احضار مجدد کارگران فولاد اهواز به بیدادگاهها تعرضی افسار گسیخته!

ناصر بابامیری
September 07, 2019

احضار مجدد کارگران فولاد اهواز به بیدادگاهها تعرضی افسار گسیخته!



بیدادگاه اهواز در اوج استیصال طی نامه های جداگانه برای 41 تن از کارگران فولاد اهواز احضاریه فرستاده تا طی روزهای آینده خود را به شعبه 20 این بیدادگاه معرفی کنند. این در حالیست که اسماعیل بخشی و سپیده قلیان جزو اولین دستگیر شدگان اعتصاب و اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه در پائیز سال گذشته نیز پس از ماهها شکنجه های مخوف از سوی بیدادگاه به بیش از سی سال حبس تعزیزی محکوم شده اند تنها بخاطر دفاع از حق و حقوق همنوعان خود.

بحران و بن بستی که امروزه رژیم سرمایه داری ایران در آن دست و پا می زند نه اساسا محصول جناح بندیهای درون حاکمیت است نه زاده تشدید فشار ناشی از تحریمها و انزوای بین المللی. بلکه بحران پیشاروی حاکمیت استبدادی طی این چند دهه و بطور اخص بن بست اخیر اساسا قبل از هر چیزی محصول مبارزه و کشمکش طبقاتی و سیاسی بی وقفه و آشتی ناپذیر دو اردوی کار و سرمایه است.

مبارزه و کشمکشی که تا به این مرحله رسیده فراز و فرود زیادی بخود دیده. طبیعتا اردوی سرمایه با هر گرایش و دستبه بندی، تمام تلاش را به بکار میبینند و همه راهها را می آزماید تا به هر نحوی شده موجودیت و بقای ننگین خود را حفظ کند. برای اردوی نیروی کار و حامیانش هم که چیزی جز اتکا به مبارزه طبقاتی متشکل و متحد ندارد روشن است تا تحقق بدون اما و اگر اهدافش دست بردار نیستند. تقابلی که هر چند بهای آن به قیمت گرو گرفتن زندگی و معیشت اکثریت عظیمی تمام شده، و زندگی نسلها را رو به فنا برده، اما با اوج گیری بیشتر مبارزات و اعتراضات کارگری و سایر اقشار فرو دست افقی بروی خود گشوده که رژیم را با بن بست بسیار واقعی مواجهه نموده. و دیگر نه دیوارهایی که با زور سرکوب و تفرقه میان اقشار مختلف جامعه طی چند دهه ایجاد کرده بود و از اینطریق توانسته بود سد و مانعی بر سر راه وحدت و همبستگی باشد جوابگوست، نه دیگر ابزارهایی که جهت تحمیق توده ها بکار گرفته شده.

دیگر اینروزها همبستگی و اتحادی از جنس آنچه که اسماعیل بخشی سخنگوی کارگران بارها در میادین شهرها با صدای رسا شعار آن را سر داد الزامی است. همبستگی و اتحادی که همه مرزهای ساختگی هویتی مذهبی، ملی، نژادی که ظالمان خواستند چون دیوار چین میان توده های مبارز مردم فاصله بیاندازد را فرو ریزد و درنوردد از نان روز واجب تر است.

اما برای اینکه چنین افقی بر مبارزات ما ناظر باشد و به مرحله ای برسد تناسب قوا بنفع مبارزات مردم تغییر یابد، باید عملا و وسیعا وارد میدان شد و حتما پیمودن این مسیر نیز با موانع سخت روبرو خواهد شد. مگر این چند دهه همین تشکلهای مستقل کارگری با جان سختترین مانعها مواجه نبوده اند؟ تنها شعارهای استراتژیک، پیشرو و مکانیزمهای کنونی جهت مبارزه برای کارگران و محرومان کافی نیست در برابر بهای سنگینی که تا به امروز متقبل شده اند. بلکه رفتن بسوی چنین افقی نیازمند ابتکارات و کار سازمانیافته همه جانبه تر میان کارگران و مردم است. یعنی دقیقا نقشی که خصوصا طبقه کارگر، کمونیستها و پیشروان آزادیخواه در اینگونه اثناها باید مبتکر آن باشند. کارگران آگاه به منافع خود بهتر از هر کسی میدانند به صرف خشم و نفرت در متن حتی اعتراض عمومی نمیتوان توازن قوا را بنفع خود و توده های مردم تغییر داد. بلکه میدانند این امر به میزان فعالیتهای متشکل کننده که استراتژی کمونیستی بر آن ناظر باشد، و بمیزان توان سازماندهی با روشنبینی کمونیستی که در این اثناها بتواند نیروی داوطلبانه کلکتیو دستشان را در دست هم بگذارد و سازمانیافته وارد میدان مبارزه کند، بستگی دارد. کارخانه ها و مراکز تولیدی بزرگ بطور اخص که خود اساسا خصلت کلکتیو دارند ارجحترین نقطه شروع این اقدام بزرگ هستند اعم از هپکو، فولاد اهواز و غیرو.... یعنی رسیدن به این نقطه که منجی خلاصی از چنین شرایط فلاکتباری تنها و تنها با اتکاء به نیروی مبارزاتی متحدالشکلی است که از میان خودشان برخاسته باشد. این نیرو هم با ایجاد شوراها در محیط کار و زندگی کاملا قابل تحقق است.

رفتن بسوی چنین افقی اراده گرایانه نیست. چنین اقدامی ابتدا به ساکن نیست. جدا از تجربه سالهای نخست قیام 57 که بخش عظیمی از مراکز بزرگ تولیدی شوراهای کارگری بر آن نظارت داشتند یا حاکمیت شورایی در کردستان .بارها میان خصوصا جنبش کارگری و دیگر اقشار اجتماعی و کمونیستها مباحث آن دائر بوده که تنها راه برون رفت از این وضعیت و تضمین آینده بهتر در گرو رفتن بسوی ایجاد تشکل سراسری است. ایجاد شوراها در محیط کار و زندگی موثرترین و در دسترسترین راه خلاصی از وضعیت تراژیک و اسفباری است که رژیم بر اکثریت عظیمی از این جامعه حکمفرما کرده. اقدام عاجلانه برای تشکیل شوراهای متکی به مجمع عمومی یعنی بدست گرفتن دینامیزمی که مبارزات را در برابر رژیم منسجم و به تبع آن کم هزینه تر خواهد کرد. ما همه شاهد بودیم خیزش دی ماه برغم خود جوش بودن، رعد و برق در آسمان بدون ابر نبود، که به چنین انفجار اجتماعی سیاسی علیه کلیت این رژیم تبدیل شد. این خیزش ریشه در چندین دهه مبارزه بی وقفه کارگران و توده های جان به لب رسیده با صاحبان زورگوی سرمایه با توسل به ماشین سرکوب دولتی داشت، که نهایتا در دی ماه 96 جامعه را حول مبارزه علیه فقر، بیکاری، تورم و گرانی قطبی نمود. اما در نظر بگیرید این خیزش خودجوش اگر در لاقل همان روزهای اول یا هفته های اول و دوم متکی به سازماندهی شوراهای محل کار و زندگی بود و از طریق شوراها هدایت و سازمان میافت، و دو صد چندان قدرتمندتر و دامنه دارتر ظاهر میشد، آیا رژیم قادر به رویارویی با آن بود؟! یقینا نه. تازه در چنین حالتی اگر هم رژیم اقدام به سرکوب آن میکرد بسیار برایش هزینه بردارتر تمام میشد. دقیقا در نبود آلترناتیوی که سازمانده باشد رژیم هم توانست بعد از چند هفته با سرکوب وحشیانه آتش به اختیاران در چندین شهر خیزش را به خون بکشد.


البته برغم سرکوب خونبار و بهای سنگینی که توده های مردم معترض متحمل شدند، باز این تجربه تاریخی جامعه را گامها در شناخت از قوت و کاستیهای خود جهت رفتن بسوی شرایط اعتلای انقلابی یاری رساند و جلو برد. خیزش دی ماه سال 96 دستاوردهای زیادی در پی داشت که خود مطلبد در مورد ارزیابی از آن مطالبها نوشت. در اینجا تنها چند نکته محوری تر را مختصر اشاره میکنم. این خیزش یک نقطه عطف بزرگ تاریخی در مبارزات مردم بود که نخست تجربه کردند اگر با نیروی تغییر خود تکیه کنند ستمگرترین دیکتاتورها نظیر این رژیم نمی توانند در برابر عزم پولادین مبارزاتی آنان چندان دوام بیاورند. ثانیا به همین اعتبار ترس و هراس ناشی از سرکوب افسار گسیخته رژیم طی دهه های قبل تا حدودی زیادی در میان مردم فرو ریخت و اعتماد به نفس جامعه را بدرجات زیادی بالا برد. خلاصه همین خیزش خود تجربه ای شد که منبعد مبارزات با افقی روشنتر عمق و گستردگی بیشتری بیابد. اعتصابات و مبارزات پیاپی کارگران در بخشهای مختلف تولید و رفتن بسمت افق هر چه سراسری تر مبارزات یکی دیگر از دستاوردهای عملی آن بود. دقیقا همان افق و استراتژی که سالهاست در کمیته ها، اتحادیه ها، و دیگر محافل مستقل کارگری در مورد آن بحث و جدل شده بود. بارها بر این اصل پای فشرده شد که قدرت طبقه کارگر در تشکل، اتحاد و اعتصاب اوست!

بعد از خیزش دی ماه ما شاهد اعتصابات و اعتراضات مداوم کارگری و تاثیر آن بر دیگر جنبشهای پیشرو جامعه بودیم و این امر موجب شده مبارزات را هر چه بیشتر به اعماق جامعه گسیل دهد. به بیانی دیگر هم به لحاط کیفی و هم کمی مبارزه و رویاروی با دولت و کارفرمایان وارد مرحله نوین شد. ناگفته نماند هر چند کارگران هپکو طی مبارزات طولانی خود از اعتصاب و اعتراض در محل کار تا کشاندن اعتراضات به مراکز شهر سوابق و تجارب موفقیت آمیز در کارنامه خود داشتند. اما آنچه مبارزه کارگران هفت تپه و فولاد اهواز را از هپکو بنوعی متمایز کرد و حتی جنبش کارگری را گامها به جلو برد، استراتژی و افق طبقاتی، سیاسی بر مبارزه آنها بود که از چهارچوب خواستهای مبارزاتی پیشین مبنی بر خواسته های صنفی بسیار فراتر رفت و در نوع خود کلیت مناسبات حاکم بر تولید را نشانه رفت. استراتژی که خواسته های آن در شعار« نان، کار، آزادی، حکومت شورایی» تبلور سیاسی پیدا کرد. بعدا اقدام همزمان و همگام اعتراض و اعتصاب آنان و سرازیز شدنشان از محیط کار به مراکز شهرهای اهواز و شوش که نه تنها مورد پشتبانی این دو شهر و حومه قرار گرفت بلکه در بخشی از شهرهای ایران و در سطح بین المللی نیز حمایت و همبستگی زیادی را بخود جلب کرد. این اقدام همزمان کارگران در این دو شهر نه تنها شکل نوینی از مبارزه علیه دولت و کارفرمایان بود بلکه استراتژی و افق نوینی بروی جنبش کارگری و دیگر جنبشهای پیشرو جامعه گشود و می رفت به دیگر بخشهای کارگری در سایر نقاط نیز سرایت کند. آنهم در حین اینکه از سوی قشون نظامی آتش به اختیاران رژیم به محاصره در آمده بودند. و متعاقبا وقتی اعتصاب و اعتراض هفته ها به درازا کشید، نیروهای سرکوبگر پس از شناسایی، اول اسماعیل بخشی سخنگوی کارگران اهواز و سپیده قلیان خبرنگار و عضو هیئت تحریه نشریه گام را ضمن ضرب و شتم دستگیر و راهی زندان کردند. و بدنبال آن عسل محمد و علی نجاتی. دیری نگدشت اینبار به کارگران معترض فولاد اهواز حمله ور شدند و 41 نفر را ضمن ضرب و شتم دستگیر و روانه شکنجه گاهها کردند. بعد از روزها اذیت و آزار آنها و شکنجه روانی خانوادهایشان هر کدام را به قید وثیقه های سنگین مشروط آزاد نمودند.

احضار دوباره 41 تن از کارگران فولاد اهواز پس وقایع پائیز سال گذشته در خشم شبانگاهی نیروهای اطلاعاتی رژیم که مثل مور و ملخ خانه شخصی کارگران را به محاصره در آوردند و دستگیر و روانه شکنجه گاهها کردند، انجام میشود.

رژیم از خیزش دی ماه 96 به اینسو و اعتصابات پیاپی کارگران، دارد کابوس مرگ میبیند. شدت گرفتن بیش از پیش بگیر و ببند و احکام سنگین صادر کردنها برای کارگرانی که جرمی مرتکب نشده اند بر کسی پوشیده نیست ناشی از قدرت رژیم نبوده و نیست بلکه ناشی از وحشتی است که مبارزات روز به روز علیه وضع موجود در حال تعمیق و گسترش بوده و آنان را به لبه پرتگاه سوق داده. خصوصا که طی هفته های گذشته ما شاهد اوج گیری اعتراض و اعتصاب کارگران در هپکو، آذرآب و سایر نقاط ایران هستیم. این امر موجب شده رژیم به منظور زهر چشم گرفتن از کارگران و توده های مردم معترض، افسار گسیخته تر از قبل به بگیر و ببند و احکام سنگین صادر کردن برای کارگران و دیگر فعالین دربند روی بیاورد.

اما رژیم جمهوری اسلامی کور خوانده این مبارزات را نمیشود با این تهدیدات و و احکام به خانه باز گرداند. احضار کردن کارگران، بگیر و ببند و احکام صادره برای آنان به بهانه های واهی از سوی رژیم را باید شدیدا محکوم کرد و علیه آن به مبارزه برخاست.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری ایران

زنده باد مبارزات فولاد اهواز، هفت تپه، هپکو و آذرآب

زنده باد وحدت و همبستگی سراسری کارگران 

 

07.09.2019

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com