بلای آسمانی یا طاعون زمینی , جمهوری اسلامی و سیل زدگان

آسو فتوحی
May 09, 2019


 

مقدمه:

بیش از یک ماه از بحران سیل و فاجعه انسانی که گریبان گیر یک سوم مردم ایران شده می گذرد و این وضعیت دهشتناک کماکان ادامه دارد. هر روز شاهد جاری شدن سیل دیگری و خراب شدن و در هم شکستن سیل بندی در جای جای ایران و خرابی و ویرانی شهر ها و روستاهای زیادی هستیم. روزی نیست که با خشم و ترس و اشک، این فلاکت خانمان برانداز و جانسوز و نابودی زندگی و جان و مال و دسترنج مردمی که زیر خروارها  گل و لای مدفون گشته را دنبال نکنیم. آمار و ارقام خسارت سیل به جان و مال و مزارع و مراکز تولیدی مو بر تن هر انسانی راست میکند.

هر روزه درد دل مردمی را می شنویم که هست و نیست شان را آب با خود برده. روزانه با هزاران سوال و اما و اگر و وحشت و اشک و نفرت راویان سیل زده و فعالین مردمی روبرو هستیم و هر روزه شاهد گستاخی و دروغ و نیرنگ مقامات حکومتی و دولتی هستیم که مورد انزجار خشم و تنفر بخش عظیمی از مردم ایران چه سیل زده و چه غیر سیل زده قرار میگیرد. حکومتی که با اتکای تمام قدرت به ابزار سرکوب و سانسور و فرمول بندی های شرم آور سعی در تبرئه خود از ماجرا و انداختن بار مصیبت به گردن مردم، هستیم.

اما در این نوشته سعی میکنیم گذاری هرچند مختصر به روند این پدیده ها بیندازیم و به جایگاه هر مسئله به طوری مشخص تر بپردازیم.

از همان روزهای اول بحران که ابعاد و سرعت تخریب و آوارگی و تلفات به حدی زیاد بود که همه را شوکه کرده بود، سوالی مطرح شد که آیا جمهوری اسلامی در این مسئله نقش دارد و مسبب این وضعیت است؟

به طور یقین باعث و بانی ابعاد و شدت تخریب و مصیبت وارده به تک تک شهروندان ایران در سیل اخیر حاکمیت جمهوری اسلامی است. بحثی که مطرح میشد سیل زدگان از بارور سازی ابرها می گفتند اما بحث این از جای دیگر سرچشمه میگرفت، اینکه جمهوری اسلامی این تکنولوژی را که چنین حجم از بارش را بارور و پی ریزی کند را دارد، جای تردید است. اما مقصر بودن  حکومت را در جای دیگری باید جست. 

برای روشن کردن این ادعا به نقش عنصر انسانی و دقیق تر بگویم "غول های عظیم تولیدی" حال چه در تصرف سپاه باشند چه در تصرف کمپانی شل در ایجاد چنین بحرانهایی می پردازم.

امروزه ما شاهد الگوهای متنوع و متناقض آب و هوایی در تمام دنیا هستیم که به اصطلاح به آن دوره گرمایشی زمین میگویند، سیل و خشکسالی و سرما و بارش تگرگ های غیر طبیعی و آتش سوزی و... این پدیده ها در عین متناقض بودن اما می توانند همزمان در یک نقطه رخ دهند. نکته اینجا این است که مسئول این تغییرات نیرویی ماوراء الطبیعه نیست. ظاهرا سیستمی در این دنیا هدفمند تلاش دارد بشریت را مجاب کند که این قانون و روند بسیار منطقی طبیعت است. خیر، مسئول این پدیده های خانمانسوز بخشی از بشریت روی این کره خاکی است و آن بخش هم طبقه حاکمه و بورژوازی است. اینجا ظاهرا می پرسیم آیا باریدن باران هم سیاسی شد؟!  آیا واقعاً می توان یک بحران زیست محیطی را به یک نظام ربط داد؟ آیا این از سر ضد رژیمی گری صرف نیست؟ صرفا جنگ ایدئولوژیکی نیست؟ چرا مثلا در ایران سپاه یا سهام داران غول بورژوازی ایران مقصر هستند؟ یعنی چه بورژوازی مسئول نابود کردن طبیعت و زمین است؟

پس با هم مختصری به آن می پردازیم. سرنخ هایی را دست می دهیم که خواننده می تواند خود به طور دقیق و موشکافانه تر دنبال کند.
 

نقش بورژوازی در تغییرات آب و هوایی و جایگاه نوع سرمایه داری در این پدیده

از زمان انکشاف سرمایه داری، قدرتهای بورژوایی با هویت های مختلف و مدافع سرمایه داری در رقابت های تنگاتنگ سود جویی بیشتر از منابع طبیعی و انسانی زمین قرار گرفته اند. دورانی که رشد صنعت و رسیدن به سوددهی هرچه کلانتر تنها هدف والای بورژوازی است و در عین حال رسیدن به بالاترین حد بهره برداری هیچ ربطی به آینده حیات انسان ندارد و در این رقابت خونین که دنیا را به تباهی و سیاهی کشانده جایگاه امنیت زندگی و جان انسان در قعر جدول محاسبات این طبقه قرار دارد. این در منطق سرمایه داری کاملا پذیرفته شده و متعارف است.

بخش اعظم اقتصاد دنیا بر پایه سوخت فسیلی مخصوصا نفت و مشتقات آن است. این هم به دان معنی نیست که هر جا نفت یا زغال سنگ زیاد است پس بشریت در آن جغرافیا در رفاه و آسایش است، بلکه کاملا برعکس در بیشتر این نقاط زندگی ساکنان آن منطقه در فلاکت و سیه روزی است. ایران از بزرگترین منابع گازی و نفتی جهان برخوردار است، هند از عظیم ترین منابع زغال سنگ برخوردار است، بخش وسیعی از معادن طلا و الماس در دل آفریقا نهفته بود و است. اما زندگی انسانهای این کشورها و قاره ها چگونه است؟ فلاکت و رنج و بدبختی غیر قابل توصیفی در این مناطق، آن هم در دنیای به اصطلاح مدرن امروزی، حاکم است. این منابع و ثروتهای طبیعی در خدمت بشریت نیست بلکه در خدمت بخشی از جامعه به اسم بورژوازی است. مدرن شدن صنعت و تولید بیشتر و سوددهی بیشتر با توسل به کار ارزان به معنی بهشتی شدن زندگی اقلیتی کوچک از جوامع است که تملّک و امکان دسترسی به تولیدات را از این انرژی دارند. اینجا بحث من فوکوس بر محیط زیست دارد و وارد جنبه های دیگر بحث نمی شود. سرمایه داری برای رسیدن به حد نهایت سود دهی بخش اعظم کوه ها را برای زغال سنگ از بین میبرد و تکه تکه کردن زمین را برای نفت و گاز آغاز میکند حتی اعماق اقیانوس ها و تپه های مرجانی نیز از گزند این سیستم در امان نیست. بافت جنگلی و خاک و لایه های زمین را برای استخراج ماسه های نفتی و روغن از هم میدرند،. در ایران بزرگترین غول سرمایه گذاری در این بخشها سپاه و ارگانهای حکومتی هستند، اما آیا برای بورژوازی امروز انرژی جایگزینی نیست که با محیط زندگی میلیونها انسان اینگونه تخریبی عمل نکند؟ تازه بگذریم که سود این تخریب وحشتناک به جیب مردم ایران نمی رود. اکنون این فرمول ساده را ضرب در میلیون میلیون بهره برداری در کل دنیا کنید تا ابعاد فاجعه زمین را متوجه بشوید،. ابعاد این تخریب و تغییرات آب و هوایی بدان معنا است که تا بیست سال دیگر انتقال کالاهای تولیدی جهان می تواند از مرکز قطب شمال با کشتی مبادله شوند، برای بورژوازی خبری مسرت بخش است. اما این چه ربطی به مرکز زمین یا ایران یا هند و آفریقا و آمریکا و ... دارد؟ قطب مثل جنگل ولی در ابعادی بسیار عظیم تر حکم تصفیه هوای نیم کره شمالی و جنوبی را ایفا میکند. و نبود این موتور عظیم تصفیه یعنی سیل و خشکسالی و صحنه های وحشتناک انسانی و دردناک محیط زیستی به مراتب سهمگین تر از امروز ایران.

اینجا لازم نیست دنبال پرتغال فروش بگردید بلکه دزد آشکارا و راست قامت و با گستاخی هرچه تمام تر و حق به جانب ایستاده است. برای سرمایه دار تنها یک نتیجه قابل بحث است و آن اینکه این تخریب یا به اصطلاح آنها "بهره برداری" ملی از میادین انرژی در چه مدت زمانی و چه اندازه سود می دهد. به قول یک مثال قدیمی اگر برای سرمایه دار کارخانه تولید داروی ضد سرطان سودآوری نداشته باشد آبای از بستن آن کمپانی ندارد بدون فکر کردن به میلیونها انسانی که از نبود این دارو خواهند مرد و به جای آن کارخانه تولید سلاح میزند که سود بهتری ببرد و باز مهم نیست چند شهر و کشور به خون کشیده میشود.  اما برای بشریت این قابل سنجش است که چگونه با استفاده از این انرژی و تکنولوژی زندگی بهتر و مرفه تری داشته باشد و ادامه حیاط را نیز به خطر نیفتد.

پس برای سرمایه داری اصل سود دهی و نفع بردن است و پذیرفتن زمان تدریجی تغییر زیستگاه بشریت را توهم و غیر واقعی می خوانند. نکته اصلی تر این است که ما از سرمایه داری در کدام منطقه جغرافیایی یا کدام کشور و مدل سرمایه داری اش به بحث بنشینیم و همچنین سرمایه داری مورد نظر ما چه اندازه درک طولانی مدت تری از بقاء خود دارد. مثلا سپاه به عنوان ستون اصلی سرمایه گذاریها و نیروی اصلی اقتصادی در ایران چه اندازه به بقاء خود فکر میکند و برای این نوع سرمایه داری جان مردم چه اندازه بی اهمیت تر از آن مدل مثلا اروپایی یا چینی اش است.  اینجا سرمایه دار مورد نظر ما پدیده سیل در روز آفتابی و خانه خرابی میلیونها ایرانی را با منطق "موهبت الهی" جشن میگیرند، بالا آمدن آب از مجرا های فاضلاب و آبراه های زیر زمینی و جاری شدن آب در زمانی کوتاهی که با هیچ منطقی جمع و جور نمی شود را با فرمول "تقدیر و آزمایش آسمانی است" جواب میدهند. اینجا بحث یک شخص مثل خامنه ای یا ترامپ نیست بلکه بحث سیستم و حکومت مدافع غولهای سرمایه هستند. بحث لابی عظیم صنعت است و قدرت های دخیل در این فجایع.

 مردم به درست انگشت را به سمت خاطی اشاره رفته اند و بورژوازی در تلاشی مذبوحانه می خواهد از این اتهام فرار کند، نودوهفت درصد از دانشمندان دنیا درحال هشدار روند نابودی زمین به دست کمپانی های عظیم سرمایه گذاری هستند و بخش زیادی از این کنشگران محیط زیستی با خطر تهدید به مرگ مواجه هستند. چند نفر از اعضای فعالین محیط زیست در ایران به بند و زندان و شکنجه کشیده شده اند، تنها به جرم معترض بودن به باندها و بنگاه های سرمایه گذار حکومتی. ، فعالین محیط زیست و دانشمندان در دنیا از این بختک در امان نیستند مثلا در آمریکا میشایل مان Michael Man   دانشمند و فعال محیط زیست، توسط گانگسترهای سیا تهدید به مرگ میشود. اعتراض و مبارزه این فعالین در نقطه مقابل غولهای اقتصادی که با ارگانهای پلیسی و نظامی حمایت می شوند قرار دارد. سپاه یا هر ارگان سرمایه گذار حکومتی در ایران یا دنیا به بحث و استدلال نیاز ندارند بلکه اهرم سرکوب و نظامیگری و میلیتاریزه کردن جامعه  را به میدان میکشد و رسانه هایش را برای انحراف ذهن عمومی و دماکوژیسم بسیج می کنند تا ماجرای بی منطقی رفتارشان و مسئول و مجرم بودن در برابر فاجعه را خفه کند و فیصله بخشد.

بورژوازی هیچ که در روند بارش و یا خشکسالی تاثیر گذاشته است یا بر مقاومت لایه های زمین و بافت خاکی تاثیر گذاشته است از سوی دیگر به شیوه سازه های احداثی غیر استاندارد و سوده شان توجه کنید نمی توانید سر سوزنی بخشش در خطای این فجایع بشری را از پرونده شان حذف نمائید.
 

  • تاکیدات مشخصا در بورژوازی ایران و مکانیزم بهر برداری

در ایران چند عامل اصلی در تشدید بحران ناشی از سیل یا زلزله و هر تحول دیگر زیست محیطی تاثیر مستقیم و غیر قابل انکار دارند.

تخریب %۴۲ از اراضی جنگلی توسط بنگاه های بهره برداری از چوب و جنگل در ایران. بر اساس گزارش بانک جهانی که در سال ۱۳۸۴ منتشر شد سالانه ۱۲۵ هزار هکتار از جنگلهای ایران نابود میشود. و امروز پیشبینی شده است ایران تا ۳۰ سال آینده جنگلی نخواهد داشت. در این شکی نیست که بشریت امروز به چوب به عنوان یک نیاز در سوخت و ساز زندگی متکی است اما این بهره برداری مدیریت و سازماندهی می خواهد.  که در ایران به دلیل عدم توجه به آینده جامعه و ادامه شیوه زندگی مردم، عملکرد دولت و حکومت و بنگاههای بهر برداری در این خصوص بیشتر به یک جنایت شبه است تا ارتقای صنعت چوب.،  ناگفته نماند که امروزه برای هر کدام از این موارد که در ادامه نیز به آنها خواهیم پرداخت جایگزین وجود دارد. اما مسئله چیست؟

در ایران بزرگترین ارگان مسئول این جنایت شهرداری ها که یک ارگان کاملا دولتی اند هستند که علاوه بر سرکیسه کردن مردم به اسم طرح های عمرانی و شهر سازی و مسئول ایجاد ارعاب و توحّش در حمله به سطح معیشت مردم و دستفروشان و بی مسئولیتی در قبال بی خانمان ها و گورخوابها و کارتن خوابها و حتی در موارد زیادی قتل دستفروشان اما این ارگان دولتی دو طرح عظیم پولساز را نیز پیش می برند. ابتدا تخریب فضای سبز و جنگلها و سودهای میلیاردی و دوم اینکه ٧٠ درصد طرح های شهر سازی و ساختمان سازی و برج سازی را شهرداری ها بر عهده دارند. این شاهکارشان هم بماند از ساختمانهای مسکونی غیر استاندارد و نیمه کاره چندین ساله که پول هزاران شهروند ایرانی که با هزاران بدبختی پیش خرید کرده اند به جیب می زنند تا شهرشازی بر اساس معیارهای غلط و غیر استاندارد که به عنوان مثال به جنایت هولناکی مثل دروازه قرآن شیراز و یا مسکنهای مهر در زلزله دو سال پیش می توان اشاره کرد که با ردوبدل شدن مبالغ هنگفت رشوه مجوز ساخت و ساز های بی پایه و اساس و بیرویه صادر می شوند. آنها بدین صورت پدیده جنگل خواری و زمین خواری و مراتع کشا ورزی خواری و کوه خواری را تحت پوشش ارگانی رسمی و دولتی به اسم شهرداری پیش می برند. بر اساس امار اعلام شده ٩٠ درصد پوشش گیاهی برخی مناطق ایران از بین رفته است، اسم این نه کمک به سعادت و آبادی زندگی مردم است نه عمران نه شهر سازی بلکه فقط تنها اسمی که دارد جنایت سرمایه داری ایران در حق مردم است.،  چپاول و جنایتی کاملا سیستماتیک از جانب جمهوری اسلامی که نه تنها در این مقاله بلکه باید در چندین جلد کتاب به آن پرداخت.
 

 · سد سازی و معکوس نمایی سرمایه داری ایران. غول سرمایه گذاری و شاه دزد در بهره برداری

فوکوس بیشتری را در این بخش میگذاریم به دلیل اینکه از طرف جمهوری اسلامی تبلیغات عظیمی به راه افتاده که اول سد های احداث شده اگر نبودند ابعاد خسارت بیشتر از این حرفها می بود. دوم اینکه ادعا می کنند ظرفیت آب سدها بیشتر از ۸۰ درصد پر شده اند و ترسالی خواهیم داشت و این سیل برکتی بی شایان برای مردم ایران است و هم اینکه در طرف مقابل این بحث از مدیریت غلط سدها بحث به میان میآورند.

تصویری که بورژوازی ایران از احداث هزاران سد ناکارآمد و غیر استاندارد می دهد این است که ظاهرا برای رفع نیاز مردم به آب در شرایط مخصوصا خشکسالی باید آب را ذخیره و بر اساس برنامه ریزی مصرف و توزیع کرد.

در ضرب اول توخالی تر از این ادعا وجود ندارد. تمام سیستم جمهوری اسلامی را بالا و پایین کنید یک سر سوزن اقدام در راستای نفع رساندن به مردم زحمتکش و کارگر و زن و کودک آن جامعه پیدا نمی کنید که هیچ حاکمیتی با چهل سال تعرض و خفقان را در پرونده اش می یابید. دوم اینکه سد سازی و یا شاید بهتر بگویم سد سازی های بی رویه و غیر استاندارد در ایران یک پدیده عظیم سوددهی برای ارگان های سرمایه گذار در این زمینه است و هیچ چیز رایگان یا حتی کم هزینه یا رفاهی برای مردم محروم ندارد.

سد یعنی تولید برق! در همین حال حاضری که این نوشته را می خوانید دلهره پرداخت قبض برق که وحشتناک بالا است را دارید، و بخش دیگری از این برق نیز صادر میشود که یک پاپاسی از آن به جیب کسی غیر از حکومت نمیرود. مورد دوم تامین آب آشامیدنی است که این مورد از برق هم کابوسی وحشتناک تر هم به لحاظ قیمت و هم به لحاظ عدم دسترسی را برایمان دارد. مورد سوم توزیع آب است امروز از هر بچه ای در ایران از تویض هدفمند و با برنامه ریزی و مدیریت صحیح سوال بپرسید تنها به ریش تان میخندد.، شاید لازم به بیان هزار و صد فاکت مدرک از وضعیت بد آب آشامیدنی بخش کامل جنوب ایران نباشد که به جای آب لجن از لوله بیرون میاید و همین امروز توان رساندن چند بطری آب سالم و قابل شرب برای هموطنان سیل زده مان را ندارند. مسئله چهارم تامین و زیر پوشش حمایتی قرار گرفتن کشاورزی است که این ادعا نیز بیشتر به طنز شبیه است! کدام پوشش خاکی و کشاورزی را بارور کردند که هیچکس نمی توانند اثری جز خشکی و کویر و ویرانی بیابد؟ و هم اینکه آب خود زمین ها را می گیرند و بعد به همان ملت می فروشند.، شاید آبادانی و رونق کشاورزی و برنامه ریزی آب در جمهوری اسلامی این است که گلایه‌ و فریاد هر روزه کشاورزان از نرخ آب بهای کشاورزی را افزایش دهند.

 تا جایی که به منطق دروغین سرمایه داری ایران برگردد با این همه آمار سد سازی که در پرونده ننگین شان دارند یعنی ما باید تا دهها سال برق با کیفیت و آب سالم و رایگان می داشتیم و تمام مناطق از صدقه سر این مدیریت شاه کارشان آباد بود و به جای شن و خاک که هر روزه مرگ خود و جگر گوشه هایمان را میرقصاند باید گل و بلبل دورمان می چرخید!!!!
 

 · اما ماجرا چیست؟

بالاتر اشاره ای کردم که برای سرمایه داری اصل سود دهی و نفع بردن است.

چرا وقتی احدی از مردم از نعمات و منافع دروغین اعلام شده سد حتی به اندازه یک لیوان آب سالم و قابل شرب و یا حتی به اندازه یک ماه رایگان بودن حق برق و ... بهره نبرده اند پس چرا وجود دارد؟ نفع آن در چیست؟

ادعای قرارگاه خاتم الانبيا برای سد سازی در مورد مدیریت برای آبادانی و آینده آب برای مردم ایران سراسر دروغ و کذب و شیادی است. به این مسئله بر خواهم گشت اما قبل آن لازم است نگاهی به ابعاد این جنایت در حق مردم ایران بیندازیم.

قبل از هر چیز در جواب به تئوری دروغین این نهاد سرمایه گذاری در امر سد باید گفت: در هر کجای دنیا به منظور کنترل آب به پدیده ایجاد سد متوسل شوید در ضرب اول باعث خشکاندن رودخانه ها و شریانهای اصلی تغذیه آبی زمین می شوید. و ادامه این پدیده یعنی تاثیر مستقیم بر سفره های زیرزمینی و پائین رفتن فاحش سطح این ذخایر طبیعی و فرونشست لایه های  و نهایتا بخش فوقانی زمین، همچنین خشک شدن تدریجی تالاب‌ها و دریاچه‌ها و تغییر آب شرب به آب شوره "برای مثال احداث سد گتوند و یک جنایت در حق محیط زیست و بشریت، شور شدن آب کارون و درشرف وقوع یک فاجعه زیست محیطی دیگر برای ساکنان این جغرافیا" از تاثیرات مستقیم و بعدی سد سازی است. البته در مناطق جنوبی این مسائل حرکت ریزگردها را نیز تشدید میبخشند. اگر منظور از سد سازی نفع بشریت است که کلاهی گشاد است که سرمایه داری برای فروش آب شرب و آب کشاورزی و تولید برق و فروش آن سر ملت گذاشته است. امروزه در جوامعی با بورژوازی بالغ تر در تلاش برای تخریب این نوع سود دهی هستند و آن هم نه به خاطر مردم بلکه به خاطر حفظ مملکتی که باید وجود داشته باشد تا نیروی کار و چرخ تولیدش بچرخد.، بر این اساس در چندین سال اخیر در کشورهای صنعتی و مدرن تخریب سدها شروع شد؛ به عنوان مثال تا سال ۲۰۱۶ در آمریکا حدود ۴۰۰ سد را تخریب کردند. البته نقشه بقاء آن نوع بورژوازی با مدل بقاء  سرمایه داری جمهوری اسلامی بسیار متفاوت است. ارگانهای دولتی سد سازی در ایران تا کنون ۱۳۳۰ سد احداث و یا در دست احداث دارند و به بهره برداری رسانیده اند  و در نتیجه این امر از سوی دیگر بحران سطح خشکی و کمبود آب مراتع را با طرح حفر چاه عمیق جواب میدهند که در سال ١٣٩٠تعداد این چاه ها به ۸۴۴ افزایش یافت.
 

  • ماهیت دیگر سد دوگانگی نقش آن درکنترل یا تشدید قدرت تخریب سیل است

سدهای با استانداردهای بسیار بالا حتی در مواقع بحرانی می توانند به مانند یک بمب ویرانگر عمل کنند. در این زمینه حتی اعضای هیات علمی دانشگاه و متخصصین علمی و صنعتی در ایران و قبل از حتی ابعاد باران وسیل کنونی ایران اظهار نظر کردند که: "سدهای احداثی در ایران از جریان‌های سیلابی جلوگیری نکرده است وعلاوه بر آن ایجاد این سدها نابودی مناطق بالادست را موجب شده است".

اینجا برای همه واضح است که ارگان سرمایه گذاری در امر سد سازی در ایران سر سوزی از علم آب شناسی یا هیدرولوژی "متد شناختی آب و علوم پایه در رابطه با نوع آبها و خواص نوع آب، شیوه جریان این آب ها روی زمین یا در سفره های زیر زمینی" مطلع  نیستند و به طبع آن اصلا مهم نیست چه اندازه ابعاد خسارت می تواند ویرانگر و نابود کنند باشد، یا چه تعداد از شهروندان را می توانند به خاطر این سرمایه گذاری به خاک سیاه بنشانند.، اینجا نه بحث برنامه برای آبادانی و رفاه است نه امکان سازی برای مردم بلکه تنها بحث سود بردن از این نعمت رایگان زمین و در اختیار گرفتن آن از سوی یک باند یا ارگان حکومتی است.
 

  • صاحب این نعمت و مسئول این تخریب و تشدید ویرانگری کیست؟

شاید بهتر بود سوال را اینگونه می پرسیدم که قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا کیست؟ بازوی اقتصادی حکومت جمهوری اسلامی که به فرمان خامنه ای از سال ۱۳۶۸ شروع به کار کرد و یکی دیگر از بازوهای پول سازی سپاه پاسداران است که رقبای خارجی خود در این زمینه از جمله چین را با قدرت حکومتی از ایران بیرون انداخت  و سیطره کامل بر کل این سازه ها را در اختیار گرفت.

من از سد گتوند به عنوان جنایت در حق بشریت و محیط زیست اسم بردم . در این زمینه خواننده می تواند به مباحث آن از دیدگاه کارشناسان و دانشمندان این عرصه چه داخلی و چه خارجی رجوع کنند اما حال اینجا ببینیم چرایی این جنایت را. تنها سد گتوند در سال بالغ بر "چهارصد و سه میلیارد و هشتصد میلیون تومان" که این رقم مربوط به سال ۱۳۹۴ است با احتساب رشد ۴۷۲۸۹/۴ برابری نرخ برق تا سال ۱۳۹۸ حساب کنید ( ۱۷۷۶،۷۲۰۰۰۰۰۰۰ تومان در سال) که سپاه در سال فقط از یک سد و فقط از فروش برق آن کسب میکند. حال همین مبالغ را جمع ببندید با مبالغی مشابه، از جمله سود فروش آب به اسم آب آشامیدنی به شهروندان و به اضافه سود فروش آب به اسم آب بهای زراعتی به کشاورزان و در نهایت مبلغ به دست آمده را با سود حاصل از  ١٣٣٠سد دیگر قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا جمع کنید. دهها میلیارده تومان نه ریال درآمد سالانه را از قِبَل گرو گرفتن آب طبیعی و حق طبیعی مردم به جیب میزند.

صنعت سدسازی هر اندازه نقش مخرب در خشکی تلاب‌ها و دریاچه‌ها و یا شور کردن رودخانه ها و غیر قابل استفاده کردن زمینها و سست و نابود کردن بافت خاکی داشته باشد و صنعت بهره برداری از جنگلها و از بین بردن و پوشش گیاهی هر اندازه نابود کنند اکولوژی (دانش بررسی نحوه تعامل جانداران و زیست بوم، محیط زندگی) باشد، معادن و تخریب خاکی و کوهها هر اندازه هم سستی و ناپیداری و ناامنی برای زندگی مردم را به بار بیاورد، در کل جنگل خواری و سنگ و خاک و کوه و و آب و دریا و زمین و زمان خواری برای سرمایه داری ایران به شکلی جنون آمیز پولساز است. برای کمپانی ها و بنگاه های حکومتی این امر به بهای در خطر انداختن جان میلیونها انسان اصلا نه در معادله قرار دارد و نه مهم است. برای نمونه یک نقل از زبان اساتید داخلی در مورد کثافت کاری شیوه بهربرداری سرمایه داری ایران "استاد دانشگاه شیراز با بیان اینکه طراحی‌های شهری عمدتاً براساس سیلاب صدساله است، علل بروز خسارت سیل در ایران را کاهش مقطع عبور سیل، احداث سازه‌های شهری مانند پل و بند، جاده، راه‌آهن و ساختمان، از بین بردن جنگل‌ و مراتع و ایجاد شیار در جهت شیب عنوان کرد. ۷۵ درصد عرض رودخانه خشک تبدیل به شهر شده. سیلاب شیراز حاصل چهل سال برنامه‌ریزی اشتباه بود."

تا اینجای بحث هدف این بود که نشان دهم اینجا جنگ ما شخصی نیست، جنگ با خامنه ای نیست بلکه جنگ ما بزرگتر و پیچیده تر و طبقاتی است، یک نبرد تمام عیار بشریت با سیستم بورژوازی حاکم است، سیستم هایی که دنیای امروز بشریت را به منجلاب و دوزخی تمام عیار بدل کرده اند. فکوس بحث ما در حال حاظر بر سرمایه داری ایران است، که جمهوری اسلامی آن را نمایندگی میکند. به این اعتبار بحث این نیست که جمهوری اسلامی مدیریت غلط دارد. نفس مدیریت معادن، جنگلها، سد ها، ساخت و ساز و توصعه شهری در سیستم سرمایه داری ایران یعنی سود به جیب زدن با هر قیمتی و اتفاقا ارگانهای مالی در ایران پول پارو کردن در کوتاه ترین زمان ممکن را در ظرف این چهل سال حاکمیت بسیار عالی مدیریت کرده اند.

خود نفس حاکمیت جمهوری اسلامی و سرمایه داری و دستگاه ارعاب و سرکوب اش، بحران و بختکیست که چهل سال است به جان مردم افتاده حال با تخریب و به خطر انداختن زیستگاه و زندگی مردم به خاطر سودجویی سریع و انباشت میلیاردی، خرابه ای بیش از آن برجای نگذاشته اند. پس هر سیل زده یا هر ناظر این فلاکت بحران با قدرت و اطمینان می گوید صاحب این بلا نه آسمان است و نه خدایان نامعلوم بلکه صاحب آن اسم و رسم دارد و ردپا دارد و میلیاردها ثروت اندوخته است. مردم حق دارند و باید که اگر سنگی از آسمان بارید با قدرت و اطمینان بگویند مقصر "سرمایه داری ایران و حکومت جمهوری اسلامی" است. پس اگر سران و دستگاه حکومتی بارش باران را دلیل میطلبد که از مکانیزم آسمان است تا خود را مبری کند باید گفت این کلاه زیادی به سرتان گشاد است و حنای تان برای مردم رنگ ندارد، مغلطه گری نکنید در تبدیل یک باران یا سیل به پدیده‌ای ویرانگر و خانمان برانداز و جانسور مسئول و مقصر رده اول هستید و باید جواب تک تک انسانهای خسارت دیده از جانی تا مالی و روحی و روانی را بدهید. اساسا بحران سیل و حوادث دلخراش آن یک اتفاق انسانی است نه یک اکستریم اقلیمی و مسببین آن باید به جرم جنایت در حق بشریت محاکمه شوند.
 

  • وقوع بحران و وظایف دولت در شرایط بحرانی

حال بپردازیم به مسئله خود وقوع بحران سیل که به شکل غافل گیر کننده ای میلیونها لیتر آب و تن ها گل ولای در عرض چند ساعت بر خانه و زندگی و جان مردم آوار شد و بالاتر به علل آن نیز پرداختیم.

اما جنبه دیگر و زاویه تلخ ماجرا این است که اتفاقی ناگوار رخداده است خارج از اینکه عامل انسانی دخیل در این فاجعه چه بوده اما دولت به عنوان شخص حقوقی که ادعای صاحبی بر جامعه را دارد و میلیاردها دلار صرف ساخت ماشین کشتار و ایجاد نیروی ارعاب و سرکوب به اسم نظم و نظام و سازماندهی جامعه کرده پس مسئولیتی در این شرایط بر عهده دارد.

فرد در برابر جامعه و جامعه در برابر فرد مسئول است. اما این قاعده با رابطه حاکمین و محکومین در ایران همخوانی ندارد. چیزی که حاکمان سرمایه در ایران ایجاد کرده اند این است که تنها مردم هستند که در برابر نظام مسئول هستند. این بخش از ماجرا یک دهان کجی تلخ و وقیح است که با مردم می کنند. نمی شود خود را صاحب مملکت بدانید و از گرده کارگر و نیروی مولد آن برای خودت بهشت بسازید ولی نوبت مردم که رسید یا حتی در شرایط بحرانی سر را هوا کنی و سوت بزنید که انگار نه انگار نصف کشور و مردم را آب برده است.

در شرایط وقوع بحران سیلی اینچنین دولتها موظف هستند که در گام اول خارج از اینکه ابعاد خسارت چه بوده و چه اندازه دیگر پیش می رود جان شهروندان را نجات دهند.

چیزی که ما شاهد بودیم این است که بعد از گذشت بیشتر از یک ماه از چنین اقداماتی خبری نیست که هیچ, تازه عالی جنابان در حال ایجاد کمیته برسی ابعاد خسارت هستند!  توجه کنید در حال برسی ابعاد خسارت !!! البته نه خسارات انسانی بلکه در حال چرتکه انداختن هستند که این سیل چه مقدار سوددهیشان را تحت تاثیر قرار داده است! سرزدن چنین رزالت و حماقتی حتی از یک دیوانه بی منطق هم بعید است. چند هزار صفحه از آمار نابودی صنعت و جاده و تولیدی ها و صنایع در این مدت در رسانه ها و تلویزیون و روزنامه هایشان به رشته تحریر درآمده است؟ اما چه اندازه دیده اید بنویسند که به سراغ خانواده هایی رفته اند که عزیزانشان را در این فاجعه از دست داده اند و دلجویی کنند و دردشان را با هر اندازه کمک التیام بخشند. در برابر این حجم عظیم آمار ارائه شده از آسیب به درآمدزاییشان چند تک مقاله خوانده اید که جان پناهی فراهم کرده اند و به مردم اطمینان داده اند که تنها نیستند و قدرتی عظیم با دنیایی ابزار و امکان به اسم دولت و حکومت پشتشان ایستاده است؟ هیچ، حتی دریغ از ادعایش.

در دنیایی انسانی نه حاکمیت بورژوازی، در شرایط وقوع بحران شرط اول نجات جان شهروندان است و اطمینان حاصل کردن از اینکه با در نظر گرفتن کل وضعیت اما این انسانهای شریف کوچکترین نگرانی از ادامه حیاط و زیر سوال رفتن شان و حرمت شان و بعد مال و اموال شان نداشته باشند. اما گفتم که اینجا در این دنیا زندگی طبقاتی است و برای هر قدم و هر ثانیه ای از نفس کشید نمان نمی توانیم این قاعده را در نظر نگیریم.


· سوال این است که آیا امکان کمک رسانی نبود؟

در زمان سرازیر شدن این حجم از سیل و زیر آب رفتن شهر ها و روستاها آیا قایق های مستحکم در این دولت وجود نداشت؟ اگر داشت امکان انتقال به مناطق را نداشتند؟ این حاکمان که موشکهای قاره پیما و تجهیزات غولپیکر نظامی شان را برای استقرار یا رزمایش نظامی از شرق  به غرب در ربع روز انتقال میدهند، ادعا می کنند در زمینه تجهیزات جنگی به توانمندی و ابزار و سلاح هایی دست یافته اند که غرب خوابش را هم ندیده. حال برای انتقال بلدزر و قایق امکان ندارند؟ یعنی این نظامی که به قول خودش برای آمریکا و اسرائیل و غیره و ذالک شاخ و شانه می کشد و شاخ شیاطین خیالی را می شکند حتی هلیکوپر هم ندارد؟ به جای اینکه مردم از غرب روزها و ساعتها با عبور از سد ممانعت خود حکومت و با مشقت خود را به سیل زدگان جنوب و شیراز برسانند آیا این حکومت با ادعای ارتش و گله بسیج "بیست میلیونی" نیرو نداشت که سریعا وارد عمل کند؟ چرا اتفاقا می توانست هم امکانش را داشت هم ابزارش را داشت و هم نیرویش را داشت و می توانست با اعزام تمام هلیکوپتر های جنگی و نظامی و غیر نظامی تمام انسانهای در کمین سیل را که سهل است حتی احشام و دام شان را هم به مکان امن جابجا کند. برای مراسم اربعین و مراسم های ترویج و اشاعه مذهب که در اندک زمانی با تمام قدرت و امکان ظاهر میشوند، میلیونها بطری آب را بسته بندی شده به هر کجا میرسانند و از زمین و آسمان غذا نازل می کنند اما برای سیلزدگان بیشتر از یک ماه است و هنوز از این مسائل و وسائل خبری نیست؟ ننه من قریبم بازی و شارلاتانی که هر دو دولت ایران یعنی سپاه و روحانی بازی میکنند به درد لای جرز هم نمی خورد هیچ بچه ای را نمی توانند گول بزنند.

مردم با دست خالی امکان فراهم میکنند که جان همنوعانشان را در ضرب اول نجات دهند و هر راه و کوره راهی را درهم میشکنند تا فریادرسی و همیاری کنند اما دولت از انجام این کارعاجز است! مردمی که با امکانات ضعیف و غیر استاندارد و قایقهای نا امن اما دست از تلاش و نوع دوستی بر نداشتند و جان خیلی از این عزیزان نیز در این راه از دست رفت.
 

 · بودجه ندارند؟

جواب دادن به این سوال حتی برای انسان تهوع آور است. بالاتر اشاره کردم به درآمدهای میلیاردی حکومت آن هم فقط از منابع آبی و سد سازیها، حال صنعت نفت، شهرداری ها و صنایع و معادن و غیره را درنظر بگیرید دارایی که تعداد صفرهای آن قابل شمارش نباشد به دست میاید و یا اینکه در ایران ٩٣ برابر بودجه هزینه رسیدگی به وضعیت بحرانی و مدیریت بحران را به ترویج خرافه و مذهب از قبیل ارگانهای شورای عالی حوزه های علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف اسلامی، نهاد رهبری، موسسه نشر خمینی و غیره اختصاص داده اند حال بودجه نظامی و غیره هم که قابل مقایسه با اینها نیستند در نظر بگیرید. با این حال هم حتی از بخش مدیریت بحران هیچ اقدامی دیده نشد که اصطلاحا مردم از سر تنفر و عصبانیت از آن با اسم بحران مدیریت یاد میکنند.
 

· نکته: بحث بحران مدیریت:

با به رسمیت شناختن خشم مردم اما این مسئله را با اسم بحران مدیریت نمی توان و نباید جواب داد. با این اسم گذاری میشود کارت برنده ای به دست حاکمیت داد تا با مقصر جلوه داده چند دانه ریز همپاله و درون حکومتی بگویند مردم حق دارند و درست می گویند و در ادامه ادعا کنند که ما مدیران نالایق را تنبیه و مدیران لایق را جایگزین میکنیم. همچنین بحث بحران مدیریت مسئله را از بستر اصلی انتقاد خارج میکند و بعضا هم به اشخاص حقیقی نه حقوقی منتصب و شخصی میکند یعنی شخص یا اشخاصی در دوره یک دولت مقصر شناخته می شوند و بخش عظیمی از مسئولیت را از گردن حکومت باز میکند و همچنین از جرم تبرئه میکند. جمهوری اسلامی تا همین الان هم به استقبال چنین بازی هایی رفته. رسانه های درون حکومتی به اصطلاح دلسوز مردم در طرف منتقد دولت یا دولت های قبلی قرا گرفته اند و هر روز با ژست سینه چاک کرده برای سیل زده ها عکس می گیرند و در طرف دیگر ماجرا سپاه و قلدریش را شاهدیم، تمام این ارگانها وقتی نوبت باز کردن سرکیسه خزانه میرسد یا همه چیز ته کشیده یا این درآمد ها را با پرداخت مالیات به دولت از سر خود باز میکنند و به طرف مقابل پاس میدهند و بازی سردواندن مردم بدبخت شده را شروع میکنند. حالا بماند که سوراخ گشاد برای فرار مالیاتی با چاشنی انسان دوستی و راه شرعی و قانونی هم در این نظام برای کارتلهای عظیم پولسازی تعبیه شده است به این طریق که نه فقط دستگاههای تابعه ولایت فقیه مالیات نمی دهند که دیگر ارگانها نیز اگر اسم خود را در سامانه خیرین به ثبت برسانند از پرداخت مالیات قانونا معاف خواهند شد  یعنی کافی است یک جایی مسجدی احداث کنند.

اما برگردیم به اصل بحث مدیریت بحران یا بحران مدیریت.، همه دارند از جمهوری اسلامی در ایفای نقش و اختصاص بودجه و حمایت از سوریه و لبان و عراق و فلسطین صحبت می کنند که بحران سوریه را مدیریت کرده است و روزی نیست که مردم از سر فشار و فلاکت وارد شده به سطح معیشتشان انگشت اشاره به این کشورها نشانه نروند. پس وقتی بحث این است که چرا هزینه میکنید و داریم به این فاکتورها هم اشاره میکنیم یعنی هم مدیریت دارد و هم هزینه اش را دارد اما مسئله اصلی این است که جمهوری اسلامی بسته به جایگاه و منفعت اش در حال مدیریت است و این را باید متوجه باشیم. به هرحال این نیرنگها و بازی ها مختص زمین حامکان است و باید مردم مواظب افتادن در این نوع بازی ها باشند، بازی کاملا باخت باخت برای مردم و پیروزی دست آخر حکومت.

به این اعتبار اساسا این فرمولبندی از ماجرا از پایه غلط است. هم بالاتر و هم اینجا اشاره کردیم بحث سود بردن ارگانهای حکومتی سرمایه گذار و ذینفع است.  حکومت مسئول و در راس مدیریت تشدید بحران است و به تنهایی ربطی به شخص یا اشخاص یا دولت فعلی یا قبلی ندارد بلکه به کل آنها و کل این پدیده مربوط است و تنها میشود با یک اسم مسئول و مجرم را خطاب قرار دارد و آن هم  کل حاکمیت جمهوری اسلامی است.

در هرصورت این نظام توان این را داشت و دارد که برای هر سیل زده امکان نجات و امکانات رفاهی و سرپناهی مناسب و بهداشتی در نظر بگیرد و فراهم کند.
 

 · فرمول اشتباه دیگر در دنیای سرمایه داری،  دولت در نقش مسئول کمک رسانی ظاهر شدن برای مردم است

هرچند که جمهوری اسلامی در نقش کمک رسان هم ظاهر نشده و نمی خواهد بشود اما بحث جدیتر اینجاست که دولت موظف است از قِبَل ثروتی که از زمین و خاک و آب و کار و تولیدات و زندگی مردم یک جغرافیا بدست می آورد، در برابر هر خطری از شهروندان دفاع کند و مورد پوشش و حمایت کامل و بی چون چرا قرار دهد.  کمک را کسی میکند که صاحب خانه نیست و وظیفه ای هم ندارد که کاری بکند اما موئلفه های انسانی و شرافتی به او حکم میکند ساکت نماند و کاری انجام دهد مثل همیاری و کمکی که شهروندان غیر سیل زده یا حتی سیل زده با همنوعان خود می کنند "هرچند حکام جمهوری اسلامی از چنین خصلتی هم عاری هستند" اما نفس مسئله اینجا است که کسی یا حکومتی که مدعی صاحب خانگی را دارد به ریش خودش می خندد اگر منت روی اعضای خانواده بگذارد که کمک میکند تا خانه سرشان خراب نشود. حاکمیت موظف بود و هست که از هر اقدام و عکس العمل سریعی در نجات جان و مال شهروندان دریغ نکند و اگر جایی کم میاورد شده باشد ثانیه به ثانیه و با تمام دنیا تماس باید بگیرد و درخواست کمک کند تا کسی در خطر نباشد.، وظیفه حاکمیت یعنی این نه در نقش کمک رسان خود را معرفی کند.

آیا اگر حاکمیت اش در خطر بحران قرار بگیرد اینگونه عمل میکند؟ به طور یقین خیر! اتفاقا جمهوری اسلامی و باندهای سناریو سیاهی اش در این زمینه نقش صاحب خانگی و حکومت و مدیریت را خوب ایفا کرده است. این نقش را آنهم نه برای مردم زحمتکش و زنج دیده بلکه در برابر سرزمینی که منبع ناتمامی از ثروت برایش است ایفا میکند و هر اندازه برای ادامه بقاء حاکمیت اش لازم باشد و تا هر کجا بتواند از فلسطین و سوریه تا یمن و غزه و غیره برای ایجاد پایگاه و موقعیت برای جدال و تقابل و رقابت با سرمایه داری های کلاش همنوعش مثل آمریکا و عربستان و ... هزینه کرده و خواهد کرد. میتوان از کل تاریخ حاکمیت ایران نمونه و دلیل آورد اما برای دور نشدن از بحث فقط نمونه از وقایع دوره بحران سیل را در نظر بگیرید. در این دوران آیا نماینده گان مجلس سیاه پوش و با لباس گلی به نماد حمایت از سیلزدگان وارد مجلس شدند؟ اما نماینده گان مجلس کاملا سازمان یافته و متحد در حمایت از سپاه با یونیفرم سپاه وارد مجلس شدند؟ چند جلسه ضرب الااجلی برای هزاران هراز سیلزده و بحران زده تشکیل شد؟ هیچ! اما چند جلسه چندین روزه مجلس و تمام نهادهای حکومتی در برسی وضعیت ادامه حاکمیت تشکل شد؟ و روزها ستادهای حکومتی و اتاق فکری روی آن فوکوس داشتند! چند طرح عاجل برای سیل زدگان با گذشت بیش از یک ماه در دولت و حکومت و مجلس به تصویب رسید؟ اما در عرض کمتر از یک هفته طرح دوفوریتی و طرح های پوششی کلان برای حمایت از سپاه در برابر آمریکا تصویب شد!

پس وقتی جمهوری اسلامی خود را در به زور در مسند قدرت و حاکمیت قرار داده، کارشان دیگر کمک نیست و منت گذاشتن ندارد همه چیز باید، الزام و وظیفه می شود. حکومت باید به مردم بازپرداخت کل خساراتشان را متعهد و تضمین کند در واقع حکومت باید غرامت بپردازد  نه خسارت.

وقتی اتاق فکر حفظ نظام جمهوری اسلامی برای آینده بقا خود نقشه دارد و برنامه می ریزد و برای هشدار و خطرهای احتمالی بقا و سودبردن اش از چندین سال قبل بودجه و برنامه تعیین میکند، گردان نظامی را به لشکر فاطمیون و زینبیون و حشد الشعبی ارتقاء می دهد و سپاه قدس را از ایران به بیکران گسترش میدهد. برای دستگاه کشتار و ماشین نظامی هزینه های بیلیاردی برای روز مبادا می گذارد، پس عقلش میرسید که برای پدیده ای مثل باران و محیط زیست و خشک سالی هم اقدام بکند و بستری محکم برای روز بحرانی در نظر میگرفت. آری به درست کار همه سرمایه داری ها همین است که بخش اصلی بودجه شان را به ارتقاء ماشین کشتار اختصاص دهند اسم رمز بوجه ماشین کشتار در کشورها بودجه امنیت، بودجه دفاعی، همان بمب و موشک و اسلحه سازی و ... است،. مثلا فقط بوجه دفاعی آمریکا ۶۴۳،۳ میلیارد دلار است که پرهزینه ترین و بالاترین بوجه ماشین کشار بشریت در دنیا را دارد. اما همزمان در فلوریدا تخمین میزنند که در بحرانهای محیط زیستی این شهر در خطر جدی با فاجعه انسانی سیل قرار دارد. به این منظور طرح تعبیه پمپ هدایت آب به کانالهای مشخص در حال اجرا است که از چندین سال قبل شروع شده و کارشناسان این بخش معتقدند که پوشش کامل این پروژه برای شهر های در معرض خطر می تواند ده تا سی سال "بسته به کلان شهر بودن" زمان ببرد. اگر ما ساعت دقیق استقبال از سیل مهیب شیراز را نمی توانستیم تخمین بزنیم ولی چند سال است هشدار غیر استاندارد بودن ساختمان سازی ها در شیراز را می شنویم، حتی هشدار در مورد وقع چنین سیل هایی در ایران از یک سال پیش داده شده بود.  یا ما  ٣٠ سال است داریم از هشدار خطر ریزش تهران به درون چاه های فاضلاب در صورت بروز کوچترین بحران در این شهر را می شنویم! چرا حاکمیت هیچ غلطی نکرده؟!


· وقتی همه چیز را رنگ سیاسی می زنند

تا اینجای بحث بخش گسترده ای از مردم ایران به درست ماهیت جمهوری اسلامی را شناخته و از این سر است که حاکمیت اش را به رسمیت نمی شناسند. دولت در تقابل با این عدم مشروعیت حاکمیت اش، به مردم هشدار می دهد که عده ای سعی دارند مسئله را سیاسی کنند، اینها ضد نظام و مخل نظم عمومی هستند که به این بهانه دستگاه پلیس و ماشین سرکوب را بسیج میکند.

خواننده عزیز: شما می توانید خود را قاضی قرار دهید برای مثال تهیه انرژی پاک و ارزان برای مردم را با سد سازی و ابعاد تخریب آن و صدالبته سیاست پولساز سد برای حاکمیت مقایسه کنید! مردم به حق معترض خواهند بود که هزینه آب و برق بسیار بالا است، مردم به حق اعتراض دارند که همه زمینهایشان به کویر برهوت تبدیل شده تا عده معدودی نفع اش را ببرند، مردم به حق معترضند که هر چه جنگل و چشمه و رودخانه و دریاچه های مان را خوشکاندید و پولش در جیب کسانی انباشته می شود، محیط زیست و زندیگی مان را نابود کردید و خودشان در بهشت و کاخ و ویلا بسر می برید. هرکدام از این مطالبات و اعتراضات یعنی حکم ضدیت با نظام بر پیشانیتان خوردن؟ حال من می پرسم چه کسی سعی دارد مطالبه آب و نان و مزد و رسیدگی به سیل و عدم حضور حاکمیت را و حتی مسئله فاضلاب تهران را هم سیاسی کند؟ با اتکا به مختصر توضیحات و مدارک بالا مسئول سیاسی شدن مسئله مردم نیستید. تمامی رخدادهای داخل ایران را خود حکومت ایران سیاسی یا نظامی میکند، حربه کثیف حکومت در سیاسی کردن این مسائل برای خفه کردن صدای برحق اعتراضی مردم است. گفتم که چه خوشمان بیاید چه نه به دلیل طبقاتی بودن زندگی بشر این مسائل زنجیروار به هم متصل هستند و نمی توانیم بدون دیدن یک بخش به برسی بعد دیگری از ماجرا بپردازیم و دست آخر هم نمی توانیم جوابی درست از چه باید کرد داشته باشیم.
 

· چرا اطلاع رسانی نمی شود یا دروغ گفته میشود

نقش رسانه در زندگی مردم و سمت و سو گرفتن کنشها و واکنشهای عمومی بسیار تاثیرگذار است. نقش رسانه در آگاهی و اطلاع رسانی به این دلیل مهم است که به شهروندان و مخاطب می تواند قدرت تشخیص و تحلیل و تصمیم بدهد. اما بخش عظیمی از مردم سیلزده به حق عاصی از این امر هستند که رسانه ها وضعیت آنها را پوشش نمی دهند و کذب گویی میکنند!

سوال این است که رسانه های حکومتی چه چیزی را باید بگویند؟ مثلا بگویند عوامل تخریب و تشدید این بحران این موارد یا ارگانها هستند؟ اینجا که دست به خون آغشته همه  سران لو میرود! خیر، این را هیچ که نمی گوید بلکه حکومت هرچه فعال محیط زیستی هم که میتواند مدرکی بر اثبات جنایتشان باشد به بند می کشد و از سر راه حذف میکند. حتما تا کنون برای کسانی سوال پیش آمده که چرا باید فعال محیط زیست در زندان باشد؟ جواب دقیقا همین جا است، در خطر افتادن مکانیزم سرمایه داری .

یا اینکه رسانه ها این واقعیت را بگویند که دولت به خاطر مسائل نظامی و دعوای بیرونی بیش از یک ماه است دست اش نرسید که به نجات جان مردم با اقدام فوری در گام نخست و دوم به بحران زندگی مردم سیلزده رسیدگی کند؟ اگر این کار را بکند که عدم مشروعیت و رسمیت اش در حاکمیت را رسما اعلام میکند.

یا اعلام کند با وجود دارا بودن تمام ابراز و تجهیزات لازم  برای سیل زدگان و مناطق زیر آب رفته اما به دلیل نزاعهای درونی هیچ وسیله ای به مناطق ارسال نشده و هیچ کدام از طرفین سپاه و دولت روحانی یا به طور کلی حاکمیت حاظر به متقبل شدن هزینه نیستند.؟ یا تشریح کند که خامنه ای پولی را که به اسم بیت المال سالهاست از لقمه دهان مردم بیرون کشیده است حاظر نیست به سیل زدگان اختصاص دهد و میگوید بروید راه های دیگر را فعلا برسی کنید.؟ مردم همین الان در حال غرق شدن هستند کدام حساب کتاب! یا اعلام کنند که کمک های مردمی که توسط نظام مصادره شده یا کمک های خارجی که به هلال احمر داده شده با قیمت مناسب ثروتمندان عزیز در بازار به فروش می رسد.؟ یا مثلا بگویند یک دفعه نمی دانیم چه شد آسمان دریده شد و سیل آمد و نمی دانیم چرا زمینهایی که خشکاندیم و خاکبرداری هایی که زده بودیم یکدفعه تبدیل به میلیونها متر مربع گلولای شد و نمی دانیم چرا شهر هایی را که بر بستر رودخانه ساختیم را آب برد و تبدیل به قتل گاه آدمها شد.؟

از این مثالها زیاد میتوان زد اما یکی دیگر از حربه های  جمهوری اسلامی در مواقع بحران خارج کردن مردم از دسترسی به آگاهی و اخبار درست و دادن اطلاعات غلط از وضعیت است. نباید از دشمن بشریت انتظار حقیقت گویی داشت، اما مردم با توصل به کانالهای خبری غیر حکومتی سعی در به تصوریر کشیدن و اطلاع رسانی با کمترین امکان هستند. پس این بار نه تنها حکومت دست به دامان سرکوب می شود بلکه یک دوجین کارشناسان قسم خورده را به میدان میاورد تا با آمار و ارقام پایان خشکسالی و آمدن تر سالی و نعمت و فراوانی را هلهله کنند. بگویند که خبرهای غیر از کانال رسمی جمهوری اسلامی دروغ است. فتوشاپ است. فاجعه هیچ که این اندازه بزرگ نیست بلکه رحمت هم هست.
 

· ادعای تر سالی و نعمت و برکت

حربه اول این است که حاکمیت برای کم کردن بار مسئولیت خود دست به دامان آن می شود این است که سیل را نعمت جلوه دهد استدلال پر شدن ظرفیت سدها را مطرح میکنند. در بالا اشاره کردم که سد و نعمت و پولسازی آن هیچ ربطی به مردم ندارد و باعث نابودی و خشکی است تا آبادانی و اینجا لازم به تکرار نیست.

مسئله دوم بارانی معادل ۸۰  میلیارد مترمربع در ده روز را نشانه عبور از یک دوره خشکسالی دانست آن هم با درنظر گرفتن اینکه آقایان بهره بردار بیش از ۸۵ درصد سفره های زیرزمینی را از بین برده اند. این حجم از بارش برای مدتی کوتاه شاید یک سال باعث بالا آمدن سطح آب خواهد شد و مسئله دیگر این تئوری در مورد باران است نه سیل. کارشناس و دانشمندان دنیا در این خصوص عقیده ای به این مسئله ندارند که با یک بارش مقطعی نتیجه بگیرند که خشک سالی یا تر سالی به وجود میاید. پدیده تغییرات اقلیمی بر پایه طوفان تورنادو یا بحران سیل در ژاپن یا آمریکا یا بارش های سیل آسا در استوا نیستند.

هرچند حکومت ایران به جای استدلال علمی بیشتر به منبعی به اسم فتوا متوسل است برای مثال فتوای "علم الهدی: مردم اگر بجای رفتن به شیراز و دیدن گور یک پادشاه منحوس به مشهد مقدس سفر میکردند اکنون کسی کشته نمیشد و سیل نمی آمد".  روحانی نیز در سخنرانی "مافوق کارشناسانه اش" به علوم هیدرولوژی اعتقادی ندارد و بحران سیل را برای مصیبت دیدگان رحمت الهی می خواند و نوید سالی پرآب به آنها میدهد". حاکمیت برای اینکه نگاه جامعه را از ابعاد بحران و خسارت و فاجعه انسانی منحرف کنند دست به دامان این ارا تیز میشوند.

آری خود نفس باران و آب منفعت دارد اما این تئوری را برای مدیریت بحران بکار نمی بندند. اگر می خواهند اینگون تئوریزه کنند پس باید حساب کنند: چندین انسان جان با ارزششان را در این فاجعه از دست داند؟ چندین هزار واحد مسکونی به طور کامل از بین رفته است؟ چندها هزار هزار هکتار کشاورزی با محصولش زیر آب رفت و از بین رفت؟ چه اندازه از دامداری ها دیگر نه با دام و نه با محل نگداری دیگر وجود خارجی ندارند؟ چندها هزار کیلومتر راه خاکی و شوسه و جاده و اتوبان تخریب شده؟ چند هزار پل دیگر هیچ اثری ازشان نیست؟ سیستم برق، لوله کشی، تجهیزات ارتباطی و انتقالی، خط راه آهن و ...... چند هزار نفر با چند نوع بیماری به لطف این "نعمت" در حال هزینه دادن و دست و پنجه نرم کردن هستند؟ به اضافه اینکه برخی از این زیرساختها چندین سال تول میکشد دوباره به مرحله قابل استفاده برسد.

هرچند هنوز فاکت دقیق و معتبر و رسمی از ابعاد و میزان خسارت ها در دست نیست و هم اینکه هنوز روند سیل و خسارت ادامه دارد اما آمار تقریبی و نادقیق چند روز پیش حاکی از آن است که ۷۶ نفر قربانی این فاجعه بوده اند و حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان زیان مالی وارد شده است. حال آقایان اقتصاد دان، مردم فعلا تا چند سال باید آب و گل و لجن لایروبی کنند اگر سال آیند آنهم اگر آبی باقی ماند و جان بدربردگان و کشاورزان و روستاییان و دامداران توانسته کمر راست کنند و یا خانه ای و سرپناهی داشتند که با تاریخ کثیفی که از خود نمایش داده اند چنین مرمتی ممکن نخواهد بود. "چند سال پیش در مناطق جنوب غربی ایران و مخصوصا سرپل زهاب زلزله را شاهد بودیم و تا امروز هم مردم یا در چادر هستند". حال درنظر بگیرید یک سوم ایران خرابه شده و مردم آواره شده اند آن وقت این نعمت آب که بخش اعظم آن نیز در سدهای حکومت انباشت شده و ربطی به مردم ندارد چقدر نفع می رساند. مثل این است که مردم را بخواهید متقاعد کنید نفع یک درصدی باران از زیان و خسارت بیست هزار میلیارد تومانی سیل بیشتر است!!! خودشان را چه فرض کرده اند این عالی جنابان؟ شیپور را از سرگشادش دارند فوت میکنند و همپالگی هایشان در آب سینه می زنند و میرقصند چوب آب سدها پر شده و کلی آب و برق دارند که به ملت بفروشند.

تئوری باران و سیل نعمت است یک شیادی و گستاخی بی حد و حساب و به سخره گرفتن عزای داغ دیده گان و رنج بازماندگان این حادثه دلخراش است. این سیل تنها نامی که دارد جنایت در حق بشریت بود، حکام ایران با چنین تئوری هایی فقط به جنازه کودکان و شهرودان غرق در گلولای ریشخند می زنند.
 

 · بلوکه کردن کمک های مردمی

هر اندازه ریزتر شویم حلقه های گمشده این سیستم نمایان تر خواهد شد. کمک رسانی های مردمی تنها چیزی بود در دوران وقوع بحران و تا کنون که این بحران ادامه دارد سیلزدگان به آن امید داشته و دارند اما این روند وضعیت حاکمیت کثیف جمهوری اسلامی در برابر مردم را بار دیگر برای دنیا هرچه بیشتر فاش ساخت، حاکمیتی که با اوج امکان و ابزار اثری از آن تا به امروز نیست.  برای پنهان کردن بی عملی در برابر مردم و بی حیثیتی و عدم رسمیت اش به حملات متوحشانه و غیر انسانی به فعالین کمک به سیل زندگان روی آورده و آنها را به زندان انداخت و به غارت وسائل در محلهای جمع آوری کمک ها پرداخت و شماره حساب های اعلام شده برای کمک های نقدی را مسدود ساختند و مثل هر سناریوی سوخته دیگرش شروع به پرونده سازی برای این فعالین کرده است.
 

 · شوراهای همیاری مردمی

اما مردم ایران با تشکیل شورا های همیاری و کمک رسانی امید به دنیایی انسانی در قعر برزخ جمهوری اسلامی و در اوج فلاکت مصیبت وارد شده به مردم را زنده کردند.  ایجاد شوراهای کمک رسانی مردمی نمایش عظیم حس نوع دوستی و اتحاد و همبستگی بود. نقطه عطف شوراها اتحاد انسانی و عاری از هر برچسب مذهبی و قومی است، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق ایران همگی از کارگر و دانشجو و معلم و بازنشسته و زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان دست در دست هم هر اندازه که ممکن میگشت کمک می کردند که در برخی نقاط متاسفانه شاهد اتفاقات ناگوار و تلفات جانی این یاری رسانان بودیم. همگی آستین بالا زده تا گوشه ای از کاهش خسارت و نجات و امداد را بر عهده گیرند. که مهم است به تاکیداتی در این زمینه توجه داشته باشم.
 

 ·عدم مشروعیت حاکمیت

در فقدان حکومتی که در شرایط بحرانی به وضعیت شهروندان توجه ندارد مردم خود ابتکار عمل و اقدام را در دست می گیرند.، اما مسئله اینجاست که با وجود اینکه در بخش قبل اشاره کردیم که حاکمیت برخی از فعالین شوراهای مردمی را دستگیر و به زندان انداخته است اما همزمان حاکمیت سرمایه دار از برقرار بودن کمک های مردی در حالتی کنترل شده خرسند است، به دلیل بی مسئولیت کردن خود در ایفای اقدامات جدی چه کوتاه مدت و واکنش سریع و چه بلند مدت و تامین پرداخت کامل خسارات به حادثه دیدگان. و از زاویه دیگر خشنودی دولت برای سرشکن شدن بار مسئولیت و بار خسارت بر شانه خود مردم. برای بورژوازی مسئله این است که بالاخره این سیل تمام می شود و این مردم هم تا ابد که نمی توانند به اسم شورای یاری رسان متحد در صحنه بمانند، نه نیرویش را دارند و زمان و نه امکان استقرار دائمی در محل به اسم کمک را دارند و زمانی که شاهد بازگشت مردم از این مشارکت باشند یعنی جنش دوباره سپاه و دولت برای سردواندن مطالبات خسارت دیدگان منفرد و ایفای بیمسئولتی تمام مشابه سرپلذهاب یا کرمانشاه و بم و غیره ..... اما در اتفاقات اخیر، سپاه از ترس بزرگترین تهدید یعنی اعتراضات مردم، جنایکارانی چون نیروی های نظامی حشدالشعبی و فاطمیون و حزب الله و همه باندهای سناریو سیاهی و مسئول خون پاشیدن به جامعه را دور خودش جمع کرده است تا سایه رعب و وحشت را بر فضای ایران حاکم کند.
 

 ·  فلسفه وجودی شوراهای همبستگی و کمک رسانی

مسئله این است که این شوراها را خود مردم تصمیم گرفته اند تشکیل دهند و هر کجا تشکیل گشته به طور یقیین اقدامات بسیار ارزشمند و هدفمندتری شکل گرفته است. و گفتم که اسکلت بندی این شوراها هویت انسانی و عاری بودن از هویت قومی و مذهبی بودن است که اتحاد گسترده و مستحکمی را همراه خواهد داشت. پس به طور یقین آنها را باید تشکیل داد و گسترش داد و تقویت کرد.

در گام اول بحث این بوده درعدم وجود حکومتی مسئول، این شوراها اقدامات سریع و الزامی در شریاط بحرانی را تا حد امکان و توان انجام دهند. شهروندانی را که در حال غرق شدن و یا زیر آورار رفتن هستند یا در مناطقی بدون آب و غذا گرفتارشده اند را نمی توان منتظر لایحه بودجه یا دستور رهبری یا پاسکاری بین سپاه و دولت یا انتظار برسی ابعاد خسارت کرد. کاری که دولت ملزم بود ابتدا به ساکن انجام میداد بعد به لحاظ محاسباتی چرتکه می انداخت که تا کنون هیچ غلطی نکرده است.

اما بحث این است که با جمهوری اسلامی یا هر حکومت سرمایه داری دیگر از منظر اومانیستی نمی توان وارد دعوا شد.، شوراها حرکت عظیم نوع دوستی و اتحاد را در خود دارد و شروع کرده است و ادامه کار فقط با حس انسان دوستی دچار درد ناخوشایند بازی های بورژوازی خواهد شد و به راحتی به بازی گرفته خواهد شد.

مسئله این است که ما هر اندازه لازم باشد تلاش را برای کمک رسانی انجام میدهیم اما تلاش اصلی ما و مبارزه انسانی و آزادی خواهانه و حق طلبانه مان تازه شروع شده.

در شورا های مردمی و تلاش متحدانه چند مسئله  مبنی قرار دارند. اول اینکه حکومتها ملزام هستند به ایفای مسئولیت در برابر شهروندان. دوم نهادهای سرمایه گذار حکومت مسئول تخریب محل زیست ما هستند و به طبع آن مقصر و مجرم در امر تشدید ابعاد بحران هستند. سوم حکومت است که از گرده تولیدات مردم و سرمایه گذاری ها  سود برده است و میبرد. چهارم یک بعد ماجرا بحران مثلا زلزله یا سیل است بعد بدتر ماجرا ادامه طبعات بحران است. دست آخر تمام امکانات و ابزار و نیروی انسانی و بودجه مالی برای ترمیم و جبران خسارت موجود است و در مالکیت حکومت قرار دارد.

در اقتصاد جمهوری اسلامی ایران و مدل سرمایه داری ایران کارتلهای عظیم و مافیای بهره برداری از نفت و معادن و سد ها به زبان خوش حاظر نیستند که برای نجات جان شهروندان یا برای رفاه زحمتکشان جامعه به میل و رغبت خود گامی بردارند.

پس ایجاد شوراها واکنش طبیعی مردم در برابر حکومت است و بروز دیگری از رابطه حامکان و محکومان را به تصویر می کشد. وقتی در شرایط بحرانی که یک سوم ایران در بحران سیل قرار دارد و برای نجات مردم در لحظه نیاز به اقدام است و از ارگانهای مسئول خبری نباشد، نیاز مبرم ما را به اهرم فشار نشان میدهد. یعنی کسی هست که نمی خواهد با زبان خوش سر کیسه را شل کند و در طرف مقابل شوراهای مردمی مگر چه اندازه و تا چه زمان توان ایفای نقش بدون وجود ابراز و امکانات را دارد؟ به طور قطع غیر از کمک رسانی در ابعاد کم و کوتاه مدت نمی تواند کاری بیشتر را انجام دهد. امکانات و ماشین آلات و ابزار نجات، اتنقال، اسکان، بهداشتی، آموزشی، سرپناه، هزینه تعمیر و مرمت و احداث و غیره دست دولت است یا بهتر بگویم در مصادره حکومت است. شوراهای مردمی کمک رسانی نیروی گرفتن این امکانات از حاکمیتی هستند که نمی خواهد آنها را بدهد.

اتفاقا بهترین نسخه اعمال فشار را مردم ایجاد کرده اند. شوراها اهرم فشار به زانو در آوردن حکومت برای گرفتن این امکانات است و در حقیقت عملکرد شوراهای همبستگی و کمک رسانی به سیل زدگان بدون اهرم فشار کردن آن نمیتواند نقش جدی در گرفتن امکانات و پرداخت خسارات و هزینه از دولت کار زیادی را پیش ببرد. جشنی که بورژازی ایران به اشتباه گرفته این است که مردم خودشان مسئول حل و فصل بحران ها شوند و نوبت حکومت که شد ریاضت پیشه کنید تا کمکم در ١٠ یا ٢٠ سال آینده کاری کند. خیر باید به این حکام مفت خور گفت شوراهای مردمی دولت را مجبور به پاسخگویی می کنند نه مبری از انجام وظیفه اش. پس به این اعتبار شوراهای کمک رسانی و همبستگی مردمی سراسری است و این امر باید هرچه مستحکمتر و متحد تر شود. کاری که در حال حاظر مردم دارند انجام میدهند فقط باید تعریف به آن بدهند. کمک ها و اتحاد و شوراها تا کنون در عمل سراسری بوده پس باید منسجم و تقویت کنیم.

بحران سیل اخیریک مسئله بسیار طولانی و ادامه دار است. خود بحران وقوع سیل هنوز ادامه دارد اما فاجعه سیل ابتدای ماجرای این سیه روزی و خانه خرابی است. باران و سیل که تمام شد و آبها که فروکش کرد میتوانیم ابعاد فاجعه ی پسا سیل را بخوبی ببینیم. اولین پیامدهای آن را در آوارگان سیلزده بی پناه داریم می بینیم، بیماری های جسمی و روانی،. هپاتیت وسالک و عفونت های پوستی، امراض قارچی و مسمومیت و ..... ابعاد این فاجعه که به مراتب نگران کننده تر و دردناکتر خواهد بود. با زندگی ربعی از مردم ایران روبرو می شویم که به طور صد درصد تخریب و نابود شده با خرابه ای از یک سوم ایران طرف خواهیم شد که بیشتر به فیلمهای تخیلی شبیه خواهد بود. مرمت و باسازی و بازگرداندن زندگی به این مناطق و این شهروندان برنامه ای بلند مدت خواهد بود. حال این پدیده را وقتی با مسئله نوع حاکمیت جمهوری اسلامی و عملکرد بلند مدت اش برسی کنیم نتیجه هیچ کار نکردن و فقط دزدی های کلان به اسم بودجه های اختصاص داده شده به این امر است که اساسا این دزدی ها از طرف ارگانهای دولتی مثل شهرداری ها یا پروژه های عمرانی جهاد سپاه صورت خواهد گرفت.

فلسفه وجودی شوراها جنگ با طبیعت نیست بلکه با صاحبان قدرت و سیتره بر طبیعت و نعمات و ابراز و امکانات آن است. صاحبان قدرتی که رغبتی فراوان به شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مکانیزم اجتماعی حیاط دارند و باید با اتحاد مردمی مجبورشان کرد که در برابر مردم و خواست و مطالبات برحقشان به زانو در بیایند. تنها راه برای برگرداندن ورق به نفع مردم و درهم شکستن این سرکشی و بی مسئولیتی در برابر مصیبت دیگان ایجاد اتحاد بیشتر و گسترش و همه گیر کردن شورهای مردمی به عنوان اهرم فشار است.

این اتحاد و اعتراضات و تحرک و تعرض به جمهوری اسلامی باید ادامه دار و پایدار باشد. مردم در محل کار و زیست و کارشان در شوراها متشکل بشوند. شوراها باید تضمین کنند که فشار را بر حکومت تثبیت کنند که اولویت آن جامعه چه حالا و چه بعد از فروکش کردن سیل، رسیدگی به سیل زدگان و ترمیم خسارات باشد. باید حکومت را موظف کند. اگر لازم شده مکانهای دولتی و مذهبی اش را تخلیه کند و آوارگان را با در نظر گرفتن استاندار کامل یک زندگی در شان و منزلت انسان در آنجا اسکان دهند. دولت را باید موظف کرد که غرامت و خسارت بدهد و به تمام ابعاد و زوایای مسئله بدون درنگ رسیدگی کند. شوراها باید مدیریت اعتراض مردم از بستر اعتراض کور و خشمگین به اعتراضات منسجم و هدفمند تبدیل کند. باید با ایجاد اتحاد هرچه گسترده تر در سراسر ایران کاری کرد تا حاکمیت نتواند و جرات نکند مطالبات و خواست سیل زدگان را سرکوب کند.

اما این اعمال فشار و به زانو درآوردن حکومت هار جمهوری اسلامی زمانی ممکن است که شوراها و کمیته ها و نهاد های کمک رسانی به سیل زدگان  سراسری شوند و متحد عمل کنند. اعمال فشار شوراها و این نهادها فقط در محل به طور یقیین کم تر خواهد بود. در محل یقه شهردار و فرماندار و جهاد و غیره را می توان گرفت که حتما با بازی "ما کاره ای نیستم" و هزار و یک دوز و دورغ و سیاه بازی مواجه خواهیم بود. اما اگر شوراها و نهادهای مردمی و... سراسری شوند و سراسری عمل کنند نیروی اعمال قدرت و فشار به مراتب موثرتری را ایجاد خواهند کرد.

باید با وارد کردن فشار عظیم ومتحد اجتماعی جمهوری اسلامی را به زانو در آورد و وادرا به قبول مسئولیت و پاسخگویی در برابر شهروندان کند. شوراهای کمک رسانی یعنی باطل کردن دروغهای مدیریتی و نداشتن بودجه و جنگ اقتصادی و حربه تحریم هستیم و هزار ویک نیرنگ دیگر که ارگانهای دولتی در آستین دارند. باید این کارت های بازی با زندگی مردم را از دستشان انداخت، باید گفت اگر مدعی هستید که وضعیت اقتصادی تان خوب نیست پس ارگانهای ترویج خرافه را تعطیل کنید و بودجه اش را اختصاص بدهید. هر کسی در ایران متوجه هست چه ابعاد عظیمی از ثروت در تملک یک عده مفت خور دولتی و سرمایه دار و شرکت های دولتی و خصوصی است و بقیه هیچ سهمی از نعمات و تولیدات و امکانات نبرده و ندارند. و این سرنوشت سه چهارم شهروندان ایران است.، باید این صداها را یکی کرد و گفت چهل سال از رنج مایه همین مردم مصیبت دیده جمع کردید و خورده اید امروز وقت بازگرداندن مفتخوری ها است. باید گفت حتی اگر مردم دروغهایتان را هم بپذیرند به این معنی نیست که می پذیرند کاری نکنید. اگر شده بوجه مجلس و تمام دستگاه ها ارشاد و اطلاعات و سرکوب و نظامی و ... را بخواباند و اگر شده حقوق تمام روسای ریز و درشت دولت و حکومت و آخوند و کارکنان زیارتگاه هایتان را  یک سال ندهید ولی باید سریعا تمام مطالبات و خسارات مردم سیل زده بددون هیچ چشم داشتی به اسم وام و یا هر کوفت دیگری براورده شود.

شورا ها یعنی نیروی اتحاد مردم و اعمال فشار برای گرفتن حق خود، به همین سادگی. باید گفت سیاسی کردن مطالبات مردم و بهانه تراشی برای تعرض موقوف.، باید جواب پس بدیدهید. چهل سال از گرده من مفت خوردید حالا مسیبتی که عامل تشدید آن هم بودید نمی خواهید پاسخ بدید؟. یا باید وظیفه ات را تام کمال ایفا کنید یا غلط می کنید ادعای صاحبی و حکومت می کنید. این متد برده اری است باید گفت برده داری موقوف یا دولت به مکانیزم اش عمل کند یا گورتان را گم کنید.

باید گفت به جای رژه گله های نظامی و باندهای تروریستی حشد الشعبی و سپاه و غیره و ذالک در خیابانها برای ایجاد فضای رعب و وحشت،  کل ارتش بیست میلیونی مورد ادعایتان و سپاه با بیل کلنگ و بلدزر و هر ابزار و تجهیزاتی غیراز اسلحه به صف شوند تا مردم و زندگیشان را از زیر گل و لای و آب منتقل کنند، کاری که همه جای دنیا ارتش را ضرب اول برای نجات و امکان سازی اعزام می کنند.

شوراها یعنی حق را از حلقوم حاکمیت بیرون کشیدن.


٢٧ آوریل ٢٠١٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com