“اسماعیل بخشی” و یک نبرد !

یوسف رسولی
January 16, 2019

“اسماعیل بخشی” و یک نبرد !
**

همهٔ انسانهای تحت ستم و کارگران و لشکر گرسنگان در ایران تحت شکنجه‌اند.
حجاب شکنجه است، نیاز شکنجه است، تبعیض شکنجه است ، کودک بودن شکنجه است ، زن بوده شکنجه است، نان در آوردن شکنجه است، کسی هست بگوید که در ایران و در زندگی انسانهای محروم و تحت ستم چه چیزی شکنجه نیست؟‌

کشاندن نبردی از جنس هفت‌تپه به راهروهای اداره‌های جمهوری ننگین اسلامی نه تنها هیچ کمکی به رسیدن کارگران معترض به خواستهایشان نکرد بلکه خواستهای بحق کارگران را وارد پروسهٔ‌ تحقیق و بررسی در آینده و توسط همان آدمکشان کرد که خود از مسئولین زندان و شکنجه و ارعاب هستند.

من دلیل این  فاجعه را قبل از هرچیز عدم آگاهی طبقاتی و توهم به جمهوری ننگین اسلامی میدانم . من مسببین این فاجعه‌ی ادامهٔ ندادن نبرد را اپوزیسیون به اصطلاح چپی میدانم که هرگز نتوانست خود را به درک طبقاتی مسلح‌ و اتفاقات را از مجرای طبقاتی و کارگری بسنجد و مبارزه را بر مبنای نبردی قهرآمیز در برابر جمهوری اعدام سازمان بدهد.
یک رهبر کارگری دین خود را ادا کرد و آنچه در توانش‌ بود را انجام داد.”اسماعیل بخشی” احتیاج به کمک داشت و کارگران و دیگر انسانهای ازادیخواه میبایست این نیاز مهم را درک کنند. در نبردی این چین سخت یک رهبر و فعال کارگری نمیتواند به تنهائی این راه پر مشقت و خطرناک را طی نماید.

وظیفهٔ‌ هر انسانی که مبارزهٔ کارگری را در هدف طبقاتی آن می بیند و درک میکند، این بود که جلو  “اسماعیل بخشَ “ را بگیرد و نگذارد قدم در دالانهای مخفوف جمهوری درد و شکنجه و اعدام بگذارد که خود کسر شآن “اسماعیل بخشی “ ، طبقهٔ‌کارگر و هر انسان آزادیخواه و برابری طلب است.

خیلی از ماها هشدار دادیم، نوشتیم، دلیل آوردیم ولی گوش کسی بدهکار نبود و چپ سرمست از اعتراض کارگران که با دید غیر طبقاتی آنها آنرا “انقلاب” و “انتقال میدانستند، کارگران و دیگر فعالین کارگری را سردر گم کردند و به بجای سازمان دادن سراسری و متوجه کردن طبقهٔ کارگر جهان، به “مرکل” دخیل بستند و احزاب  و جریانهای بی در و  پیکر سوسیال دمکرات و شدیدا ضد کارگری را با صرف یک گیلاس شراب ناب شیراز  در جریان درد و مرگ و شکنجهٔ “اسماعیل” نهادند.

از القاب و نسبتهای بی اساس وزارت اطلاعات جمهوری ننگین به فعالین کارگر به وجد آمدند و چه مصاحبه و پزُها که ندادند و این اولین بار نیست، سالهاست طبقهٔ کارگر   طعمهٔ توهم این نوع نگرش  چپ سنتی است و دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب هم با همین نوشدارو  میدان را وداع گفتند و در کردستان “عزای عمومی” را اعتصاب کارگری و عمومی نام نهادند و شما بگوئید بقیهٔ  ماجرا را….

در اکثر نوشته‌های من و بسیاری از رفقای دیگر  اینکه: بدون یک مبارزهٔ قهرآمیز کارگران و توده‌های تحت ستم نمیتوانند با رژیمی تا دندان مسلح‌ و شکنجه‌گر وارد کارزار شوند همیشه توصیه شده است. هیچ راه دیگری نیست، به هیچ‌ عنوان نمیتوان روی آمریکا که در حال آموزش نیروهای مجاهد در کردستان عراق است حساب کرد، نمیتوان روی اپوزیسیون مستقر در کردستان عراق حساب کرد که همهٔ آنها خود درگیر و مشغول گرفتن سهم خود، نه کارگران، در تحولات آتی ایران هستند.

آنچه دارد اتفاق می‌افتد سناریوی سیاسی است که بدون دید طبقاتی و بدون در نظر نگرفتن منفعت کارگران و توده‌های تحت ستم و مبارزه و ایستادگی قهر آمیز در مقابل آن ، جهنمی دیگر را برای طبقهٔ‌ کارگر بوجود میآورد.
فراخوان اخیر “ خانوادهٔ‌ پهلوی” برای  بسیج کردن پاسداران و بسیجیان و نیروهای نظامی دال بر وجود سناریوئی است که اگر طبقهٔ کارگر در وقت خود و بجا نجنبد، تمام خواستهای کارگری و حتی حق یک زندگی در شآن انسان هم از آنان گرفته خواهد شد.

با توجه به وقایع و سناریوهای احتمالی که بدان اشاره کردم. عملی‌ترین راه اینکه طبقه‌ٔکارگر و استثمار شده‌گان به نبرد خود در سطح سراسری ادامه دهند و کار هارترین وکثیف‌ترین رژیم ضد توده‌های تحت ستم و کارگران را یکسره نمایند و نگذارند یکبار دیگر بورژوازی، مذهب و ناسیونالیسم جهنمی دیگر را برای آنان بوجود بیاورند.


زنده باد مبارزهٔ قهرآمیز طبقهٔ کارگر برای نابودی هارترین رژیم اسلامی

کارگران مبارز متحد شوید.

*
یوسف رسولی


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com