کاظم نیکخواه، برخی محافل چپ، اسماعیل بخشی و کارگران هفت تپه و فولاد

پروین محمدی
January 06, 2019

کاظم نیکخواه، برخی محافل چپ، اسماعیل بخشی و کارگران هفت تپه و فولاد


بار دیگر گرد و خاکی بر پا شده است، برخی محافل و  احزاب چپ در چنان رقص سرمستانه ای فرو رفته اند که بقول قدیمی ها سگ صاحبش را نمی شناسد. همه با هم در پاچه خواری رهبران کارگری کورس گذاشته اند. از مطهری و انجمنهای اسلامی دانشجوئی تا اصلاح طلبان و مجلسیان و آیت الله بی بی سی و  حزب کمونیست کارگری و تا محافل چپ و راست حکومتی و غیر حکومتی، همه در خط اول شروع مسابقه دو  سرعت حیرت انگیری به یک صف شده اند.


گو که تا به امروز هیچ کارگری و انسانی در این مملکت شکنجه نشده است و یا پس از شکنجه زبان در کام کشیده و کسی حرفی نزده است. گو که محمود صالحی ها، ریحانه جباریها، محمد جراحی ها، مادر ستار بهشتی ها، آرش صادقی ها و سعید شیرزادها و زمانی ها و صدها انسان دیگر تا به حال کام فرو بسته بودند و یا بدتر، گو که در این مملکت شکنجه ای نبوده است اما اینک با نامه بخشی به وزیر اطلاعات پرده ها کنار زده شده است.


غلظت این گرد و خاک چنان بالاست که هر کس از هر منظری که بخواهد جیک اش در بیاید به فوریت تکفیر میشود. چپ و راست و مخالف و موافق حکومت و بسیاری از شکنجه گرها و شکنجه شده های دیروز، همه با هم  چنان پیکره واحد و آهنین و آتشینی ساخته اند که هر کس بخواهد دستش را حتی برای لمس و شناخت این پیکره  دراز کند تمام موجودیتش در میانه ی زمین و آسمان خاکستر میشود.


حکمت این اوضاع و احوال و گرد و خاک  کر و کور کننده ای که بر پا شده است در چیست؟ این حکمت از کدامین حقیقت عینی ناشی میشود؟ چرا به یکباره شکنجه گر و شکنجه شده در یک صف شده اند و هر جنبده ای را خاکستر میکنند؟


نا گفته پیداست همه اینها از یک جنس و مطلقا قابل قیاس نیستند. یکی شکنجه گر و مدافع وضعیت موجود و آن دیگری شکنجه شده و علیه وضعیت موجود است که در برزخی بزرگ، همه با هم روی موضوع  شکنجه و بیان آن از زبان یک کارگر رفته اند.


این برزخ، طبقه کارگر ایران و شبح آن بر بالای سر تحولات سیاسی اجتماعی است. طبقه ای که برای اولین بار در پس انقلاب صنعتی دهه چهل و اوایل دهه پنجاه در قامت یک جنبش عظیم مطالباتی و بر متن تحولات عظیم  سیاسی موجود در ایران،  در مرکز ثقل هر نوع تغییر و تحولی قرار گرفته و  این پدیده نوین در تاریخ معاصر ایران  بخش مهمی از این چپ  را دچار سر گیجگی خیره کننده تری کرده است.


طوریکه پایان اعتصاب هفت تپه خشمگین اش میکند و دندان قروچه کنان از این خشم، چشمش را بر تحمیل شورای اسلامی کار در  هفت تپه میبندد و علیرغم افشاگری اسماعیل بخشی یک کلمه نیز بر زبان نمیاورد که آی مردم، هشت کارگر فولاد نیز در همان اداره ای تحت بازداشت بودند  که اسماعیل بخشی آنجا شکنجه شده است. آی مردم، حال که اسماعیل از شکنجه شدنش گفته است هنوز هشت کارگر فولاد اسیر همان جانورانی هستند که اسماعیل اسیرشان بود.


ایندسته از محافل و جریانات چپ از درک و بر زبان راندن این حقایق عاجزند چرا که تمام هوش و حواسشان به مسابقه ای است که با هم و با جریانات راست و چپ بغل دستی خود برای خوش درخشیدن گذاشته اند. امرشان، امر ما کارگران نیست. به همین دلیل به جای پرداختن به مسائل فوق، بلافاصله و با فوریت کم نظیری کارگر جسور و مسئولی چون شاپور احسانی راد را که نمیخواهد روی نامه بخشی فقط خوش رقصی کرده باشد مورد سخیف ترین حملات خود قرار میدهند.


تحمیل شورای اسلامی کار و تبدیل فولاد اهواز و شرکت نیشکر هفت تپه به یک پادگان نظامی از آنجا که این مسائل در درون این شرکتها جاریست برای این چپ موضوعی صنفی است. نمیتوانند ببینند و بفهمند که اعتصاب و راهپیمائی های کارگران هفت تپه و فولاد بر بستر یک اوضاع حاد سیاسی در ایران رخ داده است و تحمیل عاجل و فوری شورای اسلامی کار به کارگران هفت تپه و برپائی حکومت نظامی در هفت تپه و فولاد یک امر بسیار مهم  سیاسی برای حکومت است و نه صرفا تحمیل یک بی حقوقی صنفی.


این چپ اولویت بندیهای دلبخواهی خود را  دارد. سیاسی یا صنفی؟! همه چیز برایش سیاه و سفید است. به همین دلیل وقتی اسماعیل نیز که جسارت به خرج داده و از شکنجه اش حرف زده است همه چیز برایش همین میشود و دیگر هیچ...، تحمیل شورای اسلامی کار که موضوعی صنفی است؟؟!! اسماعیل هم که صدایش در نیامده و  در سکوت ما نزدیک ترین یارانش را با تهدید در اداره کار شوش وادار به عضویت در شورای اسلامی کرده اند، چندان مهم نیست. این مسائل که سیاسی نیست. اوضاع سیاسی است و چپ باید نقش سیاسی ایفا کند!!؟؟


سیاست ورزی و دخالتگری سیاسی برای این چپ فقط نامه نگاری و دعوت به مناظره وزیر اطلاعات آنهم در چهارچوب حقوق بشر و قوانین شرعی است


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com