امکان جنگ امریکا با ایران و جنگهای جدید در خاورمیانه و آسیای میانه چقدر جدی است؟

احمد پوری
May 10, 2019

امکان جنگ امریکا با ایران و جنگهای جدید در خاورمیانه و آسیای میانه چقدر جدی است؟
برای اینکه به سئوال فوق جواب جدی و علمی بدهیم و از فال بینی مبتذل و پوپولیستی دوری جوئیم، چاره ای نیست جز اینکه حداقل علل ریشه ای جنگها و درگیریهای موجود در خاورمیانه و آسیای میانه را بدرستی درک کنیم.
در باره آینده هیچکس نمی تواند سندی ارائه کند، زیرا آینده هنوز اتفاق نیفتاده است. سند را همواره در مورد گذشته ای که رخداده می توان ارائه کرد!...
آینده را با مدلهای فکری می توان آنالیز و بررسی و تاحدودی قابل پیش بینی کرد... این مدلهای فکری باید بطور دائم در رابطه با شرایط مشخص و تحولات میدان مبارزه اصلاح و تعدیل شوند...
کسانیکه در فضایی دور از جنجالهای پوپولیستی و سطحی می خواهند به این مسائل بپردازند چاره ای نیست جز اینکه مدلهای فکری بزرگترین استراتژیست ها و تئوریسین های دوست و دشمن را بدقت بشناسند و از نقاط قوت و ضعف آنها به نفع استراتژی رهایی قربانیان استفاده کنند.
امیدوارم یادداشت زیر به بحث جدی در این زمینه دامن بزند و با همفکری و به چالش کشیدن افکار و منطق همدیگر بخشی از راه رهایی مردم ایران و خاورمیانه را هموارتر کنیم...
یادداشت زیر را درست یکسال پیش نوشته بودم که امروز آنرا در رابطه با تحولات اخیر و امکان جنگ امریکا و ایران کمی بروز کردم... اگر بحثهای جدی شروع شود، این مسائل را در ابعاد زیادی می توان بسط و گسترش داد...
این یادداشت مقدمه ایست بر آنالیز واقعی علل بی ثبات سازی کشورها و جنگهایی که در راهند...

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2049895581696333?__tn__=C-R

با احترام،
احمد پوری (هلند) 10 – 05 – 2019

درگیری های استراتژیک امریکا و روسیه و اروپا بر سر چیست؟
سخنرانی بسیار مهم جرج فریدمن در دانشگاه شیکاگو و توضیح علت این درگیری ها
تمامی جنگها با منافع استراتژیک طبقات حاکم بر کشورها رابطه ناگسستنی دارند. بدون درک ریشه ای علل و شرایط جنگی تلاشهای احساساتی و مذبوحانه هرگز نمی تواند از جنگهای ویرانگر و جنایتکارانه جلوگیری کند!... حتی جیمی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا اعتراف می کند که امریکا "از تاریخ ۲۴۲ ساله ی خود فقط ۱۶ سال در صلح بوده که آمریکا را به جنگ طلب ترین کشور در جهان تبدیل میکند..."
چرا در جهانی که اینقدر از نظر علم و تکنولوژی رشد کرده، جنگ هنوز اصل بنیادی حاکم بر سیاست بین المللی است و صلح تصادفی نادر در سیاستهای امپریالیستی حاکم بر جهان است؟
بخش مهمی از جواب این سئوال را در تئوریها و مدلهای فکری جرج فریدمن یکی از مهمترین تئوریسن ها و آنالیستهای سابق سازمان سیا می توانید پیدا کنید!...
گوش کردن به کل سخنرانی جرج فریدمن ( 1 ) را به همه دوستان ارجمندی که می خواهند بخشی از مهمترین مسائل استراتژیک امریکا و روسیه و اروپا را درک کنند، بشدت توصیه می کنم... زیرا بدون شناخت دقیق از این مسائل استراتژیک جهانی، درک رویدادها و مانورهای گوناگون و بعضی وقتها ضد و نقیض در مناطق مختلف جهان بویژه در خاورمیانه امکان پذیر نیست!

مدل هایی برای پیش بینی آینده
پرواضح است که پیش بینی دقیق آینده در مورد علوم اجتماعی و سیاسی، مشکل ترین کار و تقریبا غیرممکن است! هرگز در باره تحولات آینده و رویدادهای که هنوز اتفاق نیفتاده اند نمی توان سند و مدرک داد! سند و مدرک قطعی را در باره رخدادهایی می توان ارائه کرد که در گذشته رویداده اند! هیچ مدل فکر نمی تواند آینده را بدون اشکال و بی کم و کاست پیش بینی کند! یکی از بهترین جمله هایی که از دوران دانشجویی خودم در دانشگاه لیدن از دانشمندان علم کامپیوتر و هوش مصنوعی یادگرفته ام و همواره بکار می برم این جمله است که با طنز جالبی فرموله شده: "هر مدلی کمتر از واقعیت است، بجز فتو مدل!" ... فتو مدل تنها مدلی است که زیباتر از واقعیت است!... یعنی هیچ مدل فکری نمی تواند همه واقعیت را دربربگیرد و باید بطور دائم و در رابطه با واقعیات مشخص تکامل یابد... ولی ما هرگز بدون مدلهای فکری نمی توانیم در شناخت جهان پیرامون خود بطور موثر و سیستماتیک به پیشروی و اوج گیری بسوی قله های ناشناخته علم و دانش حرکت کنیم...
پس باید مدل های فکری را بسیار جدی بگیریم، ولی آیه های الهی و مقدس نپنداریم و با نقد دائمی آنها این مدلها را اصلاح و تکامل بخشیم و راه شناخت علمی و پیش بینی آینده را هموارتر کنیم.
یک نکته مهم دیگر این استکه اگر یک مدل فکری توسط دانشمندان بزرگ و متعدد به طرق گوناگون با اختلافات جزئی تکرار شود، باید آن مدلها را بسیار جدی بگیریم و سعی کنیم در تحلیل خود از آینده و مسائل مهم منطقه دخالت دهیم و بطور خلاق باتوجه به شرایط مشخص بکار بریم...
یکی از این مدلهای فکری قابل تامل مدلی است که آقای جرج فریدمن در باره ریشه درگیری های امریکا و اروپا و روسیه و پیامدهای آن برای بشریت ارائه می کند.

رادیکال بودن یعنی احترام گذاشتن به واقعیت و شناخت ریشه مشکلات، شناخت محدودیتها و مرزهای توانایی خودی و دشمن
یک انتقاد جدی به اغلب تحلیل هایی که توسط تئوریسین های ایرانی یا فعالین سیاسی در باره قیام خودجوش توده ها در ماه بهمن و آینده ایران نوشته شد، طوری تحلیل می کنند که کوچکترین ارتباطی با مسائل بین المللی و استراتژی ها و سیاستهای ابرقدرتهای جهانی در منطقه ندارد! هیچ انقلابی در جهان بی تاثیر از موقعیت مشخص بین المللی زمان خود نبود! حتی بزرگترین انقلابات تاریخ یعنی انقلاب فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب چین بدون تحولات بین المللی مساعد غیرممکن می شدند... در تئوری پردازیهای اغلب فعالین سیاسی ایران، انگار کشور ما در دورترین کهکشان و در خلاء کامل، بدون حضور رقبای جهانی و منطقه ای هست...! به همین دلیل به رویا پردازی هایی ادامه می دهند که در زمین واقعیت برلبه پرتگاه لغزان قرار دارد... تخیل رویایی هرگز با مانعی برخورد نمی کند! زمانیکه این رویا پردازی را به زمین سخت و وحشتناک واقعیت می آورید مجبور هستید که تمامی محدودیتهای موجود را در رابطه با عدم تناسب نیروها بپذیرد!... غیرممکن ها را باید شناسایی کنید و از توهمات خود بیرون کنید... اهداف استراتژیک و اولویتهای دشمنان یا رقبا را خوب درک کنید تا راه خود را به شیوه ای علمی بسوی حرکت در جهت درست به امید پیروزی باز کنید... به همین دلیل بارها نوشته ام کسیکه وارد میدان مبارزه می شود باید با ریاضیات حاکم بر میدان جنگ آشنا باشد... رویاپردازی در این میدان مطلقا دلیل رادیکال بودن و انقلابی بودن نیست که هیچ، همه را به کشتن خواهد داد و بیشترین ضربه را به انقلابیون واقعی خواهد زد!... در این زمینه که یکی از ضعف های مهم اغلب انقلابیون ایرانی است، بعدها باید مقالات زیادی نوشته شود ...

خوشبختانه آرش برومند از سخنرانی جرج فریدمن قسمت سئوال و جوابها را بفارسی ترجمه است... در زیر من نکات مهم متن آرش برومند را آورده ام. برای برجسته کردن نکات کلیدی، فقط تیترها را من به ترجمه آرش اضافه کرده ام بقیه مطالب همه از ترجمه آرش برومند است... متن کامل ترجمه آرش را در پیوند زیر می توانید بخوانید. ( 2 )
نظر خودم را بعد از پایان ترجمه آرش به اختصار آورده ام.

جنگهای آینده
فریدمن: هیچ منطقه ای نمی تواند برای همیشه صلح آمیز باقی بماند، از جمله ایالات متحد آمریکا... اروپا بار دیگر جنگ هایی خواهد داشت ... این ایده که اروپا «منطقه برگزیده» است، منجر به جنگ ها خواهد شد... درگیرهایی در اروپا وجود داشته اند، مانند یوگوسلاوی و اکنون در اوکرایین...
اروپا
در مورد مناسبات اروپا با ایالات متحد آمریکا باید بگویم ما مناسباتی با «اروپا» نداریم. ما مناسباتی با رومانی و با فرانسه داریم، اما «اروپا»یی وجود ندارد که با ایالات متحد آمریکا مناسبات داشته باشد.

از بین بردن محور مسکو، برلین
منافع اصلی سیاست خارجی ایالات متحد آمریکا در سده گذشته، در نخستین و دومین جنگ جهانی و در جنگ سرد مناسبات میان آلمان و روسیه بوده است. چون این دو اگر متحد باشند، تنها قدرتی خواهند بود که می توانند ما را تهدید کنند. منافع اصلی ما می طلبد که عدم تحقق چنین وضعیتی را تضمین کنیم.

اهمیت استراتژیک اوکراین برای امریکا و روسیه
هفته پیش یا حدود ده روز پیش فرمانده عالی نیروهای زمینی آمریکا در اروپا، ژنرال بن هوجز (Ben Hodges) دیداری از اوکرایین داشت. او در آنجا اعلام کرد که مستشاران آمریکایی از این پس بطور رسمی وارد اوکرایین خواهند شد. او در آنجا مدال هایی به مبارزان اوکرایینی داد، علیرغم اینکه مقررات آمریکا اهدای مدال به خارجیان را ممنوع کرده است. اما او این کار را کرد، چون می خواست با این کار نشان دهد که ارتش اوکرایین، ارتش خود او است. ایالات متحد آمریکا به کشورهای بالتیک سلاح، توپخانه و جنگ افزارهای دیگر می فرستد. دولت های بالتیک، رومانی، لهستان و بلغارستان، اینها نقطه بسیار جالبی را تشکیل می دهند.

دیروز آمریکا اعلام کرد که قصد دارد، به اوکرایین سلاح ارسال کند. این نکته تکذیب شد، اما این کار را خواهیم کرد. جنگ افزارها ارسال خواهند شد. و در جریان همه این عملیات ایالات متحد آمریکا خارج از چارچوب ناتو عمل می کند. چرا که همه تصمیم گیری های ناتو می بایست از سوی همه کشورهای عضو به اتفاق آراء تصویب شوند. نکته اصلی در اینجا آن است که ایالات متحد آمریکا یک «کمربند امنیتی» به دور روسیه می کشد. و روسیه این را می داند. روسیه باور دارد که ایالات متحد قصد دارد فدراسیون روسیه را متلاشی کند. فکر می کنم که ما نمی خواهیم آنها را بکشیم، بلکه می خواهیم تا حدودی مجروح شان کنیم و یا خسارت به آنها وارد کنیم.

حضور یک جانبه امریکا در اقیانوسها و تمام نقاط مهم جهان
ایالات متحد آمریکا بخاطر منافع بنیادی اش بر همه اقیانوس های دنیا کنترل دارد. هیچ قدرت دیگری هیچگاه نتوانسته چنین کاری را بکند. به همین دلیل ما می توانیم در سراسر جهان وارد خاک کشورهای دیگر شویم ولی آنها نمی توانند چنین کاری را بکنند. این مساله خیلی خوبی است. حفظ کنترل اقیانوس ها و فضا اساس قدرت ما را تشکیل می دهد.
بهترین راه برای پیروز شدن بر نیروی دریایی دشمن آن است که مانع تشکیل آن شویم. راهی که بریتانیایی ها پیمودند تا مانع آن شوند که یک قدرت اروپایی دیگر بتواند نیروی دریایی ایجاد کند، آن بود که اروپایی ها مشغول جنگ با یک دیگر باشند. سیاستی که من توصیه می کنم همان است که رونالد ریگان در ایران و عراق به کار برد. او از هر دو طرف جنگ حمایت کرد تا آنها با همدیگر بجنگند (جنگ ایران-عراق در سال های 1980-1988) و نه بر ضد ما. این امر از لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبود، اما کارآیی داشت.

راه نجات امپراتوری امریکا:
بی ثبات سازی، جنگ و سرکار آوردن دولتهای سرسپرده!
ما به مثابه یک امپراتوری نمی توانیم همه جا دست به مداخله بزنیم. بریتانیایی ها سابقن هندوستان را اشغال نکردند. آنان تنها حکومتهای منطقه های مختلف هند را گرفتند و گذاشتند که آنان بر ضد هم بجنگند. آنان افسران بریتانیایی را در ارتش هندوستان منصوب کردند. سابقن رومیان نیز واحدهای نظامی به منطقه های دورافتاده خارج از امپراتوری روم نمی فرستادند، بلکه آنان شاهان طرفدار روم را در آن منطقه ها مستقر می کردند. این پادشاهان توسط روم به قدرت می رسیدند و در خدمت امپراتوری روم در کشورهای دیگر حکومت می کردند. این پادشاهان مسئول حفظ صلح (به سود روم) در مرزهای امپراتوری بودند. این امر برای مثال در مورد قلمروی پارت ها نیز صدق می کرد. امپراتوری هایی که می کوشند مستقیمن در مناطق اشغالی حکومت کنند، با شکست روبرو می شوند، مانند نمونه امپراتوری نازی ها. چون هیچکس آن اندازه قدرت ندارد که بتواند مستقیم حکومت کند. در این جا باید هشیارانه عمل کرد.
به هر حال مساله ما الآن این نیست، بلکه مساله در اصل این است که ما یک امپراتوری هستیم.

مسئله حیاتی امریکا: نابود کردن هرگونه احتمال نزدیکی روسیه و آلمان
مساله ای که اکنون بر روی میز روس ها قرار دارد این است که آیا می خواهند اوکرایین را بعنوان منطقه حائل میان روسیه و غرب داشته باشند که دستکم بی طرف بماند، یا اینکه غرب تا آنجا در اوکرایین رخنه کند که تنها 100 کیلومتر از استالینگراد (ولگا گراد) و 500 کیلومتر از مسکو فاصله داشته باشد. برای روسیه وضعیت اوکرایین یک مساله حیاتی است و روس ها نمی توانند از کنار این مساله براحتی بگذرند و آن را رها کنند. برای ایالات متحد آمریکا این نکته مطرح است که اگر روس ها کماکان به اوکرایین بچسبند، ما روسیه را متوقف خواهیم کرد. به همین دلیل ایالات متحد آمریکا دست به تدبیرهایی می زند، از آن قبیل که به تازگی ژنرال هوجز عمل کرد و بخاطر آن مقصّر شناخته شد. مساله بر سر استقرار واحدهای نظامی در رومانی، بلغارستان، لهستان و کشورهای بالتیک است. این همان «اینترماروم» یعنی سرزمین بین دریاها، قلمرویی بین دریای سیاه و دریای بالتیک است که پیلزودسکی (1) آرزوی اش را داشت. این راه حلی است که ایالات متحد آمریکا ترجیح می دهد.
مساله ای که ما برایش پاسخ آماده ای نداریم این است که آلمان در این وضعیت چه خواهد کرد؟...
برای ایالات متحد هدف اصلی این است که سرمایه آلمانی و فن آوری آلمانی و منابع اولیه روسی و نیروی کار روسی می توانند به یک ترکیب بی همتایی تبدیل شوند که ایالات متحد آمریکا از یک سده به این سو می کوشد، مانع اش شود. به این ترتیب چگونه می توان به این هدف دست یافت که از این ترکیب آلمانی – روسی جلوگیری کرد؟ ایالات متحد آمریکا آماده است که با کارت برنده خود این ترکیب را درهم بشکند: خط میان بالتیک و دریای سیاه.
ایالات متحد آمریکا دیواری از دولت های ضدروسی در برابر روسیه بر پا می کند تا آلمان و روسیه را از همدیگر جدا کرده و هر دو را ضعیف کند.
******************************

یادداشت احمد پوری:
چند نکته مهم:
یک: آقای جرج فریدمن با توجه به اهداف و نیاز امپراتوری امریکا، مژده جنگهای جدید و بزرگ را می دهد... مهمترین سئوالی که بشریت باید بطور مرتب از خودش بپرسد این استکه چرا جنگ برای کشورهای امپریالیستی نعمت الهی است؟ چراهژمونی آنها بر بقیه کشورها اصولا از طریق جنگهای ویرانگر و غارتگر اعمال می شود؟ ... چرا جرج بوش و سایر روسای جمهور امریکا به بشریت "مژده" جنگهای بی پایان را می دهند؟... و هزاران چرای دیگر در مورد جنگ افروزی بهربهانه ای...
دو: اگر اروپا تسلیم سیاستهای امریکا شود عالی است وگرنه اروپایی وجود ندارد... و امریکا بطور دوجانبه با کشورهایی مثل مجارستان و اوکراین و ... روابط خود را تنظیم می کند تا اروپای نافرمان را تجزیه و تنبیه کند... اگر امریکا این سیاستها را در رابطه با اروپا بکار می برد، پرواضح است که چه بلایی برسر کشورهای ضعیف خاورمیانه و جهان سوم خواهد آورد!...
سه: همانطوریکه هنری کیسنجر فرموله کرده کابوس امریکا بوجود آمدن محور مسکو، برلین و پاریس است. بنابراین هدف امریکا نابود کردن این محور است! اینگونه اهداف استراتژیک اگر بدلایل مصلحت روز هزاران بارهم انکار شود بنیان مرئی و نامرئی اغلب جنگها و درگیریهایی است که برای برقراری هژمونی امپراطوری یا ابرقدرت حاکم برجهان آگاهانه سازماندهی می شوند!
چهار: امکان تداوم استراتژی امپراتوری امریکا در قرن بیست و یکم تنها از طریق ایجاد جنگهای دائمی بین رقبای بالقوه امریکا و بی ثبات سازی درونی این کشورها و مدیریت دائمی بحرانهایی که می آفریند میسر می شود! در حقیقت نیروهای امریکایی آنچنان که وانمود می کنند، فرشته های نجات نیستند، بلکه آتش افروزانی هستند که در لباس آتش نشانی وارد کشورهای می شوند تامنافع طبقه حاکم بر امریکا را حفظ کنند... یعنی تنها امکان اعمال هزمونی امریکا بر جهان از طریق جنگهای ویرانگر در تمام اشکال و سطوح لازم و ممکن عملی می شود. جنگ و جنایات بیکران جزئی از ذات نظامهای سودمحور است نه نظامهای انسان محور و عدالت خواهانه!...
پنج: امریکا به هر بهایی تصمیم گرفته است که بین روسیه و آلمان کمربند حایلی از کشورهای مزدور یا وابسته به امریکا بوجود بیاورد که اغلب دولتهای نئوفاشیستی دارند مانند، لهستان، مجارستان، بلغارستان، اوکراین،... ولی مهمترین نکته قابل تامل این استکه رهبران نئوفاشیست چنین کشورهایی بهترین دوستان دولت امریکا هستند، دولتی که می کوشد به همه جهان دمکراسی و حقوق بشر تزریق کند!...
شش: امریکا در عمل و تئوری نشان داده است که به هر بهایی وارد اوکراین خواهد شد... حتی به قیمت حمایت و تقویت آشکار نیروهای فاشیست در منطقه و اوکراین!... بقول برژنسکی و تعدادی از تئوریسین های مهم مانند جان مرشایمر... اوکراین نه همسایه روسیه بلکه دروازه ورودی روسیه است!...
هفت: بعد از اوکراین نوبت بی ثباتی و تجزیه روسیه فراخواهد رسید... امریکا بطور مستقیم با روسیه هم مرز خواهد شد! از مرز اوکراین تا مسکو 450 کیلومتر فاصله هست! تا استالین گراد که امروز ولقا گراد نامیده می شود 333 کیلومتر فاصله هست و تا قزاقستان 480 کیلومتر راه است اگر در این مسیر کوتاه از طریق قزاقستان و اوکراین راه روسیه را به جنوب سد کنند، ارتباط روسیه با دریای خزر و دریای سیاه قطع می شود و راه دریایی روسیه با بقیه جهان به قطب شمال محدود می شود!...
هشت: هزینه امپراتوری امریکا را باید تمامی جهان به هر بهایی که ممکن است بپردازند یا اینکه قدرت ارتش امریکا را در کشور خود مشاهده خواهند کرد... دونالد ترامپ اولین رئیس جمهوری است که درست به شیوه رهبران مافیا به باجگیری علنی از کشورهای دیگر پرداخته است! ... ابتذال و شر حاکم بر جهان دیگر در لفافه بیانات محترمانه و دیپلماسی صحیح ارائه نمی شود، آشکار و علنی با مشت آهنین به پیش می رود!... زیرا امپراتوری یا امپریالیسم در حال زوال قدرت خود را در میدان رقابت اقتصادی و علمی و تکنولوژی برتر از دست می دهد و چاره ای جز تکیه بر نیروی نظامی و جنگهای جنایتکارانه ندارد!... تئوریهای بظاهر مقدس بازار آزاد و رقابت آزاد تازمانی کاربرد دارد که قدرت هژمون در این مسابقات برنده می شود!... به محض بهم خوردن این معادله اقتصاد حمایتی و دخالت دولت در اقتصاد و سیاست و جنگهای سازماندهی شده جای شعارهای مقدس دیروزی در باره معجزات بازار و رقابت آزاد را می گیرد!...
نه: امریکا کشورهای عضو ناتو را وادار می کند بودجه نظامی خود را افزایش دهند و بطور مرتب در اطراف روسیه و حتی در دریای سیاه تمرین نظامی برای حمله به روسیه را بنام دفاع از خود انجام می دهند!
ده: برپایی سپردفاع موشکی در کشورهای اطراف روسیه تا با محاصره کامل روسیه، تعادل اتمی موجود را بهم بزنند!... زمانیکه این تعادل بهم بخورد و کشور قویتر اطمینان حاصل کند که اگر ضربه اول را بزند، دشمن امکان زدن ضربه دوم را نخواهد داشت، حتما ضربه اول را خواهد زد! خطر فوق العاده آنجاست که حریف ضعیفتر به هر دلیل غیرقابل اثباتی اگر فکر کند که دشمن آماده زدن ضربه اول است پرواضح است که منتظر نخواهد ماند و ضربه اول او شروع خواهد کرد! این امر نشان میدهد که با تداوم آزمایشات هسته ای جدید جهان با چه سرعتی در جهت فاجعه اتمی به پیش می رود!
یازده: امریکا بطور یکطرفه با زیر پا نهادن قوانین و توافقات بین المللی به آزمایشات جهت ساختن نسل جدیدی از بمبهای اتمی ادامه می دهد!... احمق هایی که شیپور آسوده بخواب را از سر گشادش می نوازند، مدعی هستند که بمب اتمی برای زدن نیست بلکه برای نزدن و جلوگیری از جنگ است! این افراد باید توضیح دهند، چرا بزرگترین دانشمندان و فیزیکدانهای جهان، ساعت نمادین پایان جهان و جنگ اتمی را به دو دقیقه به دوازه نزدیک کرده اند؟ قابل توجه است که همه این دانشمندان امریکایی هستند و کسی نمی تواند به آنان اتهام روسی و چینی بودن بزند! چرا آنتونیو گوترش بعنوان دبیرکل سازمان ملل در مهمترین پیام سال نو میلادی به خاطر نزدیک بودن به خطر جنگ اتمی، خطر جنگهای جدید، خطر فقر رشدیابنده و خطر نابودی محیط زیست، به بشریت هشدار سرخ می دهد؟ چیزیکه در عرف دیپلماتیک آنهم از زبان رئیس سازمان ملل هرگز مشاهده نشده است!... چرا امریکا و شرکا بطور دائم می گویند: اگر ایران به بمب اتمی دسترسی داشته باشد حتما از آن استفاده خواهد کرد و به همین دلیل خطر بزرگی برای امنیت جهان است! اگر بمب اتمی تضمینی برای نزدن و ایجاد صلح است چرا همه کشورها را تشویق به داشتن آن نمی کنند تا صلح ابدی اتمی حاکم باشد؟ ... حماقت برخی از هموطنان ما در توجیه جنگ افروزی و زیرپا گذاشتن قرادادها و قوانین بین المللی توسط امریکا تصورناپذیر است!...
دوازده: اگر به شکل شماره یک نگاه کنید متوجه خواهید شد که کشورهایی که در اروپای شرقی دولتهای نئوفاشیستی و یا راست افراطی دارند و بهترین رهبران سرسپرده نسبت به امریکا هستند، بطور تصادفی در یک کمربند حایل بین آلمان و روسیه قرار نگرفته اند!... آنها را نه خدا، نه طبیعت و نه دست غیبی بازار آزاد، بلکه اراده و برنامه آگاهانه رهبران امریکا در نظم خاصی قرار داده است!...

همین ضرورتها انگیزه جنگ افروزهای گذشته و حال و آینده در خاورمیانه و آسیای میانه را به وضوح به نمایش می گذارد. البته برای چشم هایی که هنوز رابطه آنها با مغز قطع نشده و قدرت مشاهده و تعقل و آنالیز دارند!...

بقول برتولت برشت:
"... در پس کارهای هر روزه, آنچه را که نا موجه است کشف کنید.
در پس قاعده ی مسلم, نا معقول را تمیز دهید.
-به هر کمترین حرکتی -گرچه به ظاهر ساده
بدگمان باشید.
رسم متبع را به همان عنوان نپذیرید,
ضرورت آن را جویا شوید.
به التماس از شما می خواهیم , در برابر حوادث هر روزه
نگویید: «طبیعی است.»
در عصری که آشفتگی فرمانروا و خون فشان است,
در عصری که امر به آشوب می کنند,
در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود می گیرد,
در عصری که انسانیت ترک مردمی می گوید...
هرگز نگویید :«طبیعی است»,
تا هیچ چیز, تغییر ناپذیر شمرده نشود..."

رویاهای فرماندهان
اینکه چقدر از این رویاهای امریکا عملی خواهد شد تنها به رویاهای استراتژیست های امریکا بستگی ندارد به خیلی از فاکتورها بستگی دارد که اغلب غیرقابل پیشبینی هستند. مثلا میزان همکاری ترکیه و آلمان و چین با روسیه یا کشورهای دیگر... خیلی از مواضع سیال هستند و هنوز داستان یارگیری و کی با کی حل نشده است... بی جهت نیست که حتی استف بلوک مرتجع ترین سیاستمدار و وزیرامورخارجه هلند در مقاله مفصلی در روزنامه "ان ار سی هاندلس بلاد" هلند می نویسد وضعیت نگران کننده جهان امروز ما تنها با روزهای قبل از جنگ اول جهانی قابل مقایسه است!
همه معادلات سابق و توازن قوا در میدانهای اقتصادی و علمی و نظامی به خورده، سازمان ملل اگر تسلیم منافع امریکا و شرکا نشود، هر روز به ارگانی بی ارزش و زاید تبدیل می شود... پیامدهای این وضعیت می تواند فجایع غیرقابل تصور باشد که باید به موقع و به نیروی آگاهی و مقاومت خلاق و هوشمندانه توده ها مهار یا غیرممکن شود...
یک نکته مهم: می گویند همه جنگها با رویاهای ژنرالها شروع شده ولی هیچ جنگی مطابق رویاهای ژنرالها تمام نشده است!...
پس دانستن اهداف استراتژیک کشورها و رویاهای ژنرالها بسیار مهم است و نباید ناامید شد بلکه با آگاهی از برنامه های دشمن و شناخت دقیق نکات قوت و ضعفهای او می توان راه مقاومت خلاق و سرانجام راه پیروزی در مقابل ابرقدرتهای جنگ افروز را هموار کرد...

هنری کیسنجر هم تحلیلی مشابه تحلیل جرج فرید من دارد. در کتاب دیپلماسی قرن بیست و یکم می گوید: محور مسکو، برلین و پاریس بزرگترین کابوس امریکا است! و می نویسد اگر اروپا و روسیه به همدیگر نزدیک شوند بنوعی تبدیل به سازمان ملل می شوند و نیازی به امریکا نخواهند داشت، به هر قیمتی نباید گذاشت چنین اتحادی شکل بگیرد... بعد از تجاوز یک جانبه امریکا به عراق، مسکو و برلین و پاریس خیلی بهم نزدیک شدند و بشدت از سیاستهای یکجانبه گرای امریکا انتقاد می کردند... امریکا سرانجام توانست با ایجاد جنگها و نابودکردن چندین کشور و بحران آفرینی های زیاد در خاورمیانه و افریقا و اروپا این محور را نابود کند...
مدلهای فکری و تحلیل های بسیاری از نظریه پردازان مختلف در این زمینه هست که در بخش های بعدی به آنها خواهم پرداخت...

چند سئوال برای تامل:
اکنون که روسیه و چین هر دو به نظام سرمایه داری تبدیل شده اند و کوچکترین رقابت ایدئولوژیک بین این کشورها و امریکا موجود نیست! چرا امریکا و شرکا بجای جشن گرفتن و اعلام صلح دائمی، به بشریت مژده جنگهای بی پایان را دادند؟...
چرا بعد از فروپاشی شوروی و پیمان ورشو، ناتو که در تمام دوران جنگ سرد یک پیمان نظامی دفاعی در مقابل یپمان ورشو بود، از بین نرفت؟ اکنون که رقیبی بنام پیمان نظامی ورشو موجود نیست چرا ناتو بجای انحلال خود به یک سازمان تهاجمی، توسعه طلب و جنگ افروز تبدیل شده است؟! ...

روسیه به کرات هم در زمان گورباچف هم در زمان یالتسین و هم پوتین خواهان پیوستن به ناتو و الحاق به "خانه اروپا " بود تا امکان جنگ را کاملا منتفی کند... چرا این درخواست مکرر و بسیار منطقی و حیاتی برای صلح بشریت از طرف کشورهای غربی رد شد؟
تقریبا تمامی سیاستمداران اروپایی حتی از احزاب راست افراطی و نئولیبرال قبول دارند که اوکراین فاسدترین و بی ثبات ترین کشور در اروپاست و با ورود خود به اتحادیه اروپا مشکلات بی شماری را به گردن اتحادیه اروپا منتقل خواهد کرد... سئوال این استکه چرا ناتو به حمایت همه جانبه از اوکراین برخاسته و به هر بهایی می خواهد اوکران را علیرغم داشتن مشکلات بی شمار، بدرون اتحادیه اروپا و ناتو راه دهد، ولی روسیه را که از هرنظر باثبات و بهتر از اوکراین است و خواهان پیوستن به اتحادیه اروپاست، به اتحادیه اروپا راه نمی دهند که هیچ، به هر بهانه ایی تحریم و تهدید و محاصره می کنند؟
همین سئوالها در مورد عربستان سعودی و ایران هم مطرح است. چرا عربستان سعودی که مهد و گهواره انواع و اقسام تروریستهای سلفی و اجرای جنایتکارانه ترین شیوه قوانین شرعی و گردن زدن در خیابانهاست، همواره مورد لطف و نوازش امریکا و شرکا واقع می شود؟ با کدام متر و معیار می توان ایران را به شر مطلق تبدیل کرد ولی عربستان را دوست محبوب کشورهای مدافع "دمکراسی و حقوق بشر" قلمداد کرد؟...
دلیل اینرا در سیاستهای استراتژیک امپراتوری امریکا و برنامه ها و "سیاست امنیت ملی" و "پروژه قرن جدید امریکایی" می توان یافت...

اعترافات جیمی کارتر در مورد جنگ افروزترین کشور جهان یعنی امریکا!
" رییس جمهور پیشین امریکا از حزب دموکرات میگوید: دلیل پیشی گرفتن چین این است که واشنگتن بیشتر تاریخ خود را صرف جنگ با دیگر کشورها کرده است. او که در سال ۱۹۷۹ روابط دیپلماتیک پکن واشنگتن را بهبود بخشید میگوید سرعت رشد بالای چین بدلیل سرمایه گذاری دولت و ایجاد صلح بوده است. کارتر می پرسد، آیا میدانید از سال ۱۹۷۹ تا بحال چین چند جنگ داشته؟ هیچ جنگی! و ما دایما در حال جنگ بوده ایم. به گفته جیمی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا از تاریخ ۲۴۲ ساله ی خود فقط ۱۶ سال در صلح بوده که آمریکا را به جنگ طلب ترین کشور در جهان تبدیل میکند. دلیل آن هم این است که واشنگتن تمایل دارد تمام ملل دیگر را به زور وادار به قبول اصول آمریکایی کند. کارتر گفت در مقابل چین همواره سعی در ایجاد صلح و توسعه اقتصادی داشته است... " (3)

در مهمترین برنامه تلویزیونی هلند که رویدادی مهم هر هفته را بررسی می کند روز یکشنبه پانزده آوریل 2018 حتی خبرنگار روس شناس هلندی که آشکارا ضد روس است، می گفت: یکی از خطرهای واقعی و مهم جهان امروز غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ و امکان جنگ بین امریکا و روسیه است... ولی اعتراف می کرد: مشکل واقعی این استکه توجیه این جنگ مثل دوران جنگ سرد آسان نیست، زیرا در آن زمان تبلیغات ایدئولوژیک برای توجیه و مشروعیت دادن به جنگ راحت بود، اکنون هر دو کشور سرمایه داری هستند. دیگر بهانه جنگ با کمونیسم و سوسیالیسم موجود نیست!... ولی بدلایل زیادی از جمله تئوری "جنگ تمدنها" و خطر بیگانگان "شیطان صفت" جنگهای دائمی مشروعیت یافته و در جهت برآورد کردن منافع امپراتوری امریکا ادامه می یابند!...

روزگار غريبي ست، نازنين
آن كه بر در مي كوبد شباهنگام
به كشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد...

آنك قصابانند
بر گذرگاه ها مستقر
با كنده و ساتوري خون آلود
...
روزگار غريبي ست، نازنين
ابليسِ پيروزمست
سورِ عزاي ما را بر سفره نشسته است…

در شرایط بغرنج حاکم بر خاورمیانه و جهان، تنها راه نجات ایران و سایر کشورهای خاورمیانه در پی ریزی آلترناتیو مستقل و مترقی مردمی و پیش بردن استراتژی مبارزه ای خلاق و بغایت هوشمندانه علیه جنایتکاران حاکم داخلی و تمامی نیروهای مزدور کشورهای جنگ افروزی است که از هزاران کیلومتر آنطرف دریاها به خاورمیانه لشگر کشی کرده اند تا یکی از مهمترین مناطق استراتژیک جهان را به حیات خلوت خود تبدیل کنند!
آزادی و رهایی از دست جنایتکاران هرگز آسان نبوده و نخواهد شد! راهی است بغایت مشکل ولی امکان پذیر...
فاجعه عظیم حاکم بر بخش قابل توجهی از ایرانیان آنجاست که بخاطر مشکلات طی مسیر آزادی و رهایی با آرامش خاطر به بردگی تن داده و نجات خود را در پناه بردن به آغوش قاتلان خود جستجو می کنند!...
تازمانیکه از این تئویهای بظاهر "معقول" مشروعیت زدایی نشود، راه آزادی خونین تر خواهد شد!... بزرگترین کشتی های جنگی با انواع موشکهای مجهز به کلاهک اتمی با چندین هزارنفر از نظامیان متخصص و ورزیده برای حمام آفتاب و ماهی گیری به خیلیج فارس وارد نشده اند!...

ادامه دارد...


با احترام،
احمد پوری ( هلند ) 20 – 04 – 2018

 

***************

( 1 ) جرج فریدمن تحلیل گر سیاسی سرشناس بین المللی، بنیانگذار و رییس مرکز پیشبینی های راهبردی استراتفور ( STRATFOR)، یکی از اندیشکده های پیشتاز آمریکا است که تحلیل ها، گزارش ها و طرح هایی درباره تحولات آینده در رابطه با مسایل ژئوپلیتیکی، امنیتی و درگیری ها در سراسر جهان عرضه می کند.
George Friedman, "Europe: Destined for Conflict?"
https://www.youtube.com/watch?v=QeLu_yyz3tc
1.12.29 282,548 views 1.3K341SHARE
Chicago Council on Global Affairs
Published on Feb 4, 2015 SUBSCRIBE 7.5K
The Chicago Council on Global Affairs and Stratfor founder and CEO George Friedman present a discussion on the emerging crisis in Europe.
( 2 ) آشنایی با سیاست های ژئوپلیتیکی آمریکا در اروپا
جرج فریدمن، برگردان: آرش برومند
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=85808

(3) US Enjoyed 16 Years of Peace in Its 242-Year History: Carter
https://ifpnews.com/…/us-enjoyed-16-years-of-peace-in-its-…/

**********************
دوستان ارجمندی که مایلند در این مورد بیشتر بدانند می توانند به یادداشتهای و سخنرانی های زیر مراجعه کنند.
خاورمیانه حساس ترین میدان شطرنج سیاسی جهان
یکی از دوستان ارجمند تئوری زیر را در صفحه فیس بوک خود مطرح کرده است:
"اگر روسیه مقاومت کند امریکا جا می زند واین به نفع رهائی دنیا از وحشیگری وجنایات امریکاست"
آیا تز فوق درست است؟
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2043285205690704

چرا باید در رفراندوم هلند به توافق اروپا با اوکراین رای منفی داد؟
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1302134806472418
گفتگویی با احمد پوری درباره اوکراین
http://goftemanse.blogspot.nl/2014/04/12.html
زنجیره های تنش در اوکراین وخاورمیانه گفتگویی با احمد پوری
http://goftemanse.blogspot.nl/2014/07/26.html

گلادیو چیست و چگونه در 60 سال گذشته کمونیستها را در سطح جهانی مفتضح، ایزوله، تضعیف، قتل عام و نابود کرده است؟
https://www.prime95.nl/2014/04/21/2831/

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com