این روزها بازگشایی مدارس پدیده ای است مرگبار که مردم به درست در برابر آن سد بستند و حاکمیت را با شکست جدی در برابر مردم مواجه کردند. اما ماجرا چیست؟ آیا دولت از سر نگرانی برای "افت آموزش" و دلسوزی برای مردم اصرار به بازگشایی مدارس دارد؟ آیا مردم در تقابل با "آموزش و علم" سد بسته اند. خیر، مشکل از کیسه ای است که حاکمیت برای جیب مردم و عزیزانمان دوخته اند و قمار با زندگی فرزندان و خانواده دانش آموزان است.

از چندین ماه قبل داد وهوار بنگاه های چپاول پول و ثروت به صدا درآمده بود که سودهای کلان آنها چه اندازه به خاطر حفظ جان مردم، متضرر شده است و وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی یکی از این بنگاه ها است.

روحانی ازهمان اوایل امسال برای آرام کردن داد و فغان این دزدان جان و مال مردم به آنها نوید داد که با تمام قدرت و راسخ دست به بازگشايی مدارس خواهد زد و گفت: "سال تحصیلی مدارس از ۱۵ شهریور آغاز می‌شود". دقیقا مشکل این حضرات پر شدن مجدد کیسه ۶۰ هزار میلیارد تومانی امسال از بخش درآمد های آموزش و پرورش و از شهریه های مدارس خصوصی است.

این سیاست حکومت با جواب محکم و متحدی از جانب مردم روبرو شد! تا جائی که برخی مجلس نشینان خود را از این فضاحت مبرا کردند. اردشیر مطهری، اذعان میکند که: "عامل اصلی بازگشایی مدارس فشار مدیران آموزش و پرورش بوده که خود مالک مدارس خصوصی متعددی هستند و برای وصول شهریه های کلان از والدین دانش آموزان و از دست ندادن مشتریان خود بر بازگشایی مدارس با وجود وضعیت خطرناک بهداشتی پافشاری کرده و حرف خود را به کرسی نشانده اند".

از طرف دیگر وزیر آموزش و پرورش مدعی است که، همه مدارس کشور از ۱۵ شهریورماه جاری با رعایت شدیدترین پروتکل‌های بهداشتی بازگشایی می‌شوند، فاصله دانش آموزان حداقل یک متر خواهد بود.

قبل از ادامه همین جا چند نکته شایان ذکر است که، اولا بیشتر قریب به اتفاق مدارس دولتی کشور، که دست بر قضا اکثریت دانش آموزان در آنها تحصیل میکنند، به لحاظ بنا و ایمنی در شرایط صفر مطلق قرار دارند. وضعیت مدراس و بی امکاناتی آنان تا حدی است که در برخی از مناطق دورافتاده کلاس های تدریس در چادر یا دخمه برگزار می شوند و از حداقل امکانات ایمنی بی بهره اند و به همین دلیل تعیین فاصله حتی یکمتری برای چنین "مدارسی" طنزی تلخ و به سخره گرفتن آشکار زندگی کودکانمان است، مستقل از اینکه فاصله تعیین شده از طرف سازمان بهداشت جهانی در کمترین حالت ۲ متر است. همزمان به ما اطمینان میدهند که شدیدترین پروتکل‌های بهداشتی رعایت می شود و جای هیچ نگرانی نیست. حسن روحانی، که جسارت حضور در مراسم حضوری بازگشایی مدارس را نداشت، در نطق مجازی خود برای به صدا در آوردن زنگ سال نو تحصیلی، می‌گوید "همانطور که نشان دادیم دوگانگی "نان و جان" دروغ است و "سلامت و دیانت" ناصحیح است، امروز ثابت می‌کنیم دوگانگی "سلامت و آموزش" و "خانه و مدرسه" دروغ است!

اگر حتی این ادعای کذب را مبنی قرار دهیم سوال این است که چرا حسن روحانی در این "فضای های امن و عاری از هر نوع خطری" و در هیچ مراسمی، حضور پیدا نکردند و از طریق کنفرانس ویدیویی آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ را اعلام کرد؟  جواب روشن است: این شیادان به روشنی می دانند که با اعلام بازگشایی مدارس و اجبار در حضور دانش آموزان در مدارس، در اصل دعوتنامه "فصل نو مرگ" را برای دانش آموزان فرستاده اند و واقف هستند که چه خطر هولناکی در کمین جان فرزندان و خانواده هایشان نشسته است.

رجوع کنیم به آمار "دولتی" مبتلایان روبه رشد کرونا در همین ایام از جانب وزارت بهداشت ایران،  خانم لاری سخنگوی جدید وزارت بهداشت میگوید: "از دیروز تا امروز ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، دو هزار و ۶۱۹ بیمار جدید مبتلا به کووید ۱۹ در کشور شناسایی شد که یک هزار و ۳۸۲ نفر از آنها بستری شدند. در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۱۵۶ بیمار کووید ۱۹ جان خود را از دست دادند".

مقاومت خانواده دانش آموزان و سدی که در مقابل حاکمیت بستند، نه فقط جوابی بود به این آمارهای جعلی و اینکه حنای حاکمیت دیگر رنگی ندارد، بلکه حاکمین را وادار به عقب نشستن از "احکام" و "اجبار" ها و سیاست "حضور اجباری همه دانش آموزان در مدارس" کرد.

روحانی شکست مفتضحانه حاکمیت را اینگونه فرموله میکند که با توجه به خواسته بسیاری از خانواده‌ها مبنی بر اینکه نمی‌خواهند فرزند خود را به مدرسه بفرستند و می‌خواهند یک‌سال دیرتر به مدرسه بروند باید گفت: "اگر مسئوولان بهداشتی یا مردم نگرانی‌هایی دارند باید برطرف شود. ما نمی‌خواهیم افراد را با دستبند به مدرسه بیاوریم. ما وظیفه داریم که بگوییم مدرسه و کلاس درس آماده است، معلمان سر کلاس هستند و دانش‌آموز می‌تواند بیاید، اگر هم کسی مشکلی داشت و بیماری داشت و مریض بود می‌تواند نیاید و از فضای مجازی دنبال کند." و از رسانه های حکومتی می خواهد "تا از این فضای مهیا و امن برای کلاس های حضوری گزارش تهیه کنند".  روحانی فراموش میکند دیروز اعلام کرده بود حضور دانش آموزان در مدارس اجباری است و بیهوده تلاش میکند اجبار دیروز را به ترجیح ترجمه کند و ضمن انداختن توپ در زمین مردم، پز "درک کردن" نگرانی خانواده ها و ضرورت اطمینان از امنیت بهداشتی مدارس را سیاست همیشگی خود اعلام کند. بزک کردن عقب نشینی شرمگینانه ای که مردم با آن آشنا هستند و به آن وقعی نمیگذارند.

ظاهرا رئیس مملکت از دنیا بی خبر است و نمیداند که در ایران، به یمن حاکمیت ایشان، بیشتر کلاسهای درسی به خاطر کمبود امکانات با دوبرابر ظرفیت استاندارد، و حتی بیشتر، برگزار می شد و خیلی از مناطق نیز از داشتن مدرسه محروم اند. در کلان شهرها نیز بخش زیادی از مدارس در تملک بنگاه های خصوصی قرار گرفته اند و اکثریت محروم و میلیونی بدلیل وضعیت دهشتناک معیشتی حتی از این امکانات محروم اند. حال بماند که در هر دو دسته از مدارس خبری از سر سوزنی رعایت پروتکلهای بهداشتی نیست. سوال این است پس کدام مدرسه و کلاس درس را برای آموزش مهیا کرده اند؟ روحانی و حکام ایران باید بگویند که کلاسهای تسهیل مرگ را آماده کرده ایم و مردم با انتخاب آزادانه می توانند در آن شرکت کنند یا خیر. برای مثال در استان اصفهان به اذعان معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان: "با آغاز سال تحصیلی، در دو هفته گذشته گزارش‌های ما نشان می‌دهد که ۱۶۳ دانش آموز و ۴۸ معلم این استان مبتلا به کرونا شده اند...." و "در تهران ۲معلم و ۳ ناظم و چند دانش آموز در مدرسه دخترانه شاهد به کرونا مبتلا شدند" همچنین " یک دانش‌آموز هشت ساله در مدرسه‌ای در گتوند خوزستان به کرونا مبتلا شد و پس از چند روز جان باخت، و فرماندار گتوند گفت که: "فعلا مدرسه ولایت برای مدت یک هفته تعطیل شده است".

همچنین ادعای دولت در خصوص "می‌تواند به مدرسه نیاید و از فضای مجازی دنبال کند" نیز بیشتر یک دهان کجی و شوخی تلخ با مردم است. اپلیکیشن "شاد" یکی از طرح های آموزش اینترنتی است که بعد از گذشت چندین ماه از دوران ابتدای شیوع کرونا، هنوز که هنوز است با مشکل روبرو است. این مسئله را باید به اینترنت ضعیف و کنترل شده ایران و اینکه در بیشتر نقاط ایران دسترسی به اینترنت و پلاتفرم مناسب اجرای اپلیکیشن آموزشی جزو فرض محالات است، اضافه کرد تا به عمق و ابعاد پوچی ادعاهای دولت و سران آن پی برد. در کشوری که فلاکت و سیه روزی به اوج خود رسیده، در سرزمینی که حکومتش حتی حاضر به احداث یک پل برای عبور دانش آموزان از رودخانه نیست و اکثریت دانش آموزان این مناطق در تهیه لباس و وسائل آموزشی درمانده اند، ادعای آموزش در فضای مجازی و سیستم مدرسه مدرن و آنلاین غیر از یک حیله و حربه توخالی نیست. تقابل مردم با فرستادن کودکانشان به مدارس جوابی به این پزها و ادعاهای پوچ بود!

در طرف دیگر این تقابل، مردمی قرار گرفته اند که فریب ریاکاری ها را نخوردند و با اتکا به آگاهی و اراده و تصمیم جمعی شان، احکام مفت خوران حکومتی که هیچ مسئولیتی در برابر جان و مال مردم ندارند را باطل کرده و به عقب رانند. دانش آموزان و کودکان اعلام کردند که: "ما به مدرسه نمی‌رویم"، "ما به شما شهریه زورکی نمی‌دهیم"، "ما از همه می‌خواهیم در حفاظت از جانمان کمک مان کنند". فشار اجتماعی چنان گسترده است که جامعه پزشکی ایران خطاب به حکومتی که کمترین مسئولیتی در قبال سلامت شهروندان خود را تقبل نمیکند، اعلام میکند که: "در صورت بازگشایی مدارس استعفا می دهیم." در این مدت حضور میلیونی خانواده ها در شبکه های اجتماعی را شاهد بودیم که اعلام می کردند با آگاهی بر عدم توانائی و پوچ بودن ادعاهای حاکمیت، حاضر نیستند فرزندانشان را به قربانگاه کرونا در کلاسهای حضوری بفرستند. بخصوص که آغاز سال تحصیلی جدید در شرایطی است که ۲۹ استان از ۳۱ استان کشور در شرایط هشدار قرمز و خطر همه گیری کرونا قرار دارد. این واقعیت را دیگر هیچ امار جعلی نمیتوانست از چشم مردم مخفی کند.

تقابلی تنگاتنگ بین سیستمی که همه امکاناتش را بسیج کرده بود تا حکم را اجرا کند و مردم را به عقب براند با مردمی که فقط با اتکا به اراده و اتحادشان صف آرائی کرده بودند و در نهایت این جدال و کشمکش نفس گیر که در پشت پرده دنیایی دیگر از اعمال جنایتکارانه جمهوری اسلامی از اعدام تا تعرض به معیشت کارگران و غیره در جریان بود، به شکست و عقب نشینی حاکمیت و بنگاه های معامله جان انسانها انجامید. نهایتا مجبور شدند که به خواست و مطالبه مردم و خانواده های دانش آموزان و جامعه پزشکی و علمی گردن نهند. حاکمیت زیر فشار این اعتراض که دامنه آن از خانواده دانش آموزان فراتر رفته بود و خطر یک اعتراض اجتماعی و گسترده نه فقط علیه بازگشایی مدارس که علیه بی مسئولیتی مطلق حاکمیت و قربانی کردن مردم بدلیل فقر و کرونا بود ناچار به عقب نشینی شد.

مردم یک بار دیگر اعلام کردند که غیر از اراده خود برای نوشتن تاریخ و سرنوشت شان هیچ شکی در عدم صلاحیت حاکمیت حتی برای اداره یک کودکستان هم ندارند. خطبه های رهبری و حکم حکومتی و اعلامیه های "باید بشود، باید بشود" دولتی دیگر برایشان پشیزی ارزش ندارد. این بار نیز مردم مثل دیگر مصیبت های سختی چون سیل، زلزله، فقر، فلاکت، خشک سالی، طوفان شن و ریزگردها و سیه روزی که برسرشان نازل شد، حاکمیت خوار و زبون و بی مسئولیت را رسوا کردند و با اتکا به اراده خود اعلام کردند تصمیم دارند آینده خود و فرزندانشان را رقم بزنند. این تحرک انسانی مصداق حقیقی این شعار است که: "آينده صفحه نوشته نشده اى است كه انسانهاى زنده امروز ميتوانند با چشم باز آنرا بنويسند. اراده انسان تاريخ را ميسازد"! باید به این همبستگی و اِعمال اراده دست مریزاد گفت.

۱۷ سپتامبر ۲۰۲۰