کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست، پیروزی رژیم جمهوری اسلامی ایران یا دمکراسی دلار؟‌

ژوبين خضرى
January 09, 2020

کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست، پیروزی رژیم جمهوری اسلامی ایران یا دمکراسی دلار؟‌

 

به یُمن رسانه های داخل و خارج کشور و کارنامه ی سیاهی که قاسم سلیمانی تروریست از خود به جا گذاشت ، نام این جنایتکار برای هر فردی که در منطقه ی خاورمیانه زندگی می کند نامی کاملاً آشنا است. البته این شناخت را میتوان در خارج از منطقه و‌ حتی در سطح جهانی به مقیاس کمتری مشاهده کرد. در طول چند سال اخیر و به بهانه ای مبارزه با داعش،‌ قاسم سلیمانی تروریست، بیشتر به عنوان یک شخصیت سیاسی در معادلات سیاسی عراق و منطقه شناخته شده بود تا یک شخصیت نظامی. قاسم سلیمانی  به عنوان معمار و فرمانده ی نیروهای تروریست سپاه قدس، نقش استراتژیکی را در راستای تحقق اهداف رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران در عراق، سوریه و سایر کشورهای خاورمیانه ایفا کرد. او‌ به چهره ی اصلی رژیم در سیاست خارجی و ساختارهای تصمیم گیری نظامی جمهوری اسلامی تبدیل شده بود و از اشخاص بسیار نزدیک به خط رهبری بود. بر اساس همین وفاداری بود که خامنه ای “رهبر جمهوری اسلامی” دست قاسم سلیمانی تروریست را برای اجرای سیاست های جمهوری اسلامی در خاورمیانه باز گذاشته بود. هر موقع از سیاست های تروریستی رژیم ایران در منطقه سخن بر زبان می آید، بدون شک نام قاسم سلیمانی تروریست و رد پای او به چشم می خورد. او به عنوان فرمانده ی نیروهای تروریست سپاه قدس، وفاداری خود را به خط رهبر و منافع رژیم در داخل و خارج به گونه ی ثابت کرده بود، که از او به عنوان “قهرمان بزرگ” رژیم در سال های اخیر نام برده می  شد . سلیمانی به مدت بیست و دو سال (۱۳۷۶-۱۳۹۸) ریاست ارگان سرکوبگری را به عهده داشت که ضامن اول و بنیادی رژیم هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی به شمار می آید. سپاه پاسداران از همان روزهای آغازین تاسیس اش همیشه به عنوان ارگانی سرکوبگر تحت نظر رهبر رژیم فعالیت کرده است. هر زمانی که رژیم احساس خطر کرده و در تنگنا قرار می گیرد، سپاه پاسداران به عنوان جدی ترین ارگان سرکوبگر رژیم وارد صحنه شده و نقش ایفا می کند. 

 

طبیعی است که خبر کشته شدن شخصی که چنین رتبه ی را در رژیم کسب کرده بود برای هر انسانی که دغدغه اش آزادی و امنیت و رهایی است خوشایند خواهد بود. اما یکی از بزرگترین اشتباهات این است که اقدام آمریکا را در راستای منافع جامعه ای ایران و مردم عراق تعریف کرد. هدف آمریکا تنها در مسیر تحقق نقشه های خود در عراق و منطقه بوده و خواهد بود . پروژه ی آمریکا بار دیگر بعد از بحران ساختار سرمایه داری که موجب فروپاشی منافع اقتصادی آمریکا در منطقه شده بود بازپس گیری قدرت از دست رفته در عراق و کشورهای منطقه است. 

 

کشور عراق با توجه به وجود نفت و موقعیت حساسی که در خاورمیانه دارد، در چند دهه ی اخیر به میدانی برای تنش های دول امپریالیستی غربی و در راس آنان آمریکا از یکطرف و رژیم جمهوری اسلامی از طرف دیگر تبدیل شده است. پس از سرنگونی رژیم دیکتاتوری بعث،‌این کشور به مکانی مناسب برای مانور و قدرت نمایی نیروهای نامبرده تبدیل شده و هر کدام منطبق با الگوهای خاص سعی در تثبیت هژمونی و تحکیم قدرت سیاسی-اقتصادی خود داشته اند. رژیم جمهوری اسلامی تلاش کرده که از معادلات منطقه با تکیه بر تاکتیک های سیاسی و نظامی موقعیت خود را تثبیت و به قدرتی در منطقه تبدیل شود. اما علیرغم تمام انگیزه ها و تلاش های همه جانبه ی جمهوری اسلامی در راستای تحقق این هدف،موجودیت رژیم و توانایی های مادی نیروهای سرکوبگر بیش از گذشته ازهم پاشیده شده است. دولت آمریکا هم نسبت به چند سال قبل حضور نیروهای خود را در منطقه کاهش داده بود. ‌ولی علیرغم این تاکتیک، مسلماً در این بین دولت آمریکا از هژمونی بیشتری نسبت به جمهوری اسلامی برخوردار است، ‌به گونه ای که از لحاظ دیپلوماتیک و نظامی اکثر کشورهای منطقه را تحت حاکمیت خود درآورده و هژمونی اش را بر آنان تثبیت کرده است. بنا به ادعای العربیه، در پی حمله گروه های وابسته به رژیم ایران به سفارت آمریکا در بغداد،‌پنتاگون در تلاش است به عنوانی اقدامی پیشگیرانه با  اعزام نیرویی جدید که نزدیک به ۴۰۰۰ تن است نیروهای خود را به سقف ۵۰۰۰ تن در عراق برساند. بنا به گزارش العربیه در حال حاضر ۶۰۰۰۰ نیروی نظامی ارتش آمریکا در منطقه مستقر هستند. این اقدام دولت آمریکا تلاشی برای بازگشت به اقتدار گذشته و نفوذ بیشتر و در همان حال جلوگیری از اقدامات رژیم ایران در منطقه به حساب می آید. (1*)

 

زمانی که از خاورمیانه صحبت بر زبان می آوریم، با سوال های بی پاسخ فراوانی مواجه می شویم. با توجه به حساسیت و موقعیت استراتژیک منطقه، بدرستی روشن نیست که سرنوشت منطقه به کجا خواهد کشید، باوجود این بر این باور هستم که علائم نشان می دهد که هدف غائی آمریکا کشور عراق است و نه رژیم جمهوری اسلامی ایران. طبیعی است که در چنین شرایطی دولت آمریکا در مقابل هر نیرویی که قصد مقابله با منافعش را دارد مقابله خواهد کرد. به هلاکت رسیدن قاسم سلیمانی نتیجه ی کشمکش بین رژیم ایران و دولت آمریکا در منطقه بر سر کسب هژمونی است که در بالا بدان پرداختم. دولت آمریکا به صورت دقیق متوجه شده است که به هلاکت رسیدن مهمترین چهره ی نظامی و‌ سیاسی و مظهر تروریسم بین المللی رژیم در منطقه ، باعث نوعی فشار سیاسی و روانی بر رژیم حاکم بر ایران شده و شرایط را بغرنج تر خواهد کرد. آمریکا با این اقدامش به جمهوری اسلامی نشان داد که نیروهایش بمثابه ی سابق علیرغم هژمونی از دست رفته شان هنوز قدرت هرگونه تخریبی را دارند و نباید نادیده گرفته شوند. 

 

در این موضوع که کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست در عملیات نظامی آمریکا،سطح تنش ها را بین این دو جناح شدت بخشیده است شکی وجود ندارد. حمله آمریکا و به دنبال آن کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست به همراه چند تن از فرماندهان منفور حشدالشعبی و گروهک های تروریستی، ادامه تقابل و‌کشمکش هایی است که در روزهای اخیر میان نیروهای وابسته به رژیم اسلامی و نیروهای آمریکایی جریان داشته است.  بعد از خبر کشته شدن قاسم سلیمانی شرایط به گونه ایی شکل گرفته شده که میتوان آنرا به دوران اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸ تشبیه کرد. کشته شدن قاسم سلیمانی علاوه بر اینکه ضربه ی مهلکی به پیکر رژیم و‌سیاست های نظامی اش در منطقه بود، امتیازات ویژه ای را نیز برای رژیم جمهوری اسلامی به همراه داشت. به عبارت دیگر میتوان گفت که رژیم از این اتفاق نهایت بهره برداری خود را تاکنون به عمل آورده است. علیرغم اقدام آمریکا و تمامی تهدیدهای دونالدترامپ، شرایط به گونه ای رقم می خورد که دولت آمریکا در تلاش برای کشاندن رژیم اسلامی سر میز مذاکره است. بر خلاف شماری از تحلیل گران سیاسی، این اقدام دولت آمریکا را وارد شدن به فاز نوین کشمکش ها و یا کنار گذاشتن تعارفات دیپلماتیک ارزیابی نمی کنم، بلکه معتقد هستم که هدف غائی دولت آمریکا رسماً “تغییر رفتار رژیم” است و نه “سرنگونی رژیم”. این همان سیاستی است که دول سرمایه داری غرب نیز به دنبالش هستند. برخلاف ادعاهای دروغین رسانه های سرمایه داری غربی، سیاست های سیاسی-نظامی جمهوری اسلامی ایران سرشار از برکت و نعمت برایشان به حساب می آید. 

برای نمونه میتوان به حمله ی موشکی سپاه تروریست پاسداران اشاره کرد. سپاه تروریست پاسداران دیشب در طی عملیاتی  که آنرا “موفقیت آمیز” خواند  به دو پایگاه نظامی آمریکا واقع در عراق حمله کرد (2*). این عملیات را میتوان بمثابه نمایش دروغینی تشبیه کرد که دو جناح به طور سیستماتیک و هماهنگی شده فیلم نامه را در صحنه پراکیتزه کردند. رسانه ی نامبرده در همان حال مدعی شد که موشک های ایران به نقاطی اثابت کرده اند که نیروهای آمریکایی حضور نداشتند. هم دولت تروریست آمریکا و هم رژیم تروریستی ایران علیرغم تمام “اختلافات” که در رسانه ها بردن علیه یکدیگر مطرح می کنند دارای یک هدف مشترک در کشور عراق هستند. خلق شرایط مساعد جهت سرکوب مبارزات برحق شهروندان عراقی همان هدفی است که هر دو جناح در تعقیبش هستند. 

 

از سکوت معنادار رضا پهلوی تا چپ پرو رژیمی و‌ چپ پرو آمریکایی

 

در این بین جریاناتی همچون مرتجعین سلطنت طلب، سازمان فاشیست اسلامی مجاهدین خلق،‌ شماری از احزاب ناسیونالیست کردی و سایر جریانات مرتجع،‌اقدام آمریکا را در همان حال که مورد ستایش قرار می دهند و از آن پشتیبانی می کنند،‌آنرا مرتبط به منافع مردم ایران می دانند. 

 

در شرایطی که سازمان ها و احزاب نامبرده و بخصوص مرتجعین سلطنت طلب و مدافعان نظام پادشاهی بر طبل شادی می کوبند و در انتظار برآورده شدن بهشت موعودشان با پشتیبانی دونالدترامپ هستند، سکوت رضا پهلوی بیانگر پیام کاملاً متفاوتی میباشد. پرسشی که بایستی در مقابل مدافعان رژیم استبدادی پادشاهی مطرح کرد این است که آیا سکوت رهبرشان نشات گرفته از همان حرفهایی نیست که قبلاً از جانب ایشان ذکر شده بود؟ اگر بخواهیم در مورد پراکتیک و مواضع رضاپهلوی نسبت به سپاه پاسداران تروریست و ارگان های سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی ایران سخن بگوییم بایستی نگاهی به پیام توییتری ایشان انداخت تا بتوانیم هدف از سکوت معنادار ایشان را روی میز قرار بدهیم (3*). مدافعان نظام ارتجاعی شاهنشاهی هنوز به درک این مساله نرسیده اند که تجارب رژیم های پهلوی اول و دوم و مواضع ارتجاعی رضاپهلوی دوم در حافظه تاریخی حک شده است و هیچ سیاست ریاکارانه ایی قادر به حذف این تجارب نیست. 

 

کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست نشان داد که احزاب چپ هم در این بین دست روی دست نگذاشته و هر کدام بنا به جایگاه و منافع حزبی و فرقه ای که در تعقیبش هستند ،خود را به جناح رژیم جمهوری اسلامی ایران یا دولت آمریکا متصل کرده اند.« تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران و برای اخراج جمهوری اسلامی از عراق،که یک خواست اصلی و اعلام شده التحریر است،پاسخ اصلی مردم به رجزخوانیهای سران جمهوری اسلامی برای نظامی کردن و امنیتی کردن فضای جامعه و راه مقابله با خطرات کشاکش میان تروریسم اسلامی و‌ میلیتاریسم امریکائی است».(4*)

 

آنچه در اینجا ذکر کردم موضع جریان “کمونیست” “کارگری” ایران بود که بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست در سایت جریان نامبرده درج گردید. موضع این جریان در قبال رژیم جمهوری اسلامی ایران کاملاً مشخص و عیان است و جای سخنی را باقی نمی گذارد. اما جریان نامبرده برای محکوم کردن اقدامت تروریستی سیاسی- نظامی رژیم لزومی نمی بیند که از منظر مارکسیستی و با تکیه بر جهان بینی نقد جنگ -جنگ بمثابه ضرورت نظام سرمایه داری و امپراتوری آمریکا- اشاره ی به پروژه “آزاد سازی” آمریکایی و نقش ویرانگر ارتش خونخوار این دولت داشته باشد. تنها استناد به عبارت “میلیتاریسم آمریکایی” میتواند اشاره ی به نقش مخرب دولت پنتاگون باشد؟ این حزب بایستی بداند که با چنین “منطق”هایی، سیاست های عوامفریبانه و شعارهای دمکراتیک و‌ “مترقی” دیگر نمیتواند فرصتی را ایجاد نماید که طبقه کارگر و مردم هوشیار ایران را برای تحقق اهدافش گرد هم آورد. در پشت پرده ی عبارت “میلیتاریسم آمریکا”یی، تمامی اقدامات و همکاری های اخیر جریان موسوم به کمونیست کارگری با دار و دسته ی مرتجعین و ضد انقلابی سلطنت طلبان، موضع گیری ضد مارکسیستی دفاع از یورش نظامی به لیبی، حضور مینا احدی – سخنگوی جریان- در صدمین سالگرد روزنامه ی بیلد و غیره نهفته است. 

 

در سوی دیگر شاهد هستیم که طبل چپ پرورژیمی بعد از کشته شدن ژنرال قهرمانشان با تمام قدرت کوبیده شده و برای تعیین میزان نزدیکی و وفاداری به “هموطنان” عزیز از او به عنوان یک قهرمان ملی و چگوارای ایرانی- تاکید از من است- (5*) یاد می کنند. بطور مثال میتوان از جریان محور مقاومت، توده، توفان، سازمان اکثریت و مجله ی هفته اسم برد. “تئوریسین های” مجله ی هفته در تلاش هستند که با قایم شدن پشت تئوریهای “مارکسیستی” و شعارهای فریبنده، خود را ‌در سنگر رژیم جمهوری اسلامی ایران قرار بدهند و تمامی پتانسیل های موجود را در راستای به خدمت گرفتن دفاع از توتالیتاریسم و‌ ارتجاع  بکار بگیرند. مهدی گرایلو، چپ سابق، در مقاله ایی تحت عنوان” درباره ی ترور فرماندهان مقاومت” چنین می نویسد: « سپاه پاسداران، و‌ به طور ویژه شاخه ی قدس آن، تنها تشکیلات نظامیِ رسمیِ جهانِ امروز است که با تعریف مارکسیستی رایج از ارتش و‌ نیروهای مسلّحِ قانونی چونان ابزار زیرفرمان و دست به مزدِ طبقه ی حاکم با هدف حفظ مناسبات طبقاتی موجود،تحلیل نمی شود».‌ (6*)

همانطور که اقدام آمریکا از جانب چپ پروآمریکائی بطور کامل به منافع مردم ایران و عراق مرتبط است در منطبق چپ پرو رژیمی نیز هرگونه اقدام علیه مواضع رژیم جمهوری اسلامی ایران، ادامه ی همان خط و جهت و جهان بینی است که در نهایت پرچم امپریالیسم غرب را به اهتزاز درخواهد آورد. در اصالت این حقانیت شکی وجود ندارد که هر دو جناح در جبهه ی ارتجاع و ضدانقلاب قرار گرفته اند و خواهان افول و حذف تمامی جنبش های مبارزاتی اجتماعی و طبقاتی هستند. 

 

مرگ قاسم سلیمانی و داغدار شدن بخشی از ناسیونالیسم کرد

 

بدون تردید اتحاد میهنی کردستان بیشتر از هر جریان دیگری در کردستان عراق از خبر کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست متاثر است. بعد از انتشار این خبر مشاهده کردیم که شماری از اعضای رهبری جریان نامبرده، نامه های تسلیت شان را به مقام های جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی عرضه و ابراز تاسف کرده اند. آریز شیخ جنگی در پیام فیس بوکی نوشت که: « خدا به همرات باشد رفیق، امیدوارم که در قبر آرامش داشته باشی». محمود سه نگاوی یکی دیگر از اعضای رهبری و فرماندهان ارشد نیروهای پیشمرگ و فرمانده منطقه [گرمسیر]، ضمن اینکه قاسم سلیمانی تروریست را فرماندی بالیاقت و قهرمان بزرگ توصیف کرده بود آرزوی این را دارد که ای کاش در میان ملت کرد ۱۰ شخصیت مثل قاسم سلیمانی وجود داشت. در سال ۱۹۹۶ رژیم جمهوری اسلامی ایران با حمایت از جلال طالبانی رهبر کومپانیای یه کیه تی “اتحاد میهنی کردستان “ نیروهایی را برای یورش به مقررات حزب دمکرات کردستان ایران در شهر کوی سنجق”کویه” فرستاد که در نهایت به مقررات حمله نظامی منتهی شد. در چند سال اخیر کردستان عراق به مکان امنی برای نیروهای سرکوبگر رژیم های تروریستی و فاشیستی ایران و ترکیه جهت سرکوب و ترور فعالین سیاسی مخالف تبدیل شده است. به عبارت دیگر میتوان گفت که، تمامی اقدامات و مواضع سیاسی رهبران یه کیه تی “ اتحاد میهنی کردستان” ،ادامه ی همان مسیری است که جلال طالبانی- رهبر سابق این جریان- در آن قدم گذاشته بود. او تا آخرین لحظات عمر ننگینش از مواضع سیاسی-نظامی رژیم تروریستی ایران دفاع به عمل آورد.

 

به رغم نارضایتی ایالات متحده آمریکا، اتحاد میهنی کردستان روابط نزدیک سیاسی-اقتصادی با رژیم جمهوری اسلامی ایران نه تنها حفظ کرده،بلکه آن را رواج داده است. اتحادیه میهنی کردستان آشکارتر از سابق به عنوان جناح کردستانی رژیم در معادلات منطقه عمل می کند. نیچروان بارزانی نیز نسبت به کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست اظهار تاسف کرده و به نمایندگی از کردهای عراق پیام تسلیت را برای رژیم جمهوری اسلامی فرستاده است (7*). این به اصطلاح حکومت به مکانی امن و حامی قابل اعتمادی تبدیل شده است که در چهارچوب آن رژیم جمهوری اسلامی ایران اختیار اجرای هرگونه سیاستی را در راستای تحقق منافعش روا میداند. 

 

موارد ذکر شده تنها بخش جزئی از کارنامه ای سیاه و ننگینی است که این به اصطلاح حکومت کردی در تاریخ ۳ دهه ی گذشته به ثبت رسانده است. در آینده ی نزدیک به بررسی تاریخ روابط احزاب حاکم در کردستان عراق با رژیم های فاشیستی ایران و ترکیه خواهم پرداخت. مردم کردستان در چنین شرایط حساسی که کارد به استخوانشان رسیده است لازم است که بیش از سابق به ماهیت این به اصطلاح حکومت فاسد پی ببرند و تکلیف خود را با آن مشخص کنند.

 

نتیجه گیری

 

جمهوری اسلامی ایران به دلیل اعتراضات اخیر و موج سرنگونی طلب در داخل و تضعیف سیاست هایش در منطقه،‌دچار آسیب دیدگی شدیدی شده که دیگر همچون سابق قادر نیست از منافع دورن و برون مرزی خود دفاع به عمل آورد. تمامی سرکوب ها و کشتارها، تهدیدهای داخلی و خارجی و صدها اقدام از این قبیل، دیگر قادر نیست منافع رژیم را تضمین کند و در همان حال بمثابه ی مانعی در مقابل مبارزات طبقه کارگر و مردم به ستوه آمده از این رژیم جنایتکار نقش ایفا کند.

 

رژیم جمهوری اسلامی ایران در بحران عمیق سیاسی- اقتصادی و از همه مهمتر با موج اعتراضات مردم و جنبش سرنگونی طلب ،جنبشی که در دی آبان ماه ۱۳۹۸ وارد فاز نوینی شده ، گریبانگیر شده است که تمام بارغه های امید رژیم را به بن بست کشانده است و راه برون رفتی از آن وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران نه تنها در ایران،بلکه در عراق،لبنان،سوریه  در حال تلاطم است و پایه هایش در حال تضعیف است. بدون شک سرنگونی رژیم توتالیتری جمهوری اسلامی ایران در آینده قطعی است. درک این مساله بسیار حیاتی است که به چه قیمتی بایستی بساط این رژیم تروریست برچیده شود. انقلابیون و تمامی شهروندان جامعه ی ایران بایستی تاکید کنند که در همان حال که بر سر موضوع سرنگونی رژیم توتالیتری ایران کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهند، در همان حال خواهان عدم دخالت های نظامی و سیاسی آمریکا و سایر دول غربی در معادلات آینده ی ایران هستند. اهتزاز پرچم چنین مطالباتی برای رهایی شهروندان عراق از چنگال جنگ و خشونت امری حیاتی است. مشاهده کردیم که دخالت های سیاسی- نظامی آمریکا چه “بهار”ی را برای کشورهای منطقه همچون افغانستان، لیبی، عراق،‌سوریه و … به همراه آورده است. سیاست های ضدبشری نهادهای بین المللی همچون صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سایر عملکردهای مرتبط که در راس آنان دولت آمریکا قرار گرفته،‌ زندگی را برای بشریت قرن بیست و یکمی عملاً به سویی جنگ خانمان سوزی می کشاند که به قول ایستوان مزاروش تنها سوسک ها شانش زنده شدن را دارند.

 

فلسفه ی وجودی رژیم جمهوری اسلامی از همان روزهای نخستین تسخیر قدرت بر اساس کشتار انسان پایه گذاری شده است. قاسم سلیمانی تنها بخشی از این دستگاه سیستماتیک سرکوبگر رژیم توتالیتری ایران است. به گور سپردن ماشین کشتار رژیم تنها به سرنگونی کلیت این حاکمیت گره خورده است. موج مبارزات و اعتراضات هم در عراق و هم در ایران نیازمند رهبری و‌سازماندهی رادیکالی است که با کمک آن مردم بتوانند بساط هر دو رژیم و در همان حال نیروهای جنایتکار امپریالیسم غرب را برچینند. مردم عراق و ایران و‌ تمامی نیروهای کمونیست و رادیکال بایستی مسئولانه و در نهایت هوشیاری اجازه ندهند که از یکطرف نیروهای وابسته  به غرب و در راس آنان آمریکا و از طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران و جریان حشدالشعبی مبارزات برحق شان را به بیراهه بکشاند و از آن در راستای اهداف خود بهره برداری گیرند. این همان رسالتی است که کمونیست ها بایستی به ضرورت آن پی برده و در این راه به مردم عراق و ایران جهت دستیابی به انقلاب سوسیالیستی و یک زندگی بهترعمیقا پشتیبانی کنند. اکنون زمان آن رسیده است که کمونیستها و فعالین پیشرو جنبش طبقه کارگر به عنوان مبلغین سیاسی و هم به عنوان سازمان دهندگان، مسئولانه در صفوف اعتراضاتی مردم شریف و معترض حضور فعال داشته باشند و وظایف انقلابی خود را به نحو احسن به مرحله ی اجرا دربیاورند . کوچکترین شبهه و تردید و یا کم کاری می تواند در وهله ی اول بزرگترین لطمات را به موج اعتراضی جنبش شکل گرفته وارد سازد. بنابراین ایجاد ارتباط تنگاتنگ بین جنبش انقلابی رادیکال موج مبارازت که در حال رشد و نمو است،‌بر عهده ای احزاب و فعالین کمونیست و پیشرو است. ما نیروهای کمونیست،‌آزادیخواه و برابری طلب و انقلابی اعلام می کنیم که نه رژیم را می خواهیم و نه خواهان مداخله ی نیروهای آمریکایی و شرکایش و سیاست های جنگ طلبانه هستیم. همانطور که مردم بپاخاسته و انقلابی ایران با مردم عراق شادی خود را بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست،ابومهدی المهندس و سایر فرماندهان تقسیم کردند، بایستی مبارزات و اعتراضاتی را که در هر دو جغرافیا آغاز کرده اند به بستری مناسبی برای به سرنگون کردن رژیم های منفور عراق و ایران مبدل سازند. نهایتاً در غیر این صورت مردم عراق و‌ ایران قربانی سیاست های سیاسی-نظامی یکی از جریانات نامبرده خواهند شد. هر اقدامی غیر از تحقق این خواسته ی برحق، میتواند معادلات منطقه را به سوی افراط گرایی خشونت آمیز،تروریسم بین المللی و اسلامی و ترویج خشونت در اشکال مختلف سوق بدهد. به جای دفاع از یکی ازجناح های تروریست – دولت آمریکا و متحدین، جمهوری اسلامی ایران و نیروهای وابسته- بهتر است که بساط تمامی این نیروهای تروریستی از هرگونه مداخله ی سیاسی-نظامی-اقتصادی در کل منطقه برچیده شود. تنها با تحقق چنین خواسته ی انقلابی است که دست تروریسم اسلامی و دولتی از منطقه کوتاه خواهد شد. در غیراین صورت، هیچ قدرت و اقدام صورت گرفته به هرگونه تدابیر امنیتی و “فعالیت”هایی در زمینه جلوگیری از جنگ و خشونت نمی تواند صلح و امنیت را استقرار کند. 

 

هیچ دولت یا جریان ارتجاعی بورژوایی یارای این را ندارد که جامعه ی فارغ از جنگ،خشونت و خونریزی و تحقق امیال زیبای انسان را در شرایط عینی ترجمه کند. قصد دارم که نوشته را با صیقل دادن نوشته ای کوتاهی از سمیر امین به پایان برسانم. “ اسلام سیاسی در حوزه ی مسائل اجتماعی واقعی متحد اردوی سرمایه داری وابسته و امپریالیسم مسلط است و از اصل ذات مقدس مالکیت دفاع می کند و نابرابری و همه ی ملزومات بازتولید سرمایه داری را مشروعیت می بخشد. دفاع اخوان المسلمین از قوانین ارتجاعی در پارلمان مصر در همین اواخر یکی از صدها نمونه از این دست است. در پارلمان مصر،حقوق بالکان به ضرر زارعین اجاره دار (که اکثریت دهقانان خرد را تشکیل می دهند)تقویت شد. حتی یک نمونه قانون ارتجاعی وجود ندارد که در کشوری اسلامی وضع شده باشد که جنبش های اسلامی با آن مخالفت کرده باشند. افزون بر این،چنین قوانینی با توافق رهبران نظام امپریالیستی رسمیت پیدا می کنند. اسلام سیاسی ضد امپریالیسم نیست حتی اگر مبارزین آن نظری جز این داشته باشند! برای امپریالیسم، اسلام سیاسی متحد ذیقیمتی است و امپریالیسم به این امر کاملا واقف است.”  (8*) 

 

 ژوبین خضری   2020.01.08  

هایدلبرگ، آلمان 

 

1

https://l.facebook.com/l.php?u=https%3A%2F%2Ffarsi.alarabiya.net%2Ffa%2Finternational%2F2020%2F01%2F01%2F%25D9%25BE%25D9%2586%25D8%25AA%25D8%25A7%25DA%25AF%25D9%2588%25D9%2586-%25D9%2586%25D8%25B2%25D8%25AF%25DB%258C%25DA%25A9-%25D8%25A8%25D9%2587-5000-%25D8%25B3%25D8%25B1%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B2-%25D8%25A2%25D9%2585%25D8%25B1%25DB%258C%25DA%25A9%25D8%25A7%25DB%258C%25DB%258C-%25D8%25A8%25D9%2587-%25D8%25B9%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2582-%25D8%25A7%25D8%25B9%25D8%25B2%25D8%25A7%25D9%2585-%25D9%2585%25DB%258C-%25DA%25A9%25D9%2586%25D8%25AF%3Ffbclid%3DIwAR1ass0xKfcwXJ395TK5UBBbxhXiQDamB
Mh2nMs5YjRWCG0iBkOo8HQ2eXo&h=AT2gdfxY_uibj_R
DddAg85Q8f3ff4qIVzoeEhGngP2dkD0GYJLEwN4G0MS6I
e9CVgahU0qsFfA3wXNZtfyH3n7Apc7HKy8vQUOY2HQpG
Rk36IXzdrwVYZnFOS1RYmKWaNo64

 

2: 

بنا بر گزارش بی بی سی، موشک های ایران به پایگاه عین الاسد در استان انبار عراق و‌ یک پایگاه دیگر در اربیل در کردستان عراق اصابت کرده است. 

 

3 :

« این سپاه که در جنگ از ملت خود حفاظت کرد بر روی هم میهن خود شلیک نخواهد کرد».

 

4: 

قاسم سلمیانی فرمانده منفور سپاه قدس کشته شد

https://wpiranfa.com/?p=14922

 

5 : ئاری هه رسین پارلمانتار سابق جریان بارزانی “ پارت دمکرات کردستان عراق” نوشت، که : 

« قاسم سلیمانی همان اقدامی را کرد که چگوارا انجام داد»

 

6 :

درباره ی ترور فرماندهان مقاومت ( مهدی گرایلو)

https://mejalehhafteh.com/2020/01/07/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%aa%d8%b1%d9%88%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%87%d8%a7%d9%86-%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%88%d9%85%d8%aa-%d9%85%d9%87%d8%af%db%8c/

 

7 :

«‌

رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خامنه ای

 

سلام علیکم

حادثه از دست رفتن حاج قاسم سلیمانی جای بسی تاسف و‌ نگرانی برای مردم و‌ دولت اقلیم کردستان شده است.ایشان از دوستان ما در جبهه جنگ با دیکتاتوری و حامی و همسنگر ما علیه گروه تروریستی داعش بوده است،که بارها همه مقامات عراق و اقلیم از این زحمات و‌ فداکاری قدردانی نموده اند. از طرف خود و ملت اقلیم کردستان محضر جناب عالی و خانواده ایشان تسلیت عرض می نمایم. امیدوارم جای ایشان بهشت برین باشد. 

 

نیچیروان بارزانی

رئیس اقلیم کردستان-عراق»

 

8 :

سمیر امین، اسلام سیاسی در خدمت امپریالیسم !، ترجمه: ح،ریاحی


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com