"باورهای مشترک" در گذشته پرافتخار!

سامى روشن
February 06, 2019

"باورهای مشترک" در گذشته پرافتخار!

 

ایرج فرزاد بار دیگر زیان نیشدار و زهرآگین معمول خود به قصد آزار رساندن را بکار انداخته و نکاتی را در ارتباط با کتاب "در جستجوی عدالت"  مطرح ساخته است . هر چند وی "دوستان دوران مبارزه در شرایط بسیار سخت گذشته" ، چه جانباختگان وچه زندگان ، هیچ کسی را از این نوع نیش زدنها وتلاش برای تخریب شخصیت آنها بی نصیب نگذاشته است - وازاین لحاظ رکوردی را از آن خود ساخته است -  اما کسی تا کنون برای تراوشات افکار ایشان بهائی قائل نگشته و بسیار به ندرت جوابی به وی داده شده است . من هم در اینجا قصد وارد شدن به دیالوک با وی را ندارم ؛ نه ضرورتی برای آن قائل هستم ونه انجام چنین کاری نتیجه ای در بر خواهد داشت . با وجود این برای اینکه دیگران سکوت مرا حمل بر حقانیت گفته های ایشان نکنند توضیحی کوتاه پیرامون چند نکته را ضروری میدانم.

من در کتاب " در جستجوی عدالت " با اتکا به همان سندی که خود وی آنرا منتشر ساخته وامضای سعید یزدیان وایرج فرزاد را در پای آن دارد، ایشان را  بعنوان یکی از مدافعان دیدگاه یک نام برده ام ؛  او این کار مرا "اختراع "نامیده وبسیار رنجیده است. من علت رنجش ایشان را حدس میزنم؛ هرچند از زاویه دید من نفس مدافع چنین دیدگاهی بودن  گناه کبیره نیست و کاملا عادی وطبیعی است .  انسانها در مقاطع مختلفی ممکن است دیدگا ه ها ونظراتی داشته باشند که در روند مبارزه به نقد ویا تکامل آنها بپردازند ، اما دلیل آزردگی وسخت گرفتن ایشان به این بر میگردد که وی دوست ندارد به تصویری که از خود ونقشی که در این تاریخ برای خویش قائل است وبه نوعی در پیوستگی دیگاه هایش درگذشته با جریانی که هم اکنون خودرا با آن تداعی میکند یعنی جریان وگرایش کمونیسم کارگری لطمه وخدشه ای وارد شود و یا در تعارض با آن قرار داشته باشد . از این بابت کاری از من ساخته نیست ، متاسفم.

  شیوه ومتد برخورد ایرج فرزاد چه در ارزیابی از تاریخ وگذشته کومه له وچه در برخورد به کاراکتر وشخصیتهای این جریان دارای اشکالات بسیار جدی است. من قصد ندارم مفصل به این مسئله بپردازم ، اما تا آنجا که به نوشته های اخیر وی بر میگردد به یکی دو نکته اشاره میکنم.  تمام تلاش ا. فرزاد این است که نفوذ واعتبار کومه له را آگاهانه به بعداز تشکیل حکا وقبول گرایش مارکسیم انقلابی محدودکند در حالیکه همانطوریکه همه میدانند ومن هم در کتاب "در جستجوی عدالت" مستدل وبا فاکت وبررسی رویدادها نشان داده ام از همان اوایل سال 57 تا سال 60 یعنی قبل از قبول وهمراهی کومه له با مارکسیسم انقلابی، کومه له یک جریان معتبر با نفوذ و اجتماعی ومتعلق به گرایش سوسیالیستی وکمونیستی جامعه بوده وحوادث وتاثیرگذاریهای کومه له در این چند سال مورد اشاره ، از بهترین دوران شکوفائی جریان ما بوده که اگاهانه یا قلم گرفته میشود یا در بیشتر موارد با تحقیر وعقب ماندگی انعکاس داده میشود.

ایرج فرزاد برای تصویر این عقب ماندگیها  بدنبال جمع آوری فاکت ومستند به همه جا سر میکشد ودر این پروسه در بی اعتبار نشان دادن کارا کترهای اصلی جریان کومه له سنگ تمام میگذارد. به چند نمونه از برخورد ایشان به فواد نگاه کنید. او فواد را در زندان "طفلکی معصوم" قلمداد میکند که در زندان تهران بخاطر اشتباهاتش منزوی بوده است . یا در جائی ودر نوشته ای دیگر افکار وی را "سوسیالیسم دهقانی وتخیلی" معرفی میکند. در همین نوشته اش پیرامون کنگره اول فواد را به  "ترور شخصیت دیگران "متهم میسازد و.... من وقتی که در کتاب "درجستجوی عدالت "برعکس ایشان ،علیرغم اشاره به مواردی بسیار کم ومعدود به کمبودهایش ، نقش واقعی وبرجسته کاراکتر فواد را نشان میدهم وی فریادش بلند میشود ومرا به برخورد غیر علمی  ومذهبی وبزرگ جلوه دادن "شهید تاریخ "  متهم میسازد؛ کلمه ای که من نه در این کتاب ونه در هیچ نوشته دیگری هیچوقت استفاده ننموده ام . ا.فرزاد خود درتخریب شخصیت رفقای قدیمی وسابقش با بیان رکیک ترین کلمات آنها رابه تحقیرآمیزترین شیوه ممکن مورد خطاب قرار میدهد و در برخورد به این دوستان در قید حیات هم از من ایراد میگیرد که چرا مثل ایشان در تخریب شخصیت این افراد کوتاهی کرده و سکوت پیشه کرده ام ! پرواضح است که من چنین متد وروشی را در اساس نمی پذیرم و تخریب شخصیت دیگران برای مطرح ساختن موقعیت ونقش خویش را از خصوصیات انسانهای فرصت طلب وضعیفی میدانم که نه تنها بوئی از مارکسیسم نبرده اند از زاویه انسانی واجتماعی هم مشکل جدی دارند.

اما نکته ای در نوشته اخیرش مرا بسیار متعجب ساخت؛ انتقاد وایرادش به سیاستهای رهبری حکا وکومه له در قبال دولت عراق واتحادیه میهنی است که گویا نتیجه این سیاستها ی غلط موجب تلفات وهزینه های زیادی برای حزب ما گردیده است. این اتهامات  سخیف را از جانب کسی که  هر چند برای مدت کوتاه یکی از اعضای مرکزیت بوده باشد برای اولین بار است که می بینم ومیشنوم؛   سئوال این است که آیا ایرج فرزاد چنین نظر وبرخورد غیر مسئولانه ای را قبلأ با لیدر خود یعنی منصور حکمت مطرح کرده است ؟ اگر جواب مثبت است چه توضیحی را از وی شنیده است؟ چرا که در طول تمام آ ن دوره ها  م. حکمت که در میان چند نفراول انگشت شمار حزب ما بوده است  نه تنها از جزئیات سیاستهای ما در قبال عراق واتحادیه میهنی مطلع بلکه مستقیمأ دخیل بوده است . بنظر میرسد که منصور حکمت زیاد هم ناحقش نبود که تا آخرین لحظات حیاتش میگفت اینها سیاستهای من را نمی فهمند ودرک درستی از آنها ندارند ! ایرج فرزاد از علت سکوت من در قبال این رویدادها سوال کرده است ، پاسخ من به ایشان این است که من در مورد هیچ کدام ازاتفاقات و ورویدادهای گذشته در کومه له  تا کنون اظهار نظری در هیچ جائی نکرده ام اماهم اکنون در کتاب "در جستجوی عدالت" به مواردی که لازم دیده ام اشاره نموده ام . به بقیه حوادث به ترتیب زمانی  حتمأ در جای خود به آنها هم خواهم پرداخت . ایرج فرزاد چنانچه علاقمند به شنیدن دیدگاه ونظرات من است بهتر است که پیشداوری نکند ومنتظر بماند.

 

ایرج فرزاد از باورهای مشترک گذشته خود وما بویژه پیرامون جنبش در کردستان ، حق تعین سرنوشت، حل مسئله ملی در کردستان  وبسیاری مسائل مربوط به آن عدول وتجدید نظر نموده است لذا از زاویه دید ایشان طرح هرگونه بحثی از جانب هر کسی در این زمینه ها فوری انگ وبرچسب  ناسیونالیسم میگیرد . کسی که مقوله ملت را انکار کند،مبارزه برای رفع ستم ملی را نادیده بگیرد، حق تعیین سرنوشت تا حد جدائی واستقلال را قبول نداشته باشد و....در چنین صورتی بسیار طبیعی است که حتی ضرورت تشکیل" حزب کمونیست کردستان"  را هم ناسیونالیستی بداند .( البته نمیدانم با چنین نگرشی چرا حزب کمونیست ایرا ن نمیتواند ناسیونالیستی باشد ) ایشان مرا به خاطر طرح همین نوع مسائل به ناسیونالیسم متهم ساخته است، و با شگرد خاصی آگاهانه برای حقانیت اتهامات ناروای خود مرا در کنار جریاناتی وحتی اشخاصی قرار میدهد که حکم صادره را مقبول جلوه بدهد.

 او در نوشته خود مرا در کنار ودر مقایسه با کسانی قرار میدهد که در سیاستهایشان از مارکسیسم متنفربوده وهستند، کسانی همچون ( خالد عزیزی ، نوشیروان ودیگران ......)  یا با جریانات دیگری  که همیشه در نوشته های متعددی مورد نقد من بوده اند . او با چنین کاری خاک به چشم خواننده میپاشد یا در بهترین حالت عدم اطلاع وناآگاهی آنها را دست مایه چنین کاری ومورد سؤاستفاده قرار میدهد . اما او باید بداند مصرف تاثیر چنین شگردهائی طولانی مدت  نخواهد بود و همچون تف سربالا انداختن است . من توصیه حقیرانه ودورویانه  را برای رعایت واحترام به باورهای مشترک  به جد نمیگیرم چرا که وی خود برای این" باورهای مشترک وگذشته افتخار آمیز " هیچ ارزشی قائل نبوده و نیست وهمه را زیر پا گذاشته است . 

    سامی روشن (ع.روشن توده)    


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com