تومارچند هزار امضاء، شوراهای اسلامی و تبرک دادن آقای حسین اکبری!

بهزاد پویا
May 21, 2020

تومارچند هزار امضاء، شوراهای اسلامی و تبرک دادن آقای حسین اکبری!

در شرایطی که تابوت شوراهای اسلامی در حال ساختن است، آقای حسین اکبری بالا سر شوراهای اسلامی نشسته و جنازه آن را فوت می کند تا شاید تکانی بخورند.

توهین آقای حسین اکبری به فهم کارگران بخشودنی نیست، ایشان با گردو خاک کردن میخواهند اعتراضات و اعتصابات مستقل کارگری، خودآگاهی هرروزه کارگران و آبدیده ترشدن هر روزه آنان را نادیده بگیرند.

آقای حسین اکبری آنچنان مبارزات کارگران و زحمتکشان را با یک کلمه که "فکر نکنید انقلاب در راه است"، را بی ارزش میکند، هزاران کشته در خیزشهای مردمی را طی سالهای اخیر را نادیده میگیرد، و عامدانه نمیخواهد ببیند که مردم سر آشتی با دستگاهی که جز سرکوب و بی حقوق کردن اکثریت جامعه چیز دیگری در چنته ندارد را ندارند.

آقای حسین اکبری افتخار مبارزه کارگران برای ساختن تشکل مسقل خود را که با مشقات زیادی بدست آورده اند و نه تنها در ایران و نه حتی در نزد سازمانهای جهانی رسمیت کامل ندارند را به جیب تشکلات وابسته به دولتهای سرمایه داری جهانی می ریزد.  قانون کاری که از روز اول موضوع کشمکش کارگران و حاکمان در قدرت بوده است و هیچگاه اکثریت کارگران آنرا بعنوان یک قانون کار عادلانه ارزیابی نکرده اند، را مبنی قرار داده تا رو کرد به شوراهای اسلامی را توضیح و توجیح کند.

راستش احتیاج به دانش بین المللی آنچنانی نیست که دانست که آسمان همه جا یک رنگ است، و فقط در جایی حاکمان عمامه دارند و درجایی کروات میزنند. اما هر دو از یک جنس اند.   

این حق طبیعی آقای حسین اکبری است که در راه مبارزه خسته شده باشد و افق فراتری از درکهای کهنه و از امحتان رد شده، نداشته باشند، همان شوراهای اسلامی که حکمت ساختن شان توسط دستگاه حاکمه، حمله به شوراهای کارگری مستقل و خودساز کارگران بود. اما آقای حسین اکبری حق ندارند که سطح آگاهی کارگران و مبارزات کارگران را به صفر تقلیل دهند وبا سطحی نگری، کارگران را دعوت به عقب گرد کرده و دعوت به پذیرش و رسمیت دادن به شوراهای اسلامی کنند و بگویند این تنها راه رشد و راه رسیدن به هدف است. به کارگران پیشرو که سر آشتی با شوراهای دست ساز نظام که کاری به جزدعوت به سکوت کردن کارگران، کنترل و جاسوسی کارگران در محله های کار ندارند ، فراخوان پذیرش خفت و خاری میدهند.

بی افقی سیاسی و اجتماعی یک مشکل جدی است، اما نام این متاسفانه چیزی جز فریبکاری نیست، بدون هیچ دلیل و استدلالی آسمان و ریسمان را بهم بافتن که شرایط عینی و واقعی این است، به همین شوراهای اسلامی بی اعتبار در میان میلیونها کارگر، قانع باشید، و این را بیداری کارگر مینامد، این دقیقن مانند یاری رساندن زندانی به شکنجه گرش برای پشبرد وظیفه اش است. 

در شرایطی که فعالین مستقل کارگری روزانه در حال فرموله تر کردن خود و مطالباتشان و نیز تبدیل شدن به طبقه ای برای خود هستند، زحمتکشان و مردم معترض از هر فرصتی برای اعتراض و بیان خواسته ها و حقوق واقعی خود استفاده می کنند، آقای اکبری رو به جماعتی کرده است که تاریخ مصرفش نه در میان کارگران بلکه درنزد صاحبانش و سازندگانش نیز بی اعتبار شده است.

جالب است که آقای حسین اکبری به خوبی میداند تا همین سال 98 و بیش از 40 سال همین جماعت مظلومش در کنار صاحبان سرمایه و دولتشان، پای میز مذاکره نشسته و در بهترین حالت کمی آخ و اوخ و خمیازه کشیده، متحد و موافق از اتاق مذاکره شان بیرون آمده اند و مزد زیر خط فقر را پیروزی شوراهای اسلامی اعلام کرده اند. حالا که به بازی مذاکره راه نیافته اند، چند هزار دلسوز پیدا شده تا به سرمایه داران و صاحبان سرمایه و دولتشان بگویند اینها نماینده ما هستند، و شوراهای اسلامی را به جای طبقه کارگر جا بزنند و گله کنند که چرا بدون نماینده ما کارگران تصمیم گرفته اید.

اگر موضوع اصلی برای مبارزه برای چند هزارتایی گم شده و یا کم آورده اند، برای اینکه از طرف آقای حسین اکبری منتقد بی آلترناتیو برچسب نخورم، به جای بیانیه و تومار و از این قبیل بازیها، هم و غم و نیاز عاجل و تعطیل ناپذیر کارگران، متحد شدن هر چه بیشتر کارگران برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری است، وظیفه فعالین واقعی کارگری یاری رسان به اعتراضات و اعتصابات و تضمین به ادامه کاری آنهاست. اعتراضات کارگری را ازانزوا در آورده که با هم متحد شوند، از اعتراضات هم دفاع کنند، تشکلهای کارگری مستقل به هم بیشتر نزدیک شوند، متحدتر شوند. پیوند بین آنها محکمتر شود. سکتاریسم، فرقه گرایی، صنفی گری و رقابت به حاشیه رود و همبستگی و اتحاد جایگیزین شود، کارگران و زحمتکشان در محلهای کار و زیست متحدتر شده و تشکلهای مناسب را ایجاد کنند. راه یابی برای این امور ضروری و در اولویت قرار دارد.

به کارگرانی که رو به آینده برای یک زندگی منصف مشغول مبارزه به حد توان و با مشکلات فراوان هستند، اعتماد باید داشت و به صف مبارزه آنها باید پیوست، نه به پارازیتها و سوپاپهای اطمینان حفظ نظام گندیده که صاحبانشان در این دور برای تصویب مزد تحویلشان نگرفته اند و بدون حضور آنها 21 % را تصویب کرده اند. راستش اگر هم آنها در پای میز مذاکره بودند همانطور که در بالا گفته شده، همین درصد تعیین شده هم بالاتر نمیرفت، تجربه 40 ساله که حضور داشتند را نمیتوان فراموش کرد. ماهیت این شوراهای اسلامی با بیانیه و تومار عوض نمیشود، این ساده لوحی نیست، بلکه نمایش سرخورده گی و از دست دادن امید به تغییر و پذیرش شرایط اسفناک چندین دهه است.

مبارزه برای مزد در شرایطی که کارگران در ایران مشغول کار و زندگی هستند با معامله جواب نمیگیرد، لازمه اش سازمانیابی، اعتراض و مبارزه ، اعتصاب و اتحاد است. 

کارگران درایران این چند هزار نیستند، میلیونها نفرند. البته حق شما و دوستانتان است که با این جماعت کارگر فروش دل ببندید و در بیابان تصوراتتان به این لنگه کفش قناعت کنید. اما انتظار نداشته باشید که کارگرانی که افق خود را از دست نداده اند و مبارزه برایشان نیاز هر روزه است، شما را به باد نقد و انتقاد نگیرند ، چنین انحراف عظیمی را به حاشیه نرانند ودر مقابل چنین تراوشات انحرافی نایستند. واقعیت زندگی و مبارزه کارگران در گرو به صحنه آمدن جنبش اجتماعی اش در همراهی با دیگر جنبشهای مترقی جامعه است تا بتواند از یک زندگی برده وار زیر خط فقر رها شوند. 

خلاصه  اینکه آقای حسین اکبری، لطفن فوت کردن در گوش مهره های سوخته شوراهای اسلامی را بیداری طبقه کارگر جا نزنید.

بهزاد پویا

اردیبهشت 1399


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com