قدرتِ تخريبِ سيل، محصولِ حاکميتِ نظام سرمايه و رژيم جمهوري اسلامي است!

سلين شکوهى
April 26, 2019

جاري شدن سيلاب‌هاي کم‌نظير در ماه گذشته، زندگي و آيندة بخش‌هاي بزرگي از مردم و منابعِ کشور را ويران کرده است. صدها روستا از روي نقشه محو شده‌اند. ده‌ها هزار انسان بي‌خانمان شده‌اند. دست و پا زدن کودکان و مردمي که در ميانِ تندآب‌هاي گل‌آلود، تقاضاي کمک مي‌کنند و برخي جان از دست دادند درحالي‌که کمکي ازسوي مقامات جمهوري اسلامي و ارگان‌هاي آن دريافت نکردند، در حافظة مردم به‌عنوان برگِ جنايتي ديگر ازسوي جمهوري اسلامي ثبت خواهد شد. آمار کشته‌شدگان اين سيل دقيقا معلوم نيست. براي جمهوري اسلامي دادن آمارِ صحيح در هر موضوعي هميشه يک مسالة امنيتي بوده است. اين جنايت‌کاران فکر مي‌کنند با دستکاري در آمار و دروغ‌پردازي مي‌توانند قِسِر در روند. مردم در هر گوشه کشور خشمگين هستند و به‌درستي انگشت اتهام را به‌سوي جمهوري اسلامي و ارگان‌هاي انگل‌صفت آن نشان گرفته‌اند. نتايجِ اين سيل و تاثيراتش بر روي زندگي مردم از همين اکنون معلوم است. بسياري از مزارع کشاورزي که تامين‌کنندة خوراک در استان‌هاي سيل‌زده و کل کشور بودند، کلا نابود شده‌اند. صدها واحدِ توليدي در مناطق سيل‌زده کاملا از بين رفته‌اند و هزاران انسان در نتيجة اين نابودي از کار بيکار شده‌اند.

اين واقعه به بحث‌ها و سوالات بسيار در سطح جامعه دامن زده است. مثلا يک بحث اين است: ارگان‌هاي جمهوري اسلامي (مشخصا سپاه پاسداران) قصد بارور کردن ابرها را داشته‌اند. پيش‌تر روسيه اين کار را در محدوده‌هايي براي‌شان انجام مي‌داده. اما چون هزينه‌بر بوده، تصميم گرفتند خودشان انجام دهند و فاجعه آفريدند. اين بحث که بسيار هم رواج يافته، هرچند نشانة بي‌اعتمادي نسبت به رژيم است و مردم به‌طور تجربي دريافته‌اند پشتِ هر جنايت و خسارتي دستِ جمهوري اسلامي و سپاه قرار دارد، اما از لحاظِ علمي بحثِ صحيحي نيست. البته دستکاري‌هاي ناشيانه، بي‌برنامه و لحظه‌اي در طبيعت، يک عامل جدي در ويراني محيط زيست است. اما حتا اگر تلاشي براي بارور کردن ابرها صورت گرفته باشد، توانِ جاري کردنِ چنين بارشي را نداشته است. اين را بسياري از فعالينِ محيط زيست و جغرافي‌دانان به‌طور علمي ثابت کرده‌اند.

در ادامه اين بحث طرح مي‌شود: پس چه اتفاقي در طبيعتِ اين کشورِ کويري و عموما دچار خشکسالي افتاده که فقط طي دو روز شاهد بارش‌هايي به اندازة يک سال هستيم؟ براي پاسخ درست به اين سوال بايد از محدوده مرزهاي ايران خارج شويم و کل جهان و نظامِ سرمايه‌داري امپرياليستي حاکم بر آن را ببينيم، درک کنيم چطور دارد کار مي‌کند و چرا اين‌طور کار مي‌کند. محيط زيست در کلِ کره زمين دستخوشِ تغييراتي بزرگ شده است. نسل‌هاي قبل نمي‌توانستند تصور کنند در منطقه‌اي گرمسير مثلِ ايران در ماه فروردين در مناطقي که جزو مناطق سرد نيستند، درجة حرارت زير 5 درجه باشد و در کشورهاي سردسير بالاي 51 درجه. اين عدمِ تعادلِ نشان از تغييراتِ اکوسيستمي وخيمي دارد. دماي زمين در نتيجه توليد بيش از حدِ گاز کربنيکِ حاصل از سوخت‌هاي فسيلي و ديگر گازهاي گلخانه‌اي افزايش يافته و کليت زيست‌بوم‌هاي کره زمين را بي‌ثبات کرده است. نابودي جنگل‌هاي استوايي و صخره‌هاي مرجاني، کاهش سرسام‌آورِ زمين‌هاي زراعي همراه با افزايش آلودگي هوا، آلودگي آب‌هاي زيرزميني و سمي شدن خاک و صدها مورد ديگر صرفا نمونه‌هايي از اين فرآيند تخريب هستند. سيلاب، هر ساله محصول دهقانان پاکستان و بنگلادش را نابود مي‌کند و هزاران نفر را به‌قتل مي‌رساند. لطمات انسانيِ اين وضعيت، نه فقط مرگبار است بلکه آسيب‌هاي ناشي از آن نيز به‌شدت نابرابر است. هرچند نابودي محيط زيست مساله‌اي جهاني است اما استثمار انسان و نابودي حيات و سرزندگي انسان‌ها در نتيجه ويراني گستردة محيط زيست و غارت منابع جهان در کشورهاي فقيرِ به‌اصطلاح «جنوب» (آسيا، آفريقا و آمريکاي لاتين) متمرکز است. جنوبي که تحت سلطه «شمال» است. «شمال» يعني مقر فرماندهي امپرياليسم. مرکز سازمان دادن نظام توليدي جهان و عظيم‌ترين مصرف‌کنندة منابع جهان. استفاده از سوخت‌هاي فسيلي به‌جاي استفاده از انرژي‌هاي سالم مانند انرژي خورشيدي، نابود کردن جنگل‌ها، توليدِ گازهايي که نفس انسان و طبيعت را مي‌گيرد و استفاده از اين‌ها به‌جاي نفت و توليد گاز کربنيک (چون سودآوري بيشتري در انباشت سرمايه و در رقابت‌هاي ميان قدرت‌هاي مختلف امپرياليستي دارد) و ده‌ها عامل ديگر، طبيعت و محيط زيست را در آستانة مرگ قرار داده است.

مسئول اين وضعيتِ فاجعه‌بار، نظامِ سرمايه‌داري حاکم بر جهان است. منطق سرمايه‌داري اين است: نابود کن، آب‌ها را سمي کن، انسان‌ها را به ‌کام مرگ ببر، بيابان‌زايي کن، گازهاي سم‌آلود توليد کن و... اما سود و انباشتِ ثروت براي آن اقليتي يک درصدي بياور که کره زمين را به‌اسارت گرفته‌اند. مزخرفاتِ دونالد ترامپ در توجيه فکر و سياست‌هاي فاشيستي‌اش وقتي  در برابرِ حقايقِ علمي اثبات‌شده گفت: «گرم شدن زمين در نتيجة سوخت‌هاي فسيلي دروغ است»، منطبق برهمين منطق است. در کليتش بايد گفت بارش‌هاي جاري در کشور ما هم ربط به تغييراتِ اقليمي بزرگ‌تر در سطحِ کره زمين دارد و نتيجة کارکرد و قوانين وحشيانة سرمايه‌داري است که سوخت و ساز طبيعت همه کشورها از جمله اين‌جا را در هم ريخته است.

شدتِ تخريب و آسيب‌هايي که سوانحِ طبيعي وارد مي‌کنند ربط مستقيم به حاکميت نظام سرمايه‌داري در جهان و در ايران دارد. اگر با حاکميتِ چنين نظامي روبه‌رو نبوديم، اگر منطقِ درندة «گسترش بياب يا بمير» و نيروي محرکة آنارشي توليد و رقابت اعمال نمي‌شد، اگر هرچيزي حتا اکسيژني که تنفس مي‌کنيم تبديل به کالايي قابل خريد و فروش نمي‌شد، انسان‌ها در کل جهان قادر بودند در تعاون با هم امور را طوري سازمان دهند که از شدت «خشم طبيعت» و نتايج فاجعه‌بار آن کاسته شود. اگر برعکسِ قانونِ حاکميتِ سود در نظام سرمايه‌داري جهاني (از جمله در جمهوري اسلامي) بر آورده کردن نيازهاي مردم، قانونِ اول بود و جهت دهندة اقتصاد و سياست، بدون شک و با دانش کنوني بشر، با چنين سطوحي از تخريب که سيل و توفان و انواع سوانح طبيعي هر روزه در سراسر جهان به‌بار مي‌آورد و قرباني مي‌گيرد، مواجه نبوديم.

فقط يک نمونه از حاکميتِ سود و سرمايه و نگهبان آن رژيم جمهوري اسلامي را مثال بزنيم و ببينيم در نتيجة آن چه فاجعه‌اي در شهرِ شيراز رخ داد و ده‌ها انسان را به‌کامِ مرگ کشاند. پيش از اين هم سيل در آن شهر جاري شده بود. اما در کنار دروازه قرآن، دره‌اي وجود داشت که مسيل بود و وقتي سيل جاري مي‌شد، از مسيرِ طبيعت‌ساختة خود عبور کرده و به رودخانه وسط شهر جاري و از آن‌جا به درياچه مهارلو سرريز مي‌شد. اما قانونِ سرمايه و سود، و از زبانِ جمهوري اسلامي، حکم بر اين داد که سودآوري اين منطقه براي «صنعتِ گردشگري» بسيار بالاست. طبقِ اين قانون، دره تبديل به هتل چند ستاره، اتوبان، مراکز تجاري، پارکينگ و بلوار شد. راهِ سيلاب (و به قيمتِ جان مردم)، بسته شد و فاجعه‌اي که ديديم را به‌وجود آورد. يا به ساخت و سازها در بستر و حريمِ رودخانه‌ها نگاه کنيم که فعالين محيط زيست سال‌هاست در موردِ خطرات آن براي جان انسان‌ها، هشدار مي‌دهند. يا به نابودي جنگل‌ها نگاه کنيم. برآورد شده هر روزه 053 هکتار از اين جنگل‌ها که سد طبيعي در برابر جاري شدن سيلاب است از ميان مي‌رود. اما وقتي در اين زمينه ازسوي فعالينِ محيطِ زيست هشدار داده شد چه اتفاقي افتاد؟ آيت‌الله‌هاي مفت‌خور و مقامات دولتي و لشگري براي دفاع از منافع سرمايه‌داران و پيمانکارانِ مشغول در مافياي چوب و جنگل تراشي وسط پريدند، در دفاع از مالکيتِ خصوصي بيانيه دادند و قوانين شرع اسلام را در خدمت به نظامِ سرمايه و سود به‌کار گرفتند و وقيحانه از «رحمت الهي» حرف زدند. اين اراجيف را در شرايطي مي‌گويند که ميليون‌ها انسان در نتيجة اين سيل، هست و نيست خود را از دست داده‌اند و امروز در برابر فرار از سيل به دامِ باتلاق‌ها و يا هجومِ ملخ‌ها و يا گسترش انواع بيماري‌هاي انگلي افتاده‌اند.

در اين کشور، سرمايه‌داريِ مستغلات دولتي و سپاهي و خصوصي دست در دست سرمايه‌داري امپرياليستي، بي‌وقفه جنگل‌ها، ساحل دريا و کنارة رودخانه‌ها و زمين‌هاي کشاورزي را بلعيده و محيط زيست را به‌صورتي غير قابل ترميم نابود مي‌کند. در رأس اين فعاليت‌هاي اقتصادي ويرانگر، خامنه‌اي و سپاه پاسداران و آخوندهاي نمايندة ولي فقيه قرار دارند. يعني دولتِ جمهوري اسلامي. اين‌ها و نظامي که در راسش قرار گرفته و نمايندگي‌اش مي‌کنند بايد سرنگون شوند. اين‌ها عواملِ اصلي به بار آوردنِ چنين خسارات و تخريبي هستند که بدون ذره‌اي فکر و احساس در موردِ زندگي کنوني و آيندة مردم، فقط  به چگونه در حاکميت ماندنِ خود و قشرِ نازکي از طبقة سرمايه‌داران که نمايندگي‌اش مي‌کنند، فکر کرده و برايش نقشه مي‌ريزند.

بحث ديگري که در ميان مردم، و حتا درونِ خودِ حاکميت به دليل تشديد تضادهاي‌شان در برخورد به سيل و ميزانِ خسارات آن، بسيار رواج گرفته موضوع «مديريت ناکارآمد» و دزدي و اختلاس و فساد افسار گسيخته است. حسابِ حکومتي‌ها را در اين ميان بايد جدا کرد. هرچند تضادهاي درونِ حاکميت بر سرِ چگونه بر جا ماندنِ نظام‌شان واقعي است، اما برخي از اين‌ها در برابر خشمِ مردم چهرة «منتقد» به خود گرفته و مي‌خواهند خود را با نارضايتي و خشم مردم «همسو» نشان دهند و نقشِ سوپاپ اطمينان را بازي کنند. اما اين حنا بسيار رنگ‌باخته است.

چيزي که بايد به مردم گفت و آگاهي داد اين است که به ريشه‌ها بروند و ماهيت واقعي و دلايلِ بنيادينِ چنين وضعيتي را دريابند. در غير اين صورت نمي‌توانند از بندگي و ستم و رنج‌هاي بي‌پايان رها شده و هميشه اولين قربانيانِ چنين وقايعي هستند. «مديريت ناکارآمد»، فساد و غيره نه‌تنها عواملِ اصلي نيستند بلکه خود معلولِ عامل ديگري‌اند.بهترين «مديريت» هم در چارچوب نظامِ سرمايه‌داري نمي‌تواند از قواي محرکة اين نظام در امان بماند و به سرعت «بهترين مديران»، به قول مارکس، تبديل به «سرماية شخصيت‌يافته»  مي‌شوند.

معضل اين است: ما با نظامي روبه‌رو هستيم که انسان و طبيعت را يک جا قلع و قمع مي‌کند. با نظامِ سرمايه‌داري جمهوري اسلامي روبه‌رو هستيم که با فريبکاري ديني و نيروهاي سرکوبگر، از اين نظام حفاظتِ مي‌کند و بايد براي از ميان بردن آن و از جا در آوردن ريشه‌هاي آن، مجهز به علم انقلاب شد و مبارزه را پيش برد. اين‌ها چيزهايي است که بايد به مردم گفت. معضل، بسيار فراتر از «مديريت» است. همکاري و دلسوزي توده‌هاي مردم با يکديگر در جريانِ اين سيل، الهام‌بخش است. اما مهم‌ترين و اساسي‌ترين «هم‌ياري و کمک‌رساني» کمونيست‌ها اين است که اين حقايق را به ميان توده‌هاي مردم برده، ديد آن‌ها را گسترده وعميق کرده تا از سطح به عمق رفته و ريشه‌هاي واقعي مصائب را ببينند و با هدفِ سازماندهي نظامي اجتماعي از نوع کيفيتا متفاوت، از طريق يک انقلاب قهرآميز و تحتِ رهبري حزب کمونيستِ ايران (م‌ل‌م)، آماده شوند. اين هدف و وظيفه نه با کيسه شن درست کردن همراه با مردم متحقق مي‌شود و نه مردم به‌طور خودبه‌خودي در جريان همکاري‌هاي احترام‌برانگيزشان آن را خواهند آموخت. بلکه بايد علم اين انقلاب را به ميان مردم برد، قانع‌شان کرد که چرا تنها راه حل اين است و ميليون‌ها نفر را براي برپايي جمهوري سوسياليستي نوين در ايران آگاه و متشکل کرد.

در اين جمهوري که پس از سرنگوني جمهوري اسلامي برپا مي‌شود، برآورده کردنِ نيازهاي اکثريت توده‌هاي مردم (و نه اقليتي سرمايه‌دار و يک درصدي‌ها) در ايران و جهان، قانون اول است. در اين جمهوري، اقتصاد بر اساسِ اصول توسعه پايدار سوسياليستي سازمان مي‌يابد و عمل مي‌کند. يعني، توسعة اقتصادي به بهاي نابودي محيط زيست پيش نمي‌رود. بلکه بر پاية آگاهي نسبت به محدوديت‌هاي طبيعي (ذخاير آبي، منابع غذايي دريايي، جنگل‌ها و...)، سازمان يافته و تنظيم مي‌شود. تاکيد اين جمهوري بر روي منابع سوخت سالم و تجديدپذير، ممنوعيت توليدات غير قابل جذب در طبيعت و آلاينده‌ها است و بر اين اساس از طبيعت و فضاي تنفسي انسان‌ها، حفاظت مي‌کند.

بنابراين بايد هم معضل (يعني نظام سرمايه‌داري حاکم بر جهان و نگهبانش در ايران رژيم جمهوري اسلامي) را به‌طور علمي براي توده‌هاي وسيع مردم توضيح داد و آگاه‌شان کرد و هم راه حل را نشان داد: سرنگوني کليتِ نظامِ جمهوري اسلامي، برپايي جمهوري سوسياليستي نوين و گذر به کمونيسم جهاني. n

 

 

 

به نقل از نشريه آتش90  –اردیبهشت 98

 n-atash.blogspot.com

atash1917@gmail.com

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com