چرا تمام انگشتان اتهام بطرف حزب كمونيست كارگرى نشانه رفته است؟

سلیمان سیگارچی
December 19, 2019

چرا تمام انگشتان اتهام بطرف حزب كمونيست كارگرى نشانه رفته است؟

تنها براى نيم ساعت يا كمتر فرض مى گيريم كه حزبى بنام كمونیست كارگرى وجود ندارد.
جمهورى اسلامى با سرنگونى رژيم شاه سركار آمد و ٤٠ سال است با تطميع كارگزارانش، سركوب شديد، توهم پراكنى روشنفكران و پشتيبانى عده اى خائن رفرميست به اسم حزب طراز نوين طبقه كارگر و چپ نماى سوسياليست( اكثريت) سر كار مانده است.

يك دیدگاه اين است كه اين حكومت مردمى و ناجى مستضعفان است. در اثر يك انقلاب مردمى بر عليه رژيم ديكتاتورى شاه كه سگ زنجيرى آمريكا با قائدى روح الله خمينى سر كار آمد. در فروردين ١٣٥٨ ، ٩٨ درصد مردم ايران به جمهورى اسلامى راى آرى دادند. جمهورى اسلامى كه به توسط و همكارى و توافق غرب در گوادلوپ سر كار آمده بود بناگاه مورد غصب همين غرب قرار گرفت و با پشتيبانى از صدام حسين جنگ را به ايران تحميل كردند. چرا؟ 
جنگ از ٣١ شهريور ١٣٥٩ آغاز و بعد از تلفات جانى و مالى فراوان در ١٣٦٧ با نوشيدن يك جام زهر پايان يافت. اين جنگ ضررهاى فراوانى براى مردم داشت و مزيت خارق العاده ای براى حفظ نظام داشت به بهانه جنگ هر مخالفى را سركوب و اعدام كردند مخصوصا بعد از پايان جنگ. کودتای نوژه را سازمان دادند و جنگ طبس را راه انداختند.

کوتاه سخن، در عرض اين ٤٠ سال جمهورى اسلامى ايران را به مملكت گل و بلبل تبديل كرده است.
دولتى مسئوليت پذير كه خودش را مسئول همه كاستيها مى داند و خطاهايش را قبول مى كند. اقتصادى خودكفا و مقاومتى كه به هيچ يك از بازارهاى دنيا احتياجى ندارد. اتومبيلهايى مى سازد كه آمار تصادف و كشته شدگان در آن صفر است. از محيط زيست بگو سدهايى ساخته كه براى كشاورزى مورد بهره بردارى قرار مى گيرد و اصلا باعث خشکی هيچ درياچه اى نشده است. تمام پول فروش نفت را در اختيار ملت ايران قرار مى دهد. راههايى مى سازد كه در تمام اروپا و آمريكا بگردى نظير آن را نخواهى ديد. هيچ اقليت دينى و قومى را مورد آزار و اذيت قرار نداده و همه قابل احترام هستند و از حقوق شهروندى برخوردار هستند.
بيمه هاى همگانى شامل بازنشستگان و سالمندان مكفى و با ميزان تورم بالا ميرود. زنان بعنوان يك انسان كامل و در برابرى كامل با مردان در همه شئونات جامعه مشترك هستند. حتى ميتوانند نماينده مجلس و فرماندار شهر قدس بشوند. تمام فارغ تحصيلان دانشگاهها بعد از اتمام تحصيل اشتغال مى يابند. مسئولين دولتى تمام حسابهاى شخصيشان از طرف كمسيونى زير نظارت است و حتى يك ریال هم نمى دزدند. هيچ سردار سپاهى پايش را از خاك ايران بيرون نمى گذارد تا در سوريه و عراق و فلسطين دخالت نظامى بكند. فقط كار مشاوره نظامى انجام مى دهند. هیچ کارگری به هنگام اعتصاب یا درخواست حقوق معوقه اش شلاق نمی خورد. موشکهایی میسازد که هیچ دولتی نمی تواند نظیر آنرا بسازد. حقوق بشر اسلامیش زبانزد خواص و عام است، تمام مردم جهان آرزو دارند برای توریسم و سیاحت بیایند حرم امام رضا و صیغه کنند. دوست دارند بیایند و مرقد امام را زیارت کنند و در حوزه علمیه قم درس حوزوی و معارف اسلامی بخوانند .
تنها كشورى است كه ضد رژيم صهيونيستى اسرائيل است. رژيمى تک است در دنيا كه ضد منافع آمريكا در منطقه است و حاضر نيست نوكر حلقه به گوش آمريكا و استكبار جهانى باشد. رژيمى كه جرات دارد پرچم آمريكا جهان خوار را بسوزاند.

دیدگاه دوم این است که این رژیم انقلاب مردم زحمتکش و کارگران،دانشجویان مخالف رژیم پهلوی را دزید. چپگرایان و کمونیستها را از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ اعدام کرد. اسید به صورت زنان پاشید و بزور حجاب را به آنها پوشاند. کردها،ترکمنها، بلوچها را سرکوب کرد. بهاییان را اعدام کرد. وووو

از نظر یک انسان که ربطی هم به سوسیالیسم و کمونیسم ندارد باید این رژیم سرنگون شود. باید سرانش به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.

تمام این مقدمه چینی برای این بود که به اصل موضوع بپردازم. سوال این است که آیا باید احزابی که خود را سوسیالیست و کمونیست می دانند باید چشمشان را بر تمام این جنایات رژیم ببندند و بخاطر اینکه رژیم ادعا دارد ضد آمریکا است، نه ضد کاپیتالیسم یا امپریالیسم از آن پشتیبانی کرد؟ آیا واقعا جمهوری اسلامی ضد سرمایه داری( کاپیتالیسم) یا امپریالیسم است؟ آیا باید در مقابل این جنایات و صدها هزار اعدام سکوت کرد بدلیل اینکه جمهوری اسلامی ضد امپریالیست است. آیا فقط آمریکا امپریالیست است ؟ چین ، روسیه، ایتالیا، اسپانیا، کانادا، آلمان، فرانسه و انگلستان امپریالیست نیستند؟ که با آنها انواع و اقسام معاملات اقتصادی و مراپده دارد؟

آیا باید تايید این رژیم را از طرف حزب توده و سازمان چریکهای اکثریت بخشید؟ خاک پاشیدن به چشم مردم و کارگران به اسم حزب طبقه کارگر و سازمان محبوبی که صد هزار انسان شریف در میتینگ آن شرکت کردند را باید بخشید؟ انسانهایی به اسم سوسیالیست از جمهوری اسلامی دفاع می کنند که اصلا انسانیت سرشان نمی شود . چپهایی که در انگلستان یا در کانادا که اصلا به جنایات رژیم اشاره ای ندارند. اس دبلیو پی در انگلستان و «این زمان را آتش بزن» در ونکوور کانادا و آقازاده های توده ای و عوضی که این رژیم را مشروع می دانند.

از یک بعد دیگر که این منظره را نگاه  کنیم این است که اگر این رژیم مشروع نیست ، جنایتکار است و اکثریت مردم مخالف آن هستندٰ چرا سرنگون نمی شود.

تئوری مارکسیسم می گوید که این رژیم با توجه به تمام خصیصه هایش یک رژیم سرمایه داری است. برای سرنگونی آن باید کارگران را متشکل کرد و آنها را در یک حزب کارگری یا سوسیالیستی( کمونیستی) گرد آورد. و در یک روز مناسب که تودها حکومت را نمی پذیرند و دولت هم توان سرکوب را از دست داده است فرمان قیام را صادر کرد و به کاخ سران حکومت حمله برد. تا قدرت را از دست سرمایه داران درآورد. این همه احزاب و سازمان سوسیالیست در تبعید چرا نمی توانند طبقه کارگر را متحد و متشکل کنند. چرا این همه گرایشات متفاوت سوسیالیستی و کمونیستی وجود دارد؟ چرا هیچ یک از این احزاب نمی توانند دور یک پلاتفرم مشترک گرد هم آیند و راه چاره ای بیابند. چرا همگی فقط بلدند همدیگر را افشا و محکوم کنند.

آیا واقعا یک جای این تئوری نمی لنگد. آیا مردم ایران خوشحالند که اگر تشکلی ، حزبی یا سازمانی توان سرنگونی این رژیم را دارد ولی منفعل ایستاده تا رژیم خودش بیفتد یا مردم آنرا سرنگون کنند و آن حزب معین هم به قدرت برسد. حزبی که رهبری بلد نیست و اشتیاقی به تسخیر قدرت ندارد ، جونیور است چگونه میتواند به قدرت برسد. این نقشه بیشتر به یک جوک شبیه است تا به واقعیت. آیا میتوان با اطلاعیه دادن و مقاله نوشتن در سایتهای انترنتی و فیس بوک مردم و کارگران را متحد کرد؟

دشمن مردم ایران امروزجمهوری اسلامی است. هر سازمانی که بتواند به تنهایی یا با اتحاد با سازمانهای دیگری جمهوری اسلامی را بندازد شانس به قدرت رسیدن را دارد. اما حاضر نیست از اسم سازمانیش بگذرد و با هیچ سازمانی اتحاد داشته باشد. من فکر می کنم این همه انرژی که شبانه روز پشت کامپیوتر بهدر میرود نشان از جدی نبودن این فعالین سوسیالیست هست. مردم دارند از گرسنگی جان می دهند، تن فروشی، اعتیاد، افسردگی دارد درآن جامعه بیداد می کند. در خارج کشور که وضع به این منوال است. در داخل هم که احدی جرات نفس کشیدن را ندارد، البته بطور فردی و گرنه آبان امسال ثابت کرد که اگر مردم اراده کنند کاخها را تسخیر خواهند کرد و کسی جلودارشان نخواهد بود.

ای حزب کمونیست کارگران چرا کارگران را متشکل نمی کنید تا به این وضع خاتمه داده شود. هر عملی عکس العملی دارد. اگردارید کاری می کنید مردم نتیجه آن عمل را می بینند. اگر اعتصابی در یک کارخانه ای رخ می دهد صدرصد باید چند نفر همدل کردن کارگران و روز موعود را تعیین کرده باشند. و وقتی اعتصاب شد کارها می خوابد. مهم نیست این اعتصاب چند روز ادامه پیدا می کند ، مهم نیست موفق می شود یا خیر، مهم این است که در شرکت واحد یا هفت تپه کارگران اعتصاب کردندو دنیا خبردار شد.

آیا نباید واقعبین بود و واقعیات را دید. کمونیسم در ایران در سال ۱۳۵۷چه بود؟ عروج مارکسیسم انقلابی چگونه آنرا شخم زد. کمونیسمی که رهبری خمینی را تائید کرده واز جمهوری اسلامی پشتیبانی کرد ، کجایش کمونیسم بود. سازمان رزمندگان و پیکار امروز کجای نقشه ایران قرار دارند. تمام این گروهای سیاسی همه به بن بست خورده اند.

اگر منصور حکمت ، مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری را از جنبش کمونیستی ایران جدا کنید. وضع طبقه کارگرایران حتی از عراق و افغانستان هم بدتر میشد.

یک بعد دیگر این قضیه سردرگمی جنبشهای کمونیستی این است که نتوانستند بعد از فروپاشی شوروی دنیا را توضیح دهند. اگر کمونیسم مرد، چرا و چگونه از مارکس و انقلاب اکتبر دفاع می کنید. و جهان را امروز چگونه توضیح می دهید، بعد از فروپاشی چگونه توضیح دادید که شما هم حب بورژوازی را قورت دادید که پابان کمونیسم است و سوسیال دمکرات شدید.

تا اینجا حزب کمونیست کارگری وجود نداشت. اما اگر منصور حکمت مارکسیسم و جهان امروز، طلوع نظم نوین جهانی و بازار آزاد را توضیح نمی داد. اگر تفاوتهای ما را نمی نوشت وضع از این که هست بدتر میشد.

یک قطب کمونیستی در دنیا وجود ندارد که امروز اوضاع سرمایه داری را توضیح دهد و اقتصاد ایران را توضیح دهد که آیا نئولیبرالی است یا دولت سرمایه داری دزدان است.

قطبی که اتوریته داشته باشد و از تشتت چپ جلوگیری کند. یکی از دکترین توضیح سرمایه داری ایران این است که سرمایه داری ایران نئولیبرالی است. این توضیح ممکن است از لحاظ زیر بنایی درست باشد که من مخالفم. اما از نطر روبنایی غلط است . به این دلیل که سرمایه داری در غرب آزادیهای فردی را برسمیت می شناسد. لوایح حقوق بشر سازمان ملل را قبول دارد. به اصطلاح دمکراسی پارلمانی را اجرا می کند. ( دمکراسی ، تعابیر و واقعیات را بخوانید). بازار جهانی قوانین خودش را به سرمایه داری در ایران دیکته می کند اما امروز بعد از مدت کوتاهی بعد از فروپاشی شوروی که بازار آزاد حکمران بود ، دیگر این طور نیست.

مدل دیگر اقتصادی، مدل چین و روسیه هستند. اقتصاد مافیایی که در چین بوسیله حزب کمونیست کنترل میشود و در روسیه بوسیله مافیای پوتین. این الگو در ایران نیز بوسیله نه دولت (احمدی نژاد) روحانی بلکه بوسیله سپاه پاسداران، آیات عظام و بیت رهبری کنترل میشود.

چرا حزب کمونیست کارگری را باید محکوم کرد؟ در سرزمینی که اختناق از تمام جوارحش بالا میرود و نه در زمان شاه و نه در جمهوری اسلامی تمرین دمکراسی نشده است. دوستمان که سالهاست در اروپا زندگی می کند نمی داند که بحث سیاسی و تبادل نظرو عوض کرده ایده ها، جر وبحث چه معنایی دارد. در صندلی قاضی نشسته و طرف را محکوم میکند. معمولا درحقوق و قانون در دعوای بین شاکی و متهم که به نتیجه نمی رسند و حتی میانجی نمی تواند آنها را به توافق برساند با استخدام وکیل به دادگاه رفته و شاکی دادخواستش را در محضر هیت ژوری و قاضی قرائت می کند. سپس به متهم ( نه گناهکار) نوبت داده میشود که از خودش دفاع کرده و دلایلی بر برائت خود را محضر دادگاه ارائه دهد. سپس قاضی با اعلام تنفس و مشورت با قضات دیگر تصمیم می گیرد که متهم گناهکار است یا بیگناه. دوستمان از تحلیل یک نفر ناراحت شده و بدون نقد نظراتش بالفرض غلط ، شما می گویید که سرمایه داری ایران نئولیبرال است. دلایلش را بیاورید، حکم جهاد صادر می کند که فلانی را محکوم کنید.

جنوریسم این فرد و عقب گرد آن از سال ۲۰۰۴ تاکنون به کجا رفته است.

آن قطبی که فوقا اشاره کردم ، آن اتوریته دیگر نیست تا تمام چپ ایران را با بحثهای منطقی و مستدلش خفه خون کرده بود. با آثاری مثل آل احمد پلاستیکی، سناریوی سیاه و سناریوی سفید. بعد از نبود آن اتوریته هر کس خواست به خیال خودش جایش را پر کند.

اما متاسفانه کمونیسم کارگری بعداز حدود ۳۵ سال باز به دامن چپ سنتی ۵۷ ، پوپولیست برگشت. چپی که ضد امپریالیست ( بخوان فقط آمریکا) و طرفدار حقوق مردم فلسطین.

چرا دانشجوی سوسیالیست دانشگاه تهران نمی گوید کشتار معترضین آبانماه محکوم است. چرا جعفر عظیم زاده باید درزندان باشد . چرا دراویش گنابادی باید در زندان باشند ووو. بعد بگوید مرگ بر آمریکا، دخالت امپریالیسم آمریکا، روسیه، آلمان، انگلستان را در سوریه، عراق و افعانستان محکوم می کنیم. زیرا تئوریسین استاد اقتصاد نئولیبرالیسم توده ای است و جان به جانش کنی دست از جمهوری جنایتکار اسلامی بر نمی دارد.

فعالیت عده زیادی از این به اصطلاح سیاسیون شده تداعی خودشان با حزب کمونیست کارگری. تصور کنید این حزب وجود ندارد شما چه می گویید و چرا با وجود همه فعالیتهای حزب توفان و حزب کمونیست مارکسیست لنینیست و ترتسکیستها. اوضاع طبقه کارگر اینگونه است. من ترس این را دارم که باز یک عده ای در تحلیل جامعه ایران و اقتصاد ایران برگردند به تحلیل نیمه مستعمره- نیمه فئودال.

تا این چپ هست در به همین پاشنه خواهد چرخید. من هیچ امیدی به این چپ ندارم. اگر حمید تقوایی با کوروش مدرسی می رفت اوضاع از این بدترهم میشد.

این رژیم رفتنی نیست. با این شکل و شمایل چپ امیدی نیست. انقلاب محتمل است به این شکل که توده مردم صبر و تحملشان بسر رسیده و رژیم را سرنگون خواهند کرد و دیگر کاری ندارند چه کسی سر کار خواهد آمد. یا دول غربی بدلیل منفعت نداشتن و بی خاصیتی سرمایه داری آنرا جایگزین می کنند. بهترین الگو برای سرمایه داری امروز از لحاظ افتصتدی بربریت است و از لحاظ ساختار سیاسی لویه جرگه با شرکت ارتجاعی ترین نیروهای سیاسی ضد مدرنیزم . سرمایه داری نه فقط می خواهد در عرصه اقتصادی بلکه از نظر آزادیهای فردی نیز دستاوردهای کسب شده بشری در اثر انقلاب اکتبر را پس بگیرد.

حال حزب کمونیست کارگری را وارد صحنه می کنیم. من چند شب قبل یکبار دیگر بحث سلبی و اثباتی را مرور کردم. هر چند در جوار کنگره ۳ در سال ۲۰۰۰ حضور داشتم. اما این بار مطلب جدیدی را گرفتم و آن اینکه دوره ها را به دوره انقلابی و غیر انقلابی تقسیم می کند. چندین بار می گوید من با بحث حمید موافقم که شعار جمهوری سوسیالیستی را باید داد و بطور اثباتی تبلیغ کرد که ما چه می خواهیم. اما در دوره غیر انقلابی. اما طرح این شعار دردوره انقلابی  سم است. سوال این است که با توجه به خیزش آبانماه آیا ما دردوره انقلابی هستیم یا خیر. اگر هستیم شعار مرگ بر نئولیبرالیسم و زنده باد سوسیالیسم غلط بوده است. حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری درانقلاب آتی ایران نقش خواهند داشت.

مطلب دیگری که پایان بخش خواهد بود این است که بلشویکها وظیفه اشان را سرنگونی تزار تعریف کرده بودند نه جنگ با اس آرها و منشویک ها. شعار سلبیشان نیز قطع جنگ بود. حزب کمونیست کارگری جهت مبارزه را خوب تشخیص داده است. امروز با اوصافی که چپ دارد و شانسش هم خیلی پایین است تنها خواستش باید سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. اگر سازمانی یا حزبی فکر می کند که بطور جدی توان آنرا دارد که بطور همزمان هم با جمهوری اسلامی بجنگد هم با آلترناتیوهای محتمل برود اینکار را بکند. اما اگر همه نیروهایی که میخواهند بعداز سرنگونی جهموری اسلامی نظامی سوسیالیستی سرکار بیاید باید دور یک پلاتفرمی گرد هم آیند. اما آنچه که می بینیم به جای جمع شدن دور یک پلاتفرم پلمیکهای بی معناست که هیچ منفعتی برای خودشان و رقیبانشان ندارد.

اگر مجاهد یا سلطنت طلب توانستند رژیم را سر نگون کنند چون هر دو طرفدار نظام سرمایه داری هستند وظیفه مبرم کمونیستها این است که بر علیه آنها مبارزه را ادامه دهند و نگذارند مریم قیام کننده به خانه هایشان برگردند.

نجنگیدن با اپوزسیونهای سرنگونی طلب به معنای اتحاد با آنها نیست . وظیفه مبرم کمونیستها امروز فقط و فقط مبارزه با جمهوری اسلامی است.

سلیمان سیگارچی

۱۹ دسانبر ۲۰۱۹


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com