مشروعت زن کشی در مالکیت و ایدئولوژی اسلامی

سعید کوهسار
February 18, 2019

مشروعت زن کشی در مالکیت و ایدئولوژی اسلامی

این روزها بار دیگرخبری هولناک از کشتار زنان و این بار از کشتن"لیلا حسین پناهی" روز پنجشنبه ۲۱ بهمن 1397 در پارک کودک سنندج در برابر چشمان تماشاچیان مبهوت، به دست  مردی که خود را همسر و مالک زن اعلام کرده و روز جمعه ۲۲ بهمن "سوما صلواتی" در سرپناه خویش در خیابان نبوت سنندج با طناب آویزان شده که مرگ او را خودکشی خوانده اند، خشم و انزجار آفریده است. کردستان از سویی پیشتاز مبارزه با فرهنگ مبارزاتی درخشان، در پی این جنایت توجه برانگیز شد و خود به اندیشه نشست. این جنایت علیه تمامی زنان و بشریت، متاسفانه نه برای نخستین بار یا تنها در کردستان و نه آخرین بار، بلکه ریشه در تاریخ طبقات و دین هایی دارد که همیشه پشتوانه طبقه حاکمه بوده اند. کشتار و شکنجه و خشونت، یعنی سرکوب زنان در سراسر ایران بخشی از فرهنگ حاکم و برخوردار ازپشتوانه قانون شرع و مناسبات حاکم است. کشتار زنان به دست مردان خانواده، به پشتوانه فرمان ها و احکام مذهبی و طبقاتی و مالکیت، مشروعیت می یابد.

با ورود جامعه و مناسبات طبقاتی و مالکیت، مردسالاری نیز به فرهنگ حاکم درآمد و مرد، خویش را مالک دارایی و ابزار تولید نامیده شد. با ورود جامعه به مناسبات برده داری، زن نیز یکی از ابزار اصلی تولید و ضمانت بقا دارایی و قانون ارث خانواده ی مرد سالار به شمار آمد. از همین روی، امروزه 70درصد (بیش از 700 میلیون زن) بیش از یک  میلیارد انسانی که در جهان، زیر خط فقر مطلق به فلاکت نشانیده شده اند را زنان تشکیل می دهند. دوام و حاکمیت این روند، از برده داری، ارباب و رعیتی و سرمایه داری، ریشه در دوام مناسبات طبقاتی دارد. در این مناسبات در تمامی امورها و شئون و تولید، زنان غیروابسته به طبقه حاکمه، زیر سلطه طبقاتی و در مالکیت مردان هستند. به همین سبب است که زنان طبقه حکومت گر اسلامی از نظر طبقاتی و باورمندی به قرآن برای  محافظت از سلطه خویش، از این آیات و احکام ضد بشری دفاع می کنند. بنا به تزریق دین های ابراهیمی به هدف زیر سلطه ماندن و مشروعیت بخشی به زن کشی، در افسانه حوا، زن به دو جرم باید  مکافات ازلی تا ابدی ببیند:1) به میوه دانش و درخت جاودانگی نزدیک شدن و 2) نافرمانی به مالک (خدا- مرد) خویش. حکومت اسلامی با این قوانین و پشتوانه ایدئولوژیک، زنان را در تمامی عمر گناهکار و محکوم به کیفر وخواری می شمارد.

 در ایران و تمام سرزمین های زیر سلطه سرمایه و اسلام، زن ستیزی (=Misogyny میسوجنی)، ستمی مضاعف، طبقاتی و سنتی است. اجباری بودن حجاب اسلامی و ستم برزنان در خانواده مردسالار(هسته حکومت طبقاتی) ونیز به فرمان قرآن، یک ضرورت حکومت اسلامی است و  تا بقاء حاکمیت اسلام سیاسی، غیرقابل لغو است. برای رفع این جنایت ها باید به حاکمیت، سوره ها وآیات و روایات و شرع  پایان داد. این خوش پنداری و توهم است که می توان «دیدگاه آیت الله ها و حوزه ها ولایت فقیه را تغییر داد». و این ناشدنی است، زیرا که قوانین و ستون بندی حکومت اسلامی برپایه قرآنی استوار است که سلطه مردان و ستم  بر زنان را فرمان داده است.

«... از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو و سه سه و چهار چهار به نکاح [استفاده جنسی] در آوريد و اگربيم آن داريد که به عدالت رفتار نکنيد تنها يک زن بگيريد يا هر چه مالک آن شويد اين راهی بهتر است تا مرتکب ستم نگرديد (سوره نساء آیه 3) و

«مردان ، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که (مردان) از مال خود نفقه می دهند، بر زنان تسلط دارند پس زنان شايسته ، فرمانبردارند و در غيبت شوی عفيفند و فرمان خدای را نگاه می دارند وآن زنان را که از نافرمانيشان بيم داريد ، اندرز دهيد و از خوابگاهشان دوری کنيد و بزنيدشان اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس ديگر راه بيدادپيش مگيريد و خدا بلند پايه و بزرگ است». (سوره نساء آیه 34)

و «از زنان شما آنان که مرتکب فحشاء میشوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند آنها را درخانه محبوس کنید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی در پیش پایشان نهد. (سوره النساء (4) آیه 15)

آیه های بالا و دهها آیه های همانند، و هزاران کتاب، روایت و حدیث اسلامی از قول محمد و جانشینان و شریعتمداران وی، نه تنها زن را به کالایی برای یک مرد، مشروعیت ماورایی و قرآنی می دهد، بلکه  زن را از هر گونه حقی محروم شمرده و ستم بر زنان، بردگی و زن کشی را فرمان می دهند.

حکومت اسلامی درنخستین روز به قدرت رسیدن، پایه های حکومت طبقاتی و اسلامی  خویش را با سرکوب زنان بنا نهاد. از همین روی، زنان به سان نیمی از جامعه، محروم از حقوق حتا حقوق بشری- طبقاتی، به سان یک واکنش طبیعی و برای دفاع از عزت نفس و حقوق پایه ای خویش پیوسته در صف نخست مبارزه، زیرستم، شکنجه و کشتار و زندان قرار داشته اند. اگر تا کنون هزاران زن در زندان های سراسر ایران در دهه شصت تا کنون به اعدام و سگنسار و دار و شکنجه محکوم شده و جانباخته اند، ریشه در آنتاگونیسم اسلامی به پدیده ای به نام زن دارد. اگر زنان در زندان قرچک ورامین به آتش کشیده می شوند، اگر سپیده قُلیانی ها هم اکنون در دخمه ای از زندان های حکومتی به جرم دفاع از کارگران هفت تپه به شکنجه نشسته اند، اگر فعالین محیط زیست،  نیلوفر بیانی ها و سپیده کاشانی ها در بیدادگاه حکومتی با اتهام فساد فی الارض محاکمه می شوند، اگر نیلوفر بیانی که نزدیک به یک پسال «بازداشت موقت» را گذرانده در هر دو جلسه دادگاه اعلام می کند که شکنجه شده و اعترافاتش زیر شکنجه صورت گرفته و فریاد می زند: «اگر شما رو هم مثل من به آمپول زدن تهدید می‌کردند، اعتراف می‌کردید»! اگرآتنا دائمی ها و گلرخ ابراهیمی ها، نرگس محمدی ها ووو را سالها به بند کشیده و ماهها اعتصاب غذا کرده و همچنان استوار و پایدارند، اگر زینب جلالیان ها افزون بر ده سال به سیاهی زندان نشانیده و بینایی خود را از دست می دهند، آگر صدها هزار زن به خیابان ها پرتاب شده، آواره و سرگردان وکارتن خواب شده، اگر شلاق و کابل و داروهای روانگردان برگرده و جسم و جان زنان در زندانهای حکومت اسلامی به فرمان تعزیر، مشروعیت دارند تا زنان سرناسپار را به فرمان آورند ... همه  و همه ریشه در مناسبات، سنت، دین و فرهنگی دارند که مالکیت بر ابزار تولید را قانونی الهی و مقدس اعلام کرده و زن را به سان نیروی مولده و ابزاری می شمارد که به پشتوانه قرآن، بقاء مالکیت و دارایی و مناسبات طبقاتی را تضمین می کند. راز و رمز قتل های «ناموسی»، «دفاع از شرف خانواده» ریشه در این مناسبات و باورها و سنت ها دارند.

هرگونه محکومیت شماری این جنایاتها،هرگونه پشتیبانی و امضاء  و تومارنویسی و چشم دوختن به ارگان های سرمایه داری جهانی  به امید و توهم مراعات حقوق بشر و غیره، با همه ی تلاش ها و حسن نیت ها، بدون آگاهی و شناخت از مکانیزمهای این ستم تاریخی طبقاتی، بدون کارزار و پیکار و مبارزه سازمانیافته و مستقیم برای سرنگونی انقلابی سوسیالیستی حکومت اسلامی راه به جایی نخواهد برد.

15 فوریه 2019


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com