کارگران از سر تئوری وارد اعتصاب و مبارزه نمیشوند

سیروس شریفی نیا
January 04, 2019


کارگر بازنشسته، سیروس شریفی نیا

کارگران از سر تئوری وارد اعتصاب و مبارزه نمیشوند

نمیدانم مقاله ای که میخواهم شروع کنم تا کجا میتوانم ادامه دهم و خاتمه اش به کجا ختم میشود، ولی یکی ازعواملی که باعث شروع این مقاله شد، دیدن افراد یا گروهها و محافلی است که بنام چپ و سوسیالیسم، از شرایطی که به حکم تاریخ وپیشرفت علم و تکنولوژی، فضایی جدید بنام فضای مجازی وعصراینترنت که دنیای وسیع گذشته رابه دهکده ای کوچک تبدیل کرده استفاده میکنند، چنانچه اینان متاسفانه بجای استفاده ازاین پیشرفت شگرف علم درجهت تغییر جهان، بیشتر درجهت ایجاد فضای تهمت زنی و تخریب در جنبش کارگری استفاده میکنند و متاسفانه تراینکه این عمل را اگاهانه، عامدانه و با برنامه و با هدفی خاص انجام میدهند. بخصوص با شرایطی خاص چه ازنظر ژئوپولیتیک وچه ازنظرسیاسی که ایران دارد و هرگونه تغییر در آن میتواند تغییرات شگرفی درتمامی جهان و بخصوص خاورمیانه که شاهرگ حیاتی جهان است بگذارد، آنوقت پرهیز از دامن زدن به حواشی و ایجاد آشفته بازار و تعقل و روی آوری به حرکتهای استخواندار از سوی کلیه سازمانها و محافل جریان چپ اهمیتی صد چندان پیدا میکند.

باری پس ازچهل سال به جای اینکه هر چه بیشتر مردم و بخصوص طبقه کارگر متحدتر و یکپارچه تر باشند و بروند تا با حاکمیت تعیین تکلیف شود، آنوقت عناصر و محافلی با نام سوسیالیسم و کمونیسم کاری جز تخریب نیروهای آگاه و موثر کارگری را برای خود قائل نیستند.

چنین است که اعتصاب واعتراضات کارگران نیشکرهفت تپه وفولاد ملی اهواز علیرغم اهمیت بالای آن، با رقابتهای فرقه ای و خصمانه در صفوف سازمانها و محافل چپ، عملا به نقطه اتکائی بیشتر برای پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی تبدیل نمیشود.

چنانچه از نظرمن و بسیاری از نیروهای چپ خیزش دی ماه96 فصل الخطاب جنبش سرنگونی بود، اعتراضات واعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد فصل الخطاب پیش پا گذاشتن آلترناتیو کارگری ونشانه بلوغ فکری و رادیکالیسم آن بود. هیچگاه حاکمیت و جریانات راست نخواهند توانست آنرا در تحولات پیش رو قلم بگیرند، هرچندکه علی الحساب توانستند با نیرنگ و فریب و وعده وعید و تطمیع برخی ازنمایندگان و بالاخره باسرکوب وبگیروببند توانستند این دو مرکز کارگری را به عقب برانند، اما خودشان بهترازهمه ما میدانند که این عقبنشینی موقتی است وهر لحظه ممکن است ازهمین دو مجتمع و یا جاهای دیگر اعتراضات شکوهمندتر کارگری سربازکند، چرا که هیچگاه نمیخواهند و یا نمیتوانند پاسخگوی خواست طبقه کارگرباشند، بلکه همیشه با تزویر و ریا ویا سرکوب طبقه کارگر را واداربه عقب نشینی کرده اند،چنانچه هم اکنون نیز باهمان ترفند شورای اسلامی کا را به کارگران هفت تپه تحمیل کردند، که این خود گواهی است بر عجز حکومت در پاسخگوئی به نیازهای اقتصادی،اجتماعی وسیاسی مردم وطبقه کارگر.

از اینجاست که به آغاز مطلب میرسیم که چگونه نیروهایی که خودرا پیشرو، سوسیالیست ویاازادیخواه و..... ... میدانند مانند خانم"اذرماجدی" با شنیدن پایان اعتصاب و فقط با دیدن این یک کلمه از بیانیه ای مبسوط (که میتوانست مورد واشکافی قرار گیرد) ناگه فغان برمیاورد که شما چه کاره اید که پایان اعتصاب را اعلام میکنید گویی این کلمه به جای اینکه لرزه بر بدن چهار تا پنج هزار کارگر که باخانواده هایشان نزدیک به20هزارنفرمیشود بیاندازد، تنها ایشان رامنقلب کرده است، گویی این تعداد کارگر که نزدیک یک ماه در اعتصاب بودند ونزدیک چهار ماه بود حقوق نگرفته بودند از سرشکم سیری دست به این اعتراض زده بودند، گویی دراین یک ماه حاکمیت نشسته ونظاره گربوده، گویی این تشتت و انفعال که درمیان کارگران درطول این یکماه پیش امد نتیجه رنگین شدن سفره های خالی بود، که ناگه این خانم پشت تریبون قرارگرفته وندای هیهات من الذله را سرمیدهند، گویی وکیل بلافصل این جمعیت از پشت این تریبون خواهان ادامه اعتراضات واعتصاب هستند.

خانم ماجدی یاد همسرتان به خیرکه تمام وجودش و تمامی گفتار و نوشته هایش تنها بریک چیز دلالت میکرد و انهم"تغییر"بود، چنانچه این جمله "وظیفه ما تغییرجهان است نه تفسیر آن، گواه محتوایی طول عمرمبارزاتی ایشان وتمامی گفتارها و نوشته هایش بود. هدف ایشان بیان وتفهیم مارکسیسم به مثابه علم تغییر جهان بود، نه تخریب افراد، شخصیتها و یاگروهها و سازمانها.

اما واقعاً میخواهم بدانم انتظار شما ازاین اعتراضات واعتصابات با تمامی فر و شکوهشان چه بود،؟ مگرغیر ازاین است که اعتصاب گروه ملی فولاد هم تمام شد وکسی یا سازمانی هم اعلام پایان اعتصاب نکرد، آیا برای کارگران فولاد گرانتر تمام نشد؟ مگر نه این است که حتی شورای اسلامی کار را به کارگران نیشکر هفت تپه تحمیل کردند و شما و شمایانی چون شما حتی نیم خطی نیز به آن نپرداختید.

چرا درتوهم و ارزوهایتان سیرمیکنید، چرافکر میکنید شماعقل کل هستید. باری بدانید که طبقه کارگرهیچگاه بدنبال کسی نمی دود بلکه همراه وهمگام با نماینده گان واقعی خوداست. چنانچه بقول بزرگی "کارگران درمقاطعی ازمبارزاتشان پیروز میشوند،امااین مقطعی است ودرحقیقت آنهاپیروزنمیشوند،بلکه اتحاد آن هاست که روزبروز نضج پیدامیکند"

اما شخص و یا جریان دیگری که فکرمیکنم اگاهانه وعامدانه دست به تخریب میزند وکاملا نشان ازخیانت در تمامی گفته ها ونوشته هایش دیده میشود کسی نیست جز رضا مقدم.

ایشان را با کتابشان بنام "دواستراتژی درجنبش طبقه کارگر"که حاصل پانزده یا شانزده سال نوشتن مقالات و یک مصاحبه ایشان با ماهنامه اتحاد که ارگان گروهشان به نام اتحادسوسیالیستهای ایران است می شناسم.

اگر کسی این کتاب رابخواند متوجه میشود که تک تک این مقالات و مصاحبه چیزی جز صحبتهای آغشته به اتهام و کینه ورزی نیست، اما چنانچه در خوشبینانه ترین حالت ما حصل این کتاب را در یک جمله "اتحاد سراسری کارگران" بشود خلاصه کرد آنوقت باید افزود: آقای مقدم شما که درپیشگفتارکتابتان چنین اغاز میکنید:"که دردهه هشتاد یک نظریه حاکم بر جنبش کارگری بود و آن نظریه این بود که ایجاد تشکل کارگری درشرایط اختناق ممکن نیست." پس چگونه است حال که آقای صالحی با وجود چنین شرایطی که خودتان اذعان دارید در چنان شرایط اختناقی کاری بزرگ انجام میدهد و هزینه تمام حوادث را پس از تشکیل سندیکای خبازان و کمیته را به جان میخرد. اگر ریگی به کفشتان نیست چرا آن بحثها را مطرح کردید، آن هم دراوایل دهه هشتاد واوج اختناق که هرکس دست به چنین کارهایی میزد کاری هرکولی بود، هرچند که اختناق هنوزادامه دارد واگر شرایط بهتر شده نتیجه فعالیتهای صالحی هاست.

باری آن حرف و تز شما بود و این عمل صالحیها و دهها فعال کارگری دیگر. اما از آنزمان هر چند که دیگر آن تزتان را خیلی تکرار نکردید و سر در لاک خویش فرو بردید اما گه گاه نیشی هم به این وان میزدید و برایتان مهم نبود که کسی که داخل ایران وقتی کاری میکند کاری کارستان است و گراهای شما آنان را با مصایب متعدد روبرو میکند.

اما یک سالیست که بوهایی به مشام ایشان خورده است(البته کیست که بعد ازدی ماه 96 چنین بویی به مشامش نرسیده باشد)چنانچه رفتار و گفتارش انسان را یاد فیلم کینگ کونگ دهه شصت میلادی میاندازد که چگونه گوریل انگوری با آن جثه عظیمش میخواست انسانها را له کند. حال آقا ی مقدم را درهیبت آن گوریل تصور کنید که تنها با نیشخند و صحبتهای تمسخر آمیزش سعی در رفتن به کالبد آن هیولا دارد وخواهان له کردن تمامی افراد وتشکیلاتی است که با ایشان هماهنگ نیست و با آمدن مترود دیگری بنام حمید بشارت تمامی تلاشش این است که بگوید من هم هستم، مرا هم تحویل بگیرید، و در محافلتان مرا هم فرا بخوانید و حقیقتا یک سالی است که این هیولا به لطف اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای میخواهد به هر بها و زور و هزینه ای که برای جنبش کارگری تمام بشود میخواهد برای خود جای پائی درست کند.

آخر شما حرفی جز "نه، نمیشه...." هم بزن که بفهمیم چه میگویی، آخر فقط با نیشخند و تمسخر توام با تحریف و ناسزاگویی وتهمت که نمیشود چیزی و کسی را جابجا کرد و برای خود جائی باز نمود ؟؟!!

شما یکسال است درتلویزیون تان صحبت میکنید (اگر ارشیو دردسترستان نیست میتوانم برایتان بفرستم) آیا جز بدو بیراه گفتن تهمت وافترا زدن چیزی به حزب کمونیست کارگری و تشکلها و نهادهای کارگری ارائه کرده اید؟ آیا شده حتی یک بار برنامه تلویزیون شما کلید بخورد ونامی ازاین حزب به میان نیاید اخه چه هیزم تری به شما فروخته که شما هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشید الا راجع به این حزب و همچنان مترصد باشید تا این حزب چیزی بگوید و شما همچون مسلمانان قران بر سر نیزه کنید.

گذشته از این، تازگیها بعد ازاعتراضات هفت تپه و گروه ملی فولاد بهانه جدیدی بنام اتحاد یه ازاد کارگران ایران بدست آورده است و اینک پس ازمحمود صالحی نوبت آقای عظیم زاده وخانم پروین محمدی رسیده است. و ای کاش به همین دونفر بسنده میکرد، پاچه آقای واله زمانی راهم گرفته است و ایکاش به همین چند نفر ختم میشد چرا که حتما در اینده لیست بلند بالایی از ایشان خواهیم دید.

معلوم نیست چرا ایشان پا روی خط حاکمیت گام میگذارد و هر کس یا تشکیلاتی پس از سالها رنج و مرارت و زندان و آوارگی و کسب اعتبار و محبوبیت در بین طبقه کارگر باید دچار حب و بغض و کینه ایشان قرار میگیرد چنانچه جز این جب و بغض و کینه و هزینه های هزاران دلاری برای خالی کردن آن هیچگاه ندیدیم ایشان برای کارگران راه حلی ارائه دهند و مثلا از جیب مبارک و تئوریهایشان خرجی جهت گذاشتن جلسات و برنامه های تلویزیونی برای ارائه راه حلی جهت چگونگی فائق آمدن بر اعتراضات پراکنده کارگری و پیوند و اتحاد میان کارگران بخشهای مختلف طبقه کارگر بگذارد و بگوید چگونه میتوان زمانیکه هفت تپه و فولاد اهواز دست به اعتراض واعتصاب شکوهمندی میزنند دیگر واحد های تولیدی نیز در سراسر ایران نیز به آنها بپیوندند تا سرنوشت هفت تپه و فولاد مانند اعتراضات کارگران معدن چادر ملو و هپکو وماشین سازی نشود.

اما ما میدانیم که راهی کم و بیش طولانی درپیش داریم، پس بدانیم و آگاه باشیم که حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که تشکیلاتی که درحال مبارزه و در حال پیش بردن این مواضع و اتحاد طبقه کارگر است اگر به دلایل عدم همفکری نظاره گر آنان هستیم یا خود نمیتوانیم همانند آنان کاری کنیم، حداقل همسور با کارفرما و حاکمیت به ترور و تخریب آنها نپردازیم. کاری که جناب مقدم حتی آنرا نیز نمیکند و سخت و آگاهانه مشغول ترور سیاسی و تخریب حداقلهایی از تلاشهایی که برخی تشکلهای فعالین کارگری میکنند.

اما آقای مقدم یا خانم ماجدی و مقدمها و ماجدیها! (البته همانطور که توضیح دادم هنوز نمیتوانیم این دو نفر را در یک کاسه بریزیم) بدانید کارگری که کف خیابان آمده با تئوری انقلابی نشده است بلکه از فقر، تبعیض، نابرابری و...، به کف خیابان امده و فهمیده است که باید این شرایط تغییر کند وگرنه مانند شما و شمایان که با تئوری انقلابی شده اید و با تئوری سوار اتوبوس شده و دنده عقب میروید، کارگر علیرغم عقب نشینی های مقطعی از آنجا که نیروی کارش را هر روز باید بفروشد و درب اربابان و کارفرمایان را هر روز برای کار و لقمه نانی بکوبد همچنان در کف خیابان خواهد ماند و شما متاسفانه از درک همین یک نکته و الفبای مبارزه کارگر عاجزید. طوریکه با پایان تحمیلی یک یا دو اعتصاب همه تئوری هایتان در هم میریزد و ادارکهای ذهنی تان با آن چیزی که فقط ناظر و مشاهده گرش بوده اید جور در نمی آید و آنوقت به بیابان میگذارید و کاری جز تخریب و ترور سیاسی شریف ترین کارگران پیشرو برایتان باقی نمی ماند.

مطمئن باشید آنانی که در جنبش کارگری توانسته اند دارای توانمندهایی شوند حرفی برای گفتن داشته اند که به این توانمندی رسیده اند. آنان تمام زندگی شان را گذاشته اند آنهم نه از سر تئوری و ادراکات ذهنی، بلکه از سر جنگ بر سر بود و نبود زندگی و معیشتشان.

کارگر بازنشسته

سیروس شریفی نیا


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com