گام بعدی جنبش کارگری چیست؟

مازیار رازی
January 10, 2019

گام بعدی جنبش کارگری چیست؟ / مازیار رازی

متن پیاده شده سخنرانی مازیار رازی در تالار مارکسیسم انقلابی ۱۴ دی ۱۳۹۷

تحت عنوان: ارزیابی وضعیت کارگران و چشم انداز ایجاد حزب پیشتاز کارگری

ما به عنوان مارکسیست های انقلابی، باید تحلیل مشخصی از وضعیت کنونی جنبش کارگری و تمام جنبش های اجتماعی داشته باشیم، و مطالباتی که تا کنون جنبش کارگری به آن رسیده را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم این مطالبات به نسبت گذشته چقدر پیش رفت داشته است، و وظایفمان را در ارتباط با این وضعیت ترسیم کنیم.

این وظایف دوگانه هستند:

اول، وظیفه دخالتگری سیاسی در شرایط کنونی و مطالبات مشخصی که مرتبط با آگاهی فعلی توده ها.

دوم، وظایف عملی که در این راستا با آن مواجه هستیم.

درباره وضعیت کنونی جنبش کارگری ما می توانیم به جراًت بگویم که وارد فصل نوینی از مبارزات شده ایم، این فصل نوین وجه تمایزش با دوران قبلی سه گانه است:

نخست، نحوه سازماندهی طبقه کارگر با دوره های قبل کاملاً متفاوت است، در واقع این نحوه سازماندهی هنوز کاملاً آغاز نشده است و فقط به کارگران هفت تپه مرتبط نمی شود. درواقع این شیوه سازماندهی را ما چند سال پیش در کارخانه ایران- ترانسفو مشاهده کردیم، که حدود چند هزار نفر کارگر سازمان دهی بسیار برجسته ای را انجام دادند، و با جسارت و شهامت زیادی در مقابل مدیران و دولت ایستادند و یک سری امتیازات هم از آنها گرفتند، و بعد به سر کار برگشتند. در دورهٔ اخیر هم ما شاهد این سازماندهی بودیم، یعنی سازماندهی که بسیار پیشرفته و بی سابقه است. در دوره های گذشته طبقه کارگری که مدام مورد ظلم و ستم و ارعاب قرار می گرفت، اکنون پا به عرصه سیاسی می گذارد، در صورتی که در گذشته مطالبات کارگری صرفا محدود به عرصه ی صنفی بودند، و با طرح مطالبات صنفی خواهان دستمزدهای عقب افتاده خود بودند. اما، در دورهٔ اخیر ما شاهد طرح مطالبات سیاسی هستیم. مطالبات سیاسی به این معنا که آگاهی سیاسی طبقه کارگر و مشخصاً پیشتازان کارگری فراتر از دوره های پیش رفته است. در این خصوص، گرایش مارکسیست های انقلابی ایران چند سال پیش ارزیابی مشخصی ارائه داد، مبنی بر اینکه در دوران پس از انتخابات حسن روحانی، ما شاهدتضاد ِ کار و سرمایه در جامعه خواهیم بود. از این دوره به بعد ما با نزدیکی سیاسی و اقتصادی غرب با ایران شاهد آغاز روابط نزدیک تر با دول غربی و اعمال قواعد سازمان بین المللی کار در ایران بوده ایم. گرچه این روال هنوز روی غلطک نیفتاده و هنوز آثار سرکوب ها و ارعاب ها دیده می شود، اما با آغار روال عادی شدن ارتباطات سیاسی با غرب و مشخصاً با دول اروپایی و تداوم «برجام»، چالش طبقه کارگر با دولت سرمایه داری تشدید یافته و آگاهی سیاسی بیشتری در جامعه بوجود آمده و خواهد آمد. نخستین علامت این است که نقش و ماهیت واقعی دولت سرمایه داری شفافتر از پیش شده است. برای نمونه، ما رودروی کارگران با دولت را به وضوح در اعتصابات اخیر کارگران نیشکر هفت تپه مشاهده کردیم. حتی تا یک سال پیش در میان رهبران کارگران اعتصاب کننده مشخصاً دولت به چالش کشیده نمی شد. کارگران هفت تپه خصوصی سازی را رد می کردند، اما خواهان بازگشت امور شرکت هفته تپه تحت کنترل دولت بودند. در تجمعات هنوز توهماتی در میان کارگران پیشرو در مورد نقش دولت به عنوان میانجی مطرح بود. اما در همین یک سال گذشته مشخصاً شاهد آن بودیم که مسئله دولت هم مورد سؤال قرار گرفته و در عمل طبقه کارگر و پیشروان کارگری مخصوصاً در هفت تپه به این نتیجه رسیده اند، که دولت خود بخشی از این سیاست های خصوصی سازی است و پیکره آن از همین سرمایه داران تشکیل شده و در اصل دولت نمایندهٔ سرمایه داران است. با بُرِش قابل توجهی که در این یک سال اخیر ایجاد شد، در میان طبقه کارگر و پیشروان کارگری که نمایندهٔ اصلی آن اسماعیل بخشی است، این مسئله مطرح شد (سخنرانی اسماعیل بخشی در ۱۷ آبان ۱۳۹۷). این نخستین بار است که این مسئله توسط اسماعیل بخشی به این شکل مطرح می شد. این نشانهٔ چالش طبقه کارگر با دولت سرمایه داری است. درواقع شرایط جامعه و تمام ابزار سرکوبی که دولت سرمایه داری از آنها استفاده کرده، به گونه ای بوده که این آگاهی را میان طبقه کارگر بوجود آورده است. از این لحاظ فصل نوینی از مبارزه در جامعه آغاز شده است (البته هنوز این موضوع برای تمام کارگران اعتصاب کننده روشن نبود ه و هنوز برخی در مقابل خصوصی سازی ها، خواهان دولتی سازی شرکت بودند و اسماعیل بخشی در سخنرانی ۱۷ آبان ۱۳۹۷ موضع خود را روشن کرد و به این موضوع اشاره کرد).

مسئله مهّم دیگر شیوه سازماندهی است. سازماندهی اگر به شکل مخفی از طریق کمیته های عمل مخفی و کمیته های مخفی اعتصاب صورت نمی گرفت، اصولاً تا اینجا نمی توانست خود را حفظ و تداوم دهد. همانگونه که در اعتصاب ایران-ترانسفو کاملاً مشخص بود که کمیته مخفی پشت اعتصابات آنها است، چرا که در غیر این صورت این هماهنگی در میان تعداد زیادی از کارگران مقدور نمی بود. در هفت تپه هم ما شاهد طرح ریزی و برنامه ریزی ای بودیم که عملاً سیاسی و مرتبط با شرایط و آگاهی کارگران بود. مانند دعوت از خبرنگاران تلویزیونی و رسانه های جمعی در تجمعات کارگران. سخن رانی های دقیق و حساب شده در راستای منافع کارگران طرح شد. و برای نخستین بار موضوع سازماندهی «شورایی» توسط اسماعیل بخشی طرح شد ( البته شکل سازماندهی شورایی به تعبیر خود کارگران هفت تپه بود و نباید شکل سازماندهی شورایی را با مفهوم شوراها یکی دانست، این دو متفاوت هستند. در اینجا منظور آنها از شکل سازماندهی شورایی این است که به صورت دموکراتیک خود را سازمان داده اند)، از همه مهمتر نقش زنان در سطح رهبری مبارزات کارگری است که کاملاً بی سابقه بوده است. و از این لحاظ نیز به جرأت می توان اعلام کرد که ما شاهد شیوه های مبارزاتی نوینی بوده ایم. فصل نوینی که مرتبط است با آگاهی سیاسی کارگران، شکل سازماندهی آنها و روند دموکراتیک تداوم مبارزاتشان، یعنی اقدامات با مشورت جمعی و همکاری زنان و مردان کارگر تا سرحد رهبری اعتصابات.

رژیم و وزارت اطلاعات در مقابل این روند نوین دست به اقدامات مخرب و سرکوب و ارعاب کارگران زد. ما شاهد حملات دولت توسط نیروهای ویژه پلیس بودیم. ما شاهد ظهور جاسوسان و اعتصاب شکنان در میان کارگران بودیم. دولت سرمایه داری برای ایجاد افتراق و شکستن اعتصاب کارگران هفت تپه و خنثی سازی سخنگویان کارگران از هر حربه ای استفاده و تلاش کردکه نقش و تاثیرات پیشروان و سازماندهی آنها را تقلیل دهد. در این راستا دستگیری اسماعیل بخشی در این زمان اتفاقی نبود، زیرا دولت می دید که کارگران از مسائل عمومی فراتر رفته و همچنین جاسوسان و ماموران دولت افشا و منزوی شده اند. عوامل رژیم شاهد کسب اعتبار ملّی و بین المللی برای کارگران هفت تپه بودند. نقش اسماعیل بخشی و مطالبات مطروحه توسط او هم در این میان به عنوان سخنگوی کارگران بسیار تاثیر گذار بود . از اینرو دستگیری و ارعاب و اعمال شکنجه بر اسماعیل بخشی نمی توانست اتفاقی باشد.

اسماعیل بخشی در نامه ۱۴ دی ۱۳۹۷ که علوی وزیر اطلاعات را به مناظره فراخوانده است، در آن نامه اشاره کرده که مکالماتش مدت ها پیش شنود می شده ، تمام امکاناتی که از آنها استفاده می کرده را کنترل کرده اند، و این نشان می دهد که دستگیری او در آن مقطع خاص به علت خطری بوده که دولت احساس می کرده، و ارتقاء مطالباتی که کارگران به آن رسیده بودند. از اینرو موقعیت را غنیمت شمردند و اسماعیل بخشی سخنگو و رهبر کارگران را دستگیر و شکنجه کردند. تمام اینها نشانه بالا رفتن آگاهی طبقه کارگر تا سر حد تهدید دولت است.

حال در این شرایط دخالتگری ما مهمتر از سابق خواهد بود چرا که یک سری از مطالبات به حق کارگران که مطرح شده است که باید تبلیغ و تقویت شوند. و همچنین ما باید قدم بعدی ترسیم کنیم. به همین دلیل است که ما طی چند هفته گذشته دخالت هایی را در سطح سیاسی کرده ایم و در سطح عملی هم دخالت های بین المللی انجام داده ایم. در حمایت از کارگران و به خصوص آزادی اسماعیل بخشی تلاش های زیادی در سطح بین المللی انجام گرفت. در داخل ایران هم تلاش هایی توسط کمیته اقدام کارگری به صورت انتشار بولتن های کارگری (کارگر پیشتاز) برای حمایت از کارگران هفت تپه و سایران کارگران انجام گرفت. در سطح سیاسی هم سعی شد، مطالباتی را که کارگران هفت تپه به آن آگاه شده اند را برجسته کنیم. خصوصاً در مورد بحثی که رهبر وسخنگوی کارگران هفت تپه اسماعیل بخشی عنوان کرده که مدیریت کارخانه نه خصوصی و نه دولتی باشد، بلکه کارگران خودشان این توان را دارند که کارخانه را به صورت شورایی اداره کنند، یعنی کارگران خودشان تولید کنند و تولیدات را به فروش برسانند و سود حاصل از فروش کالاها را میان خودشان تقسیم کنند. این مسئله مهمی است که ما در خلل مبارزات در این مدت برجسته کردیم و کماکان هم ادامه خواهیم داد، چرا که مسئله «کنترل کارگری» یکی از مطالبات محوری و مهم نه تنها کارگران ایران بلکه در سطح بین المللی است.

در دوران انقلاب روسیه ۱۹۱۷ هم ما شاهد طرح این مطالبه از طرف کارگران روسیه بودیم. اما در ایران طرح مطالبه محوری به مثابه گام بعدی حائز اهمیت است. زمینه های اولیه مطالبه محوری بعدی تا حدودی توسط عملکرد خود کارگران مشخص شده است. یعنی کارگران به آگاهی ضد سرمایه داری رسیده اند و رهبران خودشان را انتخاب کرده اند.بدون اینکه با هیچکدام از این احزاب خارج از کشور که در این چهل سال مدعی رهبری کارگران بوده اند ارتباط داشته باشند. حال بدون اینکه از این احزاب خطی گرفته باشند، رهبران آنها دستگیر شده اند، این نکته مهمی در تعیین قدم بعدی است. گام بعدی اینست که برای در ارتباط با جنبش های کارگری نیاز به تشکیلاتی اخص است. درواقع این تشکیلات نه تنها تشکیلاتی محلی بلکه باید تشکیلاتی سراسری باشد. تشکیلاتی که تمام جوانب کار را در نظر گرفته و بتواند در افت و خیز مبارزات برای مدتی طولانی جنبش های کارگری را ادامه دهد. تنها با داشتن چنین تشکیلاتی است که مبارزه می تواند ادامه پیدا کند؛ این تشکیلات همانا «حزب پیشتاز کارگری» است. یعنی همانگونه که دولت سرمایه داری دارای تشکیلات و احزاب خودش است و جریانات خرده بورژوا «چپ»سازمان های خود را اعلام کرده اند، پیشتاز کارگری نیز باید حزب خودش را برای همانگی سراسری داشته باشد ( البته در عمل هماهنگی های در میان اعتصاب کنندگان در دوره اخیر بوجود آمده است مانند اتحاد کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، اما اینها کافی نیست). برای نمونه هنگامی که اعتصابی شکل می گیرد باید این اعتصاب سراسری شود، و هنگامی که رهبران کارگران دستگیر می شوند باید میلیون ها کارگر به خیابانها بیایند و اعتراض کنند تا دولت نتواند رهبران کارگران را ارعاب کند و جرأت این کار را نداشته باشد. زیرا تنها زمانی دولت جسارت این کار را پیدا می کند که اعتراضات کارگری در انزوا قرار گرفته باشند. هنگامی که کارگران سازمان پیدا کنند به گونه ای که در اعتراض به دستگیری رهبرانشان تمام کارگران شرکت نفت، فولاد اهواز، هفت تپه، معلمان و تمام اقشار زحمتکش جامعه متحد شوند، و اعتصاب کنند، آن وقت دولت حتی یک روزهم نمی تواند رهبران جنبش را دستگیر یا در زندان نگه دارد. همه این مقاومت ها و هماهنگی های سراسری لازمه اش ایجاد یک تشکیلات مخفی سراسری (حزب پیشتاز کارگری) است. اما مهمتر از اینها پیشتازان کارگری تنها از طریق ایجاد حزب سیاسی خود قادر خواهند بود که خود را برای حاکمیت طبقه کارگر بر امور سیاسی و اقتصادی جامعه آماده کنند. حزب پیشتاز کارگری در واقع در مقام تدارک دادن کّل قشرهای تحت ستم (معلمان، پرستاران، دانشجویان، زنان، ملیت های تحت ستم و غیره) برای تدارک انقلاب کارگری و به دست گیری قدرت سیاسی خواهد بود.

این مهمترین وظیفه ای است که پیش روی ما قرار دارد و رفقای کمیته اقدام کارگری با ارتباطی که با رهبران کارگران دارند، تلاش برای ایجاد و تشکیل چنین حزبی را در دستور کار خود قرار داده اند. این موضوع را باید به مسئله مهم و محوری مبارزه تبدیل کرد و بر همین اساس قدمی بعدی را برداشت. هر اتفاقی که در نیشکر هفت تپه بی افتد، مبارزات طبقاتی متوقف نمی شود، امکان دارد روند آن کُند شود ولی دوباره در جایی دیگر خود را نشان خواهد داد. در واقع تجربه هفت تپه باید به سایر کارخانه ها منتقل شود و این ممکن نیست مگر از طریق ایجاد تشکیلات مخفی در ایران، تجربیاتی که مبتنی بر تجارب ملی و تاریخی طبقه کارگر است، و متکی به برنامه ای که حرکت طبقه کارگر را از شرایط و آگاهی کنونی که در آن است تا سطح رهبری جامعه را سوق دهد. نهایتاً انقلاب کارگری را سازماندهی دهد. این گره مشخص و کوری است که ما باید باز کنیم. تمام پیشروان کارگری، مبارزینی مانند اسماعیل بخشی حتماً به این آگاهی خواهند رسید، و در این راستا گام خواهند برداشت. در غیر این صورت حتی اگر اعتصابی موفق هم باشد و به مطالبات خاصی هم دست یابد، در نهایت مسیر پیشرفت آن توسط رژیم سرمایه داری مسدود خواهد شد.

پیش به سوی تشکیل حزب پیشتاز کارگری!
پیش به سوی تدارک انقلاب کارگری!
پیش به سوی سرنگونی نظام سرمایه داری!
مازیار رازی MarxLeninTrotsky@
Share Button
TwitterFacebookGoogle Plus


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com