خشم و بالا آمدن پتانسیلِ اعتراضی مردم در پسِ قتل فجیع جرج فلوید

شباهنگ راد
June 07, 2020

خشم و بالا آمدن پتانسیلِ اعتراضی مردم در پسِ قتل فجیع جرج فلوید

بیش از ده ایالت و شهر امریکا، شاهدِ رودرویی دو سیاست و نگرشِ متضاد از هم در چند روز اخیر بُوده است. هزاران نفر به دلیل تعرض وحشیانه نگهبانان سرمایه به جرج فلوید - که منجر به مرگ وی شده است - به خیابان‏ها سرازیر و علیۀ سیاست‏های تبعیض و نژادپرستی حاکم بر جامعه دست به تظاهرات زده و با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام امپریالیستی درگیر شده‏اند.

 

در یک نگاهِ ساده می‏توان خشم میلیون‏ها انسان دربند را صرفاً در قتلِ جرج فلوبد خلاصه کرد. امّا ریشۀ اساسیِ جوشش‏ها، بالا آمدن نفرت و اعتراضاتِ هم‏گانی و یک‏پارچۀ مردمی، به اتخاذِ سیاست‏های نابرابر و نیز به سرکوبِ افسار گُسیخنۀ دولت‏هایی برمی‏گردد که دهه‏هاست، زندگی را بر میلیون‏ها انسانِ دردمند تنگ کرده‏اند. بدون کم‏ترین شک و شبهه‏ای شرایط کنونی حاصلِ حاکمیت جهانِ سرمایه‏داری، و حاصل نداری میلیاردها انسان دردمند و تحت ستمی‏ست که ناتوان از تهیۀ اولیۀ زندگی‏اند. زندگیِ مردمِ همۀ نقاط جهان در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است و همۀ نقاط جهان، پُر از اعتراضات کارگری و توده‏ای، و نیز پُر از مبارزه برای عدالت‏خواهی و محترم شمردن به حقوق انسان‏هاست. به عبارت دقیق‏تر می‏شود گفت که جهانِ کنونی به تار مویی بند شده است و در این بین صف‏ها روشن و خواسته‏های کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های محروم و آن‏هم با هر رنگ و لباس، پوست و نژادی هم معین است. درد مردم و پائینی‏ها و بر خلافِ تبلیغات دم و دستگاه‏های حکومتی - دولتی و منادیان سرمایه، در غیر مدارائی و یا به رنگ، پوست و "برتری‏طلبی" و نژادی نیست. این دولت‏های وابسته به طبقۀ بالائی‏هاست که دارند فرهنگِ منحط و نابرابر خود را به فرهنگ جامعه و به فرهنگِ مردم تبدیل می‏کنند. در کنار هم قرار گرفتن رنگ‏ها و نژادها در چند روزۀ اخیر، که صحن جهان سرمایه‏داری را متغییر کرده است، گویای پوچی و ادعاهای واهی جانیانی هم‏چون ترامپ است. عنصری که بمانند دیگر رهبران جهان سرمایه‏داری، ناقلِ چند دستگی، سازماندۀ تعرض به معیشت انسان‏ها و نیز بانی عریض و طویلِ بیش از پیش نابرابری‏های و بی‏عدالتی‏های موجود در دنیای انسانی است.

حاکمان جهان جان مردم را به لب‏شان رسانده‏اند و مردم طاقت‏شان از دست حکومت‏ها و دولت‏های سرمایه‏داری به سر رسیده است؛ حکومت‏ها و دولت‏هایی که جان و کلامِ میلیون‏ها انسان دردمند را در سینه‏های‏شان حبس کرده‏اند و دارند هرگونه مخالفت‏های اعتراضی مردمی را با قلدری تمام پاسُخ می‏دهند. معلوم است‏که خشتِ اوضاع کنونی مطابق با امیال و منفعت سازندگان اصلی جوامع بشری ریخته نشده است. ثبت میلیون‏ها اعتراضات و اعتصابات کارگری و توده‏ای، زنان و جوانان و دیگر توده‏های ستم‏دیده علیۀ بیکاری و بیکارسازی، بی‏حقوقی و بی‏خانمانی، نابرابری‏ها و بی‏عدالتی‏های دست‏ساز طبقۀ حاکمه، نمادِ افکار و مطالبات طبقات و اقشار زیر ستمِ حکومت‏ها و دولت‏های وابسته به طبقۀ سرمایه‏داری است. حمل شعارها و پلاکاردهایی هم‏چون "ما خواهان انقلابیم"، "ما خواهان حقوق برابر هستیم"، "ما نمی‏توانیم نفس بکشیم"، "کار، مسکن و تحصیل برای همه" و غیره - و آن‏هم در کنار گفتۀ "نمی‏توانم نفس بکشم" «جرج فلوید» در هنگامۀ مرگ -، در شهرها و ایالت متفاوت امریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و استرالیا، مبین خواسته‏های میلیون‏ها تودۀ دربند و قربانیانی‏ست که این‏روزها دارند در تقابل با سیاست‏های حاکمان و آن‏هم در ابعادی بی‏سابقه عرض اندام می‏کنند. به این ترتیب عللِ اصلی گُستردگی اعتراضات مردمی در اقصا نقاط دنیا، به گُستردگی اختناق، به تنگناهای سیاسی - اقتصادی و به محدودیت‏های اعمالی بیش از پیش حکومت‏مداران و دولت‏مردان حاکم بر می‏گردد.

فقر دارد در دنیای کنونی بیداد می‏کند و خیابان‏های جهانِ "متمدن" و حامیان "دمکراسیِ"، به خانۀ محرومان و به میادین درگیری‏های نابرابر تبدیل شده است و روزانه دارد قربانی‏های بی‏شماری می‏گیرد. همه جا شبیه به هم شده است و همۀ دولت‏ها - و فارغ از تفاوت‏های صوری -، از ماهیتِ یک‏جور و از رفتار و کردار یکسانی برخُوردارند. استثمار، تحقیر و توهین، رواج سیاست‏های نژادپرستانه، تعرض به زنان و دختران در لباس "ناموس پرستی"، تفرقه و راه‏اندازی جنگ‏های ارتجاعی تحت نام قومی و قبیله‏ای و غیره، به رویۀ دائمی و به کارکرد دولت‏های حاکم بر جهان تبدیل شده است.

در هر صورت به خیابان آمدن میلیون‏ها انسانِ دردمند و صدمه‏دیده از سیاست‏های امپریالیستی - و هم‏زمان با قتل جرج فلوید -، باعث شده است تا یک‏بار دیگر حاکمان کنونی، به قدرت، به یک‏پارچگی و به هم‏سویی و به هم‏فکری و به بخصوص به خواست‏های اساسی و مشترکِ پائینی‏ها پی ببرند؛ نیز یک‏بار دیگر روشن شده است‏که مردم خواهان عدالت و برابری و زندگی در خور شایسته و همزیستی با دیگر رنگ‏ها و نژادهای متفاوت‏اند؛ یک‏بار دیگر نشان داده‏اند تا کسب مطالبات اولیۀ خود پس نخواهند کشید؛ خواسته‏ها و مطالباتی که تحقق آن‏ها در چهارچوب سیاست‏های سرمایه‏داران بی‏معنا و ناممکن است. چرا که حاکمان کنونی مولدِ بی‏عدالتی‏های درونِ جامعه، و نیز مروجِ تبعیض نژادی در درون جامعه و در میان بعضاً مردم‏اند.

 

بنابه ادله‏های روشن این نه جامعۀ نود و نه درصدی، بلکه یک‏درصدی‏هاست؛ یک‏درصدی‏هایی که کم‏ترین تفاوتی با یک‏دیگر نداشته و - علی‏رغم تفاوت‏های چند -، از طبیعت و از ماهیت واحدی برخُوردار می‏باشند. اضافه بر این‏ها محرز شده است‏که کارکرد همۀ دولت‏ها، از امریکا، فرانسه و انگلستان و آلمان گرفته، تا ترکیه، عراق، ایران و غیره در قبال نیازهای بدیهی کارگران و زحمت‏کشان یکی‏ست و سیاست هیچ‏یک از آن‏ها، هم‏سو و یا مطابق با برسمیت و محترم شمردن به حقوقِ سازندگان اصلی جامعه نیست. بی جهت امثالی هم‏چون روحانی دارند پُز طرفداری از مردم و رعایت حقوق بشر می‏گیرند. شگفت‏انگیز است و سرِ دولتِ یازدهم رژیم جمهوری اسلامی {روحانی}، این‏روزها میدان را "مناسب" و "آماده" دیده و نسبت به عمل‏کرد همتای خود {ترامپ} می‏گوید: "حاکمان کاخ سفید وضعیت کنونی امریکا را به یکی از بدترین تاریخ این کشور تبدیل کرده‏اند. کُشتن فلوید به وحشیانه‏ترین طریق نشان داد هنوز تا رسیدن به تمدن بشری فاصله است و ایران بشدت این جنایت امریکا و حاکم کاخ سفید را که فرمان این جنایت‏ها را صادر می‏کند، محکوم می‏نماید".

عجب دنیای عجیب و غریبی شده است. رئیس جمهور و جلادی که کار و بارش تعرض به پایه‏ای‏ترین معیشت مردمی‏ست، دارد ماهیت هم‏جنس سیاسی خود و نیز رفتار و کردارِ نژادپرستانه‏اش را به سُخره می‏گیرد؛ رئیس جمهورِ نظامی که در پروندۀ خود هزاران تعرض به بی‏گناهان، هزاران یورش و توهین و تحقیر به زنان و به دختران، هزاران سرکوبِ اعتراضات کارگری و توده‏ای در میادین تولیدی و در خیابان‏ها، هزاران دستگیری و شکنجۀ دانشجویان کمونیست، مبارز و مخالف و هم‏چنین هزاران تعرض به توده‏های محروم و کارگران افغانی و غیره دارد. همین چند وقت قبل بُود که نمایندگان وی، بیش از پنجاه تن از توده‏های دربند افغانی را با دست و پا بسته به رودخانۀ «هریررود» انداختند و جان ده‏ها نفر از آنانرا گرفته‏اند. سئوال این است مگر ارگان‏های سرکوب‏گر نظام امپریالیستی حاکم بر ایران نبُوده‏اند که هزاران اعتراضات و اعتصابات کارگری و توده‏ای را لت پار و هزاران انسان بی‏گناه را از دم تیغ گذارند؟ علاوه بر این‏ها مگر وقایع خونین فروردین ماه، آبان ماه، آذر ماه و یورش مسلحانه به خلق کُرد، ترکمن‏صحرا و از این‏دست تعرضات وحشیانۀ ارگان‏های ذیربط حامیان و منادیان سرمایه به زنان و دست‏فروشان و به دیگر قربانیان نظام امپریالیستی از یادها رفته است؟ مگر نمی‏داند که هزاران خانوادۀ داغدار در انتظار باز پس گیری اعمال و جنایات ارتکابی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی‏اند؟ پس بر خلافِ یاوه‏گوئی‏های سران رژیم جمهوری اسلامی، پروندۀ همۀ نظام‏های سرمایه‏داری - و از جمله روحانی - بسیار قطور و غیر قابلِ گذشت است. پُر واضح است‏که نظام جمهوری اسلامی در تخالف با سیاست‏های ضد انسانیِ دیگر دولت‏ها و قدرت‏مداران بین‏المللی‏ای هم‏چون دولت امریکا نیست. این قانون و منطق همۀ دولت‏های امپریالیستی در برابر بی‏گناهانی هم‏چون جرج فلوید است. بی علت نیست که ترامپ در حول و حوش اعتراضات مردمی در امریکا اعلام کرده است "من قانون‏ام و برای مقابله با شورش‏ها ارتش را به خیابان‏ها خواهم آورد".

 

دُرست است و این قانون و مناسبات سرمایه‏داری، در برخُورد به اعتراضات کارگری و توده‏ای‏ست؛ قانونِ دولت‏هایی‏ست که کم‏ترین مدارائی با پایه‏ای‏ترین نیازهای میلیون‏ها انسان محروم و دردمند ندارد. حکومت‏مداران جهان بدُرستی بُو برده‏اند که مردم علی‏رغم تهدیدها و سرکوب‏های وحشیانه، از طرح مطالبات‏شان پس نخواهند نکشید؛ به دُرستی بُو برده‏اند که مردم خواهان اجرای عدالت و رفع نابرابری‏ها و تقسیم ثروت‏های جامعه‏اند. چنین خواست‏ها و افکاری را وقت و بی‏وقت، چه در میادین تولیدی، چه در خیابان‏ها و چه در هر کوچه و پس کوچه‏ای و آن‏هم با صدای رسا اعلان کرده‏اند. خواست‏ها و اعتراضاتی که تجلی خود را  این‏بار در امریکا به شکل بی‏سابقه‏ای بنمایش گذاشته و به بیخ گوش کاخ سفید رفته و باعث گردیده است تا "قانون‏مدار جهان" {ترامپ}، برای حفظ جان‏اش، به پناهگاه کاخ سفید پناه ببرد. خلاصه قدرت‏های امپریالیستی رذیلانه در تلاش‏اند تا جدا از تعرضِ عریان و وحشیانه به اعتراضات مردمی و توده‏ای، به درون جنبش‏ها رسوخ کنند و آن‏ها را به مسیر دلبخواۀ خود سوق دهند. هوشیاری، دقت، درایت و مهمتر از همۀ این‏ها، مواظیت و مراقبت از اعتراضاتِ مردمی، از زمره اولویت‏هاست. نباید اجازه داد تا سرمایه‏داران در چهارچوب تضادهای درونی، آغازگر و یا سوار بر خیزش‏های اعتراضی شوند و انرژی و پتانسیل آنانرا به هرز برند.

 

7 ژوئن 2020

18 خرداد 1399

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com