انتی کمونیسم "حزب" “کمونیست” کارگری" ایران

 

- در نقد نامه ای مینا احدی به انگلا مرکل

*****

مینا احدی به عنوان یکی از رهبران حزب “کمونیست کارگری” با دریدن تمام مرزهای بی پرنسیبی حتی در سطح چپ فئودالی در نهایت بیشرمی از انجلا مرکل تقاضا دارد، تا حمایت خود را از اسماعیل بخشی اعلام نماید. نامه ای مینا احدی به مرکل لیدر Christlich DemokratischeUnion Deutschland/ CDU حزب دمکرات مسیحی المان را نباید صرفاً به عنوان یک نامه ی ساده دید، بلکه به عنوان یک پیام و یا حرکت کاملا سیاسی و هدفمند یک جریان خرده بورژوایی که جناح چپ بورژوازی را نمایندگی می کند، در نظر گرفت.

مینا احدی در حالی از مرکل تقاضای حمایت از اسماعیل بخشی و جنبش کارگری ایران را دارد، که در خود کشور المان  شرایط اقتصادی نه تنها برای کارگران خارجی و پناهندگان، بلکه برای کارگران المانی نیز در وخیم ترین حالت ممکن است و جامعه ی المان عملا به زندانی تبدیل شده که انسان را به یاد اردوگاه های کار اجباری دوران هیتلر می اندازد. مشکلات و مصائب طبقه ی کارگر و اکثریت مزدبگیران و بیکاران در المانی به حدی تحمل ناپذیر شده است که این وضعیت را نمیتوان در دهها کتب قطور توصیف کرد. از کارهای اجباری و تحمیلی در ازای ساعتی هشتاد سنت برای بیکاران گرفته تا قراردادهای سفید امضا در سطح میلیونی، قراردادهایی که توسط شرکت های موسوم به تسایت اربیت فیرما به صورت موقت به کارگران داده می شود و کارگران خاموش و ارزان و به ویژه خارجی را به بردگی می کشد، تنها موارد جزئی از این بربریت مدرن هستند.

 

از سوی دیگر فروش سلاح های المانی به دولت های فاشیست چون ترکیه،عراق، عربستان سعودی و غیره سال به سال در حال افزایش است. دولت المان از طریق فروش اسلحه به دول جنایتکار ،تجارت های بسیار سود اوری را راه اندازی کرده است و سودهای میلیونی به صورت سالانه به جیب می زند. بطور مثال میتوان به شرکت تولید کننده ی تانک “کراوس متال” و شرکت “راین متال” که تجهیزات جنگی و نظامی تولید می کند، اشاره کرد. 

با درنظر گرفتن سرمایه گذاری های دولت المان در زمینه سلاح های سبک و‌ سنگین ،دولت المان پس از امریکا،روسیه و‌ فرانسه و چین، پنچمین فروشنده ی بزرگ تسلیحات نظامی در جهان محسوب می شود. 

دولت المان به عنوان سگ قلاده ی امپریالیسم امریکایی همواره از دولت های جنایتکار و‌ ادمکش دفاع کرده است. نمونه ای بارزش را میتوان به حمایت از دولت فاشیستی اردوغان  مشاهده کرد. دولتی که در چند سال اخیر تمام اولویتش دفاع از گروه های اسلامگرا و‌ ضد بشری به عنوان مثال“ گروه تروریستی داعش”، قتل عام صدها هزار انسان در سوریه و‌ کردستان سوریه و گاهاً درعراق بوده است. ارتش فاشیست ترکیه سوار بر تانک های المانی و با در اختیار داشتن سلاح های سبک و‌ سنگین المانی ،روی جسد زنان و‌ کودکان در عفرین می رفتند و دولت المان مدافعین ی پ گ و ی پ ژ را در همین کشور تحت تعقیب قرار می دهد ،این در حالی است که هزاران انجمن فاشیستی و اسلامی وابسته به  دولت اردوغان در کشور المان با پول دولت ترکیه، عربستان سعودی و بودجه ی المان مشغول فعالیت فاشیستی و اسلامی هستند.

 

انچه بدان اشاره شد تنها گوشه ای از جنایت هایی است که دولت فاشیست ترکیه به عنوان حامی و شریک دولت مطبوع مرکل در منطقه مرتکب شده است. حکومتی که رسما به حامی و مدافع تروریسم در منطقه ی خاورمیانه و کل جهان تبدیل شده است. 

 

عربستان سعودی یکی دیگر از دولت هایی است که در نزد خانم مرکل و دولتش از محبوبیت خاصی برخوردار است. جنایت هایی که دولت عربستان سعودی در یمن مرتکب شد، یکی از وخیم ترین فجایع انسانی در قرن بیست و یکم می توان خواند. این جنایت ها در حالی صورت می گرفت که دولت المان با صدور اسلحه به دولت فوق ارتجاعی ال سعود کمک بسزایی در این قتل عامهای بشری در یمن میکرد و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در کشتار مردم یمن، بی خانمانی و فاجعه ی مردن از گرسنگی کودکان یمنی سهیم است.

طبقه کارگر ایران فراموش نخواهد کرد که خانم مرکل و دار و دسته اش جزو‌ کسانی بودند که از قاتلانی همچون محمود هاشمی شاهرودی  استقبال به عمل اورده و بهترین امکانات بهداشتی و درمانی را در اختیار وی قرار دادند. شاهرودی به عنوان یکی از مهره های طلایی جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران و با به عهده گرفتن ریاست قوه قضائیه به مدت ده سال، هزاران انسان را در ایران به جوخه های اعدام سپرد. شاهرودی که برای مردم ایران و جنبش کارگری ایران یک جلاد بود و خواهد ماند اما برای مرکل و‌ سایر نمایندگان و سخنگویان امپریالیسم جهانی به عنوان یک قهرمان اسم برده می شود. 

حزب به اصطلاح کمونیست کارگری در شرایطی از مرکل به عنوان زن نمونه و قهرمان مبارزات طبقاتی یاد می کند که خیابان های اروپا در چند ماه اخیر شاهد اعتراضات و اعتصابات گسترده ضد دولتی بوده است، اما در المان اعتصاب "سیاسی" هنوز هم ممنوع است. حزب کمونیست کارگری در شرایطی از یکی از خطرناکترین، مرتجع ترین و محافظه کارترین شخصیت های زن جهان دفاع می کند، که در خود المان تحزب کمونیستی ممنوع است و حزب کمونیست المان بیش از نیم قرن است ممنوع الفعالیت شده است. هنوز قوانین ضد بشری و کشتار سیستماتیک کمونیست ها زیر نام ممنوعیت شغلی یعنی بریدن نان کمونیست ها در این کشور اجرا می شود. حضور سنگین نیروهای سرکوبگر در خیابان های فرانسه و بقیه کشورها که در مقابل موج اعتراضات طبقه کارگر به ستوه امده ای اروپایی ناتوان هستند،نشان از موج نفرت بر علیه دستگاه های دول بورژوازی حاکم اروپایی است. روزی نیست که شاهد درگیری مردم معترض در فرانسه بر علیه سیاست های نئولیبرال مکرون نباشیم. طبقه کارگر فرانسه در حالی که از سیاست های بورژوازی و جانیان این سیستم به ستوه امده، حزب به اصلاح کمونیست کارگری و مینا احدی از مرکل انتظار دارند که اشک های تمساح بیشتری برای کارگران ایرانی بریزد.

مبارزه اسماعیل بخشی در کنار کارگران نیشکر هفت تپه و سایر اعتراضات و‌ اعتصابات شکل گرفته در چند ماه اخیر که به معنای کلمه مبارزات جنبش کارگری ایران را به فاز دیگری انتقال داده،سلسله مبارزاتی است که در نهایت دستگاه حاکم بورژوایی ایران را مورد اماج قرار داده است. 

در شرایطی که طبقه کارگر ایران مساله ی انقلاب را روی میز قرار دادهاست، احزاب و جریانات، سازمان ها و عناصر اپورتنیستی، که نماینده ی این یا ان بخش از بورژوازی هستند، یا می خواهند باشند، میکوشند که با تکیه بر جریانات و شخصیت های راسیست، امپریالیست و شوونیست غرب زمینه ی لازم را برای سر بر اوردن ارتجاعی دیگر در اینده ی تغییر و تحولات سیاسی،اقتصادی،اجتماعی فراهم سازند. ویژگی بیشتر این جریانات که در گفتار سوسیالیست و‌ در کردار ضد کارگری و ضد کمونیستی اند عبارتست از میدان دادن به دولت های امپریالیستی و جریانات راست برای مداخله ی هر چه بیشتر در مبارزات جنبش کارگری ایران و از این طریق در نطفه خفه کردن کمونیسم به عنوان جنبش رهایی طبقه ی کارگر و جامعه.

 

« درست همان‌طور که گُنده‌های بورژوازی لیبرال در دوره‌شان تنها با نیروی خودشان قادر به خلاصی از شرّ فئودالیسم و سلطنت و کلیسا نبودند، غول‌های سرمایۀ مالی نیز بنا به نیروی خودشان نمی‌توانند از پس پرولتاریا برآیند. آن‌ها به حمایتِ خرده‌بورژوازی نیاز دارند. برای این منظور باید دل خرده‌بورژوازی قرص شود، روی پایش بلند شود، بسیج و مسلح شود.»1*

 

"حزب" “کمونیست" "کارگری” باید بخوبی بر این امر واقف باشد که اسماعیل بخشی ها نماینده ی جنبشی هستند که در راه رهایی طبقه کارگر ایران و توده های زحمتکش از قید استثمار انسان بر انسان در نظام سرمایه داری،مستقل از وابستگی به نیروهای ارتجاع و امپریالیستی مبارزات طبقاتی خود را به پیش میبرند و تحت هیچ شرایط زیر پرچم خرده بورژوازی ارتجاعی نخواهند رفت. ممکن است اینجا و انجا این یا ان فعال کارگری از فلان یا بهمان فرقه ی انتی کمونیست و انتی کارگر به پوپولیسم چپ نما و شبه "انقلابی" گری نیهلیستی جریان تقوایی به خاطر "ملیتانسی" "گفتمانی" اش سمپات پیدا کند، اما زبان و گفتمان نمی تواند جامعه را تغییر دهد، مادام که منافع واقعی و طبقاتی طبقه ی کارگر و اکثریت مردم جامعه را فرمول بندی نکند و در این گفتمان یا تئوری در توده رخنه نکند.

هر برنامه ،موضع گیری،تحلیل و‌ ارزیابی و پراکتیک سیاسی را باید از سه منظر بورژوازی،خرده بورژوازی و یا پرولتاری تعریف کرد. طبقه سرمایه دار برای تقویت سلطه ی خود و‌ به انحراف کشیدن مبارزه طبقاتی کارگران به نفوذ عوامل بورژوازی و‌ خرده بورژوازی در این مسیر نیازمند است.

"حزب کمونیست کارگری" در همان حال که گهگاهی از “کمونیسم” "رنگی"، "کمونیسم" "کارگری" و “مبارزه طبقاتی” حرف بر زبان میاورد،از طرف دیگر بشدت از قدرت طبقاتی جنبش کارگری در هراس است،چونکه جنبشی که این حزب بدنبال ان است چیزی جز زرق و برق دار کردن زنجیرهای استثمار بر پیکر جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر نیست. این جریان تا سر حد مرگ از جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در هراس است.

 

دولت بورژوازی و مبارزه طبقاتی

 

انصافاً میتوان اعتراف کرد که حزب “کمونیست کارگری” در چند دهه ای اخیر در تحریف های اپورتونیسم و "رویزیونیستی" از مارکسیسم یکی از جریانات اصلی در میان احزاب ایرانی بوده و در این راه “شریف” خدمت بیدریغی به امپریالیسم غرب انجام داده است.

با مراجعه به چندین فاکت که درباره ی اموزش مارکس،انگلس و‌ لنین درباره دولت است سعی میکنم بدور از هر گونه تحریف اپورتونیستی  پدیده و‌ ماهیت دولت را بررسی کنم،تا بواسطه ی ان به ماهیت دولت المان و منافعش در تقابل با جنبش کارگری هم در المان و هم در ایران و سطح سراسری جهان پی ببریم. بنابراین ذکر چند نقل قول برای مینا احدی و حزبش ضرورت پیدا می کند. 

پی بردن به ماهیت دولت یکی از مبرم ترین تئوری های مارکسیسم در راه انقلاب سوسیالیستی بشمار میاید. حزبی که کوچکترین درک علمی از مقوله ای دولت به معنی مارکسیستی نداشته باشد، یا مغلطه کند، هرگز نیمتواند برای طبقه کارگر و توده های زحمتکش مسیر انقلاب سوسیالیستی و رهایی از یوغ سرمایه را ترسیم کند. “ بدین طریق مساله روش انقلاب سوسیالیستی پرولتاری نسبت به دولت نه تنها اهمیت عملی- سیاسی، بلکه اهمیت کاملاً مبرم کسب می نماید، زیرا مساله ای است که برای توده ها روشن می سازد در اینده ی نزدیک برای رهایی خود از یوغ سرمایه به چه اقدامی باید دست زنند.”2*

لنین با اتکا به اینکه دولت محصول و‌ اشتی ناپذیر تضادهای طبقاتی است،با صراحت تمام اعلام می کند که : “ … دولت در انجا،ان زمان و‌ در حدودی پدید می اید که تضادهای طبقاتی در ان جا،ان زمان و‌ در ان حدود به طور عینی دیگر نمی توانند اشتی ناپذیر باشند. “ 3*

لنین ادامه میدهد که : “ در همین مهم ترین و اساسی ترین نکته است که تحریف در مارکسیسم اغاز می شود و‌ در دو جهت عمده جریان می یابد. 

از یک سو ایدئولوگ های بورژوازی و ‌به ویژه خرده بورژوازی،که تحت فشار واقعیات مسلم تاریخی ناگزیرند اعتراف کنند دولت فقط جایی وجود دارد که تضادها و مبارزه طبقاتی موجود است،گفته ی مارکس را طوری (اصلاح می کنند) که در نتیجه ان دولت ارگان اشتی طبقات می شود. “ 3*

هر فعال سیاسی که الفبای مارکسیم را اموخته باشد هم از لحاظ نظری و‌ هم از لحاظ عملی با کمال صراحت به هدفی که مینا احدی و جریان “کمونیست کارگری” بیش از یک دهه است بدنبالش هستند پی می برد. 

 

 

"حزب کمونیست کارگری" با استناد و مکتوبات و موضع گیری هایش درکی کاملا بوژوایی از دولت دارد، چون اساسی ترین اصول کمونیسم یعنی اعتقاد به دیکتاتوری پرولتاریا و سرنگونی انقلابی دولت و نابودی بروکراسی سرمایه داری را رد می کند. در عوض این حزب از نوعی دولت بورژوایی زیر نام کمونیسم دفاع می کند، اگر غیر این بود، نمی توانست مساله ی انقلاب انسانی را مطرح کند، از مدرنیسم بورژوایی به عنوان روبنای سرمایه داری دفاع کند، به کاریکاتوری از فوئرباخیسم در نقد مذهب پناه ببرد و نقد مذهب را به نقد مناسبات دولتی ربط ندهد و همچنین دولت های جنایتکار و امپریالیست غربی را "دولت های دمکرات" بخواند و برای یک جنایتکار مانند مرکل نامه بنویسد.

 

تمام موضع گیری های حزب “کمونیست کارگری" در سال های اخیر در زمینه ی دمکراسی، برخورد به احزاب و جریانات سیاسی مخالف، برخورد به مذهب و مساله ی زن، جنبش های فمن و لختیسم و غیره نه در راستای سوسیالیسم و کمونیسم، بلکه دقیقا در راستای سیاست های دولت بورژوایی است. حزب کمونیست کارگری در برخورد به این مسائل حتی از کنسرواتیوترین کنسرواتیو ها و کسانی چون هانا ارنت، کارل پوپر، دانیل بل و دیگران که خواهان حفظ ارزش های مدرنیسم بوده اند و دمکراسی بورژوایی را ستایش کرده اند، جلوتر رفته است، با این تفاوت که حزب “کمونیست کارگری" در پراکسیس پست مدرنیسم را به عنوان پری مدرنیسم با اغوش باز پذیرفته است.

نظریه ی دولت مارکس در اثار مختلف از جمله نقد فلسفه ی حق هگل، در باره ی مساله ی یهود، دستنوشته های اقتصادی فلسفی، ایدئولوژی المانی، خانواده ی مقدس،  فقر فلسفه، در مانیفست حزب کمونیست، در هجدهم برومر، در انتی دورینگ انگلس، منشاء خانواده ی انگلس و دیگر اثار مارکس و انگلس از جمله نقد برنامه ی گوتا به شکلی از اشکال بیان شده است، اما مارکس و انگلس هیچگاه نظریه ی دقیق و نظام مندی در مورد دولت فرمول بندی نکرده و انچه ما تحت عنوان نظریه منسجم مارکسیستی دولت می شناسیم توسط لنین، هال دریپر، لوکاچ و دیگران فرمول بندی شده است. کل نظریه ی دولت مارکس این است که طبقه ی کارگر باید بتواند از طریق انقلاب خود را به سطح دولت ارتقا دهد و این ممکن نیست، مگر طبقه ی کارگر در یک قیام قهرامیز دولت بورژوایی را در هم بشکند و دولت خود یعنی دیکتاتوری پرولتاریا را بنیاد نهد. مساله ی دولت و دیکتاتوری از نظر مارکس بهم گره خورده اند و تا زمانی که دولت در کار باشد، دیکتاتوری هم حاکم است. دولت بورژوایی دیکتاتوری طبقه ی بورژوا، بانک ها و صنایع است و دولت پرولتری لازم است دیکتاتوری طبقه یی باشد، که سال ها و قرن هاست از او خلع ید شده است، بنابراین برخلاف یاوه گویی های کمونیسم کارگری و شخص منصور حکمت در مورد پیروزی فوری کمونیسم، ما کمونیست های پیرو مارکس با مراجعه به متون اولیه ی مارکس و انگلس از جمله انتی دورینگ، نقد برنامه ی گوتا، جنگ داخلی در فرانسه و غیره اعلام می کنیم، که کمونیسم نمی تواند برخلاف تصورات حکمت در یک کشور و پس از سرنگونی یک حکومت پیاده شود و همچنین طرح این مساله که ایا پیروزی کمونیسم در یک کشور ممکن است؟ (عنوان سخنرانی منصور حکمت ایا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است؟)، را چرندیاتی ضد کمونیستی می نامیم و مساله ی کمونیسم همچنین به ازادی و رهایی ابدی انسان گره خورده است، این ممکن نیست تا زمانی که بقایای دولت حتی دولت کارگری باقی مانده باشد.

 

 

جمع بندی 

 

انسان های به اصطلاحکمونیست، احزاب و سازمان های سیاسی همچون "حزب کمونیست کارگری" و اشخاصی همچون مینا احدی، احزاب و اشخاصی که از جانیان بورژوازی و امپریالیسم، قهرمان میسازند و از انان تقدیس می کنند و‌ در نهایت گستاخی به عنوان قهرمانان راه ازادی ازشان یاد می کنند، بسیار زیاداند. ابراهیم علیزاده هم به سهم خود در این مسیر گوی سبقت را از حزب “کمونیست کارگری” ایران گرفته است. برای نمونه میتوان به اطلاعیه کومله در مورد مرگ جلال طالبانی جنایتکار اشاره کرد 4*. سوسیالیسم مبتذلی که مینا احدی و علیزاده مدافعش هستند کوچکترین ربطی به مسایل طبقاتی جنبش کارگری ایران ندارند. در این مسیر حزب کمونیست کارگری ایران و‌ کومله “شاخه علیزاده” هم داستانند. انچه مطبوع بورژوازی و‌ جانیان این سیستم است برای این احزاب در اولویت قرار دارد.  این قبیل احزاب مدتهاست که به قول انگلس بکارت سوسیالیستی خود را از دست داده اند. 5*

با این وضعی که جریانات ارتجاعی تحت نام کمونیسم در پیش گرفته اند و در حال خیانت مستقیم به جنبش کارگری هستندوظیفه ما در وحله ی اول احیا اموزش مارکسیسم و در ادامه مبارزه عملی در حوزه های مختلف برای فراهم کردن امادگی ذهنی برای انقلاب و در نهایت انقلاب قهرامیز برای برندازی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم است. برای نابودی سیستم بورژوازی در ایران باید بساط این احزاب توسط طبقه کارگر برچیده شود، در غیر این صورت همان سنت حزب سوسیال دمکرات المان به رهبری کائوتسکی و‌ منشویک ها در روسیه بر سر جنبش کارگری ایران هم خواهد امد و ضد انقلاب در پوشش انقلابی گری پوشالی خود را به عنوان الترناتیو به خورد مردم خواهد داد. ماهیت ضد کمونیستی جریانات موسوم به چپ و سوسیالیست ایرانی مدتهاست که برای فعالین هوشیار این جنبش افشا شده است. همه ای جریانات موسوم به چپ خصلت های مشترکاپورتونیستی دارند. افق ارتجاعی و پاسخ بورژوایی به مسائل طبقاتی از جانب این احزاب، این احزاب و جریانات را نه در جبهه ی انقلاب و انقلابی گری کارگری، بلکه در جبهه ی محافظه کاری، رفورمیسم، اصلاح طلبی و پاسفیسم بوژوایی قرار داده است. وقتی جنبش های اجتماعی رادیکال و کارگری شکل می گیرند و مساله ی کنترل کارگری بر تولید و شورایی شدن محل کار و کارخانه را بحث می کنند، این احزاب و جریانات دچار سرگیجه ی سیاسی می شوند و بخشا برای نمونه حزب انتی کمونیست انتی کارگری ایران، یعنی همین جریان فالانژیست تقوایی از اعتصاب شکنان و سندیکاسازی دولتی دفاع می کند. ماهییت و جایگاه هر حزب و جریان سیاسی را می توان در این تند پیچ های تاریخی مشخص کرد. برای بورژوایی بودن و ارتجاعی بودن لازم نیست که اعضای "حزب کمونیست کارگری" همه میلیونر و صاحب کار باشند، لازم است پاسخ بورژوایی به تحولات اجتماعی بدهند.

شرایط سیاسی،اقتصادی،اجتماعی ایران  روز به روز در حال شکل گیریتشکل های رادیکال و انقلابی است و این شرایط باعث می شود که جامعه به سوی یک انقلاب رادیکال و سازش ناپذیر با کلیت دستگاه سرمایه داری ایران به پیش برود. دیر یا زود جمهوری اسلامی با تندباد مبارزات توده یی و کارگری در هم خواهد پیچید. فرهنگ انقلابی عمیقی در جامعه شکل گرفته که نه تنها بساط کلیه ی دستگاه دولتی ایران بلکه احزاب فاسد موسوم به راست و‌ چپ را با خود جاروب خواهد کرد. خوشبختانه طبقه کارگر ایرانی و‌ نوده های زحمتکش در بند خاطر این جریانات سر تا پا پوسیده و ارتجاعی نیستند. احزاب موجود در چنان منجلابی از مسایل تئوریک و پراکتیک انقلابی گیر کرده اند که راه برون رفتی از ان نیست. 

 

ژوبین خضری 2019.01.07

 

1: بورژوازی،خرده بورژوازی و پرولتاریا. لئون تروتسکی/ بر گردان: ارام نوبخت

https://www.marxists.org/farsi/archive/trotsky/works/1932/new-road.htm

 

2: دولت و‌ انقلاب “مجموعه اثار لنین” جلد اول، پیشگفتار کتاب،صفحه  ۶۸۱ کتاب 

 

3: دولت و‌ انقلاب “مجموعه اثار لنین” جلد اول، پیشگفتار کتاب،صفحه  ۶۸۳ کتاب 

 

4: اطلاعیه  کمیته مرکزی کومله، بمناسبت مرگ جلال طالبانی . این اطلاعیه به زبان کوردی تحت نام “راگەیاندنی كومیتەی ناوەندی كۆمەڵە، بە بۆنەی  كۆچی دوایی مام جەلال” در مورخ 2017/10/03 منتشر شده است.

 

5: انگلس در کتاب نقد برنامه گوتا از واژه ای بکارت سیاسی اسم میبرد. رجوع شود به نامه انگلس به اگوست ببل، لندن ۱۸ تا ۲۸ مارس ۱۸۷۵