آقای مدرسی بعد از مرگ شجریان به نقد او نشسته / ب. فرهمند

مطلب
October 13, 2020

********************************

 

 

 

نخست یک سوال از:

جناب سیاوش مدرسی!

از کجا به این حدس درست رسیدید که خواننده بعد از اتمام مطلب شما علیه استاد شجریان در سایت روزنه، احتمالا شما را به حسادت متهم خواهد کرد؟

 

جناب مدرسی خیلی زور زده انشایی ادبی علیه شجریان بنویسد و استاد آواز ایران را فقط یک روز بعد از مرگش "نقد هنری – سیاسی" بکند. اما معلوم نیست که چرا جناب مدرسی تا حالا دست نگه داشته و پیش از این، "نقد هنری" و مشعشع خود را منتشر نکرده بود تا بلکه از شجریان زنده پاسخی بگیرد؟ این دیگر آخر نمونه هاست و باید در کتاب مربوط به نمونه های بی نظیر بنام آقای مدرسی ثبت شود!

 

مدرسی مدعی است که: "... غلو میکنند، مخالف رژیم معرفیش میکنند..." آقای مدرسی! لطفا سرت را قبل از نوشتن انشاء از برف در بیاور و به اطراف نگاهی بیانداز! خیلی وقت است و همگان میدانند که شجریان مخالف وجود کریه جمهوری اسلامی بود. حالا شما میخواهید این واقعیت را برعکس بنمایانید؟ چرا؟ واقعا چرا؟ تنها پاسخ ممکن این است که شما و جریانتان خود را تنها تیول دار مخالفت با رژیم میدانید. مخالفت با رژیم تنها از تیریبون های شما و با اجازه و تایید شما امکان پذیر است. اگر کس یا جریان دیگری با شیوه و واژگان خودش و غیر از شما و جریانتان به مخالفت برخیزد قبول نیست و باید هرطور شده منکوب شود.

 

مدرسی در ادامه مینویسد: "... مردمی تبدیل شود که سالهای سال بجز شنیدن موسیقی او و هم سلکان او چاره دیگری نداشته‌اند،..." ولی حواسش نیست که در پاراگراف بالایی نوشته بود: "... چون برخلاف میلش صدا و سیما پخش ربنایش را هم قطع کرده،..." یعنی صدای شجریان در ایران پخش نمیشد... پس چطور مردم مجبور به شنیدن صدای او بودند؟ باید از خود شما کمک بگیرم و واژگان خودتان مورد استفاده قرار دهم: واقعا "مضحک است"!

 

تودهء بی چهره ای بنام "مردم" برای مرگ شجریان تاسف میخورند و اشک میریزند. نه فقط به این جهت که صدای خوبی داشت و استاد مطلق آواز بود. نه! استاد شجریان برای مردم قهرمان شد زیرا که به جمهوری اسلامی نه گفت! جهت اطلاع شما باید بنویسم: از قضا هنر از آن پدیده هایی است که میتواند به "مردم" بی هویت چهره بدهد تا خود را بشناسند، آحاد جدا از هم افتاده را به هم وصل کند و متصل نگه دارد. هنر میتواند شعار نه!

 

سپس مدرسی مینویسد:

 " شجریان به حق بی‌رقیب‌ترین خواننده دوران حاکمیت سیاه اسلامی در ایران بود! به این دلیل ساده که رقیبی در میدان بجا نمانده بود!"
به این در ادبیات نوع مدرسی میگویند: نقد هنری! منظور شما از "میدان" ایران است. اما همانطور که همگان میدانند خیلی وقت است که شجریان دیگر در آن میدان نمیخواند. او برای خواندن و اجرای کنسرت به خارج از ایران سفر میکرد، همانجا که رقبای مورد ادعای شما باید میبودند!

و یا:

"... و در عرصه موسیقی نیز میدانی برای طرفداران ردیف خوانی برومندی و رجعت به موسیقی دوران قاجار، ضد تحول و مدرنیته شخم خورده و مهیا شد بود!

رجعت به موسیقی دوران قاجار یعنی چه؟ شما مدعی هستید که موسیقی شجریان  ضد تحول و مدرنیته  بوده است. بیشک شما اگر زمانی قدرت بیابید (لطفا گوش شیطان نشنود!) برای ایجاد "تحول" مثلا در عرصهء معماری تمام آثار تاریخی و مساجد را با خاک یکسان میکنید تا "مدرنیته" پایه گذاری کنید. اما توجه ندارید که: موسیقی کلاسیک اروپایی، موسیقی بین المللی است و علاوه بر اروپا در تمام کره از ژاپن گرفته تا آمریکای جنوبی نواخته و گوش داده میشود. این موسیقی ریشه های بسیار محکم و بی بروبرگرد در کلیسای مسیحی دارد و از دوران ماقبل از مدرنیته شروع شده و رفته رفته پیش رفته تا به اینجا رسیده است. اگر بنا بر این بود که: ویولونیست ها، پیانیست ها و آهنگسازان ایتالیایی، روسی، آلمانی و ... مثل شما "بیاندیشند" مطمعن باشید "باب دیلان"ی هم نمیبود که رهبر فقید شما از صدایش لذت ببرد!

از قضا تمام تلاش شجریان این بود که: به موسیقی دوران قاجار رجعت نکند. او برای پیشبرد، تحول و گسترش کارش دست به ابداع و ساختن چند نوع ساز جدید زد.

معلوم نیست که چگونه سردبیر سایت روزنه اینقدر به "اطلاعات" جناب مدرسی اعتماد دارد و بدون هیچگونه سندومدرک، ادعای اومبنی بر دشمنی بین کلنل علینقی وزیری و شجریان را درج میکند؟ آیا آزادی بیان و نگاشتن امضاء پای مقالات به معنای داشتن چک سفید برای زدن اتهام مافیا (جنایتکار!) است؟ داشتن شرم وخجالت هم خیلی اوقات خوب است!

یازدهم اکتبر- ب. فرهمند

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com