|
||
تودهييها مانند ويروساند. نميميرند. بازتوليد ميشوند.(۱۸)سهراب.نSeptember 25, 2020 تودهييها مانند ويروساند. نميميرند. بازتوليد ميشوند.(18)
حزب توده و قرارداد 1946 ايران و شوروي همانطور که قبلا" نوشتيم استالين از سال 1921، به تدريج زمينه لازم را براي تامين منافع روسيه، از زاويهي سرمايهدارانه فراهم ميکند و با بستن هر قراردادي با کشورهاي ديگر، منافع اقتصادي ملي روسيه اولويت اوست. نيروهاي نظامي روسيه از ابتداي جنگ جهاني دوم تا سال 1946، در شمال و شمال غرب ايران حضور داشتند و به سادهگي هم نميخواستند بدون کسب امتيازي از ايران خارج شوند. روي همين دليل از سال 1324، به وسيلهي عوامل خود که سران حزب توده باشند، ساکنين کردستان و آذربايجان را در جهت منافع خود، تحريک کردند تا حاکميت «خودمختار»، منطقه خود را تشکيل دهند. براي اجراي اين هدف، ابتدا به سراغ يوسف افتخاري رفتند که با پاسخ منفي او روبرو شدند، ولي پيشهوري پيشنهاد آنها را پذيرفت. هدف استالين از اين عمل، فشار بر دولت مرکزي (قوام) براي گرفتن امتياز استخراج نفت شمال ايران بود. قوام هم براي خروج نيروهاي نظامي شوروي از ايران نقشه داشت. اين دو عامل، زمينه لازم براي بستن قرارداد 1946 ايران و شوروي فراهم کرد. اما قبل از بستن قرارداد، قوام براي اجراي منويات خود از مظفر فيروز به عنوان مشاور کمک گرفت تا به کمک عمهاش، مريم فيروز همسر کيانوري، رابطهي حزب توده با قوام را دوستانه نمايد. حتا هنگامي که قوام با استالين قرارداد بست، مظفر فيروز را به عنوان سفير ايران به مسکو فرستاد، تا مراحل قرارداد را در آنجا برابر ميل او، به سرانجام برساند. فيروز هر روز با سران شوروي و از جمله استالين در مسکو ملاقاتها انجام ميداد. قوام ميدانست که قضيه آذربايجان و کردستان را استالين براي کسب امتياز نفت شمال ايران به وجود آورده است. بنابراين به حزب توده وعده داد که سه نفر از اعضاي کميتهي مرکزي را در کابينهي خود به پذيرد. او با اين عمل، حزب توده را مجيزگوي خود کرد و بدين ترتيب استالين را نيز شيرفهم کرد. روزنامه «رهبر»، ارگان حزب توده ايران در 22 اسفند 1324 اين عبارت ستايشگونه را در مورد «قوامالسلطنه» بهكار برد: «... دولت كنوني را همان امواج غضب ملت عليه هيات حاكمه، روي كار آورده است. اين دولت آخرين اسلحه مسالمتآميز ملت عليه هيات حاكمه است.» همچنين «سادچيكف» سفير روسيه در تهران، قوام را سياستمدار بزرگ خاورميانه خواند. در نتيجه حزب توده با تمام قوا از دولت قوام پشتيباني کرد. ايرج اسکندري ميگويد: «ما از قوام به دو دليل پشتيباني کرديم: يکي موضوع آذربايجان و ديگري موضوع مسالمتآميز تخليه نيروهاي شوروي و مسئله نفت بود. به همين دليل به تدريج قوام السلطنه در داخل حزب ما وجهيي پيدا کرد، به کلوپ ما آمد، او را به آنجا آورديم و براي او خيلي دست زدند، در آنجا صحبت کرد. کمکم براي او يک زمينه تودهيي داشتيم درست ميکرديم. بعد هم به مسکو رفت، با استالن ملاقات و مذاکره کرد و اين پيرمرد کهنهکار قديم ايراني کلاه سر استالين گذاشت.» (خاطرات سياسي ايرج اسکندري:ص123) رادمان روئينتن در مورد شرکت حزب توده در کابينهي قوام مينويسد: «او به حزب توده اظهار علاقه كرد تا جايي كه ضمن مذاكره با پيشهوري، رهبر جمهوري آذربايجان، و اظهار ارادت بهسفارت روسيه، سه نفر از سران حزب توده (يزدي، فريدون کشاورز، ايرج اسکندري) را در كابينه خود وارد ساخت! هيچ يک از اين سه وزير حزب توده که در کابينه قوام [مدت زمان وزراي تودهيي کابينه قوام 75 روز بود.] شرکت کردند، ادعاي انقلابي بودن نداشتند. جدا از دکتر يزدي که جاسوسي ساواک را ميکرد [فرزندان يزدي هم ساواکي بودند]، ايرج اسکندري و فريدون کشاورز هر دو در کتاب خاطرات خودشان به روشني اعلام داشتند که آنها سوسياليستهاي ميانهرو هستند. كميتهي مركزي حزب توده طي اعلاميهيي شركت در كابينه قوام را چنين توجيه كرد: «... ما از اينرو دركابينه شركت جستيم تا از راه همكاري با ساير عناصر ملي و آزاديخواه در دستگاه حاكمه، تصفيه واقعي را عملي نماييم و دستگاه دولتي را به مردم نزديكتر سازيم و آن را به نفع ملت و براي خدمت به جامعه به كار بريم.» قوام پس از بهرهبرداري از حزب توده در جهت حفظ کل دستگاه دولتي و با ايفاي نقشي ماهرانه، توفيق يافت انتخابات مجلس پانزدهم را به ميل خود برگزار كند، بدون اينكه حتا يك نفر از سران حزب توده را در آن شركت دهد. حزب توده در حقيقت جاده صاف کن سياستهاي دولت قوام در سرکوب جمهوري آذربايجان و کردستان و جنبش کارگري ايران شد. قرارداد واگذاري نفت شمال به صورت مشروط به روسها، بين «قوام» و «سادچيکف» در 15 فروردين 1325 بسته شد. قوام با اين مانورهاي سياسي ماهرانه توانست نظر روسها را به خود جلب كند تا جايي كه روسها او را «بزرگترين سياستمدار شرق و رهبر بزرگ تودهها» ناميدند. حزب توده نيز او را «رئيس حكومت ائتلافي آزاديخواهان» لقب داد. بنابراين قرارداد بين قوام نخست وزير و سادچيکف سفير شوروي در تهران در تاريخ پانزدهم فروردين ۱۳۲۵/ چهارم آوريل ۱۹۴۶، به نتيجه ذيل رسيد و در کليه مسائل موافقت حاصل گرديد:
پس از امضاي قرارداد، شورويها سريعا" و صريحا" دست از حمايت از جنبش آذربايجان برداشتند و آن را به تسليمطلبي دعوت کردند و پيشهوري را به باکو بردند تا در آنجا او را با طرح نقشهيي، به قتل برسانند. در نتيجه اين قرارداد نيروهاي نظامی شاه در آذر 1325، به آذربايجان و کردستان يورش بردند و دست به کشتار مردم زدند. بهطوري که فقط بيش از 20 هزار نفر از مردم دلير و مبارز آذربايجان را به قتل رساندند. موافقتنامه نفتي ايران و روسيه، در مجلس شوراي ملي هم مورد تصويب قرار نگرفت. «سادچيكف» نيز طي نامهيي به قوامالسلطنه نقض عهد دولت ايران را گوشزد كرد و تصميم مجلس را با وجود بقاي امتياز نفت ايران و انگليس در جنوب ايران تبعيضآميز خواند. يوسف افتخاري بعد از سقوط آذربايجان به دست دولت قوام، به تبريز ميرود و در خاطرات خود مينويسد: «به تبريز رفتم ديدم اوضاع فوقالعاده خراب است. عدهيي را گروه پيشهوري به عنوان مرتجع کشته بود و عدهيي را هم دولتيها به عنوان انقلابي اعدام کرده بودند. در اين ميانه نه به پيشهوري گزندي رسيده بود و نه به رفقايش. حتا دکتر جاويد که استاندار پيشهوري بود، به راحتي گردش ميکرد ولي اهالي بيچاره بيخود و بيجهت کشته شده بودند.»
ادامه دارد سهراب.ن 05/07/1399
|
||
مطالب مرتبط |
||
|
||
Copyright © 2006 azadi-b.com |