جنگ انقلابي بدون علم کمونيسم ممکن نيست! بخش اول

رکسانا خرم نژاد
February 26, 2020

واقعیت کمونیسم چیست

جنگ انقلابي بدون علم کمونيسم ممکن نيست!

بخش اول

منبع: چرا به يک انقلاب واقعي نياز داريم؟ و چگونه واقعا مي توانيم انقلاب کنيم؟ تابستان 2018  1

 

در نشريه آتش شماره 99 (بهمن 98) گزارشي از خيزش آبان در کرج تحت عنوان «فردا چه مي‌کنيد؟» منتشر شده که آخرين نکته‌اش به‌طور ويژه جلب توجه مي‌کند. دوست جواني به گزارشگر آتش مي‌گويد: «چپ بايد هراسش از سرنگوني را کنار بگذاره و هرکس اين‌ها را (جمهوري اسلامي را) سرنگون کند و هر حکومتي جز اين‌ها بيايد نمي‌تواند مثل اين‌ها سرکوب کند. قدرت سرکوب را نمي‌شود  دست کم گرفت...».

و سرمقاله آتش 97 (آذر 98) در مورد همين جوانان خيزش آبان مي‌نويسد اگر نيروي جواني که ستون فقرات خيزش آبان بود وارد مبارزه براي يک انقلاب کمونيستي  و تدارک براي آغاز جنگ انقلابي جهت محقق کردن اين انقلاب نشود، «شمار بزرگي از آن‌ها به‌سمت جنگ‌سالاران و شبه‌نظاميان از انواع و اقسام رانده خواهند شد… دو راه بيشتر در مقابل جامعه نيست: راهي که در چارچوبه نظام طبقاتي حاکم است حتي اگر رژيم ديگري به جز جمهوري اسلامي در رأس آن بنشيند يا راه انقلابي که هدفش سرنگوني جمهوري اسلامي و استقرار جمهوري سوسياليستي نوين در ايران است.»

در واقع، هر دو مورد بالا به ضرورت يا چالشي اشاره دارند که پاسخ مي‌طلبد. يعني اين ضرورت که براي سرنگون کردن جمهوري اسلامي، بايد نيروي نظامي سرکوبگرش را مغلوب کرد. اما چگونه؟

همان‌طور که در بالا مي‌بينيم، به اين ضرورت جواب‌هاي کاملا متفاوتي مي‌توان داد. نظر دوست جوانِ گزارش «فردا چه مي‌کنيد؟» اين است که حتا اگر قدرت‌هاي خارجي اين کار را بکنند در نهايت به‌نفع «چپ» است! و فرض را بر آن مي‌گذارد که به‌علت بالا بودن قدرت سرکوب رژيم، نيروهاي انقلابي نمي‌توانند با اين رژيم بجنگند و پيروز شوند. اين دوست جوان در هر دو مورد اشتباه مي‌کند. اولا، تجربة نه‌چندان دور سال 1357 و جايگزين شدن رژيم سلطنتي شاه با رژيمي بس کريه‌تر نشان داد که هر «تغييري» تغيير مثبت نيست. قدرت‌هاي «بزرگي» که حيات‌شان با ستم و استثمار شنيع مردم جهان آبياري مي‌شود هرگز روزنه‌اي را هم براي آن نوع تغييري که ذره‌اي به سود مردم اين کشور يا هر کشور ديگر باشد، باز نکرده‌اند و نمي‌کنند. اين واقعيتي است که مردم جهان به‌طور مکرر و به‌تلخي تجربه کرده‌اند و تکرار آن هيچ ضرورتي ندارد. ثانيا، ارتش‌هاي قدرتمند امپرياليستي بارها به دست نيروهاي انقلابي که در ابتدا ضعيف بوده‌اند شکست خورده و آخرين نمونه‌اش جنگ ويتنام است. نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي قوي‌تر از ارتش آمريکا نيستند که نتوان آن را شکست داد.

اين‌ها حقايق پيشاپيش ثابت‌شده‌اي هستند اما جايي در آگاهي جوانان ندارند و اين معضل بسيار بزرگي است. زيرا، ستون فقرات و رهبران استراتژيک جنگ انقلابي بايد از ميان همين جوانان برخيزند و تازماني‌که افکار اينان عوض نشود و آگاهي علمي پيدا نکنند که انقلاب چيست، چرا ضروري است و چگونه مي‌توان آن را به‌ثمر رساند، هرگز قادر به ايفاي چنين نقشي نخواهند بود. 

باب آواکيان در سخنراني چرا به يک انقلاب واقعي نياز داريم؟ و چگونه واقعا مي توانيم انقلاب کنيم به اين مساله مي‌پردازد و مي‌پرسد: «قدرت سرکوب طبقة حاکمه به‌واقع زياد است و صاحب ماشين ويرانگر و نابودکننده‌اي است... اما چرا مردم در تصور اين‌که ما در عمل مي‌توانيم آن‌ها را شکست دهيم ناتوان‌اند؟ اين ناتواني به مقدار زيادي مربوط به آن است که قادر نيستند رسيدن وضعيتي را تصور کنند که کارکرد "عادي" نظام به‌طور اساسي متلاشي مي‌شود و "مهارِ" طبقة حاکمه بر روي مردم ازهم گسيخته شده و به‌شدت تضعيف مي‌شود و طبقة حاکمه به مقدار زيادي توانِ کنترل و بازي دادن و مرعوب کردن بخش عظيمي از جامعه را از کف مي‌دهد. علت اساسيِ اين‌که مردم نمي‌توانند امکان شکل‌گيري چنين وضعيتي را تصور کنند آن است که رويکردشان به اوضاع مبتني بر يک نگرش و روش علمي نيست.»

نقطة شروعِ روش و رويکرد علمي، نگاه کردن به شواهد و تضادمند ديدن واقعيت است. نظام جمهوري اسلامي داراي گسل‌هاي متعددي است که يک به يک و گاه همگي به يک‌باره دهان باز مي‏کنند و رژيم را درگيرِ بحران‌هاي بود و نبود مي‏کنند. اين رژيم حتا درون خود شکاف‌هاي مهلکي دارد که قادر به التيام‌شان نيست. يک نمونة آن جريان «سبز» به رهبري موسوي و کروبي است. اين رژيم، پس از چهل و يک سال هنوز نتوانسته خودش را مقبول نظام جهاني سرمايه‌داري که بند نافش به آن متصل است بکند و همين امر مرتبا آن را دچار رعشه کرده و يک به يک راهکارهايش به ضد خود تبديل مي‌شوند.

همه اين عوامل رژيم را تضعيف مي‌کند. اما بايد يک نيروي انقلابي سازمان‌يافته و تعليم‌ديده و آمادة جنگ وجود داشته باشد که بر مبناي يک نقشة جنگي که به‌طور علمي تدوين شده است از اين ضعف‌ها استفاده کند. شکل دادن به چنين نيرويي از ميان همه قشرهاي جامعه اما به‌ويژه از ميان زنان و مرداني که خيزش‌هاي دي 96 و آبان 98 را به وجود آوردند، موضوع کار منظم و پيگير ما کمونيست‌ها است؛ و همان‌طورکه در بالا گفتيم در اين راه بزرگترين مانع، افکار حاکم در ميان جوانان است.

اما اين تنها معضلِ سياسي که براي آغاز جنگ انقلابي بايد بدان پاسخ گفت نيست. رفيق آواکيان بر معضل مهم ديگري که موقعيت متزلزل قشر متوسط يا خرده‌بورژوازي است نيز انگشت مي‌گذارد و مي‌گويد: «... يکي از مشکلاتِ انقلاب مساله‌اي است که مي‌توان آن را "محاصره و سرکوب" قشرهاي تحتانيِ جامعه خواند... اين قشرها دائما در معرض سرکوب و تحقير و توهين نظام هستند... و در سطح جامعه هم به يک معنا در "محاصرة" بخش‌هايي از مردم قرار دارند که مستقيما به همان شکل در معرض تهاجمات روزانة اين نظام نيستند. ساده بگويم، در اين کشور شمار عظيمي از مردم فقير و به‌شدت تحت ستم هستند اما همچنين يک طبقة متوسط بزرگ وجود دارد. اگر چه وضعيت اقتصاديِ اين طبقه متوسط  بهتر از گذشته نيست، با اين وجود شکاف بزرگي ميان طبقة متوسط و مردم تحتاني جامعه وجود دارد و اين فاصله يا دره بزرگ يکي از علت‌هاي عمده است که چرا مردم و حتا همان کساني که مي‌گويند خواهان انقلاب‌اند اما صرفا به سطح مساله نگاه مي‌کنند و اوضاع را به‌طور علمي تحليل نمي‌کنند، مي‌گويند انقلاب ممکن نيست. اين مساله‌اي است که طبقه حاکم و نهادهاي سرکوب و کنترل آن در تلاش‌هاي‌شان براي به حاشيه راندن و کنترل بي‌رحمانة مردمي که به شکل شنيعي مورد ستم قرار مي‌دهند و مي‌دانند که به‌طور بالقوه خطرناک‌ترين تهديد براي کليت نظام‌شان هستند، نهايت بهره را گرفته و استفاده مي‌کنند. قدرت‌هاي حاکمه به‌خصوص زماني‌که با يک مبارزه سازماندهي‌شده انقلابي که هدفش براندازي کامل اين نظام است روبرو شوند، تلاش خواهند کرد با شدت و خشونت بيشتر و به‌طور سيستماتيک‌تر اين کار را بکنند. اين، يکي از موانع عمده‌اي است که نيروهاي انقلابي مي‌بايست بر آن فائق بيايند تا فرصت و يا شانس واقعي براي پيروزي داشته باشند. زماني‌که مبارزة تمام‌عيار به جريان مي‌افتد، نيروهاي انقلابي براي حل اين تضاد مهم، لازم است علاوه بر داشتن رويکرد استراتژيک و اصول عملياتيِ پايهاي، اقدامات تاکتيکي خاصي را تکامل داده و به کار گيرند - از جمله تمرکز نيروها براي اين‌که مکررا محاصرة فيزيکي مناطق قدرت انقلابي توسط نيروهاي دشمن را درهم بشکنند. اما مواجهه با چنين مشکلي را نمي‌توان به زماني که مبارزه تمام‌عيار به جريان مي‌افتد، موکول کرد. اين مطلبي است که من به‌طور ساده و پوست‌کنده در کمونيسم نوين تاکيد کرده‌ام که ما بايد، "اوضاع را طوري تغيير دهيم که وقتي زمان مبارزة تمام‌عيار فرا مي‌رسد، نيروهاي طبقة حاکمه ديگر به سادگي نتوانند اين انقلاب را محدود به آن بخش‌هايي از مردم کنند که در هرحال در محو کردن‌شان ترديدي به خود راه نمي‌دهند". و همان‌طورکه در سند "درباره امکان انقلاب" تاکيد شد، در تمام دورة قبل از ظهور شرايط ضروري و آغاز مبارزة تمام‌عيار "لازم است که با در نظر داشتن اين تضاد، کار سياسي و ايدئولوژيک پيش برده شود". هرچه بيشتر از امروز تا آن زمان چنين فعاليتي پيش برده شود، نيروهاي انقلابي بيشتر خواهند توانست با "محاصره و سرکوبِ نظاميِ" مراکز قدرت انقلابي، مقابله کنند.»

آواکيان به قدرت ويرانگر سياسي و نظامي طبقة حاکمه آمريکا کاملا آگاه است و مرتبا عليه کم بها دادن به آن هشدار مي‏دهد. اما با نگاهي علمي و عمقي به واقعيت‌هاي جامعة آمريکا و ديدن تضادمندي اين واقعيت‌ها مي‌تواند تصوير روشن و مجاب‌کننده‌اي از امکان پيروزي جنگ انقلابي و انقلاب در آن کشور و چگونگي محقق کردن اين امکان به دست دهد و با نگاه به آينده و تخمين الزامات آغاز پيرومندانة جنگ انقلابي، تکاليف امروز را روشن کند و بگويد چگونه از همين امروز مي‌توان و بايد روي تامين اين الزامات کار کرد و جامعه را به‌سمت شرايط مساعد براي آغاز جنگ خلق سوق داد.

حل معضلات سياسي، بخش مهمي از تدارک براي آغاز جنگ انقلابي است و حتا پس از آغاز جنگ انقلابي، حل دائمي معضلات سياسي نقش بسيار مهمي در توسعة جنگ انقلابي خواهد داشت. اما معضلات نظامي کدامند و راه حل آن‌ها چيست؟ هنگام آغاز جنگ انقلابي، حتا با در دست داشتن چيدمان طبقاتي مساعد در صحنة سياسي، نيروهاي نظامي رژيم کماکان قوي‌تر و برتر خواهند بود و نيروهاي انقلابي بسيار ضعيف. اين تضادي است که بايد با اتخاذ اصول عملياتي و استراتژي‌هاي خاص حل کرد. آواکيان تاکيد مي‌کند: «يک اصل کلي از اين تضاد سرچشمه مي‌گيرد: وقتي جنگ تمام‌عيار به‌راه افتد، اين جنگ بايد هم درازمدت باشد و هم اين که بايد داراي فرجام مشخصي باشد. "درازمدت" به اين معنا است که بايد کِش داده شود. ماحصل مبارزه اگر قرار است به نفع انقلاب باشد در بازة زماني کم و به‌سرعت روشن نخواهد شد. ..."فرجام مشخص" به‌معناي آن است که  کِش دادن جنگ بايد محدوديت داشته باشد و بي‌انتها نباشد. با توجه به اين واقعيت که در ابتدا تناسبِ قوا به لحاظ سازمان نظامي و تجربة نظامي و همچنين تسليحات، مطمئنا به‌طرز برجسته‌اي به‌نفع نيروهاي ضد انقلاب (يعني نيروهاي طبقه حاکمه و ديگر نيروهايي که همراه طبقة حاکمه عليه انقلاب مي‌جنگند) خواهد بود، نيروهاي انقلابي الزاما بايد اين جنگ را براي مدت مشخصي کِش دهند (درازمدت) تا بتوانند اوضاع را تغيير داده و به وضعيتي دست يابند که بتوانند بر ضعف‌هاي استراتژيک خود غلبه کنند. در عين حال، ازآن‌جاکه اين جنگ تمام‌عيار مي‌بايست فقط در شرايطي توسط نيروهاي انقلابي شروع شود که مشخصه‌اش بحران انقلابي شديد و عميق و در ميدان بودن توده‌هاي انقلابي است که شمار آن سر به ميليون‌ها مي‌زند، اگر جنگ  بيش از اندازه طولاني شود بدون آن‌که انقلاب در يک بازة زماني نسبتا محدود پيشروي کرده و به اوضاعي برسد که دست بالا را پيدا کند، آن‌گاه امتيازاتِ وضعيت انقلابي کم‌کم از دست خواهد رفت و ابتکار عمل کلي به دست نيروهاي ضد انقلاب باز خواهد گشت و جانبداري قشرهاي مهم جامعه از جمله طبقات متوسط که طبقه حاکمه آن را از دست داده بود به اندازه‌اي از کف خواهد رفت که ناقوس شکست انقلاب را به صدا در آورد. اين مساله بر يک جهت‌گيري استراتژيک بسيار مهم تاکيد مي‌کند: وقتي جنگ شروع شود، آن‌چه در صحنه نبرد مي‌گذرد تعيين‌کنندة نتيجة مبارزه خواهد بود اما يکي از اهدافِ کليدي نيروهاي انقلابي بايد اين باشد که صفوفِ طرفِ مقابل را - که هم شامل نيروهاي جنگي‌شان است و هم صفوف گسترده‌تر "حاميان غيرنظامي" آنان - دلسرد و از هم گسيخته کند تا موجب ريزش نيروهاي وفادار به ضد انقلاب شده و ابتکار عمل را از او بربايد. درجة حصول موفقيت در اين امر، يک عنصر کليدي در جابه‌جا شدن تناسب قوا به‌نفع انقلاب خواهد بود. جنگ تمام‌عيار فقط به‌معني جنگيدن با نيروهاي رسمي طبقه حاکمه کهنه نبوده بلکه دربرگيرندة "يک جنگ داخلي مابين دو بخش از مردم" هم خواهد بود. اين امر، ضرورت آن را به وجود مي آورد که انقلاب در عين حال که  نيروهاي نظاميِ ضد انقلاب را شکست داده و منهدم مي‌کند، بخش هايي از نيروهاي نظامي در ميان مردم که ابتدا در طرف ضد انقلاب بودند را به سمت خود بکشد.»

در شماره آينده اين بحث را با اتکا به همين منبع پي مي‌گيريم.

پانوشت:

1: متن کامل اين سخنراني به زبان فارسي و انگليسي در لينک‌هاي زير موجود است:

www.cpimlm.org

https://www.revcom.us/avakian/Bob-Avakian-why-we-need-an-actual-revolution-and-how-we-can-really-make-revolution-en.html

 

      به نقل از نشريه آتش100  –  اسفند 98

 n-atash.blogspot.com   

atash1917@gmail.com


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com