به یاد رفیق پیکارگر، حمید رضا آرست!

احمد بخردطبع
July 20, 2020

به یاد رفیق پیکارگر، حمید رضا آرست!

پس از قیام مردمی علیه استبداد نظام پادشاهی، بسیاری از جلسات در اطراف شهرها صورت می گرفت که در آن بیش از بیش نیروهای چپ شرکت می نمودند. در یکی از این همایشات در روستایی نزدیک به رشت (آنطور که حافظه ام پس از 43 سال اجازه می دهد، پس از تقریبن 45 دقیقه پیاده روی و عبور از سبزه زارها و یا شالیزارها در مجاور "پسیخان" بود). من نیز بوسیله رفقایی از برگزاری جلسه در این مکان آگاهی یافته بودم و در یکی از شب های ماه اسفند سال 1357 بود که در آن شرکت نمودم. جمعیت قابل توجه ای از مناطق مختلف در داخل یک اطاق روستایی گرد آمده بودند و بحث ها با نظم صورت می پذیرفت. من نیز در این جلسه بحث ارائه دادم. فکرم بر این است که حدود ساعت 10 شب جلسه به پایان می رسد و زمانی که قصد داشتم از مکان یاد شده خارج شوم با کسی روبرو میشوم که با چهره ای باز و خندان راه را بر من سد میکند و می گوید؛ اگر موافقید، خواستم با یکدیگر گفتمانی داشته باشیم. به وی پاسخ دادم؛ با کمال، ولی مسیرم بطرف رشت است و ساعت 24 قراری دارم که باید حاضر باشم. گفت که من نیز بطرف رشت میروم و در بین راه میتوانیم صحبت کنیم که مشتاقانه من نیز پذیرفتم. او این گونه آغاز کرد: حمید هستم و عضو "گروه بابک" هوادار "سازمان چریکهای فدایی خلق". او این گونه با صداقت جملات خود را آغاز و از همان ابتدا به من اعتماد نمود و ادامه داد که بحث شما را در جلسه شنیدم و گروه ما بسیار خود را نزدیک به نظرات شما میداند زیرا از مدتی قبل بحث هایی در درون ما جریان دارد که با نظرات "سازمان چریکهای فدایی..." متفاوت است. او در تداوم گفته های خود، از من سئوال نمود که آیا با تشکیلات مشخصی فعالیت دارم؟. پاسخ من در آن لحظه غیر شفاف بود، هر چند در آن دوره ها فعالیت ما نیمه مخفی و نیمه علنی انجام می گرفت و من با آنکه با نام مستعار "رضا" در "سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر" سازماندهی شده بودم و ارتباط و فعالیت ام مشخص بود، گفتم با تشکیلات مشخصی کار نمی کنم ولی خود را نزدیک به سازمان پیکار میدانم. قرار گذاشتیم که با رفقای "گروه بابک" آشنا شوم و بحث و گفتمان هر چه بیشتر در بین ما صورت گیرد. پس از چند روز با شور همگانی رفقای گروه، همایش سیاسی ما در کوهنوردی تدقیق می گردد و بالاخره در روز موعود بین کوه های امامزاده هاشم و رودبار، همراه رفقا که بین 15 تا 20 نفر بودند، عزم سفر می نمائیم. 

رفیق حمید رضا آرست با فعالیتی خستگی ناپذیر یکی از سازمان دهندگان گروه مذکور بود. در بالای کوه بحث های ما آغاز می گردد. گروه از آگاهی های سیاسی قابل توجه ای برخوردار بود، اعتماد متقابل ما صد افزون گشت. در آنجا بود که به رفقا اعلام نمودم که با تشکیلات سازمان پیکار فعالیت دارم. برگزاری جلسات ما در کوه چندین بار صورت گرفت و بالاخره بیانیه ای صادر نمودند و با تغییر مواضع "گروه بایک" را بعنوان هوادار "سازمان پیکار..." اعلام کردند. بیانیه را به سازمان دادم که بخشی از آن در یکی از شماره های نشریه "پیکار" درج گردید.

رفیق حمید، کارگر جوشکار پر شور و مملو از انرژی مبارزاتی بود که در منطقه ای در رشت بنام "راسته ی مسگرها" و در مغازه ای (اگر اشتباه نکنم همراه پدر کارگری می نمود). متاسفانه وضعیت سیاسی ام به ترتیبی بود که قادر نبودم زیاد در رشت ماندگار شوم و این مسئله به وسیله ی مادرم که یکی از مسئولین "فاطمیه" رشت و نیز استان گیلان بود و با امام جمعه آنزمان یعنی "احسان بخش" رابطه داشت به من اعلام شده بود. از این نظر بیش از بیش در تهران بودم و گروه بابک نیز فعالیت خود را در رشت انجام می داد و رفیق حمید رضا آرست با آن شخصیت آرام و صداقت انسانی به سهم خود، فعالیت های گروه را سازماندهی می نمود. در ایتالیا بودم که شنیدم رفیق حمید در جهنم زندان رشت در هنگام اسارت و محکومیت سیاسی به دلیل دارا بودن به اندیشه های برابرطلبانه، یعنی کمونیستی، در شرایطی که شجاعانه قصد نجات انسان های هم بند خویش در آتش سوزی زندان را داشت، جان خود را از دست داد و در آتش مبارزه ی سیاسی جان باخت. در واقع جمهوری اسلامی با ددمنشی و وحشی گری، رفیق کارگر ما را سوزاند.  جا دارد در این سطور از کارگر جوشکار دیگری تجدید خاطره نمایم. این رفیق با حمید رضا آرست ارتباطی نداشت، زیرا در یک مجتمع صنعتی در رشت کارگر جوشکار بود که مستقیمن تحت مسئولیت سازمان پیکار فعالیت کارگری داشت. او یکی از قهرمانان ورزش کارگری بود. زمانیکه تهاجمات وحشیانه به اصطلاح فرهنگی به دانشگاه های ایران آغاز میشود، همراه دانشجویان پیکار در دانشگاه رشت دستگیر و زندانی می گردد. او هنوز در حیات است  و اسم واقعی اش را برملا نخواهم ساخت. قصدم هم تجدید خاطره است و هم نیز در "سایت سیاسی" خوانده ام که رفیق "ادنا تابت" (طاهره) پس از تجزیه در "بخش منشعب از سازمان مجاهدین"  به سه بخش متفاوت،  در تابستان 1358 به صفوف سازمان پیکار پیوسته است که چنین نظریه ای از روی اشتباه بیان گردیده و  مبتنی بر واقعیت نیست و من از اسفند 1357 در چارچوب سازمان پیکار و تحت مسئولیت این رفیق در بخش کارگری فعالیت داشتم، و او بود که کارگر جوشکار و سایر کارگران را در سفر های تشکیلاتی به تهران اسکان داده و آموزش میداد و این فعالیت ها بویژه با "رفیق رشید" (اسم مستعار سازمانی کارگر جوشکار) در نیمه ی بهار 1358 بود. من و "رشید" شب ها در نگهبانی مسلحانه ی "بلوار تقی اشکیل" شرکت داشتیم و سازمان پیکار با شرکت من توافق نداشت. ولی دلیل شرکت خود را به سازمان ارائه داده بودم و بالاخره سازمان آنرا انتخابی شخصی و نه سازمانی دانست و بصورت مشروط پذیرفت. ارتباط کارگر شجاعی چون رشید با سازمان و سپس...، ثمره ی شرکت ام در آن نیمه شب ها بود. ولی  رفیق ادنا ثابت یکی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. که به دلیل اختلافات نظری و پس از یک دوره طولانی بحث و دیالوگ درون سازمانی، از مسئولین سازمان چریک های فدایی خلق تقاضای پیوستن به "بخش منشعب از سازمان مجاهدین" می نماید و این عمل بالاخره در ابتدای سال 1357 عملی می گردد. از طرف دیگر در همان سایت نوشته شده است که دلیل جدایی رفیق از "سازمان چریک های فدایی خلق" مرزبندی وی با بینش مبارزه مسلحانه چریکی بوده است که این نیز بخش کوچکی از واقعیت ها را نشان می دهد، زیرا بخش بزرگی از این جدایی مواضع سیاسی ـ اجتماعی چه در عرصه داخلی و چه در افق بین المللی بویژه در ارتباط با "اردوگاه سوسیالیسم" و برسمیت نشناختن روسیه بمثابه یک کشور سوسیالیستی بود که تضاد گسترده تری را با سازمان چریک های فدایی ایجاد می نمود. رفیق ادنا این مسائل را بمن نیز مطرح کرده بود.  او با دو چشمان آبی خویش، به آرامی تکلم می نمود ولی وظایف را با احساس مسئولیتی بی نظیر به انجام می رساند. رفیق ادنا در رابطه با تدوین اساسنامه "شورای کارگران و کارکنان مجتمع صنعتی توشیبا" در رشت کار و فعالیت چشمگیری نموده بود.

یاد از رفیق حمید رضا آرست موجب آن گردید که برای تصحیح اشتباه، گذری به رفیق کارگر جوشکار دیگری  از رشت نمایم که  در ارتباط با رفیق ادنا ثابت قرار داشت. جمهوری اسلامی چه انسان های شریف و صدیقی را قربانی ساخت. متاسفانه نمیتوانم یاد تمامی رفقایی را که در آن دوره ها با یکدیگر فعالیت داشتیم و در راه مبارزه ی برای کسب عدالت اجتماعی و حقوق برابر طلبانه جان باخته اند، یکی پس از دیگری یطور مشروح یادی نمایم. رفقایی که در روند پیکار ها با شرافت مبارزاتی و شجاعت کمونیستی، مجبور بودند که در رابطه با سیاست وحشیانه جمهوری اسلامی، مخاطرات را پی در پی تجربه نموده و هزینه های سنگینی را متحمل شوند. فعلن  به همین سطور اکتفا نموده و یاد عزیز شان را گرامی میدارم.

29 تیر 1399 ـ  18 ژوئیه 2020

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com