پیوند " لیبرال برانداز " و "چپ اصلاح طلب "

رامین بهاری
July 26, 2019

 پیام جدید جبهه ملی ایران نشان می ­دهد تا زمانی که برای عبور از جمهوری اسلامی برنامه و رهنمودی نداشته باشد، حرف حسابی نیز نخواهد داشت، همچنان که حزب کمونیست فرانسه در پیامی که به مناسبت کنگره حزب چپ ایران داده است، مسبب اصلی جنگ که حاکمان فعلی هستند را نادیده می­ گیرد.

جبهه ملی ایران و بعضی از اعضای حزب چپ ایران (اکثریت)[1] در  همسویی و مواردی در همراهی با نظام اسلامی سابقه­ ی مشترکی دارند. از جمله نادیده گرفتن نقش مواضع رهبر انقلاب اسلامی در زمینه­ چینی و بهانه دادن برای شروع و ادامه جنگ ۸ ساله و نیز کم بها دادن به سیاست کنونی حاکمیت که با "نه به مذاکره" خطر جنگ را بر مردم ایران تحمیل کرده است .

در پیام جبهه ملی به کنگره حزب ایران آمده است :

" طیف چپ، که احتمالا یکی از پرشمارترین نیروهای سیاسی ایران است. اغلب نیروهای چپ در دیدگاه‌ها سابق خود مبنی بر اعتقاد بر لزوم برقراری دیکتاتوری پرولتاریا تجدید نظر کرده و بیشترشان طرفدار جمهوری پارلمانی دموکراتیک و عرفی و مبارزه طبقاتی مسالمت ‌آمیز در متن چنین نظامی‌هستند. شمار اندکی از گروه‌های حاشیه ‌ای چپ هنوز به مبارزه طبقاتی قهرآمیز تا رسیدن به نظام تک ‌حزبی و برقراری جامعه بی ‌طبقه باور دارند".

 

اگر گروه یا سازمانی مبنی بر تجربه و شناخت ۴۰ ساله از عملکرد و ماهیت رژیم، معتقد باشد که با سلام و صلوات،  دولت اسلامی به حقوق حقه مردم تن نمی ­دهد، چنان که در برابر هزاران تجمع، اعتراض، اعتصاب، راه­پیمایی و حتی به خواست زندانیانی که با اعتصاب غذای خود تا مرز جان دادن مقاومت نمودند، حکومت اسلامی حتی اندکی هم عقب­ نشینی نکرده است. واقعا می­بایست چه شیوه­ای را بکار بگیرند؟

وقتی جریانی بگوید برای رویارویی با سرکوب دائمی سپاه، مردم هم می­ توانند تدارک متقابلی ببیند، چرا جبهه ملی با شانتاژ ، وصله­ ی طرفداری، تک حزبی بودن را به آنان می ­چسباند!

جامعه بی ­طبقه که به نظر جبهه ملی، اصولا بدرد خور نیست هر چند آرمان هزار ساله عدالت خواهان باشد، البته در وضعیت کنونی هم دست یافتنی نیست.

اما اگر بخواهیم واقع بینانه به دستاورد زندگی مدرنی همتای شهروندان نروژ،  سوئد و . . . دست یابیم، بدون اعمال قهر طبقه زحمتکش علیه اقلیتی که با رانت­ خواری میلیاردی، مرگ را برای اکثریت مردمان به عروسی تبدیل کردند، راه نجاتی مانده است !

در دنیای بی ­قانونِ و زورمدار متکی بر یک درصدی که بر، ابزار تولید رفاه مردم، حاکمند و به منطق و مبارزات مدنی و بدون خشونت هیچگونه مجالی نمی ­دهند، آیا در دستور قرار گرفتن اتوریته اکثریت طبقه کار و خلاقیت و تولید، به عنوان تنها راه خروج از بن­ بست فقر، فلاکت و جنگ، راه دیگری می ­شناسید.؟!

آن وقت راهکار اپوزیسیون ملی­ گراها چیست؟ توجه کنید :

" ما باورمندیم که بعد از حذف جمهوری اسلامی ‌بایستی یک دولت موقت در رأس امور باشد تا شیرازه امور مملکت به کلی از هم نپاشد. حتی یک لحظه هم نمی‌ توان تصور کرد که دولتی، از هر نوع آن، در کشور وجود نداشته باشد و سرنوشت کشور به دست توده‌ های هیجان ‌زده در خیابان‌ها سپرده شود "

 

 اینان نشان می­ دهند که درد از هم نپاشیدن "شیرازه امور  مملکت" شاید بخاطر حفظ املاک و اموال و منفعت معنوی که در افق آینده ایرانیت دارند، برایشان اولویت بیشتری دارد تا جنگ طبقاتی برای تامین زندگی معیشتی و روزمره نیرویِ کار میلیونی جامعه ایران .

 اما چنان که حکومت شوراهای مردمی با سعی، مبارزه، و برنامه­ ریزی به تصرف توده های میلیونی صاحب حق درآمد، تشکیلات نماینده طبقه متوسط نباید با نامیدن "توده­ های هیجان­ زده در خیابان" این تجمیع اراده خلق از بند رسته­ ی نظام مزدبری را، منکوب و پیشاپیش به سخره بگیرند .

آنچه مسلم است شور انقلابی و نهایتا اعمال خشونت شرطی الزامی برای غلبه بر دشمن داخلی ست، که کنترل سرمایه­ های کلان را دارد و هدایت کننده ارگان­های سرکوب و مسلح به تفنگ می ­باشد.

 البته شرایط و چگونگی اِعمال قهر ستم­کشان را توازن و برآیند نیروها تعیین می­ کند.. 

 

جبهه ملی در ادامه می ­نویسد: "در چنین اوضاع و احوالی بهترین گزینه به عنوان دولت موقت، به نظر ما همین دولت و دستگاه اداری فعلی، منهای بیت رهبری، سپاه و سازمان‌های انگل، مثل شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و غیره و غیره خواهد بود. هر گزینه دیگری می‌تواند پرخطرتر و پرهزینه ‌تر باشد زیرا در شرایط نبود دولت و هرج و مرج حاکم، احتمال شورش داخلی، حمله نظامی‌خارجی و تجزیه کشور بسیار بالا خواهد بود. بعلاوه، معلوم نیست نیروهای سیاسی در آن لحظه در چه حد از آمادگی برای توافق و تفاهم و تامین امنیت جهت تدارک انتخابات و تشکیل مجلس موسسان داشته باشد باشند."

 

اگر دولت فعلی منهای بیت، سپاه، شورای نگهبان و آنچه ردیف کرده است، شکل گیرد آیا دیگر از حکومت چه می­ ماند که آن را بر گزینه­ های پرخطر ترجیح می­ دهند!

تازه درباره نحوه و وسایل رسیدن به همین دولت آرزو شده نیز در بیانیه توضیحی نمی­ دهند. 

  

آیا شورش داخلی را هم­ردیف حمله نظامی خارجی انگاشتن دلیل بی­ دانشی و عدم شعور سیاسی نیست. با چنین درک نازلی، آن وقت به خود حق می­ دهند که در امکان قدرت ­گیری دولت کارگری اظهار نظر کنند.

دولت کارگری پنهان­کاری نمی­ کند، واضح مواضعش را جهت دیکتاتوری بر صاحبان ابزار تولید اعلام و اعمال می­کند، اما چون خواهان انحلال طبقه خود کارگر هم هست، بنابراین نیاز دائمی به دیکتاتوری نخواهد داشت، بلکه تا ایجاد زمینه برای جامعه آزاد و داوطلبانه انسان­ها “کمونیسم” ضرورت دیکتاتوری بر مالکان وسایل تولید و صاحبان قدرت سیاسی و نظامی برآمده از مناسبات تولید بورژوازی، که اقلیت جامعه هستند را اجتناب ناپذیر می ‌داند. انقلاب سوسیالیستی کمیتی در روند دگرگونی نیست بلکه تغییری کیفی و آگاهانه است و اساسا نمی‌ تواند با دیکتاتوری سامان یابد.

می­ دانیم درسال ۱۸۷۱ اولین دولت کارگری، در میدان پاریس گیوتین‌ها را آتش زدند، یعنی با لغو عملی اعدام، به شعار “فرانسه مرد زنده باد بشریت” پایبند بودند و اعضای کمون حاکم نیز همه فرانسوی نبودند (کمون واقعی، انجمن آزاد انسان­ها) بلکه از کشورهای مختلف اروپا بودند. این دولت منحصر بفرد در ۱۴۸ سال قبل، دیکتاتوری پرولتری را بر جنایتکاران سرمایه حاکم نکرد، لذا ۷۰ روز بعد درهم شکسته شد و تا امروز خون کارگران را بر دیوار کموناردها همچنان مشاهده می­ کنیم.

  در پیام حزب كمونیست فرانسه (پ -س- اف) به مناسبت برگزارى اولین گنگره حزب چپ ایران (١٢تا١٤ ژوئیه - هلند) نوشته شده است:

" تحریكات و زورگویی ­هاى نظامى آمریكا خطر بروز جنگ منطقه­ اى فراگیرى كه نتایج آن ویرانگر خواهند بود را افزایش می­ دهد." 

بدون آن که به آتش  افروزی­های نظام حاکم بر  ایران اشاره­ ای کند .این گونه احزاب چپ فراموش می­کنند، درست است که امپریالیسم، همه جا دشمن است، اما در اکثر موارد، عامل بی­ واسطه­ ی استثمار و ستم، همان طبقه حاکم محلی و دولت ملی آن کشور است، که زندگی و جان مردم را به تباهی کشیده است.

 بطور مشخص در ایران، علی­رغم پیشنهاد حتی بی قید و شرط حاکمان امریکا برای عادی کردن روابط دوجانبه اما این رژیم اسلامی است که همچنان بر طبل دشمنی می ­کوبد .

می­ دانیم دلیل این بی ­لیاقتی و حماقت در عدم پذیرش رابطه از جانب دولت مردان ایران،  اصرار  بر ماندگاری در قدرت است، هرچند به قیمت بر باد دادن نیروی کار و اندوخته اندک توده زحمتکش جامعه باشد.

در میان مردمی که امروزه در غرب در مبارزه با سرمایه ­داری هستند، آگاهی رشد یابند ه­ای شکل می ­گیرد که باید با فقیرترین بخش ­های جهان که در حال مقاومت علیه ستم هستند، متحد شوند. زیرا حزب­های مدعی منافع کارگر ، دهه­هاست که قابل اعتماد نیستند و مانند ورژن فرانسوی و حزب HDP ترکیه در پیام خود به گنکره حزب چپ ایران، در حقیقت تولد فرزند حزب توده که به بخش م . ل ، حزب جمهوری اسلامی نامیده می ­شدند، را تبریک گفته ­اند.

  

 

1 . کنفرانس ایجاد این حزب که سال گذشته برگزار شد مرکب از سه جریان بود – اکثریتی­ها، بخشی از اتحاد فداییان (که مو.افق وحدت با اکثریت بودند – پروسه­ای که حدود ۱۰ سال طول کشیده بود) و بخشی بعنوان کنشگران چپ منفرد - در آنجا نتوانستند تصمیم به انحلال سازمانهای قبلی بگیرند، بنابراین قرار شد تا برگزاری کنگره اول، آن سازمانها کماکان فعالیت داشته باشند - در این کنگره هم گویا نتوانستند بالاخره راضی شوند و از خیر نام تشکل­های سابق­شان بگذرند!  پس می­توان گفت تقریبا تمام تشکیلات اکثریت عضو این حزب هستند .


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com