اختلافات در کومه له و نقد سوسیالیستی / بهرام مدرسی – اسد گلچینی

مطلب
September 13, 2020

اختلافات در کومه له و نقد سوسیالیستی

در بسیاری از مباحثات این دوره در باره اختلافات در کومه له و حزب کمونیست ایران،  از هر طرف، پرداختن به اصل موضوع کمترین مکان را دارد. اگر این سازمان سیاسی است و در اجتماع حضور دارد که دارد، پس تردیدی نیست که این اختلافات انعکاسی از کشمکش های مبارزه طبقاتی و جنبش های مختلف این مبارزه در جامعه است. در رابطه با سازمانی با ادعای کمونیستی و سوسیالیستی به درجه اولی اعتراض طبقه کارگر و توده مردم ایران و کردستان و راه حل های مختلف تاثیر مستقیم بر آن دارد. اگر چنین است پس بدیهی است که موضوع اصلی انتقادات هم باید پاسخ های معطوف به مبارزه طبقاتی و دیدن نقش جنبش ها و احزاب سیاسی و از جمله کومه له و حزب کمونیست ایران در آن باشد. در مباحثات اخیر اغلب اشاراتی به تمایلات جناح های مختلف به مسایل میشود و آنچه بیشتر مورد توجه است فرهنگ و مناسبات درون سازمانی است که مورد تعرض طرفین است. کمترین تلاش برای طرح انتقادات سوسیالیستی به تعرض همه جانبه ناسیونالیسم کرد در درون کومه له و حزب کمونیست ایران میشود و تا هم اکنون حاشیه ها و نقل قول های بریده از متن فعالیت و نه تمام فلسفه وجودی استراتژی که مناسبات و فرهنگ مورد تعرض را ممکن کرده است، مورد بحث و نقد است. هر کدام از طرفین راست و چپ درون کومه له، با ترساندن همدیگر از مساله انشعاب  و نشان دادن راه حل اختلافات در کنگره پیش رو در پی عقب نشاندن دیگری بدون پرداختن به اصل بحث ها هستند. جناح راست و ناسیونالیست از استراتژی و سیاست های سه دهه خود دفاع نمی کند و جناح چپ هم خطوط بحث هایی تلنبار شده و انتقاد از زیاده روی جناح راست در جنبش ناسیونالیستی کرد را قادر نشده که بر پایه مستقل سوسیالیستی و کارگری طرح کند. چنین نقدی  نمیتواند در برگیرنده کل موجودیت و فعالیت جناح راست در طول سه دهه اخیر نباشد. نگرانی از انشعاب و یا نگران از انتقاد از همراهی با جنبش ناسیونالیستی آن روپوشی است که جناح ناسیونالیستی درون کومه له با علم کردن آن مانع از ورود به انتقادت سوسیالیستی است. منتقدین چپ درون کومه له و حزب کمونیست ایران ، در برابر انتخاب نقد سوسیالیستی و یا ادامه وضعیت موجود و همزیستی تاکنونی با جرح و تعدیل هایی، قرار دارند. دلیل مهمی که جناح چپ را در انتظار بیهوده برای ارائه پلاتفرم از طرف ابراهیم علیزاده و همفکرانش نگاه داشته است عدم نقد سوسیالیستی جناح چپ است. گویا هنوز عمق نفوذ جنبش ناسیونالیستی در کومه له و نمایندگان آن قابل روئیت نیست و انعکاس آن در میان طبقه کارگر و جامعه کردستان ملموس نیست که بر آن پلاتفرم و خط  سیاسی روشن و سوسیالیستی داشت. امیدواری به بازگشت جناح راست به اجرای استراتژی سوسیالیستی که سالهای زیادی ازدفن آن گذشته است توهم است. 

در این نوشته مروری بر مهمترین نکات در باره نقد سوسیالیستی در رابطه با اختلافات جاری خواهیم داشت.

دیپلماسی یا انتخاب سیاست ناسیونالیستی

رهبری کومه له و حزب کمونیست از جمله جریانات اپوزیسیون در تبعید هستند که در کردستان عراق مقر های مرکزی و اردوگاه نیروی مسلح دارند. سابقه حضور در عراق به دوره قبل از فروپاشی دولت و جامعه عراق در دهه نود  و به حکومت رساندن جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان عراق بر میگردد. آن دوره کومه له و حزب کمونیست ایران برای حضور خود ناچار از برخی کوتاه آمدن و تمکین در مقابل فشارهای حکومت بعث میشد. این رابطه و مناسبات بدون هزینه نبود. ادامه حضور کومه له در عراق و تحت حکومت احزاب ناسیونالیست بر کردستان این بار نه بدون قید و شرط بود و نه دارای موازین دیپلماسی. کومه له و دیگر احزاب و سازمانها مستقر در کردستان عراق بنا به مصالح حاکمیت جدید ، شرط و شروط ماندن در آنجا را به این معنی که رو به ایران فعالیت مسلحانه نداشته باشند و در مرز ها اقدامی خلاف مناسبات آنها با دولت ایران  انجام ندهند را پذیرفتند. احزاب ناسیونالیست برای بخش بزرگی از کومه له و یا شاید همه آنها خودی بود و همه قید و شرط های حضور در کردستان عراق هم یکی بعد از دیگری به اجرا در آمدند. "دولت نوپا" ترم ابراهیم علیزاده برای تعریف سیاست و دیپلماسی بود که دیگر نه برای تنظیم رابطه بین دو طرف بلکه خیره شدن به تنظیم مناسبات درون خانوادگی متکی بود. این سیاست در واقع به استراتژی کومه له در قبال حضور در کردستان عراق تبدیل شد و دیپلماسی جایش را به سیاست احساس مسئولیت در قبال "دولت نوپا" و شریک شدن در سرنوشت جنبش ناسیونالیستی داد. قبل از اینها بخش بسیار بزرگی از کمونیستها در رهبری و صفوف کومه له که با کمونیسم کارگری بودند و یا راه حل آنها را قبول کرده بودند، مهاجرت به کشوری دیگر را  به پرداخت این هزینه استراتژیک ترجیح دادند. 

از این نظر در میان احزاب اپوزیسیون در تبعید، بر خلاف آنچه که کومه له در جامعه و خارج از کشور نشان میدهد، حضور پشت مرزهای ایران برای توجیه و دنبال کردن سیاست و استراتژی جنبش ناسیونالیستی است و در چهارچوب دیپلماسی به معنی رابطه متقابل یک نیروی کمونیست که برای دوره ای ناچار از پرداخت هزینه هم میباشد، مطلقا نمی گنجد. این رابطه به سیاست دائمی در کومه له تبدیل میشود. این مساله از زاویه طبقه کارگر و سازمان و گروه های کمونیست ساکن کردستان عراق بسیار قابل درک بوده است که همیشه کومه له را در جبهه حاکمیتی که هر روزه مشغول تحمیق و سرکوب آنها در جهت منافع سرمایه داران کرد است دیده است. این بهایی است که کومه له آگاهانه و تا کنون پرداخته و حضور در مرزهای نزدیک به ایران ظاهرا باید دیگران را درقبال این همه "از خود گذشتگی" ساکت کند!

 طبقه کارگر کردستان و کومه له

نگاهی به فعالیت کومه له در کردستان ایران در سی سال گذشته و نگاهی به نقش رهبری و تشکیلات علنی کومه له در تبعید و در کردستان عراق بدون هیچ "بزرگ نمایی" میتواند قاضی درستی برای پاسخ به سوال کمونیستها و کارگران در کردستان باشد. 

کومه له ادعا دارد که کماکان سازمانی کمونیستی است و طبق اسناد سازمانی اش در همه جنبش های موجود، استراتژی  سوسیالیستی را دنبال میکند و تابع آن است. ابراهیم علیزاده میگوید که وضعیت همه سازمانهای سوسیالیستی در ایران تعریف چندانی ندارد و ما هم مثل آنها. اما این در شرایط کنونی و علنی شدن بحث های درونی، میتواند فقط یک رد گم کردن باشد چرا که کومه له در کردستان موقعیت دیگری دارد و از قبلِ سابقه گذشته به دوران کمونیستی و جنبش طبقه کارگر تغذیه میکند. کومه له مانند هر سازمان و حزب دیگر سراسری نیست که بتوان این را به سادگی قبول کرد که آنها هم مثل دیگران بی ربطند اتفاقا کومه له یک سازمان ناسیونالیستی با ربط به جامعه کردستان است و نه یک سازمان کمونیستی. 

 یک سوال کلی و ساده ما کمونیستها و طبقه کارگر در ایران و کردستان هم این است که در طول سی سال گذشته چند بار کارگران سازمان یافته در مبارزات اعتراضی شهر ها و یا در ابعاد سراسری در کردستان با تحصن و اعتصاباتشان توانستند سطح زندگی و کارشان را تغییر بدهند؟ اگر کسی نمیتواند حتی یک مورد  را در فاصله سی سال نشان بدهد، هزار بار باید متوجه شود  این سازمان به طبقه کارگر و کمونیسم مرتبط و مربوط نیست. سوالات مشخص تر اینکه جنبش سوسیالیستی در کردستان ایران در چه وضعیت و قامتی قرار دارد؟ جنبش کارگری در کردستان ایران به یمن کومه له  به چه اندازه از لحاظ متشکل کردن کمونیستها و متکی شدن کارگران به سازمانهای توده ای اش، از زندگی و کار و مناسبات بهتری برخوردار است؟  کومه له چه اندازه به طبقه کارگر مربوط است؟ طبقه کارگر کومه له را چه اندازه مربوط به مبارزات و زندگی روزانه اش میبیند؟ به یمن وجود کومه له توازن قوای بین کارگر و  سرمایه دار و کارفرما و دولت، چه اندازه به نفع طبقه کارگر است؟ در کردستان ایران طبقه کارگر در بخشهای مختلف چه اندازه و چه بخش از قرارداد های موقت را عقب زده و قرارداد دائمی دارند؟ بیکاران زن و مرد در شهرها و روستاهای کردستان چه اندازه موفق  شده اند بیمه شوند و بیمه بیکاری دریافت کنند؟ جوانان و زنان و جنبشهای مدرن آنها در کردستان چه اندازه از دسترسی ارتجاع اسلامی و ناسیونالیستی دور است؟ جنبش ناسیونالیستی و احزاب مرتجع آن در کردستان در همه زمینه ها چه اندازه مورد انتقاد این نیروی سوسیالیستی است و سوالات متعدد دیگری که مکررا میتوان از کارگران پیشرو و کمونیستها شنید و این صرفا پژواکی از این واقعیت درون جامعه است. واقعیت این است که همیشه وجود فضای سیاسی  و تحزب یافتگی مردم در کردستان سرپوشی بر دنبال کردن این سوالات و دیدن طبقه کارگر و کمونیستها در کردستان در قامت و ایستادگی مستقل خود بوده است. واقعیت این است که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر علیرغم مدال های دروغین "کردستان  سرخ" و "جنبش انقلابی کردستان " تا جایی که به کومه له بر میگردد فدای افق و ارمانهای ناسیونالیستی شده است. این جنبش بنا به همه شواهد در موقعیت بهتری به نسبت دیگر مناطق  ایران نیست.اگر احزاب متشکل از الیت سازمانیافته و پیشرو جنبش ها در مبارزه طبقاتی در جامعه هستند، نقش کومه له با استفاده از موقعیت کمونیستی گذشته اش، تلاش برای هزیمت بزرگی به طرف جنبش ناسیونالیستی کرد بوده است.

استرتژی انتظار

یکی از شاخص های جریانات ناسیونالیستی کرد استراتژی انتظار و آویزان شدن به قدرتی دولتی برای یافتن جا پایی برای بورژوازی کرد در میان نیروهای حکومت بورژوازی در ایران است. تاریخ فعالیت و مبارزه مسلحانه چه در داخل و چه فعالیت در تبعید از طرف احزاب ناسیونالیست هیچ چیز غیر از نیروی فشار برای این اهداف نبوده است. مستقل از امید ناسیونالیستها به آمریکا و اسرائیل و کمک های عربستان که هر کدام برگ هایی برای بازی در این استراتژی است، در حال حاضر این جمهوری اسلامی است که بزرگترین امید این جنبش ناسیونالیستی کرد (با همه شاخه های علنی و در تبعید آن و یا شاخه داخل که با رشته های زیادی تنیده به جمهوری اسلامی اند )  برای مذاکره و توافق در دادن موقعیتی درخور به بورژوازی کرد است. برای کومه له نیز فعالیت ظاهرا کمونیستی و سوسیالیستی که ادعای آنرا دارد سی سال است که تابعی از همین استراتژی انتظار احزاب جنبش ناسیونالیستی است  که محدود ماندن و منتظر ماندن در چند مقر مرزی و حفظ نیروی مسلح اسیر در اردوگاه ها، مخرج مشترک همه نیروهای ناسیونالیست است که منظما در جامعه تولید و باز تولید میشود. رهبری کومه له موجودیت خود و حزب کمونیستش را قبل از هر چیز در این موجودیت یافته است و از این نظر سی سال است رهبری کومه له و نیروی مسلح آن تحت هر عنوانی باشد خود و نیروهای طرفدارش در ایران را در انتظار تحولاتی از بالا نگاه داشته است. کومه له به عنوان یک نیروی سیاسی و اجتماعی در داخل جامعه کردستان تماما ضمیمه  موجودیتی است که رهبری کومه له در این سی سال دنبال ساختن و آراسته کردن آن بوده است. نیروی کومه له در جامعه کردستان روی پای خود نیرویی برای تغییر در جامعه نیست. محتوای انقلابیگری سوسیالیستی در جامعه سرمایه داری در اتکا به سازمان حزبی و توده ای طبقه کارگر در کردستان ایران که اکثریت بزرگی از ساکنینش را کارگران و مردم زحمتکش تشکیل میدهد، بطور یقین ضمیمه این استراتژی انتظار بوده است و هر جا کارگرانی سازمان داده شده اند و کاملا جایگاه و نقش آنها قابل دیدن میباشد، تابع همین خصوصیات رهبری خود بوده است. به این دلیل است که کومه له هیچگاه به موقعیت دهه شصت در شهرها و روستاهای کردستان بر نگشت؛ در دهه شصت مبارزه مسلحانه  توسط نیروی مسلح و همراهی توده های مبارز در کردستان در جریان بود، نیروی پیشمرگ کومه له در جنگ با دو ارتجاع دولت مرکزی و حزب دمکرات کردستان ایران بود در عین حال در شهرهای کردستان نقش کارگران کمونیست و سازمانهای توده ای، شبکه های مبارزاتی و تجمع های قدرتمند آنها در مبارزه با دولت مرکزی، ارتجاع حزب دمکرات و تلاش برای زندگی بهتر، بعضا بخشی از رهبری کومه له ( از رهبران فعلی سازمان زحمتکشان) را دچار شک و شبهه در مورد حقانیت این حرکت عظیم و نفوذ تشکیلات کمونیستی این دوره با حضور رهبران و کادرهای کارگری با نفوذ در آن کرده بود.  کارنامه جریانی که هم و غم رهبری موثر آن تلاش برای ایجاد جبهه ای و یا پیدا کردن مناسبترین یاران در  میان دیگر جریانات ناسیونالیست بوده است، نمیتواند مطابق با افق مبارزاتی و تلاش برای سازماندهی طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی باشد. وضعیت و موقعیت ضعیف امروز این طبقه و سازمان های توده ای و حزبی و قدرت مبارزاتی اش در مقایسه با دیگر بخشهای طبقه کارگر در ایران قابل مقایسه نیست. حقیقت این است که نیروی سیاسی اجتماعی و تشکیلاتی کومه له  امروز، پیشرو تر از رهبری آن نبوده است. متاسفانه در کردستان، جنبش ناسیونالیستی با استراتژی و سیاستها و فرهنگش سالهاست از سر و کول جامعه بالا رفته است و این برای کومه له امری طبیعی است چرا که در بهترین حالت مشغول قانع کردن احزاب ناسیونالیست به خود داری از جنگ با  کومه له و توافق استراتژیک بر سر حاکمیت در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی است!!

روابط حسنه با جریانات بورژوا ناسیونالیست کرد

از دیگر خصوصیات استراتژی انتظار جنبش ناسیونالیستی یکی هم تلاش برای حصول توافق با احزاب در تبعید برای جلوگیری از جنگ احتمالی در آینده بعد از سقوط جمهوری اسلامی است. چند سال تلاش لازم بوده است تا ابراهیم علیزاده و رهبری کومه له و حزب کمونست ایران به این نتیجه برسند و آخر سر هم طرف های معامله سر از میز مذاکره با جمهوری اسلامی در آورند؟ این مایه تاسف و خنده نیست که کومه له توقع داشته باشد کمونیستها و طبقه کارگر این را  از وی قبول کنند؟ آگاهان میدانند که این جریانات مرتجع همراه با جمهوری اسلامی، وظیفه سرکوب و ساکت کردن مردم را تحت نام ارتجاع کردایتی به عهده خواهند گرفت، دقیقا آنچه در کردستان عراق اتفاق افتاد و اولین قربانیان این اتفاق را سوسیالیست ها و کارگران و زنان انقلابی و مدرن تشکیل میدهد. دست کشیدن کومه له از  مرتجع و ضد انقلابی خواندن حزب دمکرات بعد از جدایی اش از کمونیسم کارگری، به معنی همین تلاش های "خستگی ناپذیر"  درتحمیق خود و دیگران بوده است. برای نیرویی سوسیالیست، طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش منبع و منشا قدرت آگاهانه در مقابله با هر جریان مرتجع مذهبی و ناسیونالیستی است، علیرغم اینکه این جریانات در مخالفت و جنگ با جمهوری اسلامی باشند یا نه. این مساله در مورد سلطنت طلب و مجاهد ضد انقلاب و مرتجع تا حزب دمکرات ها و زحمتکشان و خبات و امثالهم صادق است. کومه له دقیقا چون این استراتژی را سی سال است کنار گذاشته است هیچ نیازی به این ندیده است که نیروی طبقه کارگر و تحزب کمونیستی در جامعه را بنا به یک استراتژی سوسیالیستی بچسبد و قدرت عظیمی که قادر به مالیدن پوزه جمهوری اسلامی و هر نیروی مرتجع دیگری است را با آن تضمین کند. کومه له سی سال است نیازی به این ندیده چرا که توافق در اردوگاه ها و بین رهبران کومه له و احزاب ناسیونالیست اساس بوده است.  همه چیز برای کومه له هم باید از بالا تعیین شود حتی اگر مثلا ده سال دیگر هم بگذرد، جمهوری اسلامی سر جایش باشد و این سازمان کماکان در کردستان عراق در تبعید . 

نیروهای جنبش ناسیونالیستی در کردستان که از نظر کومه له نیروهای "جنبش انقلابی کردستان" محسوب میشوند هیچگاه بعنوان احزاب مرتجع بورژوایی ناسیونالیست مورد نقد سوسیالیستی قرار نگرفته است. درعوض به نیابت از طرف مردم و یک طرفه آنهم برای فردای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، با آنها تنظیم رابطه شده است تا  توافق کنند که "باز هم " "جنگ برادر کشی" تکرار نشود و حاکمیت شوراها به جای حاکمیت احزاب جایگزین شود. هیچ استراتژی مستقلی از جانب یک نیروی سوسیالیست در این موضوعات هم دیده نمیشود . نیروی طبقه کارگر و توده انقلابی قرار نیست از هم اکنون و در جامعه کردستان  هر تعرض نیروهای بورژوا ناسیونالیست به دست اوردهای انقلابی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی را افسار بزنند. این کومه له است که به نیابت از آنها باید به توافق برسد یعنی اینکه کومه له را در جبهه خود داشته باشند. تا آن موقع، هم و غم کومه له ایها ماندن در حاشیه تحولات و دنبالچه آن است. کومه له این چنین فرهنگی را هم به فرهنگ هواداران و اعضا خود در کردستان تبدیل کرده است و ظاهرا برای ضعیف نشدن جبهه علیه جمهوری اسلامی هر نوع مارکسیسم و کمونیسم انقلابی کنار گذاشته شده است و در وصف "جنبش انقلابی کردستان" خود و دیگران را سرگرم کرده اند. کومه له و تشکیلات هایش در برابر ارتجاع ناسیونالیسم کُرد دقیقا به دلیل قرار گرفتن در سمت چپ این جنبش خلع سلاح شده و در انتظار برای متحول شدن اوضاع  و خالی از هر گونه تاثیر گذاری سوسیالیستی در وضعیت امروز و فردای مبارزه برای رفع ستم ملی است. همین انتظار احزاب ناسیونالیستی برای تحولاتی از بالا، چه در توافق با جمهوری اسلامی و چه در اتکا به آمریکا، بر فراز کردستان در گشت و گذار است و هر چند سال یک بار بعنوان نیروی فشار، یک اعتصاب عمومی فراخوان داده میشود که جنبش ناسیونالیستی تقویت شده و کلاه گشاد تری هم سر چپ گذاشته شود. هیچ تحرک انقلابی خلاف این استراتژی ناسیونالیست ها در حال حاضر جامعه کردستان و کومه له را نمایندگی نمیکند.

سوسیالیسم کومه له موجود، برای جامعه و طبقه کارگر حبابی است که وارد شدن به بحث در مورد آن، آنهم بعد از خارج شدن از اردوگاه و تبعید و در توافق با جریانات مرتجع و ناسیونالیست و یک وعده  "25" ساله دیگر!! ممکن میشود.

درام تر از این، داستان آن دسته از نیروهای چپ و کمونیست است که در بی افقی و در نیاز به "تغییر ریل" های اپورتونیستی و مداوم، نمیداند چگونه از زیر بغل کومه له ای که امروز اختلافاتش آشکار شده است، فرار کرده و باز هم  برای حفظ بساط خود مشغولی، به دنبال آویزان شدن قبایش به بادبان دیگری بشود.

در غیاب رهبری و جریان کمونیستی متشکل در کردستان که وجود قدرتمند و مستقلش بسیار حیاتی است، دخیل بستن و امیدوار شدن به کومه له، موقعیت مناسبتری به جنبش کمونیستی و کارگری نخواهد داد.  جناح چپ کومه له چنانچه بخواهد خود را از زیر بار مسئولیت به دوش کشیدن تاثیرات جنبش ناسیونالیستی درون این سازمان بیرون بکشد راهی جز گفتن واقعیت و نقد سوسیالیستی به صورت شفاف به جامعه ندارد. اینکه این جناح در کومه له میماند یا نه به نسبت گفتن این واقعیت به طبقه کارگر و جامعه امری ثانوی است.

دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی

 

23 شهریور 1399

13 سپتامبر 2020

 

www.dar-rah.com
mail@dar-rah.com
mail@bahram-modarresi.com
asadgolchini@gmail.com




 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com