حکومتهای خود کامه و مستبد و زمینه های قدرت گیری آن در ایران

آذر کیمیا
October 23, 2020

حکومتهای خود کامه و مستبد و زمینه های قدرت گیری آن  در ایران

 در طول تاریخ دولتها امده اند و حکومتها یکی پس از دیگری از طریق" انقلاب"  و کودتا و یا حمله ی یک کشور خارجی برکنار شده اند و رفته اند.  اما انچه که باقی مانده  باز جامعه ای دیکتاتور زده و استبداد خواه بوده که به عنوان زیر بنای استبداد  از نو پایه گذار رو بنای حکومت مستبد بعدی حکمفرما بوده، که از نو بجز استبداد ، زورگوئی، دزدی، ریا و فساد و ضدیت با  جنبشهای اجتماعی، متمدن، پیشرفته، ترقیخواهی، سکولاریسم و سوسیالیستی هیچی برای مملکت به ارمغان نیاورده است. حربه دین و میهن پرستی همواره دو رکن ارتجاعی همه حاکمیتهای استبدادی در تاریخ ایران بوده که از این طریق کل جامعه را سرکوب و به عقب رانده اند و موجودیت خود را توجیه کرده اند.

 

 این واقعیت استبدادی و عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی در کشور نه نشاط گرفته از نفس خصوصیات و عملکرد اجتماعی اکثریت شهروندان به ویژه جامعه کارگری، زنان، جوانان و فرهنگیان جامعه ، بلکه محصول اعمال هژمونیک سیاسی، شگردهای زورگویانه و فریب اقشار و طبقه خاص مذهبی و ملگرائی و روشنفگران نان به نرخ روز خور بوده است، از این رو وقتی جامعه به قلیان در آمده و نظامی مستبدی را سرنگون کرده، در پس نامادگی انقلاب کنندگان و جنبش و احزابشان، آماده شدگان باتجربه تر از جنس خاندان سلطنتی یا اسلامی یا ترگیبی از اسلام و شونیسیم و ناسیونالیسم ایرانی که تاریخا حافظ دولتهای مستبد سرمایه داری و واپسگرا بوده و هستند، قدرت را دوباره از راه سرکوب و ارتش و زندان و فریب و توصل به همان خرافه و حربه های دین و میهن پرستی بدست گرفته اند.

 

تنها راه  موثر نجات برای عبور از این بحرانها و شکل ادواری قدرت گیری حکومتهای مستبد و قرون وسطی در این است که به جای توجه صرف به عوض کردن ساختار قدرت، بجای فریب خوردن جامعه حول پروپاگند مذهبیون و ملی گرایان، بجای چشم دوختن به "کمکهای خارجی" به راه سوم، یعنی به راه سوسیالیستی و انقلابی، راه قیام سازمانیافته از پائین و ضرورت ایجاد تحولات بنیادی  در جامعه، و تغییر در فرهنگ حاکمی که  نظامهای مستبد و سرمایه داری به مثابه داده های طبیعی"فرهنگ ایرانیان" بخورد جامعه داده اند،  به نقد و طرد همه این فرهنگ و سنن و خرافات در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آموزش و پروش و اداره کشور باید پرداخت و تمرکز نمود. تا این اتفاق صورت نگیرد، اگر سرنگونی جمهوری اسلامی هم ممکن گردد مطمئن نمیتوان شد که یک نظام بهتری سر کار خواهد آمد. در درون جامعه  همین امروز باید علیه "فرهنگ ایرانیان" فاسد شده دست حاکمیتها، ایرانیان حامی خرافات دینی و نژادپرستی و شونیستی، ایرانیان فاسد و دزد و دروغگو و ریاکار و... به مقابله قاطع برخواست،. هر قدم پیشروی در این مسیر میتواند هم راه سرنگونی جمهوری اسلامی را هموار تر کند، هم راه مسدود کردن به قدرت خزیدن مجدد یک استبداد دیگر حال با هر اسم و آرم فریبکارانه ملی و دمکراسی و یا سلطنتی!

 

 تا زمانی که انقلابی کارگری، مترقی و برابری طلبانه و آزادیخواهانه در زیر بنای جامعه به وقوع نپیوندد ساختار قدرت و رو بنای سیاسی هیچ تغییری نخواهد کرد. به معنی دیگر انقلاب مترقی و ضد عقب ماندگی های ملی و مذهبی تحمیل شده لازم است همزمان هم در زیربنا و هم در روبنا صورت بگیرد. پادشاهان امده اند و رفته اند و اینک به جای تاج با عمامه بر این جامعه ی استبداد زده حکومت می کنند، اما در مقابل قرنها زندگی دها میلیون به تباهی رفته است. با این رویکرد به تغییر در جامعه است میتوان به دولت و نظام بر آمده از چنین جامعه مترقی و آزاد منش و برابری طلب را به نتیجه رساند. در تمامی مقاطع تاریخی ایران انچه مهم بوده و به ان کمترین توجهی نشده نقش اصلی جنبشهای پیشرو و طبقات اصلی سازندگان جامعه بوده است که  همین واقعیت به حضور و عروج تاریخی استبداد و به قدرت رسیدن یک مشت حامی نظام استبدادی مذهبی یا شونیستی منجر شده است.

 

حاکمیتهای تاکنونی با بهره جویی از بخشی از روحیات و ویژگی های فرهنگی و روحی و شخصیتی شهروندان، که گفتیم خود این طبقات و نظامهای حاکم خالق آن فرهنگ و شخصیتیها بوده اند، و اکنون به عملکرد منفی و "فرهنگی ما ایرانیان" تبدیل شده است، همواره توانسته اند که بر گرده ی جامعه سوار شوند و حتی از خود "مردم" علیه مردمان زحمتکش و واقعی جنایت و سرکوب و استبداد اعمال نمایند. و از این طریق به بقای عمر انگل وار خود ادامه دهند.

 

نه تنها نقد و افشای حاکمیتهای سیاه و مستبد از نوع جمهوری اسلامی یا سلطنتی که نقد و طرد همه فرهنگ و اعمال و روحیات ارتجاعی "مردم" و خلقها" و "هم میهن ها" یمان را  نیز باید آشکارا در دستور همه مبارزین راه آزادی و برابری قرار بگیرد تا مسیر استبداد زدائی، و سرچشمه زمینهای اجتماعی تداوم حکومتهای خود کامه و ارتجاعی را خشکاند، و سر آنجام راه رسیدن به آزادی، برابری و سوسیالیسم را در کشور هموار نمائیم.

بدون آزادی و برابری و سوسیالیسم، جمعیت هشتاد میلیونی ایران از لجن جمهوری اسلامی و تاریخ ننگین نظامهای پیشین و مستبد رهائی پیدا نخواهد کرد!

منبع: شماره ١٣٤ نشریه سوسیالیسم امروز


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com