مدیریت خودی ها!
 
کاخ ها و قصر های لواسان با قیمت های نجومی میلیاردی , ساخته شده در دل کوه ها و در کنار آب و مناطق سبز و خوش آب و هوا در شمال شهر تهران، متعلق به ژن خوب ها ، خرامان دست نخورده مانده اند و مشمول قهر هیچ سیل خدایی نشد. 
 اینجا تقصیر  تحریم  را نه ظریف دید و نه روحانی.
 صاحبان و ساکنان لواسان را، وزرا و آیت الله ها ، فرمانده هان سپاه و شکنجه گر و سرشکنجه گر ها ، روحانی ها و خامنه ای ها و بقیه سرمایه دارها را  خواب ناز برد وقتی مردم ما را سیل ، لجن و تعفن برد.
و این سناریو ، تلی از یاس و حرمان و اشک در دامن مان گذاشت.
 اما در لواسان ها ،  مدیریت بحران از نوع دیگر است ، بودجه اش یک صدم انجمن نشر آثار خمینی  امام میر حسین موسوی هم نیست. آثاری که تجاوز به بچه و لعن به زن و قصاص را نشخوار میکند و هفت تپه ها را به شکنجه فتوا میدهد.
مشاهده  این خانه های رویایی نشان میدهد که سران و وابستگان رژیم ،  برای حفظ بهشت خودشان مدیریت دارند،  آنهم از نوع فکر شده اش و پیش بینی محیط زیستی هم میکنند. و این جا باران که قرار بود کار خدا باشد، با هوا کردن ابر باران زا درست شدن اش مطرح هم نشد و حتی قابل طرح هم برای "صدا و سیمای ننگ ما " هم  نیست.
حفظ این محیط زیست،  این بهشت ملکوتی، الویتشان بوده و هست.
 
این زندگی " امت " است که الویت شان نیست، این هستی شهرها و روستا های مردم عادی کوچه و بازار است که رها و له شده ، این محیط کار و زندگی مستضعفان است ، این کوچ ها و مزارع است،  مدرسه و کودکستان است ، این خیابان ها و رهگذر کودکان است که به دست امامان علی ، عباس و حسین حواله شده اند، این جا مدیریت بحران کلمه است ، کشک است.
 صاحبان این خانه های بهشتی اشک ، خون و ناله مردم را در آورده اند و (چهل است که در بر این پاشنه رقت انگیز و زنگ زده میچرخد، )  و ملاط و مواد قصر و کاخ هایشان کرده اند.
 کجا شکی هست که جامعه ایران شاهد فاجعه های دیگر و کوچ ها و مهاجرت های دیگر نمیشو د و در سیل و خشکسالی غرق ، تکیده و محو نمیشوند.
 این منادیان جهل ،شهوت و قصاوت  ، این جاکشان نوامیس مردم ، شهر ها و روستا را خالی از سکنه میکنند و مردم را به کابوس های دهشتناک دیگر و سیل های سلسله ای باز هم بیشتر سوق میدهند.
 
قدرت ویرانگری مافوق تصور انسان دارند. سازندگی بیهودگی است.
در چهل سال به اندازه چند قرن آبهای زیرزمینی این مملکت را دزدیدند،  خاکش را بالا کشیدند و به تاراج بردند. خانه هایش را حراج کرده کیسه کردند و در حساب بانک هایشان تپاندند. و یا در گونی کرده و به همرا آقا زاده ها به کانادا، لندن ،اسراییل ، آفریقای جنوبی ، تایلند و استرالیا و کربلا فرستادند
نقل است که هیتلر در روزهای آخر وقتی در جبهه های متعدد شکست میخورد ،  یکی از مشاورانش پیشنهاد میکند که شکست را بپذیرد چرا که مردم آلمان به روز سیاه نشانده شده اند. و او در پاسخ میگوید اگر حکومت من در آستانه شکست است ، جان‌مردم چه ارزشی دارد،  بگذارید همه نابود شوند.
برای این موجودات هیولایی، این هیتلر های دینی  اسلامی، این آب و خاک و مردم چه ارزشی دارند اگر آنها که نماینده خدا بر زمین هستند ، نباشند. و  چه باک و از چه باک اگر سوار نباشند.
 
تا این حاکمان سیل و زلزله باشند، تا این امپراطوری های نیستی باشند،
 تا باشند ، حیات مردم را به انهدام میبرند و خون آلود، کشان کشان  میدررند و سرزمین سوخته و پاکباخته را چون آب دهان گند زده و متعفن شان در صورت مان تف میکنند. 
ویران خانه ای را به سوی مان پرت میکنند،  که کرور کرور دانش ، پول ، انسان شرافتمند و سالیان دراز می طلبد تا دوباره بسازی. 
مگر نباشند.
 
برای نبودنشان به قیام محتاجیم! 
قیامی از نوع سراسری و متداوم  ،
از نوع آگاهانه، برنامه ریزی شده و هدفمند  آن.
برای دوباره سازی خاک ، آب ،هوا، جان و روانمان.