وعده مستند کشتار کمونیست ها از جانب خمینی به غرب

جمشيد هاديان
January 24, 2019

وعده مستند کشتار کمونیست ها از جانب خمینی به غرب

 

امروز دوست شاعرمان عید نعمتی در فیس بوک در زیر یکی از رنج نامه های حاوی درد شکنجه و اعدام و هزار رنج دیگری که پشت آن برای نزدیکان می آید، بعنوان کامنت شعر زیبائی سروده بود. و سوال هایی مطرح کرده بود، به این شرح:

 

کجا شدند

آن روز های بی غش

آروزهای ساده

میز کتاب

شوق دیدار

شکوه لحظه های ناب تجربه

بحث های کشدار

بی دغدغه ی سایه ترس

در لمس حضور رفیق.

در سایه کدام غلفت

در اعتماد کدام صدا

از نفس افتادیم

کجای تاریخ ماندیم

که زمان از سینه ها

با دردی کشدار گذشت

تا در هجوم گله ی چماق

برای سوزاندن کتاب و

انسان

چهره قشنگت را گم کنم

زخمی ی یاد ها

درسودای دیدنت

گریان در راه ها

کجا شدند آن روزها ؟

 

و من در جوابش نوشتم: عیدی نعتی، همشهری پرآوازۀ عزیز، سوال های خوبی کرده ای، و طبعا به زیبائی. می خواهم از قول مستقیم خود خمینی برایت بگویم که «در سایه کدامین غفلت از نفس افتادیم» و «گله چماق» از کجا و برای سوزاندن کدام کتابها پیدا شد... بخشی مهم، بلکه حیاتی، از تاریخ ماست، و خیلی وقت است که می خواهم چشم ها را متوجه آن کنم، تا فراموش نشود.

 

و حالا حرف هایی که گفتم از جانب خود خمینی نقل می کنم را بخوانید. جدا امیدوارم تن تان بلرزد از اینکه چپ جامعه (و نه فقط کمونیست ها که موضوع مستقیم حرف های خمینی در اینجا هستند) چه ها از این سیاستمدار پر ذکاوت و زیرک شنید، و بنا به مصالح ملی – اسلامی ِ در زرورق چپ پیچیده اش دم بر نیاورد! وعده علنی قتل عام خودش به آمریکا را شنید و دم برنیاورد! آیا این واقعا «غفلت» بود؟ و امیدوارم دو گروه دیگر هم تن شان بلرزد. یکی آنها که فکر کردند خمینی فقط یک نفس شعار «سلبی» داد! فقط گفت «شاه باید برود»؛ نه کسی را با وعده فریب داد، نه با کسی مرزبندی طبقاتی کرد، نه به اعوان و انصارش گفت با مخالفین از همین حالا چه رفتاری بکنید، ... خیر، فقط گفت «شاه بره!». و دوم کسانی که گویا از همین آموزه (دکترین) بدرست یا بغلط آموخته اند که «نباید اپوزیسیون اپوزیسیون شد»، چنانکه پیش از این در ۸۸ گفتند «نباید با موسوی کشتی گرفت»! زبان خمینی در این نقل قول طبعا همان زبان میخی مخصوص به خودش است، و بنابراین من در چند مورد کلماتی در کروشه اضافه کرده ام تا حرف این موجود آدم نما که حتی فارسی بلد نبود اما آمد و سرنوشت ما را رقم زد فهمیده شود:

 

... همین امروز هم این مرد [یعنی شاه] می گفت که می بینید چه آزادی هایی دارید؟ دارید همه تان می بینید ما چه ازادی داده ایم به اینها. همین امروز داشت صحبت می کرد در چهارم آبان. من تعجب می کنم. خدا می داند تعجب دارد ... و ثانیا یک رعبی در مردم مسلمان پیدا بشود که بقول شاه اگر من نباشم ... [چه و چه می شود.] دنیا اصلا بهم می خورد! اگر ایشان نباشد اصلا ایرانی در کار نیست! ایران یعنی محمدرضا [که] اگر نباشد دیگر ایران در کار نیست! ایشان [، مردم مسلمان،] هم می‌گویند که خب ما ایرانی می خواهیم تا در آن زندگی کنیم. خب ایرانی نمی ماند دیگر! این جوان هایی که یک همچنین شعارهایی که شعار های صحیح نیست می دهند [یعنی کمونیست ها] اینجا دارند کمک می کنند به این دستگاه؛ [البته] از یک جهت، [چون] مردم ایران که دیگر از این حرف ها نمی ترسند! یا که، خب، به خیال خودشان که یک دسته از مردم بترسند که مبادا اگر شاه برود این کمونیست‌ها بیایند. از یک طرف خود همین اختلاف بین خود جوان‌ها و دو دستگی بین جوان ها کمک برای این دستگاه است. بنابراین شما که می خواهید این آقا را بخیال خودتان سرنگون کنید، پایه‌های ظلمش را مستحکم می کنید. من متاسفم که این ها این طور بدون اینکه ملتفت باشند چه می‌کنند دارند کمک می کنند. آنهایی که شما را دعوت می‌کنند به این شعارها آنها وابسته به خود دستگاه هستند. الان توده ای هائی که اسمی بودند و رسمی بودند [یعنی اسمی داشتنند و رسمی داشتند]، در دستگاه ایشان نوکرند این کمونیست ها، این روسایشان. بچه ها و جوان‌های ما بازی خورده اند اگر چنانچه یک همچنین کاری بکنند. اینها باز [یعنی «هنوز»] نور اسلام درشان هست، تنها بازی خورده اند. این ها رها کنند این جنایت کار ها را، آنهایی که دعوتشان می‌کنند [ به کمونیزم را]. این‌ها می‌خواهند حفظ کنند شاه را و شما ملتفت نیستید. چه در داخل و چه در خارج تبلیغات برای حفظ این آدم است با تشبث به هر چیز. تشبث به هر چیزی که می توانند می‌کنند که این آدم باقی بماند. تشبث به این مسائل یکی از چیزهایی است که اینها می کنند. بیدار بشوید! این جوان های ما توجه کنند به مسائل روز. مسائل روز مسائل صحیح و دقیق است. خود ِ ۱۵۰۰ نفر - اگر راست باشد، ۱۵۰۰ نفر دانشجو - دلیل بر شکست کمونیزم است در ایران. برای این که ۱۵۰۰ نفر در مقابل ۳۰ میلیون جمعیت که همه علم را بلند کرده اند و می گویند قرآن می‌خواهیم، این دلیل بر این است که این ها شکست خورده اند در ایران؛ نه اینکه اگر ایشان برود کمونیست در کار می آید. اگر ایشان بروند کمونیست یک دانه هم پیدا نخواهد شد. برای اینکه ما فرض کردیم یک هزار و پانصد نفری باشند، [حالا حداکثر بگوئیم] یک پنج هزار نفری باشند، همین جوان های قم می خورند اینها را. لازم نیست تهران هم دخالت کند، همین جوان های قم می خورند اینها را. کمونیست چه غلطی می تواند بکند! بازیتان داده‌اند! این ها حرف است! می‌خواهند از شما یک چیزی بگیرند که برای شاه مفید باشد! شما را استثمار کرده اند الان، استحمار کرده اند شما را. به این حرفها گوش ندهید! همه با هم همصدا بشوید. همه با مسلمان ها هم صدا [بشوید]، اگر این صدای توحید را با هم بلند کنید این تمام می شود کارش. اختلاف نیندازد. هر کس [یک] گوشه ای [از کار] را بگیرد. امروز اختلاف انتحار مسلمین است. باید همه با هم بایستید. همه با یک صدا و آن یک صدا این است: مرگ بر این شاه و بر این سلطنت؛ مرگ بر آنهایی که این را پشتیبانی می‌کنند و کارتر و امثال اینها. این شعار ماست و ملت پیش می برد. نترسید از این حرف‌ها و هیاهو ها! مگر یک ملتی که پا شده است یک حرف حقی را می زند می شود تحمیلش [ظاهرا «تحمیقش» درست است] کرد دیگر! دیدیم حکومت های نظامی نتوانست کاری بکند! مگر حکومت نظامی نیست الان؟ ... (ندای حق، مجموعه ای از پیام ها، مصاحبه ها و سخنرانی های امام خمینی از تاریخ ۱۷ مهرماه ۱۳۵۷ تا ۳۰ آبان ۱۳۵۷ در پاریس، جلد ۱، گردآورنده «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در آمریکا و اروپا»، انتشارات قلم، بهمن ماه ۱۳۵۷، ص ۲۳۶-۲۳۴).

 

۲۴ ژانویه ۱۹ (۴ بهمن ۹۷)


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com