کارگران کولبر قربانیان توحش سرمایه

ملک پیرخضری
July 28, 2020

 کارگران کولبر قربانیان توحش سرمایه

آنچه که من را وا داشت به این بحث بپردازم گفتگوی صمیمانه تلفنی با دو تن از  دوستانم در داخل بر سر پدیده کولبری بود که این دوستان پرسشهایی در رابطه با اینکه چرا کولبران کارگر هستند طرح کردند که گویا این بحث هر از گاهی در محافل آنان به میان می آید و بر سر آن دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. قبل از اینکه مبحث را باز کنم، لازم می بینم که بگویم طبق آمارهای غیر رسمی بیش از ٨٠ هزار از کارگران کردستان از مناطق اورامانات در جنوب کردستان هم مرز با کردستان عراق گرفته تا خوی در شمال کردستان هم مرز با ترکیە مشغول کار طاقت فرسا و بغایت ضد انسانی کولبری هستند. کارگران کولبر اجناس را از تاجران و صاحبان سرمایه از این سوی مرز تحویل می گیرند و به تاجران و صاحب اجناس یا بقول خودشان صاحب بار در آنسوی مرزها تحویل می دهند و در ازای آن مبلغ ناچیزی دریافت می کنند. ترکیب کارگران کولبر عمدتأ جوانان تحصیل کرده بیکار، کارگران فصلی، بازنشستگان و زنان می باشند. کارگران کولبر در این مسیر پر تلاطم و خطرناک سوای آسیبها و عوارض جسمی جبران ناپذیر ناشی از حمل ساعتها بار سنگین، همواره نیز در معرض خطر سقوط از کوهستان، ریزش بهمن و کشتە شدن توسط  مزدوران رژیم قرار دارند. روزی نیست خبر دردناک کشتە شدن کارگران کولبر منتشر نشود. نخبه گان ناسیونالیسم کرد در داخل و خارج کشور روی آوری کارگران کردستان به کار برده وار کولبری را تنها ناشی از اعمال ستم ملی توسط دولت هار سرمایه اسلامی می دانند و کارگر بودن این همزنجیران ما را سخت انکار می کنند. اما آنان ضمن اینکه کولبران را از پیکر طبقه کارگر کردستان قیچی می کنند، می خواهند چنین وانمود کنند که کولبری تنها مختص به مردم کرد است. کما اینکه جوانان بلوچ نیز در مرزهای افغانستان و پاکستان بعضأ مجبور به کولبری می شوند، ده ها هزاران تن از زنان مراکشی بسان کولبران کردستان مشغول کار طاقت فرسای کولبری هستند و اجناس را از راه های قاچاق وارد بنادر جزایر شمالی اسپانیا می کنند. ذره ای تردید ندارم اگر شهر اصفهان و تهران هم مرز با عراق یا ترکیە می بود ، کارگران بیکار برای زنده ماندن خویش و فرزندانشان به کولبری روی می آوردند.

نفس این مسأله که اثبات کارگر بودن کولبران برای بسیاری از پرچمداران رهائی طبقه کارگر و بدبختانه برای بخشی از کارگران نیازمند توضیح باشد یک فاجعه است. وجود این ابهام و تردید مثل هزاران معضل دیگر فقط حدیت این واقعیت تلخ غم انگیز است که مدعیان نجات بخش پرولتاریا تا کجا در زیر رسوبات متراکم وارونه پردازیهای ماشین تبلیغات سرمایه مدفونند. از منظر احزاب رفرمیسم چپ سوسیال خلقی و ضد رژیمی، توده کارگر برای آنها فقط این موضوعیت را داشته که ارتش سر به راه، مفلوک و بی اراده حزبشان باشد، حزب نشینان را بر اریکه قدرت بنشاند و قدرت سیاسی را دو دسته تقدیم صدر نشینان این احزاب کند. کولبر کارگر است! زیرا که نیروی کارش را می فروشد و نیروی کار او توسط سرمایه در پروسه سراسری ارزش افزائی سرمایه مصرف می گردد. حتما خواهند گفت که چنین نیست. کولبر در استخدام کارفرمای خاصی نیست، سرمایه دار معینی برایش کارت کارگر بودن صادر نکرده است. بالعکس کالاهائی را از جائی می خرد و در جائی دیگر به فروش می رساند. فروشنده نیروی کار نمی باشد، تولید کننده اضافه ارزش هم نیست. روشن است که اگراین حرفها از سوی دولت هار سرمایه اسلامی، اداره کار مزدور سرمایه، صاحب این یا آن تراست مالی و صنعتی، اقتصاددانان و نمایندگان هار فکری سرمایه جاری گردد، معلوم است که سخن طبقه خود را بیان می کنند و منافع شوم سرمایه داران را مد نظر دارند و نباید انتظاری جز این را از آنان داشت. اما وقتی از زبان کارگران، کسانی که خود را فعال کارگری می خوانند یا بیرق «کمونیسم» بر دوش دارند، بیرون می آید فقط یک چیز را با صدای بلند بانگ می زند. اینکه آنان به طور دهشتناکی در گورستان باورها، وارونه پردازیها و تحجرآفرینی های سرمایه دفن شده اند. کولبر کارگر نفرین شده بیکاری است که تمامی تلاش خود را کرده و به هر دری زده است، شاید خریداری برای نیروی کارش پیدا کند، اما در شرایط وحشتناک بیکاری رایج در جامعه نتوانسته است کاری برای فروش نیروی کارش بیابد، زیر فشار گرسنگی، بیخانمانی، بی داروئی و بی درمانی به بدترین، فرساینده ترین و هلاکتبارترین شکل فروش نیروی کار تن داده است. او نیروی کارش را می فروشد اما خریدار کالای نیروی کار وی لزوما این یا آن سرمایه دار معین نیست، بلکه سرمایه اجتماعی کشورها، سرمایه جهانی و در یک کلام سرمایه است. سرمایه فقط کارخانه و ماشین آلات صنعتی نیست، فقط بنگاه معین تجاری، کشت و صنعت، بانک، بازار بورس یا تراستهای غول پیکر مالی و صنعتی نمی باشد. سرمایه یک رابطه اجتماعی، رابطه خرید و فروش نیروی کار، رابطه تولید اضافه ارزش، رابطه جدا کننده کارگر از کار و محصول کار خویش، رابطه ساقط کننده کارگر از هر نوع دخالت در تعیین سرنوشت کار و زندگی خود می باشد. برای اینکه کارگر را بشناسیم باید وجود طبقاتی و هستی اجتماعی او را بررسی کنیم. باید طبقه کارگر را از غیرکارگر تشخیص دهیم. باید قادر به کالبدشکافی مارکسی سرمایه داری باشیم. با تسلط نظم سرمایه داری بر جامعه، ما اساسا با دو طبقه متضاد و متخاصم و در حال جنگ مواجه بوده و هستیم. طبقه سومی وجود ندارد! همه جا همین دو طبقه اند که میداندارند. دو طبقه ای که شالوده موجودیت طبقاتی و بنیاد هستی اجتماعی خود را از رابطه خرید و فروش نیروی کار، دو بخش متضاد سرمایه اتخاذ می کنند. بخش ثابت سرمایه یا خریدار نیروی کار در یک سو و بخش متغیر، بهای نیروی کار برده مزدی در سوی دیگر. بخش اول به هیچ وجه، تولید کننده هیچ گونه ارزش و اضافه ارزشی نمی باشد و سوای انتقال ارزش موجودش به محصول جدید، هیچ نقش دیگری بازی نمی کند. بخش دوم نیروی کار، یگانه خالق و تولید کننده کل ارزش ها و اضافه ارزشها، بازتولید کننده کل سرمایه نه فقط در بعد اقتصادی که در کلیه ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همه زوایای آن است. برای تشخیص کارگر و غیرکارگر در نظام بردگی مزدی باید ماجرا را مارکسی کاوید، امری که احزاب و فرقه های چپ سوسیال خلقی، ضد امپریالیستی و ضد رژیمی آگاهانه یا نا آگاهانه از کاوش آن عاجز بوده و دوری جسته اند. و یا بهتر بگویم فاقد نگاه مارکسی به مبارزه طبقاتی بوده و می باشند. قضیە تنها به قیچی کردن کارگران کولبر از پیکر طبقه کارگر کردستان خلاصه نمی شود، این جریانات غیر کارگری، معلمان، پرستاران و بهیاران را نیز از پیکر طبقه کارگر جدا کرده و نام«خرده بورژوا» را بر این بخش از طبقه ما نهاده اند. اصرار چپ ايران بر «خرده بورژوا» نمودن معلمان، بر كارگر نبودن پرستار و بهيار و غیره و خارج ساختن این بخشهای کارگری از کارگر بودن و تعلق طبقاتی خویش، به هیچ وجه نمی تواند تنها دال بر خطای تئوریک و فقدان بصیرت سیاسی آنان داشتە باشد، بلعکس نشان از ترجیح دادن منافع سکتی و گروهی بر منافع جنبش کارگری دارد. بی دلیل نیست این چپ مدام از جنبش معلمان و جنبش پرستاران سخن می گوید و آگاهانه این بخشها را از جنبش سراسری طبقه کارگر جدا می کند. خارج ساختن این همزنجیران ما از تعلق طبقاتی آنان به طبقه کارگر، لطمات جبران ناپذیری بر همبستگی و وحدت طبقه کارگر وارد کرده است.  

 

کارگر کولبر به اعتبار کاری که برای سرمایه انجام می دهد نیروی کارش را بازتولید می کند و نسل بردگان مزدی را برای سرمایه زنده نگه می دارد. او به سیه روزترین، فرومانده ترین و نفرین شده ترین بخش طبقه کارگر تعلق دارد، سخت ترین فشار استثمار سرمایه داری را تحمل می کند. کالاهای سرمایه دار کرد، فارس و ترک را با تحمل شدید ترین دردها، با قبول خطر مرگ، با وحشتناکترین شکل فرسایش جسمی و روحی خود، با تحمل ریسک کشتە شدن، بر روی شانه های فرسوده خود، از گردنه های صعب العبور مرگ عبور می دهد و به دست سرمایه داران آن طرف تر یا مشتریان می رساند. این کار را انجام می دهد فقط برای اینکه خودش و زن و فرزندش زنده بمانند. اگر او زنده ماند و چیزی دریافت دارد بهای نیروی کارش می باشد. کاری که انجام می دهد یک حلقه ضروری زنجیره نیازهای سرمایه برای خودافزائی و ارزش افزائی آن است.

وظیفه جنبش کارگری در قبال این بخش از کارگران چیست؟

پاسخ این سؤال بسیار روشن است. کولبران کارگرند و رابطه جنبش کارگری با آنها از جنس همان رابطه ای است که با هر لایه یا هر بخش دیگر خود باید داشته باشد. بحث این است که  توده های کارگر همه جا باید بساط کارگر این یا آن کارخانه بودن، کارگر این یا آن سرمایه دار بودن را جمع کنند. لباس معدنکاری، کارگر صنعتی، معلمی، پرستاری، رانندگی، روزنامه نگاری، مترجمی از تن بیرون آورند و همه لباس واقعی طبقاتی پوشند. خود را کارگر و آحادی از طبقه کارگر بدانند. خود را آحاد اثرگذار جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر بینند. به عنوان آحاد این طبقه ایفای نقش نمایند. به سوی هم بشتابند، دست در دست هم گذارند، یک جنبش سراسری شورائی ضد کار مزدی بر پا دارند، دست رد به سینه هر گونه سندیکا ویا تشکل رفرمیستی که بخواهد مبارزات ضد سرمایه داری آنان را وارد پروسە مماشات با صاحبان سرمایه و دولت حامی آنان کند و مبارزاتشان را به بیراهه ببرد بزنند! محافل شورایی را همه جا تشکیل دهند و این محافل را  به مکانهای ارتقاء آگاهی و دانش طبقاتی در راستای ستیز هدفمند با نظام سرمایه تبدیل کنند. محافل شورایی خویش را با هم بسط و پیوند دهند.  جنبش شورائی خود را به سنگر ستیز با سرمایه تبدیل کنند. قدرت متحد خود را علیه بورژوازی اعمال و دستاورد هر لحظه جنگیدن را به آزمونی برای پیشبرد جنگ نیرومندتر با سرمایه داری سازند.  برخورد فعالان ضد سرمایه داری جنبش کارگری با کولبران باید در این راستا باشد. اما نکته حساس و مهم دیگری وجود دارد کە تا این لحظه مورد توجه جنبش کارگری کردستان قرار نگرفته و فعالان این جنبش در این زمینه بسیار بی تفاوت بوده اند. و آن هم این است که کار کولبری محصول وحشیانه ترین شکل تعرض و تهاجم و سبعیت سرمایه علیه طبقه کارگر است. هیچ کارگری در هیچ شرایطی نمی خواهد کولبر باشد، نمی خواهد در نظام توحش و انسان ستیز سرمایه برای نان خالی فرزندش تن به بدترین شکل بارکشی قرون وسطائی دهد، نمی خواهد فروش نیروی کارش را با خطر لحظه، به لحظه مرگ عجین و همساز نماید. این حاکمیت ننگین سرمایه است که کارگر را به چنان ورطه ای از ذلت و فلاکت و گرسنگی انداخته است که تن به کولبری می دهد.  سخن آخر آنست که ما فعالان کمونیست و جنبش کارگری باید، قاطعانه و استوار خواستار تضمین فوری و بی قید و شرط تأمین تمامی معاش، کل مایحتاج زندگی و رفاهی و درمانی رایگان همه کولبران همراه با الغاء کامل کار کولبری شویم. درست همان گونه که خواستار محو فوری کار کودکان هستیم، همان گونه که خواستار تعطیل بدون هیچ قید و شرط تن فروشی و فحشاء زیر فشار فقر هستیم. قطعأ فعالان آگاه ضد سرمایه داری درون جنبش کارگری کردستان رسالت خطیری در تحقق این امر بدوش دارند.

ملک پیرخضری

مرداد ١٣٩٩

 

    

       


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com