سه دهه چپاول ثروت ناشی از درآمدهای میلیاردی از فروش نفت، تا پولهای میلیاردی گمرکها، سه دهه به خون کشیدن هر اعتراضی تا قتل و ترور و زندانی کردن هر معترضی، تنها بخش کوچکی از ارمغان دولت "خودی" است که دست بر قضا با زبان سلیس کردی هم صحبت می کند.

دخیل بستن به دولت مرکزی، در کنار اعتراضات وسیع و توده ای، تیر خلاصی بود بر مشروعیت ناسیونالیسم کرد در قلب "قدرت" خود، در جغرافیایی که برای اولین بار "کرد" حکومت "کردی" خود را تشکیل داد. تیر خلاصی بود بر  احزابی که روی تفرقه ملی میان "کرد و عرب و ترکمن و ..."، روی حمایت ارتجاع محلی و جهانی سرمایه گذاری کردند. بیچاره خالد عزیزی و عبدالله مهتدی که آرزوی تبدیل شدن به اتحادیه میهنی و بارزانی و تشکیل دولت و پلیس و ژاندارم "کورد!" را دارند.

آینده عراق به هر سویی برود، اعتراضات چند ساله مردم محروم در کردستان عراق، دخیل بستن به دولت مرکزی "عرب"، شکست ناسیونالیسم کرد، بی اعتباری و بی آبرویی احزاب آن را تثبیت کرد. امروز بیش از هر زمانی، وقت ایفای نقش کمونیستها است که مردم را حول پرچم و آلترناتیو خود جمع کنند، پرچم رهایی و آزادی و رفاه را به پرچم و افق هژمونی یافته در میان مردم تبدیل کنند و آینده ای انسانی را ممکن و متحقق کنند. در نبود یک آلترناتیو قوی سوسیالیستی اعتراض مردم و نفرت به حق آنان از احزاب حاکم در کردستان میتواند به راحتی به استیصال و سرخوردگی و اقتدا کردن به مهره هایی چون الکاظمی و یا حتی آرزوی برگشت رژیم بعث و صدام حسین خود منجر شود.