نوستالژی کومه له , "کومه له کمونیست"، فرصت تاریخی از دست رفته!

آذر ماجدی
September 06, 2020

نوستالژی کومه له

"کومه له کمونیست"، فرصت تاریخی از دست رفته!

بالاخره جدال و جدل میان دو جناح راست و چپ درون حزب کمونیست ایران علنی شد. همانگونه که از شواهد بر می آمد ناسیونالیسم همیشه موجود در کومه له آنچنان دست بالا یافته است و در"یک بُنی" کردن تشکیلات مصر است که جناح چپ بمنظور حفظ خود مجبور به علنی کردن تضاد هایش با رهبری شد. رهبری کومه له که بطور دوفاکتو رهبری حزب است آنچنان عنان گسیخته و چهار نعل بسوی اتحاد با ناسیونالیسم راست و فالانژ می رود که نفس موجودیت جناح دیگر را به زیر سوال برده است. بنا بر روایت هر دو جناح از اختلافات، کومه له حداقل نزدیک به یک دهه است که برای ائتلاف و اتحاد با جریانات صریح و فالانژ ناسیونالیستی، از سازمان خبات گرفته تا سازمان های زحمتکشانی و حزب دموکرات در تلاش بوده است. جناح چپ در تمام این مدت در بهترین حالت به تذکر و نقد اکتفاء کرده و در بدترین حالت مماشات نموده است. تعدادی از اعضا و کادرها تحت فشار این رهبری یا استعفاء کرده اند یا اخراج شده اند. جناح چپ اما در تمام این مدت در عمل نظاره گر تحلیل رفتن نیروی چپ و معترض بوده است.

کومه له از ابتدا حاوی گرایشات مختلف بوده است. ناسیونالیسم همواره یک گرایش موجود درکومه له بوده است. با تشکیل حزب کمونیست ایران ناسیونالیسم درون حزب ناپدید نشد، حاشیه ای شد. اما با تحولات بین المللی، سقوط بلوک شرق، حمله آمریکا و موتلفینش به عراق، ناسیونالیسم کرد در عراق دست بالا پیدا کرد و در کردستان عراق به حکومت رسید. بدنبال فریاد های "کمونیسم مُرد!" ناسیونالیسم کرد به کمک آمریکا و دولت های غربی و بر روی تلی از اجساد مردم عراق بالاخره در یک خطه به قدرت رسید. این تحولات ناسیونالیسم کرد را، نه فقط در عراق بلکه در ایران، تقویت کرد؛ همانگونه که انتظار می رفت این تحولات در حزب کمونیست ایران تاثیراتی دیرپا گذاشت. کمونیسم کارگری از این حزب جدا شد. بیست و نه سال از آن تاریخ می گذرد و جدال ناسیونالیسم و چپ درون حزب کمونیست ایران نه تنها فروکش نکرد، بلکه ناسیونالیسم جری تر گردید و هر روز قربانیان بیشتری به چپ در حزب کمونیست تحمیل کرد.

بیست سال پیش یک انشعاب بزرگ در این حزب بنفع ناسیونالیسم کرد شکل گرفت. عبدالله مهتدی که زمانی یکی از پرچمداران تشکیل حزب کمونیست بود به یکی از فالانژ ترین عناصر ناسیونالیسم کرد بدل شد. بیک معنا تواب شد. (باید پرسید آیا اکنون "زوزۀ توابین" را پس گرفته است؟) در آن زمان منصور حکمت در سمیناری در انجمن مارکس تحت عنوان "بحران و انشعاب در کومه له" کمونیست های درون حزب و کومه له را به تشکیل "کومه له کمونیست" تشویق کرد. او پَسروی کامل کومه له بسوی ناسیونالیسم کرد را پیش بینی می کرد و برای تقویت چپ و کمونیسم در کردستان و جلوگیری از قدرت گیری بیش از پیش ناسیولیسم این راه حل را طرح کرد.

متاسفانه این طرح عملی نشد. و طی بیست سال اخیر ما شاهد رشد روزافزون ناسیونالیسم در این تشکیلات بوده ایم. شرایط بین المللی با باد زدن به جنبش های ناسیونالیستی در جهان، در بلوک شرق سابق، در یوگسلاوی که موجد یک حمام خون شد، و با حمایت از ناسیونالیسم کرد شرایط را برای رشد جریانات ناسیونالیستی در کردستان بیش از پیش فراهم ساخت. "الیت ناسیونالیست" کردستان در این تحول نان و آب  شان را یافتند. مساله اینجاست که آیا پروژه "کومه له کمونیست" هنوز موضوعیت دارد؟" آیا می توان پدیده ای بعنوان کومه له چپ و رادیکال و انقلابی را حفظ کرد؟ این سوالی است که در مقابل نه فقط جنبش کمونیستی در کردستان، بلکه در مقابل کمونیسم سراسری قرار گرفته است. برای عقب راندن ناسیونالیسم در کردستان و تقویت کمونیسم چه باید کرد؟

چرا جناح چپ جدال را علنی کرد؟

اما چرا بالاخره جناح چپ به انتشار علنی اختلافات روی آور شده است؟ از اینرو که رهبری راست و ناسیونالیست قصد تصفیۀ معترضین و خاموش کردن مطلق مماشات گران را دارد. کنگره آتی قرار است نقطه پایانی بر این جدال جناحی بگذارد و کومه له را بالاخره بر ناسیونالیسم صریح یک بنی کند. تا آنجا که از روایت های اعلام شده بر می آید، جناح چپ هنوز قصد یک سره کردن جدال با جناح راست و ناسیونالیست را ندارد؛ هنوز در پی یافتن راهی برای همزیستی مسالمت آمیز با ناسیونالیسم است. هدف خود را یافتن راه حلی برای ادامه حیات در صلح و صفا با جناح دیگر قرار داده است. علنی کردن نیز قرار است اهرم فشاری برجناح راست شود تا از حمله و تصفیه در کنگره بعدی کوتاه بیاید.

اما آیا این نقشه عملی و قابل تحقق است؟ آیا می توان خود را کمونیست دانست و در کنار و تحت یک رهبری ناسیونالیست که اگر ابتدا خزنده بسوی ناسیونالیسم حرکت می کرد، اکنون چهار نعل راه می پیماید، به حیات خود بعنوان کمونیست ادامه داد؟ این سوال در مقابل کمونیست های درون کومه له و حزب قرار دارد. تئوری و تاریخ سی سال اخیر نشان داده است که چنین پیوندی زود شکن و در تحلیل نهایی غیرممکن است. تلاش جناح چپ برای همزیستی مسالمت آمیز تاکنون جراحات بسیاری به کمونیسم درون این جریان وارد آورده است. این تلاش نه از موضع قدرت، بلکه یک تلاش واکنشی بوده است. جناح راست نقشه عمل و استراتژی دارد ولی متاسفانه اینطور که از شواهد بر می آید جناح چپ فاقد نقشه عمل و استراتژی است؛ دنباله روی از سیر اوضاع و واکنش به تحرکات راست، تاکنون، شیوه حاکم بر جناح چپ بوده است. روش تاکنونی جناح چپ در ح ک ا آنرا در کنار جریان سانتر در این حزب پیش از جدایی کمونیسم کارگری قرار می دهد. سیاست انتظار و واکنش، تشکیلات داری و فقدان یک استراتژی طبقاتی اینها دقیقا خصوصیات سانتر سی سال پیش بود.

به این توصیف مختصر از جریان سانتر در ح ک ا توسط منصور حکمت توجه کنید:

"حزب را می خواستند برای تشکیلات داری. تشکیلات داری آن روی سکۀ نداشتن استراتژی طبقاتی است. در متن تحول صبر می کند. صبر می کند تا تحول بعدی او را از این مخزن بیرون بیاورد. تشکیلات داری این بود: مقاومت کنیم؛ نیرو از دست ندهیم؛ پول از دست ندهیم؛ منطقه از دست ندهیم؛ چهره از دست ندهیم. باشیم. بقیه هم هستند. بالاخره جمهوری اسلامی ابدی که نیست. می مانیم تا وقتی که گشایشی بوجود بیاید." (سمینار بحران و انشعاب در کومه له.)

چراغ زرد، سبز یا قرمز؟

ابراهیم علیزاده در سخنرانی بمناسبت "گرامیداشت روز کومه له" روشن و صریح سیاست اتحاد با احزاب ناسیونالیست کرد را فرموله می کند. طنز تلخی است. در روز گرامیداشت کومه له که ظاهرا می باید نقش حماسی کومه له در مبارزۀ بی امان علیه جمهوری اسلامی، در مبارزه برای برافراشتن پرچم رادیکال و انقلابی چپ و کمونیست در کردستان در اتحاد با جنبش کمونیستی در ایران، کومه له ای که حقوق پایه ای مردم کردستان را تصویب و به جامعه اعلام کرد، کومه له ای که بر حاکمیت شوراها در کردستان پای می فشرد، و بهمین دلیل با یورش مسلحانه حزب دموکرات مواجه شد و در دفاع از موجودیت و آرمانش ده ها قربانی داد را گرامی بدارد؛ به جنبش عمیقا مرتجع و راست، به جریانات ناسیونالیستی در کردستان که دست بر قضا دست در دست قطب ارتجاع و راست کشور در حال آلترناتیو سازی برای مردم هستند، چراغ سبز می دهد. این رویدادی تلخ، اما قابل پیش بینی بود.

ابراهیم علیزاده طی این چهل سال به یک سیاستمدار خبره و دغلکار بدل شده است. یادم است لغت "دیپلماسی" در کومه له بسیار مورد استفاده قرار می گرفت. این لغت نه به معنای اصلی آن یعنی روابط دولت ها استفاده می شد. در مورد رابطه با دولت عراق مورد استفاده قرار می گرفت. ولی رفته رفته این لغت سرپوشی شد بر راست روی؛ بر مماشات، حتی بر دروغ. و سیاست دیپلماسی بالاخره شاگرد نمونۀ خود را تحویل جامعه داده است.

تاریخ جهان تاریخ مبارزه طبقاتی است؛ و بخشی از این تاریخ حاوی دگردیسی برخی از نیروهای چپ به راست و تغییر جبهه از چپ به راست است. مبارزۀ کمونیستی آسان نیست؛ پر از فراز و نشیب است؛ پیچیده و مستلزم فداکاری، استقامت و سختی کشیدن است. کم نبوده اند کسانی که در جوانی با حرارت از کمونیسم، آزادیخواهی و برابری طلبی و عدالت دفاع کرده اند و با گذشت زمان "عقلشان سر جا آمده" و به کمپ راست پیوسته اند؛ کومه له و ح ک چند نمونه سرشناس، و نه فقط در کردستان، از این دست به جامعه عرضه کرده است. ابراهیم علیزاده نیز یکی از این نمونه هاست.

در این سخنرانی او خطاب به جریانات ناسیونالیست مرتجع از "حاکمیت مردم" سخن می گوید! به آنها می گوید:

"مسئلۀ دیگر، مسئلۀ حاکمیت است. همه می گویند جنگ های داخلی و آن نوع جنگ ها، برای حاکمیت است، چنین باشد یا نه، به هرحال اگر این جنگ و درگیری و به جان هم افتادن واقعی است، خُب بیاییم فکری به حال آن بکنیم، ساده ترین دیدگاه دمکراتیک که در دنیا هست این است که حاکمیت حق مردم است، پس حاکمیت را به مردم بدهیم. بیاییم و بنشینیم و توافق کنیم که پروسۀ واگذار کردن حاکمیت به مردم چگونه است و بر روی جزئیات آن به توافق برسیم، اما البته ما واقع بین هستیم، ما در خیال زندگی نمی کنیم، ما می دانیم که مرحلۀ گذار هم هست، شما به ترافیک لایت، چراغ راهنمایی، نگاه کنید چراغ راهنمایی، زرد و قرمز و سبز دارد، اگر زرد نداشته باشد روزی هزاران تصادف روی می دهد، بیاییم ما برای چراغ زرد هم فکری بکنیم با آن چراغ زردی که از تصادف جلوگیری می کند، راهی برایش پیدا کنیم برای اینکه در آن مرحله تا جامعه می تواند ثبات خود را دوباره بدست بیاورد، تا مردم حاکمیت توده ای خود را تأمین می کنند، تا نیروی مسلح تحت کنترل مردم در می آید، بیاییم فکری نیز برای ترافیک لایت زردمان هم بکنیم، اینهم بر روی “پشت شیر” نیست، اگر حسن نیت باشد، می شود. از دیدگاه ما باب دیالوگ و گفتگو با همۀ احزاب سیاسی کردستان بر سر این موضوع گشوده است و ما از آن امتناع نمی کنیم از پیداکردن راه چارۀ واقع بینانه."

دبیر اول کومه له از "حاکمیت مردم" آغاز می کند با ژستی "سخاوتمندانه" از اعطای حاکمیت به مردم سخن می گوید. گویی حاکمیت ملک طلق آنهاست و قرار است با "بزرگواری" به مردم اعطاء کنند؛ مانند ملاک و فئودال خیّری که تصمیم می گیرد زمین هایش را به رعایا واگذار کند! در روز روشن، بدون هیچ پرده پوشی به احزاب ناسیونالیست مرتجع پیشنهاد می دهد که بیایم بنام قیّم مردم، بنام مردم حاکمیت را بدست بگیریم و با هم سهیم شویم؛ "چراغ زرد" اشاره به همان دوران گذاری دارد که عبدالله مهتدی دارد برای آن نقشه می کشد و در تلاش ایجاد اجماع میان احزاب ناسیونالیست کرد برای ایجاد یک نیروی مسلح واحد است. نیروی مسلحی که مشترکا بر مردم حکم برانند و مردم را بنام کرد و کردایتی سرکوب کنند. مهتدی حداقل صریح است و روشن نیت و نقشه اش را برملا می کند. علیزاده اما با دیپلماسی و دغل بازی دارد وارد همان نقشه می شود.

"مسئلۀ دیگری که خیلی مهم است سرنوشت نیروی مسلح در کردستان است. نیروی مسلح در کردستان یکی از آن سئوالات پیشارویمان است که در فردای وقوع تحولات در جامعۀ ایران با آن چکار خواهیم کرد، راجع به این مسئله درهایمان باز است برای صحبت و گفتگو برای خودمان، نظر و دیدگاه خودمان را داریم آنرا فرموله و بیان کرده ایم و فکر می کنم واقع بینانه است، اما بگذار بر سر آن صحبت کنیم، گفته ایم که نیروی مسلح تحت کنترل مردم قیام کننده باشد، در زیر کنترل نهاد و ارگان هایی که مردم نمایندگی می کنند باشد، از زیر کنترل احزاب سیاسی بیرون بیاید، حزب سیاسی صاحب نیروی مسلح نباشد، بر سر جزئیاتش حرف می زنیم، مشکل نیست از جانب ما راه این باز است، منتها کسی که به آیندۀ کردستان فکر می کند نمی تواند به آن فکر نکند و نمی تواند آن همه تجربۀ تلخی که در گذشته روی داده اند مد نظر قرار ندهد."

به جملات دقیق شوید! "گفته ایم که نیروی مسلح تحت کنترل مردم قیام کننده باشد" ... "مشکل نیست از جانب ما راه این باز است." این جملات را فقط یک سیاستمدار استخوان خرده کردۀ دغلکار می تواند به این راحتی پشت سر هم کند. این چراغ سبز به نقشه عمل و طرح های ناسیونالیست ها از جمله مهتدی است. اما چپ ها و کمونیست ها باید آنرا بعنوان چراغ قرمز برای هر فعالیت کمونیستی در کردستان ببینند. بحق باید به ابراهیم علیزاده برای استفاده از چنین استعاره ای جایزه نوبل داد! این استعارۀ چراغ ترافیک در تاریخ بنام ابراهیم علیزاده به ثبت خواهد رسید.

جالب اینجاست که ناسیونالیسم آنچنان پیشروی کرده است که حتی لازم نمی بیند پرده پوشی کند؛ فقط پشت پرده مذاکره کند. راست و صریح در روز روشن این معاملات شنیع و ضد مردمی را در سخنرانی هایشان برملا می کنند. ناسیونالیسم تا این حد در کومه له پیشروی داشته است و هنوز هستند کسانی که در اوج توهم به امید احیای کومه له کمونیست هستند. دوره کومه له کمونیست بسر رسیده است.

منصور حکمت با ارائه طرح تشکیل "کومه له کمونیست" تلاش داشت در برابر چنین پروژه ها و سناریوهایی سد و مانع ایجاد کند. پیش بینی می کرد که بویژه در شرایط بین المللی موجود ناسیونالیسم کرد و ناسیونالیسم درون کومه له در این جهت حرکت می کند؛ امیدش این بود که لااقل بخشی از کومه له را بعنوان یک سازمان کمونیست حفظ کند. تلاشی برای ممانعت از پیوستن تمام و کمال کومه له به ناسیونالیسم. این پروژه عملی نشد. اکنون دیگر مدت زمانی است که عمر این پروژه بسر رسیده است. کومه له کمونیست به یک رویا و نوستالژی بدل شده است. کومه له به چند شاخه بدل شده و آن دسته از رهبرانی که به کمونیسم کارگری نپیوستند و در کومه له باقی ماندند تقریبا همگی به صف ناسیونالیست ها پیوسته اند.

مطمئنا عده ای در اینجا به ما اعتراض خواهند کرد که این ارزیابی نادرست و غرض ورزانه است. در کومه له اعضاء و کادرهایی هستند که کمونیست اند؛ در جامعه کومه له هواداران کمونیست دارد. نمی توانید کومه له را ناسیونالیست بنامید. شکی نیست که در کومه له کادرها و اعضای کمونیست وجود دارند، آنهایی که تاکنون از تصفیه جان سالم بدر برده اند. در جامعه هم عده ای هستند که هنوز کومه له را کمونیست می دانند ولی این فاکت ها ذره ای در ارزیابی ما خلل وارد نمی کند.

یک سازمان را نه با بخشی از اعضاء یا هوادارانش، بلکه با رهبری وسیاست ها و مواضع سیاسی علنی آن قضاوت می کنند. رهبری کومه له غرق در ناسیونالیسم است. خودش رسما اعلام می کند. حرفهایش، سیاست هایش، عملکردش، روش اش ناسیونالیستی است. پس ناسیونالیست است. نمی توان بطور اختیاری، فقط به این دلیل که به کومه له احساس عاطفی داریم، (بخوان نوستالژی) خاک بر روی حقیقت بپاشیم. آن اعضا و کادرهایی که کمونیست اند و هنوز در کومه له هستند باید فکری بحال خود بکنند. جنبش کمونیستی باید بدون پرده پوشی، بدون افتادن بدام "دیپلماسی" بدون چرتکه اندازی های خرده بورژوایی حقیقت را به جامعه و بویژه به هوادران کمونیست کومه له اعلام کند. باید به آنها اعلام کرد که اگر هنوز کمونیست اند باید به سازمان های کمونیست بپوندند و دل از کومه له بکنند. سخت است. دردناک است. اما تنها راه است.

حفظ نوستالژی کومه له بعنوان یک سازمان انقلابی و چپ دارد عملا از نسل جوان کردستان قربانی می گیرد. از جوانان و نوجوانانی که با یک دنیا امید و آرزو و احساس انقلابی، از فشارهای جامعه مختنق تحت حاکمیت رژیم اسلامی می گریزند و به دامن شاخه های مختلف کومه له پناه می برند. بسیاری از این انسان هایی که دچار توهم و نوستالژی تاریخی هستند با پیوستن به این سازمان ها با حقیقت تلخی مواجه می شوند. این سازمان ها با آنچه آنها در ذهن و رویا می پروراندند زمین تا آسمان متفاوت اند. برخی تسلیم می شوند و واقعیت را می پذیرند؛ برخی از روی استیصال دست بخودکشی می زنند؛ برخی اعتراض می کنند و از تمام حقوق پایه ای انسانی شان محروم شده یا زندانی می شوند و یا بی پناه و بدون کارت عدم تعرض در اقلیم سرکوب شده کردستان رها می شوند. ما فقط برخی از این اخبار دردناک را می شنویم. سرکوب و اختناق در این سازمان ها مسلط و حاکم است. از سازمان های ناسیونالیست انتظار دیگری هم نمی توان داشت.  

ما به نسل جوان کردستان دین داریم. باید حقیقت را اعلام کنیم و به آنها توضیح دهیم. نسل جوان کردستان دارد زیر دست و پای جریانات ناسیونالیستی له می شود. عده ای بر این نظرند که کمونیسم تضعیف شده و از اینرو است که این جوانان به ناسیونالیست ها روی آور می شوند. این توضیح واضحات است. دارد مساله را با تمثیل مرغ و تخم مرغ توضیح می دهد. شکی نیست که اگر کمونیسم همان قدرت بیست سال پیش را در کردستان داشت ناسیونالیسم این چنان رشد نمی کرد. اما بیان حقیقت و تلاش برای جا انداختن حقیقت بجای جا خالی دادن در مقابل ناسیونالیسم و یا مماشات با جناح های کمتر فالانژ ناسیونالیسم پاسخ نیست. فقط به رشد ناسیونالیسم کمک می کند. نواختن شیپور از دهان گشاد آنست.

چراغ زرد و سوسیالیسم در یک کشور!

بدنبال علنی شدن جدل درون ح ک ا یکی از اعضای رهبری کومه له با ارجاع به تز "سوسیالیسم در یک کشور" عملی نیست، کوشید راست روی رهبری را توجیه کند. باصطلاح یک توضیح مارکسیستی برای راست روی و رفتن در آغوش ناسیونالیسم فالانژ طرح کند. خواستند ژرف اندیشی کنند و باب دل چپ ها و کمونیست های درون حزب و بیرون حزب دست به انبان تئوری مارکسیستی ببرند. این تز "سوسیالیسم در یک کشور" برای این رهبری همان حکم چراغ زرد را دارد. بنا به موقعیت از الفاظ و توضیحات عامه پسندانه یا باصطلاح تئوریک استفاده می کنند. اینهم از محصولات همان روش "دیپلماسی" معروف و تاریخی در کومه له است.

برخی از رفقای چپ حَبّ این کلک تئوریک را قورت دادند و با رهبری به پلمیک در مورد تز سوسیالیسم در یک کشور پرداخته اند. کوشیده اند مکان و جایگاه، صحت یا عدم صحت این تز را توضیح دهند. غافل از اینکه مشکل اینها معرفتی یا تئوریک نیست. اینها برای تزها و تئوری مارکسیستی تره هم خورد نمی کنند. قصد شان فضا سازی و بیراهه ایجاد کردن در مبارزات درون حزبی است و ظاهرا موفق هم شدند. کسی که در کنار مقامات رژیم اسلامی می نشیند و عکس می گیرد، رهبری ای که مرثیۀ فدایت شوم برای مرگ جلال طالبانی می نویسد؛ رهبر یک حزب دست راستی که از مسببین مستقیم سرکوب و اختناق در کردستان عراق است؛ دزدی های خود و خانواده اش معرف خاص و عام است؛ کسی که در یکی از سیاه ترین دوران تاریخ عراق رئیس جمهور این کشور بوده است؛ کسی که رابطه نزدیک و فدایت شوم با جمهوری اسلامی داشته است؛ چنین آدمی قهرمان ناسیونالیسم کرد است. دشمن کمونیسم و کمونیست ها بوده است. آیا با رهبری که قربان صدقۀ مام جلال می رود و او را قهرمان خویش می داند باید وارد بحث تئوریک مارکسیستی شد؟ خیر! باید افشایش کرد و راهی برای عقب نشاندنش پیدا کرد.

سوسیالیسم در یک کشور برای این رهبری دو خاصیت دارد: یکی موکول کردن سوسیالیسسم به محال و لذا سازش با بورژوازی است. دوم، این بحث به یک بحث داغ در ح ک تبدیل شد. منصور حکمت با این تز مخالف بود و پاسخ تئوریک نیز به آن داد. تمام آن کسانی که در رهبری وقت حزب بودند و الان در کمپ ناسیونالیسم، از نظرات حکمت دفاع می کردند. اکنون که باید هر مخالفی را باسم طرفدار حکمت "سرکوب کرد"؛ اکنون که طرفداری از حکمت بعنوان خیانت و توابیت در این حزب شناخته می شود؛ استفاده از این تز یک چماق دیگر بر سر چپ درون حزب است. استفاده این رهبری از تز سوسیالیسم در یک کشور برای توجیه راست روی و اتحاد با ناسیونالیسم جوک است. باید بهمین عنوان به آن خندید. وارد بحث تئوریک مارکسیستی شدن با این رهبری گم کردن سوراخ دعا است.

کردستان، ناسیونالیسم و کمونیسم کارگری

تنها پاسخ قطعی به ناسیونالیسم تقویت کمونیسم کارگری حکمت است. متاسفانه ظرف سالهای اخیر کمونیسم کارگری ضربات بسیاری خورده و لذا تضعیف شده است. اما تضعیف کمونیسم کارگری نباید ما را با توجیه تقویت چپ و کمونیسم در ح ک و کومه له، با نیت خوب، اما عملا به کرنش در مقابل ناسیونالیسم بکشاند. این سیاست محکوم به شکست است. طی بیست سال اخیر ناسیونالیسم هر روز قویتر شده است. باید محکم در مقابل آن ایستاد و ناسیونالیسم را قاطعانه در هر شکل و فرم و فرمتی نقد و افشاء کرد.

شرایط برای نقد ناسیونالیسم بسیار مهیا است. فقط کافیست به عملکرد ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق اشاره کنیم. سی سال است که در قدرتند و وضعیت مردم از زمان حاکمیت ناسیونالیسم عرب وخیم تر شده است. خود مردم زحمتکش اعلام می کنند که وضعیت شان زمان صدام بهتر بود. از این افشاگری بهتر؟ مردم کردستان با پوست و گوشت خود حاکمیت ناسیونالیسم را تجربه کرده اند. از نظر سیاسی فضا برای طرد و افشای ناسیونالیسم بسیار آماده است. هیچگاه به این آمادگی نبوده است. باید بر این فضای آماده سیاسی و آگاهی کسب شدۀ تجربی سرمایه گذاری کرد.

بعلاوه، کمونیسم کارگری پاسخی روشن و رادیکال برای مساله ملی دارد. احزاب ناسیونالیست می خواهند ستم ملی را وجه المصالحۀ قدرتگیری و امتیازات برای خود بکنند. اما ما کمونیست های کارگری به روشنی حق تعیین سرنوشت را معنا کرده و برای آن راه حل داریم. خودمختاری و فدرالیسم راه حل مساله ملی نیست. تلاشی برای امتیاز طلبی ناسیونالیستی است که قرار است جامعه را در بهترین حالت تا ابد در جدایی و تفرقه نگهدارد و در بدترین حالت به جنگ و ویرانی از نوع یوگسلاوی سابق و قتل عام رواندا بکشاند. باید این مساله را به مردم توضیح داد.

باید این پاسخ یعنی: برگذاری یک رفراندوم در شرایط آزاد برای تصمیم گیری در مورد جدایی را در مقابل مردم قرار داد. باید ناسیونالیسم را همانگونه که هست، بدون اغماض و تخفیف به مردم و به هواداران متوهم کومه له شناساند؛ باید پرچم کمونیسم و جامعه سوسیالیستی با اداره شورایی را در مقابل جامعه قرار داد. تقویت کمونیسم فقط از این طریق امکانپذیر است. این تنها راه پیروزی و عقب نشاندن ناسیونالیسم است. هر تلاش دیگری عملا به آوانس دادن به ناسیونالیسم و کرنش در برابر آن منتج خواهد شد.

 

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com