به برادر ناتنی شان میگویند" تروریست "

فرهاد جوانمردی
February 03, 2019

به برادر ناتنی شان میگویند" تروریست "

گویا ١٤ سال پیش در چنین روزگاری، کسانی درجریان عبدلله مهتدی پیشنهاد تروریک نفر ازجریان کمونیست کارگری رامیدهند. آن دوران زمانی بود که عراق میدان زدوخوردهای مقاومت بعثیها، رژیم ایران، القاعده از یکسسو و نیروهای آمریکایی مستقر در عراق از سوی دیگر وقبل از انتخابات سال ٢٠٠٦بوده است. حتی اگر این طرح حقیقت هم داشته باشد، این ترورهیچگاه عملی نشد و فردیکه ١٤ سال قبل گویا قرار بوده ترور شود ، بارها تا بیخ گوش "دیوان مهتدی" مسافرت نموده و با آنها از نزدیک خوش و بش  کرده است.  گویا فردیکه این موضوع را تازگیها در سوسیال میدیا مطرح کرده است بدلیل اختلافات درونی در جریان مهتدی این مطلب را فاش کرده است. جالب این است، فرد مذکور بااینکه توضیح میدهد که بخاطر این پیشنهاد " رکیک" از حزبش دلخرد شده است، حتی" اسم" کسی که قراربوده ١٤ سال قبل آنرا ترور کند هنوزهم به درستی نمیدانست کیست.(ویدئو) . شاخه های حکمتی که پس از ١٤ سال به این موضوع پی برده اند، عجولانه وبدون روشنترشدن حقایق باهیاهو وصدور دها اطلاعیه و هات و هوار، فضای مجازی را به فرصتی برای پرخاشگری سیاسی و مظلوم نمایی ازخویش و دفاع مقدس از آمال و آرزوهای تبدیل کردند که هرگز یک قدم به آن نزدیک نشدند. از سوی دیگر با شنیدن چنین خبری شرایط راجهت  کوبیدن ناسیونالیزم کورد و جریانات به قول خود بورژوایی وتجزیه طلب مطلوب دیدند تا شوینیسم غربتی، مدال ناقابلی جهت دفاع کورکورانه از وطن رابه گردن کجشان بیاویزند.

٢٨ سال قبل چه گذشت؟

اما چرا این افراد در مورد اعمال خودشان نیزباهمان جدیت قضاوت نمیکنند؟ قرار نبود کمونیستها صادق باشند؟ بیاد دارید که ٢٨ سال پیش یعنی ١٤ سال قبل تر از این ماجرا چه اتفاقات برنامه ریزی شده ای درکردستان عراق ازسوی جریان حکمت علیهه کومه له و حزب کمونیست رخ داد؟؟. از آنجا که گویی  بادکنک دورنمای سیاسی رهبران وارداتی این جریان به کردستان یکباره پنچرشده وماموریتشان در کردستان خاتمه یافته باشد، باشروع نازو نیمنازهای شبهه پرولتری، ترقیخواهی وهشداربه جدایی ، پیله کردن به رهبری، بازگویی مندرآوردیهای سیاست سازماندهی و اصول کمونیسم بدون کارگر، سیستم کمونیستی بدون مردم ، ترور شخصیتها، کنارزدن پرینسیبهای سیاسی و اخلاقی، فحاشی، اتهامات ناروا ی به ضد انقلابی به همسنگرانشان و ارتقای این اعمال به فروش سلاح و مهمات ، تهدید افراد و بی احترامی و حتی چاپ اکاذیپ ودر این بازیها در برخورد به همسنگرانشان و جنبش کردستان  حتی یک ذره اصول و اخلاق  انسان قرونوستایی بکاربرده شد؟. این خط فکری آنقدر عقبمانده، ناذل و ذهنی بود که همانگونه که تجربه عملی آنرا دیدیم، بجزاسترس و اتهام پراکنی چند اکسیون چند نفری درهجرت وانشعابات پی درپی ،دیدیم در نهایت کارشان به کجا ختم شد و چگونه محو شدند. باید متوجه بود " بقول مارکس" در جامعه نه تنها بورژوازی است که هر روز گورکنان خود را پرورش میدهد، بلکه " بقول من "پرولتاریا نیزروی هات و هوار جریانات پرلترمنش و ساختگی حساب استراتیژیک و سیاسی باز نمیکند. آنان در قدم اول جنبش کردستان را بهم ریختند  ودر قدم دوم "دسته جمعی" به خیل چپ سنتی  پیوستند.

چرا عبدلله مهتدی باید کادر رهبری برادر ناتنی خود را ترور کند؟

 بنا برحقایق و اسناد تاریخی بجامانده ، عبدلله مهتدی خود از چهره های اصلی وپایه های شیرین زبان جناب حکمت حتی در میتینگهای تهران بود و او بود که پای اقای حکمت و چند نفر همراهش را به کردستان گشود.  بیاد داریم " جناب مهتدی" اجازه داد که درختان باغ  پدری اش در بوکان توسط اهالی تحریم شده شهربه تاراج برده شود تا نزد حزبش کمی شیرین و سوسیالیستی بنمایاند.  آقای مهتدی وزیرایدئولوژیک دست چپ" حکمت" بود و مثلث های سه ضلعی برای بورژوازی، پرولتاریا و ناسیونالیزم کرد ترسیم میکرد. طبق ادبیات این "دوبرادر درفضای درونی این مثلث، بادبادک سرخ پرولتاریا ی ایران که در انزمان گروه گروه به جبهه های جنگ گسیل میشدند تا مدافعان حق علیهه باطل باشند وبادبادک کمونیستهای آواره هیچگاه با بادبادک رنگ باخته ناسیونالیزم کرد در فضای سه ضلعی کردستان علیهه دشمن مشترک به یک جهت نمی چرخیدند. آنان اصلا حال و حوصله و دانش هدایت بادبادک ناسیونالیستها به فضای سیاسی کردستانرا هم نداشتند. بهمین جهت "خودکشی" جنبش کردستان را برهمسویی مقطعی با معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک جداگانه با احزاب ناسیونالیست کرد را برنامه ریزی کرده و خود پیشاپیش به خارج "هجرت" فرموده و شعار جنگ جنگ تا پیرەزی سردادند. "سهندیها" در وحشت ازهجوم قرونوستائیان صفوی ازخیراستقرار سوسیالیزم در آن "سرزمین سیه پوش وعجایب" گذشته بودند و سراسیمه به بهانه تشکیل حزب غریبه ها به کوهستانها و دره های پرپیچ و خم کردستان پناه آورده بوند. بازهم بیاد داریم که آنان بدون تعهد اخلاقی، جنبش کردستان و "کومه له "را به میعادگاه ارتدکسیسم از کمونیسم و سروته کردن حقایق اجتماعی به پروژه های درازمدت ایدئولوژیک تبدیل کردند تا بنام کمونیسم ، سوسیالیزم و پرولتاریا روحیه درنده خویی را درانسانهای پاک و آزادیخواه پرورش دهند. آیا کمونیسم واقعا این بود؟. این جنابان با معیارهای ایدئولوژیک و عملی شان نتوانستند اثبات کنند که ازناسیونالیستها سیاسی ترو در حق به جنبش کردستان اندیشمندترباشند. بنابر این این "دو برادرناتنی" بیشترین و هولناکترین خاطرات از جنبش کردستانرا ازهمدیگر دارند. چطور میتوانند افراد همدیگر را ترور کنند؟ مگه میشه؟

حزب کمونیست و حزب دمکرات.

بااینکه بلا اجبار منشاء حزب کمونیست مناطق عمقی ایران نبوده و دربطن یک مبارزه مسلحانه و ناسیونالیستی کردها در کردستان مهندسی ومتولد شد، این حزب از سوی چپ، راست و سنتر ایران بعنوان حزب کمونیست کومه له شناخته میشد. بااینکه طیف رهبری آن حکمت و عبدلله بودند، حتی نیروی مسلح، برنامه وکادرهای کومه له درخدمت حزب کمونیست گرفته شده بود. یعنی کومه له از یک جریان سیاسی چپ در کردستان به ابزار یک جریان مهندسی شده نامربوط به واقعیات تبدیل شده بود که در راس آن سهندیها بودند. یعنی اینکه کومه له سر یک دوراهی آری یا نه قرار داده شد. که از آرمانهای خلق کرد که قبل از تشکیل حزب در سر داشت دست بردارد و صرفا به حقوق ویژه خود در اساسنامه حزب کمونیست بسنده کند.(تشکیلات منطقه ای حزب کمونیست) عجایب تراز هرچیز اینبود که همان حزب کمونیست در هیچ جای ایران ، در کرمانشاه، لرستان، اهواز، بلوچستان، آذربایجان شرق، مشهد، ترکمن صحرا و غیره دارای تشکیلات منطقه ای نبود. بهمین دلیل از چپ و راست به نحوی بخودحق میدادندحزب را بنام حزب کمونیست کومه له خطاب کنند. چون ادعای تشکیلات منطقه ای بر خلاف واقعیات اجتماعی وساختار حزب بود. اما داستان ارتباطات حکمت مهتدی ٣تا ٤ سال قبل از تشکیل حزب شروع شده بود و سهندیها پس از فواد مصطفی سلطانی کومه له را زیر نظر داشته ، خط دهنده اصلی کنگره ها نیزبودند. بنابراسناد، تا تشکیل "حکا" هر روز ارتباطاتشان فشرده ترمیشد. 

 آنزمان فرستادگان جمهوری اسلامی جدا از تشکیل جریانات مسلح اسلامی طرفدار خود در کردستان و بحرانی کردن کردستان، تمام سعی خود را کردند تا با خواستگاریهای پی درپی از "جناب قاسملو" شکاف بین احزاب کردستان را بیشتر بگشاید. شکی در آن نیست که عبدلرحمن قاسملو برای نایل آمدن خلق کرد به خواستهایش نزد حکومت ملاها طن به هر گفته و ناگفته ناقابلی داد تا حد اقل یک موی از فیل کنده و یک خواسته ناقابل رابه کرسی بنشاند. اما موفق به چنین کاری نشد. دلیل آنهم روشن بود. قاسملو جامعه ایران، حاکمیت فارس(که اکنون بجای شاه به خمینی تغییرچهره و لباس داده بود ) را درست نمیشناخت و همچنین در مورد شناخت از ساختار سیاسی اجتماعی و فرهنگی کل جامعه ایران " برعکس برادران ناتنی کنونی عبدلله" که کومه له را آگاهانه به دردسر انداخته بودند، کم دانش بود. بهمین دلیل قاسملوخیلی زود و بی صبرانه به خمینی لبیک گفت تا از فسار چپ علیهه خود بکاهد. توهمات قاسملوکه ازسرسادگی وناآگاهی او از حیله های خمینی و"جامعه ایران" در دستگاه فکری قاسملو دست آخر برایش تا مرگ او به دردسر بزرگی تبدیل شد.  قاسملو اوخر بمهن ٥٧ تا آخر اسفند همان سال بیش از ٢٨ بار در روزنامه های رسمی ایران لقب"" امام ""  به خمینی داد. این آمار در ماه فروردین ٥٨ تا خرداد همانسال دو برابر شدند ، یعنی روزی بیشتر از یک بار. پس از جنگ نقده در ارتباطاتی با خمینی، به اوپیشنهاد" تشکیل سپاه پاسدار اسلام" و فرستادن به آن مناطق را بجای ارتش سابق شاه به خمینی میدهد. خمینی سپاه پاسدار تشکیل میدهد و به منطقه اعزام میدارد. وقتی بعدها قاسملومتوجه شد که پاسدارها درنده تر از ارتش هستند، با کوبیدن به پیشانی خود اظهارپشیمانی کرد اما دیگر بسیار دیر شده بود.  قاسملو بدون اینکه بیندیشد درچه منجلابی گیرکرده است بدون اینکه آخوندها به گفته هایش اهمیت بدهند، مرطب به دنبال هم بودند.

 رژیم ایران ازسوی دیگر با کشتار وفشارسیاسی و همچنین هل دادن چپ ایران به کردستان اوضاع سیاسی رابیشتر به تشنج کشید. بخشی ازاین چپ موفق شدند در درون کومه له  متحد شده وتمام بنیادهای مبارزه سیاسی وهمبستگیهای دوستانه جهت اتحاد ومبارزه ترقیخواهانه مردم را تحت شعاع بازسازی مارکسیسم انقلابی، مبارزه با پوپولیسم و کمونیسم کارگر، البته بدون کارگرو پرولتردرآنزمان وازاین قبیل پروژه های ایدئولوژیکی که آنهم بنوبه خود جنبش کردستانرا درآن شرایط حساس بسوی سراشیبی و نابودی بیشترو بیشترهل میداد. و ازسوی دیگروجود رقابت خانوادگی فئودالی عشایرمهتدی و دوربریها که از دوران جمهوری مهاباد  آنرا حق خود میپنداشتند، اکنون همگی در راس کومه له و بعدها "حزب کمونیست" بودند، و عشیره قاسملو که خود را میراث بگیر اصلی جنبش کردستان میدانست ، زمینه کشمکش داخلی (کردها علیهه کردها ) رابا نام پرولتاریا، بورژوازی ناخردمندانه فراهم میساختند و هزاران انسان پاک و آزاده را که درتوان داشتند با هدایت صحیح این احزاب بطرق سیاسی ممکن، دژ محکمی علیهه حاکمیت رژیم در کردستانی آزاد باشند وموجودیت خود را به جهان بقبولانند، آنان جنبش رابه دست همدیگر غلطان خون کردند. بنظرشما چندش آور نبود؟ آنهم ازنقش و نگارمارکسیسم انقلابی ، بی دانشی و توهمات سیاسی وفرهنگی.

سفری بسوی سوسیالیزم!

باری سخن به درازا کشید. ! اکنون از تاریخ انشعاب آن دو برادر ناتنی ٢٨ سال میگذرد. قاسملو قول داده بود که در ایران در مدت ٢٥ سال آینده و توسط حزبش در کردستان سوسیالیزم استقرار یابد. براساس چ آمار و اطلاعاتی، مشخص نبود(مصوبه کنگره ٤ ح.د.ک.ا). حکمتیها از استقرار سوسیالیزم توسط ناسیونالیزم کرد که آنانرا دارای چنین حق ایدئولوژیکی و معیارهای طبقاتی نمیدیدند نگران بودند، که چرا باید قاسملو این پیام را بدهد؟. بنابراین پس از نقد سوسیالیزم قاسملو، پروژه های سریع السیر ایدئولوژیکی به راه انداختند که در انتها به بهمریختن کومه له و فرار دسته جمعی سازمانیافته از کردستان انجامید. تا بلکه در هوای سیاسی اروپا موفق شوند سوسیالیزم را به ارمغان بیاورند. اما این پروژه نیز همچون بقیه پروژه هاراهی از پیس نبرد و حکمت و یارانش را در زمره چپ سنتی شکست خورده دهه ٦٠ قرار داد. در کتابچه "تاریخ شکست نخوردگان" که "نام " آن کاملا باید برعکس استنتاج بشود در یک مقاله بنام( آزادی بیان از نوع دوم)" منصور حکمت" شکست استقرار سوسیالیزم در ایران را که بخاطرش کومه له را تعطیل کرد، به آکسیونهای حزبی شان در اروپا علیهه رژیم تقلیل داده وآنرا به شاهکارازسوی حزبش تجزیه و تحلیل میکند. این در حالیست که مبارزات دانشجویی علیهه حکومتهای اسلام و پهلوی ها یک تاریخ ٦٠ ساله دارد که در سال ١٩٦٧ در اعترارض علیهه حضور شاه به کشته شدن دانشجوی آلمانی در برلین منجر شد. بلاخره همانگونه که خودشان اقرار نمودند، پس از ٣دهه ازفرار بزرگ ازسوسیالیزم خبری نشد. اعضای این جریان در یکسال اخیرسعی کرده اند بسان اشباح جادویی "بانام چند فرقه متفاوت وبا ایجاد کمیته های تکنفری به اصلاح (کمیته های احزاب کارگری کردستان )که در واقع،همان کومه له ای های ماقبل تاریخ هستند، درکردستان ظاهر شوندو بار دیگر ناقوس انقلابیگری کمونیستی در کردستان رابصدا در آورده اند که با اسقبال گرم کومه له مواجه شده اند. آنچه که جای خوشحالیست، بازگشتشان به دور کومه له و رجوح به اسناد ماقبل تاریخ  است. آنچه که جای نگرانیست، تکراروایجاد شکافهای عمیق  چپ و راست ، شروع یک  جنگ داخلی خطرناک از نوع جدید و اینبار همچون صلاح الدین ایوبی، با به میان کشیدن کمونیسم و ناسیونالیسم، با ادبیات نه سازش، نه غربی و نه شرقی وتبدیلکردن مبارزه سالم به مجادلات اخلاقی بنام سوسیالیزم و کمونیست کارگر، و تعیین خطوت قرمزبرای این و آن، کردستان را به جنگ حفظ تمامیت ارزی بکشانند. پیداست که این سفر ٣٠ ساله مشکل بنظرمیرسد در آموزش مبارزه سالم، اتخاذ سیاستهای انقلابی درست ومرحله بندی شده، توافق و تفاهم، به این افراد تجربه ای آموخته باشد. بنابر این به یک هوشیاری کامل نیاز است.

 اوضاع کنونی.

 مردم کردستان در سالهای اخیر یکصدا با اعتصابات و اعتراضات جمعی پی در پی ، زن، مرد، کارگر، دست فروش، دانشجو، محیط زیستی، برزگر، مذهبی ، لامذهب ، ناسیونالیست و سوسیالیست در شهر و روستا در مناسبتهای متفاوت مشتهای محکم به دهان رژیم کنونی ایران کوبیدند. ایرا رژیم بدرستی میداند. مردم نشان دادند که آزادی سیاسی، برابری اقتتصادی  واجتماعی فقط با اتحاد و مصرانه صفوف مردم" و نمایندگانشان کنارهم" در این شرایط هولناک حول خواستهای آنان امکانپذیر خواهد بود. مردم آموخته اند که مسائل سیاسی دیگر و اختلافات ایدئولوژیک را باید به دوران اعتدال و استقرارحاکمیت مردم موکول کرد. آنانیکه این جنگ ایدئولوژیک را به صفوف مردم در شرایط کنونی تزریق میکنند جای در بین مردم نخواهند داشت. رفتارعشایرحکمتی، کمونیست کارگری درجنبش کردستان وجنگ تروربا مهتدی وایجاد اختلافات سیاسی بنام کمونیسم ، سوسیالیزم وناسیونالیزم ، در واقع مظلوم نمایی آنان وبحرانی کردن اوضاع است که جنبش اجتماعی کردستان را به صحنه بگومگوهای مریض میکشانند. مردم باید از جریانات دغدغه انگیزکاملا فاصله بگیرند.

 آری کاکا ! آن دوران گذشت و جامعه کردستان دیگر فریب بازیهای سیاسی ایدئولوژیک را که توسط ان کردستان را به میدان جنگ روانی تبدیل شد و"" ای. اچ . کارر"" را بعنوان رهبرو سخنگوی پرولتاریا معرفی میکرد، فاش شده اند. ما میدانیم !! کارگران ،جوانان و مردم کردستان بسیار روشن هستند. جامعه کردستان نیازمند ارتقای دانش اقتصادی، سیاسی واداره امور جامعه میباشد که رژیم سرکوبگر را با اتحاد خود قدم به قدم به عقب نشینی وادارد. مردم کردستان اجازه چنین بازیهای هیستریک ارتدکسی ازکمونیسم  فئودالهای قرونوستایی ماقبل تاریخ  را به این دو"برادر ناتنی " در کردستان نمیدهند. اقشار مختلف کردستان نیازمند آنند که درکنارهم زندگی و مبارزه بکنند.

منابع : تاریخ من- یاخی بوون له مێژووی کۆمه ڵه- اخبارکردستان- پێشره و ژوماره ٣٠ سال ٦٣- ڕێبازی کۆمه ڵه- نشریات کارگر کمونیست – ایسکرا شماره ٥ سال ٧٧- تاریخ شکست نخوردگان.

فرهاد جوانمردی. فبریه ٢٠١٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com