در مورد شجريان

وریا روشنفکر
October 15, 2020

اکنون که حدود یک هفته ازخاک سپاری محمدرضا  

 شجریان میگذرد و طب حماسه سرایی ها در مورد وی فروکش کرده است ، شاید مناسب باشد نگاهی کوتاهی به برخی از ادعاهای مطرحه شده در مورد وی بیندازیم ، درهفته گذشته مرگ محمدرضاشجریان موجب گشت که چه درداخل وچه درخارج ایران برسر آثارو جایگاه هنری و ادبی و حتی سیاسی وی صحبتهای فراوانی انجام گردد . من دراین نوشته بنا ندارم که به جنبه هنری شجریان بپردازم ,که به باورمن انتخاب نوع موسقی و ترانه یک امری کاملا شخصی ست و بحث در مورد تکنیک و سطح و ارزش هنری یک اثرامری تخصصی؛ در اینجا وارد هیچکدام از این دو حوزه نمی شوم .آنچه مورد توجه من است براساس این فرض است که هنر یک مقوله تجریدی نیست و هنرمند در خلاءزندگی نمیکند ,در کل تاریخ هنرمندان در دو سوی مصاف جامعه ایستاده اند یا عافیت طلب بوده ودرخدمت نظام حاکم بوده اند که البته به مال ومکنت و زندگی بی دغده رسیده اند و یا کنارمردم و همراه بوده اند که چه بسا با جانشان تاوان داده اند.
شجریان بر خلاف ادعای خود که سیاسی نبود اتفاقا کاملا با سیاست زندگی کرد , بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی با اعلام انزجار ازچپها و خواندن ربنا و تشکیل گروه چاووش و آلبوم هایی به این نام همراه شهرام ناظری وسپس به عنوان عضو شورای عالی موسقی و ریاست این شورا ,صدای تمام خوانندگان هم نسل خودش را خفه کرد وکسانی چون گلپایگانی و ایرج را خانه نشین کرد ,تکلیف موسقی پاپ گوگوش و داریوش وفرهاد و فریدون فروغی هم که روشن بود پس صدای یگانه صدا وسیمای دولتی به عنوان تنها آلترناتیو مردم شد .
در طول ده شصت و در اوج دستگیری و شکنجه و کشتار جمهوری اسلامی صدای کنسرت هایش را بلند کرد تا شاید فریاد مبارزان شنیده نشود ,در ده هفتاد و با اوج گیری نئو لیبرالیسم کارگزاران نماد سلیبریتی اشرافی ایران شد و در اروپا و امریکا کنسرتهای فاخر برگزار میکرد,در دهه هشتاد خود را صدای جنبش سبز خواند با صدا و سیما حکومتی قهر کرد و در دهه نود ظاهرا قانون اساسی برای گذار از جمهوری اسلامی را نوشته که البته عافیت طلبی ذاتیش مانع از بیان و انتشارش در دوران حیاتش شده تا مبادا کوچکترین فشاری بروی وارد اید.
خود وی درخاطراتش طی مصاحبه ای با صادق صبا می گوید من بین سالهای 58 تا61 خانه نشین شدم و ارتباطم را باهمه هنرمندان قطع کردم و سال 61 چون تفکر چپ در ذهن من نمی گنجید ,همکاری با جمهوری اسلامی را برگزیدم .
من هیچگاه به یاد ندارم شجریان دربرابر این همه اعدام و شکنجه و ظلم در 41 ساله عمر جمهوری اسلامی یک کلمه به ماهیت و کلیت نظام اعتراض کند , همیشه در هر همایش و مراسمی در ردیف اول وکنار مسئولین جمهوری اسلامی مینشست وازسر چاپلوسی تا کمر درمقابلاشان دولا میشد .هیچگاه به یاد ندارم برای بچه های کار , زنان بی سرپرست ,معتادین ,بی خانمانها یک قدم برداشته باشد باشد.
کسی که خود را به تزویر غیر سیاسی می نامد در جامعه ای که از قیمت نان و نخود ولوبیا تا پوشش افراد و چگونه فکر کردنشان و حتی تا اتاق خواب آدمها تحت سیطره و اثر سیاست حاکم است را باید چگونه تعریف کرد ؛ابلهی که درحباب زندگی میکن یا متظاهری ریاکار ؟
خود شیفتگی شجریان در مصاحبه ای با صدا وسیمای ایران مثال زدنی است که هنگامی که یک سوال کلیشه از وی پرسیده شد که اگر قرار باشد در یک جزیره یک کاست موسقی به همراه ببرید ازکدام خواننده درتمام دنیا انتخاب میکنید که جواب شجریان این بود " من کاستی نمی برم چون صدای خودم هست"
نشان از عمق فاصله و جدایی شجریان از جامعه واقعی دارد.
من هیچ جا ندیدم شجریان که خود را در نوک قله آواز میدید یک کلام درمورد خفه کردن 41 ساله صدای نیمی ازجامعه گفته باشد ,انگارنه انگارزنان هم حق حیات و ابراز وجود دارند.
هرجامعه ,هرطبقه و هر تفکری هنر و هنرمند مختص به خود رادارد,در طول تاریخ بسیار هنرمندانی جانشان را در اره آرمانشان داده اند از سعیدسلطان پورو خسرو گلسرخی تا باب دیلن ویکتور خارا.
کسی که انتهای کلامش وطن وایران و عرفان باشد قطعا خواننده طبقه من نیست ,از این روی از پهلوی تا خاتمی و ازمجاهد تا فرزند خامنه ای درسوگش نشستند.زیرا وی نماد عزمت طلبی ایرانی با چاشنی اسلامی آن است که همواره برای تحمیل ناسیونالیسم چاشنی مذهب ضروریست.
برای من کسی که سرود انترناسیونال را با هر زبانی ولو با صدای نه چندان گوش نواز زمزمه کند ,خسرآواز است و نماد آزادگی .وبزرگنمایی وغلو در حق شجریان و آزاده خواندن وی جفاست بر تمایی انسانهای که درطول تاریخ معاصر ایران دربرابر رژیمهای خدکامه ومستبد ایستادگی کردندو جان دادند.


 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com