به یاد ششمین سال جانباختن محمد غریب وسنه

آکام بسیم
October 26, 2020

۶ سال پیش در چنین روزی، پدرم محمد غریب وسنه در پی دسیسه سپاه پاسداران با یکی از ساندیس خورهایش، مختار نسیم، در روستای گویزه کویره از توابع مریوان در منزل نامبرده به قتل رسید. پس از گذشت شش سال هنوز رژیم جمهوری اسلامی از ارایه هر گونه مدرک و اظهار نظری در مورد این جنایت خودداری می کند. مزدوران رژیم با تهدید و ارعاب از پیگیری پرونده این جنایت جلوگیری به عمل می آورد. به گفته شاهدان این حادثه در حالی که پدرم مورد اثابت گلوله مزدوران رژیم قرار گرفته بود وی را در منزل مختار نسیم رها کرده اند تا در اثر خونریزی جان اش را از دست بدهد. در ششمین سالگرد جانباختن پدرم جا دارد یاد وی را گرامی بداریم که قربانی خشونت سازمانیافته دولتی شد. وی تنها قربانی خشونت دولتی در ایران نبود، بلکه قربانی تروریسم دولتی نیز بود.

اگرچه پدرم بعد از وقوع یک حادثه مجبور به مخفی شدن شد اما وی

به مدت ۵ سال توسط مردم دلسوز و زحمتکش در کردستان عراق و ایران با جان و دل از دست مزدوران رژیم محافظت شد. پس از گریز پدرم انسان های شریف و دلسوز بسیاری تلاش کردند تا از خانواده قربانی درخواست بخشش نمایند. ولی مسله بسیار پیچیده تر از آن بود. از همان ابتدای نزاع پدرم با این خانواده به حکم پیشینه پیشمرگایتی خود و حضور من در صفوف کومه له له تداعی می شد و خانواده مزبور با رژیم. یکی از پسران قربانی رسما پاسدار و مزدور رژیم بود. درخواست بخشش کردن از چنین خانواده ای بدون شک آب در هاون کوبیدن بود. در چنین شرایطی تنها راهی که برای وی در پیش بود این بود که تا جایی که می تواند مقاومت کند و خود را از نیروهای رژیم دور نگه دارد.

وی راههای فراوانی را پی گرفت تا از درگیری با خانواده مزبور خودداری نماید. چندین تن از مردم شریف را نزد خانواده مزبور فرستاد. حتی راههای قانونی در چهارچوب جمهوری اسلامی را نیز آزمایش کرد. اما هیچکدام از این اقدامات اثری در پی نداشت. فرد مزبور در روز حادثه همراه با چند تن از فرزندانش به ضرب و الشتم وی پرداختند. هم ویلایتی هایش بعدا تعریف کردند که احا ره ش شرط بسته بود که پدرم را می کشد و با این هدف به پدرم حمله کرد که بر روی زمینش مشغول کار بود. حتی قبل از حادثه مزبور چندین شاهد عینی میانجیگری کردند تا فرد مزبور ؛احا ره ش؛ را به قناعت برسانند با دیالوگ مشکلاتش را با وی حل و فصل کند. در نهایت تصمیم گرفت به صورت فردی برای احقاق حقوق اش آستین هایش را بالا بزند. در این فضای سمی که احا ره ش ایجاد کرده بود خود به قربانی تبدیل شد. از این به بعد زندگی پدرم در خفا گذشت.

پدرم تنها کسی نبود که در جهنمی که جمهوری اسلامی برای مردم ایران عموما و مردم کردستان بالاخص ایجاد نموده است به چنین سرنوشتی دچار شد. در این جامعه نابرابر و مالامال از فقر و فلاکت اجتماعی روزانه شاهد مرگ دهها نفر هستیم که در نتیجه این شرایط دهشتبار به گونه ای جان خود را از دست می دهند. محمد غریب وسنه تنها این بار به کام مرگ نرفت. هنوز هم حکایت هایی را به یاد دارم که در مورد شیوه امرار معاش اش بعد از برگشتن به شهرها تعریف می کرد. دهها نفر از کاسبکاران و دوستان اش که یا قربانی مین گذاری مرزهای رژیم با عراق شدند و یا توسط نیروهای رژیم مورد اثابت گلوله قرار گفتند. پیکر دهها تن را با کول خود به روستاهای نزدیک مرز مانند ساوجی و میرگه دریژ و نچی و مرز گوخلان حمل کرد و به خانواده هایشان تحویل داد. یک بار خود همراهش بودم وقتی نیروی انتظامی در روستای میرگه دریژ در مرز گوخلان به سوی ما تیراندازی کرد و یکی از همراهان ما جانباخت. پدرم در مراسم تشیع جنازه ایشان سخنرانی ای ایراد کرد و بعد از آن تمامی تلاش اش را نمود تا عوامل این حادثه را در چهارچوب تنگ قوانین جمهوری اسلامی هزینه این تیراندازی به سوی وی و محروم کردن فرزندانش از پدرشان بپردازند.

توصیف کردن شرایط سختی که پدرم در ۵ سال آخر عمر پر ثمرش تجربه کرد با کلمات قابل توصیف نیست. ولی وی در کانون این سختی و دشواریهای زندگی آبدیده شد. هرگز این دشواریها نتوانست خنده را از روی لب هایش بزداید. در هر مجلسی حضور پیدا می کرد شادی و نشاط را با خود می برد. حضورش در آهنگ های رقص و پایکوبی شادی و فضای دیگری به آن می بخشید.

پدرم انسان بود. همه خصوصیاتی را دارا بود که هر انسانی دارد. ولی انسانی بود که در عمل این پند را دنبال کرد: حق گرفتنی است نه دادنی. به معنای واقعی کلمه تسلیم ناپذیر بود. زمانی که من از اردوگاه با وی در تماس بودم به یاد دارم همیشه می گفت: تا آخرین نفسم در این سرزمین خواهم ماند و آن را ترک نمی کنم. به واقع هم تا زمانی که قلب مالامال عشق اش به خانواده و سرزمنش توسط جلادان رژیم جمهوری اسلامی از تپش افتاد راهی را دنبال کرد که آگاهانه برگزیده بود. اراده آهنینش در تعقیب خواسته هایش و مبارزه کردن برای اهدافش غیرقابل توصیف بود. رژیم چندین بار توسط عوامل و جاسوس هایش توطیه کرد تا وی را به دام بیااندازد ولی هر بار با شکست ناکام ماند. زمانی که محمد غریب وسنه بعد از گذشت چند سال از دست رژیم در امان بود و رژیم نتوانست به وی دست یابد رژیم فشارهایش را بر روی خانواده ام تشدید کرده بود. رژیم برادرم را دستگیر کردند و وی را گروگان گرفت. پدرم نیز مصمم بود راهی را که پیموده بود تا به آخر بپیماید.

پدرم محصول مبارزه اتحادیه دهقانان علیه خوانین و مالکان منطقه بود. نفرت وی نفرت طبقات ستمکش (کارگران و زحمتکشان) از طبقات ستمگر (اربابان صاحب زمین و سرمایه داران) بود. راهش هم راه مبارزه طبقاتی بود. زمانی که احزاب کمونیست و طبقه ستمکش از جامعه کردستان تبعید شده بودند و مبارزه مسلحانه در رکود بود وی مصمم بود با دست خود حق خود را از دست ظالم بگیرد.

سرانجام مختار نسیم و برادرش امید نسیم پدرم را در ازای آزادی سامان نسیم که چند سال پیشتر در یک درگیری میان نیروهای پژاک با سپاه پاسداران دستگیر شده بود پدرم محمد غریب وسنه را به دام جنایتکاران پاسدار انداختند. علیرغم هزینه ها و دام و دستگاههای عریض جاسوسی رژیم توده های مردم کردستان وی را به مدت ۵ از دست نیروهای رژیم حفاظت کردند. توصل به توطیه با برادر سست عنصر سامان نسیم تنها نشان از اوج اصتیصال و عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در کردستان است. رژیم جمهوری اسلامی به مدت بیش از چهار دهه در کردستان دستگاه های سرکوب و امنیتی خود را مستقر کرده است ولی به مدت ۵ سال دستشان از پدرم دور ماند. بدون شک جان پدرم را مردم مبارز و شریفی حفظ کردند که خانه های خود را به پناهگاه وی بدل کردند و شب و روز نگهبانی محمد غریب وسنه را می دادند. این امر تنها یک واقعیت را نشان می دهد که رژیم با تمامی دستگاههای سرکوب و فریب اش نتوانسته است در میان توده های مردم این منطقه پایگاهی پیدا کند. همین توده ها نیز در سر بزنگاه تاریخی شر این رژيم را با تمام دستگاههای سرکوب و خرافه و مزدوران و پاسدارانش را از شر خود کم خواهند کرد.

درس اساسی این حکایت هم این است که احزاب سیاسی بایستی به همین توده های رنجدیده متکی کنند. در فردای ایجاد کوچکترین فضای سیاسی همین افراد و انسان های آزاده و عاصی از ستم می توانند دست اندرکار تغییرات سیاسی و اجتماعی باشند که ریشه های این مصایب و مشکلات را می خشکناد. حتی پیشبرد مبارزه مسلحانه نیز به پشتیبانی توده ای نیازمند است.

توجیه دولت های خودکامه و استبدادی برای اعدام برقراری امنیت در جامعه است. در جهان امروز صدها تحقیق علمی در این مورد انجام گرفته است و قریب به اتفاق تمامی این تحقیقات عکس این امر را نشان می دهد. یکی از محققین انگلیسی در این مورد می گوید که اگر از انسان های فقیر آن چه را که دارند بگیری عواقب روانی و اجتماعی بس زیانباری برای فرد فقیر در پی خواهد داشت. دولت ها با این توجیه در واقع درصدداند مخالفین خود را سرکوب کنند و فضای رعب و وحشت بر جامعه حاکم نمایند. تجربه دست آوردهای طبقه کارگر و نیروهای آزادیخواه و مترقی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به روشنی نشان می دهد که ادعاهای این دولت ها دروغی بیش نیست و از این طریق تنها خاک بر چشم توده های می پاشند. در کشورهای اروپایی به رغم خدمات اجتماعی محدودی هم که وجود دارد آمار جرم و جنایت بسیار کمتر از ایران و کشورهای خاورمیانه است که همپالکی های جمهوری اسلامی بر آن حکومت می کنند. آسیب های اجتماعی در این کشورها بسیار کمتر از ۲۰۰ سال پیش است که حکومت های دینی بر آن حکومت می کردند. به عنوان مثال در آمریکا در ایالت هایی که حکم ناانسانی اعدام اعمال می شود آمار قتل و آسیبهای اجتماعی بسیار بیشتر از ایالت هایی است که حکم اعدام در آن ملغی شده است.

محمد غریب وسنه (پدر نگارنده) اولین و آخرین کسی نبود که قربانی قتل عمد دولتی در زیر حاکمیت جمهوری اسلامی شد. ایران یکی از معدود کشورهایی است که هنوز هم این شیوه قرون وسطایی، شنیع و ضدانسانی از مجازات را به اجرا درمی آورد. اگرچه جمهوری اسلامی با وقاحت هنوز هم از این حکم غیر انسانی دفاع می کند، ولی مبارزه علیه اعدام نیز دست آوردهای فراوانی را در این زمینه در بر داشته است. بسیاراند خانواده هایی که علیرغم غم انبوه از دست دادن عزیزانشان، تقاضای بخشش خانواده ها و انسان های دلسوز را به جا آورده اند و از اعدام فرزندان مادران دیگر جلوگیری به عمل آورده اند. همواره در داخل کشور و در خارج فعالیت و مبارزه بی وقفه ای در جریان بوده است. این مبارزه دست رژیم را از جان انسان های بسیاری کوتاه کرده است. نگاهی به آمارهای اعدام در ایران این امر را به روشنی نشان میدهد:

سیستم قضایی رژیم اسلامی در همان سال ۵۶۷ را در زندان هایش به جوخه های دار سپرد (سازمان عفو بین الملل، ۱۳۹۹). براساس آمارهای سازمان حقوق بشر ایران جمهوری اسلامی تنها در سال ۲۰۱۹ قریب به ۲۸۰ تن را در زندان اعدام کرد (گزارش سالانه سازمان حقوق بشر،۱۳۹۹). گفته می شود که بیش از ۸۰٪ اعدام ها تحت نام قصاص اعمال می شود. از زمان به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ بیش از ۱۵۰ مخالف سیاسی در زندان ها، در میدان جنگ انقلابی در کردستان و در خارج از کشور به قتل رسیده اند. در شرایطی که هیچ مرکز بین المللی و مستقلی در ایران وجود ندارد تا آمار واقعی این اعدام ها را تصدیق کند، انتظار می رود قربانیان حکم اعدام در ایران بسیار بیشتر از این ها باشد و آنچه امروز از طریق سازمان های مدافع حقوق بشر در شبکه های اجتماعی می شنویم نوک کوه یخی باشد.

۱۵ روز پیش روز جهانی علیه حکم اعدام بود. امروز و در سالروز مرگ پدرم بار دیگر یاد وی را گرامی می دارم و مخالفت خود را با این حکم غیر انسان و قرون وسطایی و تروریسم دولتی ابراز می دارم.

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com