همراه با اسماعیل بخشی و گام های بعدی

مجيد حسينى
January 17, 2019

همراه با اسماعیل بخشی و گام های بعدی

اسماعیل بخشی را دستگیر کردند تا جلو تحول بیسابقه در حال اتفاق تاریخ سیاست ایران را بگیرند. این تحول در جریان اعتصاب و اعتراضات طولانی مدت کارگران هفت تپه و فولاد اهواز شکل گرفت. طی آن اعتصابات جامعه معترض ایران متوجه وزن طبقه کارگر و روشن بینی و توان سیاسی و صلاحیت رهبران آگاه آن در معادلات سیاسی ایران شد. اعتراض قاطعانه کارگران بر بخش های دیگر جامعه اثرش را نهاد و فضای مساعدی برای مبارزات زنان، معلمان، مالباختگان، بازنشستگان، دانشجویان، رانندگان و مدافعین کودک و کارتون خوابها فراهم نمود. هم چنین کارگر و رهبران آن در مرکز توجه عمومی قرار گرفتند. ایده و آرمانهای انقلابی و پیشروانه کارگری بر بستر روند جنبش سرنگونی جاری شد و زمینه اولین تحول بی نظیر سیاسی در عالم سیاست در ایران را فراهم آورد. جامعه عقاید کارگری را برای رهائی و رسیدن به رفاه را تا حدودی زیادی پذیرفته و به نفع خود میداند.

کشمکش کارگران در هفت تپه و فولاد اهواز با دولت و کارفرمایان از مرز دو ماه گذشته و هنوز ادامه دارد. پایداری کارگران در این مبارزات برای رسیدن به خواست خود و خنثی کردن توطئه های تفرقه افکنانه دولت با اتکاء به مجمع عمومی کارگری، گرفتن تصمیمات در این مجامع و انتخاب نمایندگان برای اجرای آن و به پژواک در آوردن ایده تشکیل شورا و کنترل کارگری افق روشنی را جلو عموم باز کرد. در این دوره خواست ها و شعارها و مضمون سخنرانی های فعالین کارگری و اشکال اعتراضی آنها، اجتماعی بود و محدوده به همان کارخانه و رشته کاری نبودند. رهبران کارگری بعنوان سیاستمداران فکور و توانا در سطح عمومی ظاهر شدند. جمهوری اسلامی متوجه این اوضاع و «خطرچپ نو» برای نظام اسلامی شده است. مقامات ریز و درشت رژیم از هر جناح و باندی برای مقابله با کمونیسم کارگری به خط شده اند. 

با دستگیری اسماعیل بخشی و جمع دیگری از رهبران کارگری خواستند جلو این خطر را بگیرند. آخرین حربه خود، زندان و شکنجه و اتهام تراشی را برای درهم شکستن مقاومت و شخصیت اسماعیل بخشی بکار گرفتند. همزمان خیل آخوند و عوامل خود را برای پایان دادن به اعتصاب کارگران و ایجاد شکاف در میان آنها از طریق ایجاد شورای اسلامی ضد کارگری به هفت تپه فرستادند. بعد از آزادی اسماعیل بخشی از زندان و فشار رژیم برای خانه نشینی و به سکوت واداشتن او، صف ما کارگران و بخصوص احزاب و فعالین کمونیست در داخل و خارج کشور تا حدی آشفته شد و اینجا از بحث آن میگذریم. اما همه فکر می کردند اسماعیل مانند تمام زندانیان شکنجه شده و موارد قبلی در تاریخ سرتا پا جنایت سازمان اطلاعات، خُرد شده و خنثی شده و سکوت خواهد کرد.  

نامه ۱۴ دیماه اسماعیل بخشی خطاب به علوی وزیر اطلاعات رژیم و دعوت او به مناظره تلویزیونی در مورد شکنجه خودش در مدت ۲۵ روز بازداشتی، صحنه را عوض کرد. این نامه دستگاه سرکوب رژیم را زیر ضرب گرفت و روند جوش خوردن جنبش طبقه کارگر و عقاید آن به مبارزه سیاسی سراسری مردم و تقابل آنها با زندان و اعدام و ماشین شکنجه و تجاوز را به نتیجه رساند. این دومین تحول مهم سیاسی بی نظیر در این مبارزات است. تبدیل شدن رهبر کارگری به رهبر سیاسی جامعه آن تحول بیسابقه ای در تاریخ ایران است که با این اقدام اسماعیل بخشی بدان دست یافتیم.

اما اکنون حفظ و تثبیت این دستاورد در فضای سیاسی جامعه، چگونگی پیشبرد آن، نقش رهبران کارگری و نقش احزاب کمونیسم کارگری و فعالین کمونیست، نوع رابطه میان این دو، توانائی و محدودیتهای هر کدام در جریان تقابل با جمهوری اسلامی مهم ترین حلقه و گره گاه سیاسی این دوره در جامعه ایران است. در این ماجرا سرنوشت مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز بهر جائی برسد، فعلا اسماعیل بخشی بعنوان یکی از رهبران سیاسی جامعه کل دستگاه شکنجه و اعدام نظام اسلامی را به مصاف طلبیده است.

اسماعیل رهبر کارگری و جنبش مردم برای آزادی و رفاه  و برابری است. با این اقدام او دیوارهای بتونی زندانها و زیرزمینی های تاریک آن ترک خورد. از این پس نباید زندان و شکنجه گاه های رژیم بعنوان حریم شکنجه گران برای درهم شکستن جسم و اراده زندانیان باشد. زندان را باید به میدان مقاومت قهرمانانه بیشتر از این زندانیان، و به محل وحشت شکنجه گران از علنی شدن هر نوع شکنجه جسمی و روانی فرد زندانی تبدیل کرد. می توانیم داستان هر زندانی شکنجه شده را علنی کنیم و از آن پرونده سیاسی رو به جامعه و پرونده حقوقی ساخت و زیر بغل وزیر اطلاعات گذاشت. این جنبش راه انداختن شکایت نیست، شکلی از جنبش سیاسی اعتراضی جامعه و طریقه ای برای بسیج نیروی عمومی علیه سیستم آدمکشی جمهوری اسلامی است که کمتر خانواده ای در ایران هست که از آن آسیب ندیده باشد. باید با پیشبرد این کارزار سیاسی ماشین اعدام و شکنجه و رعب رژیم را از کار انداخت. این موقعیتی است که بدستش آورده ایم و دستاورد ماست. این پیشروی حاصل جنبش سرنگونی طلبی ما مردم و کارگران و کمونیستها برای به گور سپردن جمهوری اسلامی است.

میادین جای اعدام و شلاق زدن نیست، محل اعتراض ماست.

از این پس خیابان و میادین شهرها نباید جای اعدام و شلاق زدن مردم و محل ایجاد رعب و وحشت در جامعه باشد. با قدرت مبارزاتی خودمان می توانیم همراه زندانیان و در هنگام بر پا کردن بساط اعدام در ملاء عام این دولت آدمکش را به عقب راند. بقول منصور حمکت اعدام قتل عمد دولتی است. ما مردم می توانیم حربه اعدام را جمع کنیم و در این مرحله از اعدام و شلاق زدن در ملاء عام جلوگیری نمائیم. باید بساط شلاق زدن مردم، این شکل علنی شکنجه و هتک حرمت را جمع کنیم. مجبورشان کردیم حکم سنگسار و بساط آن را جمع کنند. جمع کردن اعدام و شلاق زدن در ملا عام کار ماست. کارگران آق دره و هپکو و بسیاری از مردم را وحشیانه شلاق زدند. باید دست مذهب از سیستم قضائی از آموزش و پرورش و دخالت در زندگی مردم را کوتاه کرد. مبارزات امروز ما شکل دهنده آلترناتیو قوانین و شکل حکومتی بعد از جمهوری اسلامی است.

بعد از این اقدام جسورانه اسماعیل بخشی، انتخاب تاکتیک تعرضی متناسب با مبارزات توده ای با بهره گیری از تناسب قوای موجود برای بر چیدن اعدام و شلاق زدن در ملاء عام توسط مردم امکان پذیر است. باید هر مراسم اعدام و شلاق زدن و هتک حرمت مردم با اعتراض یکپارچه ما جواب گیرد. اگر فعلا نمی توانیم زندانها را تسخیر کنیم، قادریم خیابان و میادین را از چنین صحنه های شنیعی پاک نمائیم.

اسماعیل بخشی با نامه اش به محمود علوی وزیر اطلاعات و دعوت از او به مناظره تلویزیونی، پرچم مبارزه سیاسی علیه دستگاه اعدام و شکنجه را بدست گرفت. هر اقدام و کمپینی متناسب با این درجه از پیشروی سیاسی و فضای اعتراضی در جامعه بهترین نوع حمایت از اسماعیل بخش و سپیده قلیان است. اقدام اسماعیل بخشی دفاعی نیست و او در ارتباط با جامعه و همه ما علیه سیستم قتل و شکنجه کیفر خواست داده است. خطر موضع دفاعی و کمپین های نامتناسب با این تعرض سیاسی کارگری و پرداختن به اثبات شکنجه در زندانها ابدا جوابگو نیست. اثبات اینکه بخشی شکنجه شده به لحاظ حقوقی به جائی نمی رسد. مردم می دانند این رژیم شکنجه گر و آدمکش است. مقامات بالای این نظام خودشان می کشند و شکنجه می کنند، خودشان جلسه می گیرند و به جای اسماعیل بخشی و سپیده قلیان صحبت می کنند. اصولگرا و اصلاح طلب به خط شده اند می گویند اسماعیل بخشی و سپیده قلیان شکنجه نشده اند، پس آنها از این دونفر شکایت دارند. روش هر دستگاه جنایتکار و دیکتاتور به همین گونه است. دروغگوئی مقامات نظام اسلامی مرزی ندارد. یکشنبه ۲۵ دیماه فاطمه سعیدی، سخنگوی فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس، ‌موسوم به فراکسیون امید، قرمودند «اسماعیل بخشی، در جلسه‌ای برای رسیدگی به ادعاهایش در مورد شکنجه، به صراحت اعلام کرد که در طول بازداشت مورد ضرب و شتم واقع نشده است.» اسماعیل در نامه دومش نوشت «به مردم دروغ نگوئید». 

همه دستگاه های دولتی و کاربدستان از هردو جناح، محمود علوی وزیر اطلاعات، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، حسین شریعتمداری، حشمت الله فلاحت پیشه، محمود واعظی تا رئیس دفتر حسن روحانی بسیج شده اند که بگویند اسماعیل بخشی شکنجه نشده است. اینها در روزهای اول درخواست مناظره اسماعیل بخشی، به ضد و نقیض گویی پرداختند و دستپاچه شدند. اما اکنون همه برای فشار بر اسماعیل و مقابله با براه افتادن حرکت  سیاسی اعتراضی در جامعه به خط شده اند.  ما هم جبهه خود را متحد تر می کنیم، بسیج عمومی میدهیم و برای دفاع از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و برای برچیدن بساط اعدام و شلاق در ملاء عام توان خود را بکار خواهیم گرفت.

مجیدحسینی

۲۶ دی ماه ۱۳۹۷

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com