نی بران و نهی از منکران !

اژدر امیری
January 30, 2019

نی بران و نهی از منکران !

 

کارگران در اهواز و هفت تپه بر علیه این مناسبات فلاکت بار و نکبت بار کار و کاپیتال تظاهراتی کردند ، پا به خیابان گذاشتند و اعتراض شان را نه مخفیانه و سری بلکه علنی و آشکارا به جامعه ، اعم از داخلی یا خارجی ، ابلاغ کردند .  نه فقط در اهواز و هفت تپه ، بلکه در اراک و همه جاهای دیگر (ایران) ؛ ابلاغیه Proklamation  کارگران چیزی نیست جز تلاشی برای پاره کردن زنجیره های فلاکت و نکبت کار و کاپیتال ! و در اینجا (ایران) چیزی نیست جز نقطه پایانی گذاشتن به همان نکبت الیومی که حکومت اسلامی پشت فرمان کاپیتال نشست ، فرمان راند و نکبت آفرید !

در اینجا و برای نمونه بیشتر به نی بران هفت تپه میپردازیم ، نه از سر تبعیض با فولاد اهواز و ماشین سازی اراک و جاهای دیگر ، بلکه از این رو که در هفت تپه دو موضوع مهم اجتماعی برجسته شد و زیر نور افکن قرار گرفت ، و بنابراین موضوع بخش های وسیعی از طبقه کارگر ایران و اشتراکات شان در مبارزه ، همین  دو موضوع  یعنی یکی دستمزد های عقب افتاده و دیگری و مهمتر از این یعنی مسئله مالکیت است که کارگران را وادار کرد تا پا به خیابان بگذارند و خیابان های هفت تپه و شوش دانیال را برای مدتی اشغال کنند . و از این سر است که بعد شکنجه بعنوان ساده ترین ، دم دست ترین ابزار حکومت برای سرکوب نی بران وارد میشود ! و اسماعیل بخشی جسور و  آن دختر جوان شجاع سپیده قلیان ، دوست و گزارشگر کارگران با کتب کمونیستی ، از در شکنجه  وارد میشوند و از دردهایشان سخن میگویند ، از پرتاب لگد و مشت و حرف های رکیک آشنای نکره های شکنجه گر ریشوی مسلمان حکومت اسلامی به آن دختر جوان بگیر و تا درد بیضه های اسماعیل بخشی و دیگر کارگران دستگیر شده !

 " اول اینکه در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا 72 ساعت در سلولم از جایم نمی توانستم تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد خوابیدن هم برایم زجر آور بود و امروز پس از گذشت تقریبآ دو ماه از آن روز سخت در دنده های شکسته ام ، کلیه ها ، گوش چپم و بیضه هایم احساس درد میکنم ..." موش آب کشیده " !

بخشی در آغاز میگوید " بدون دلیل " ! هم اسماعیل و هم ما بخوبی میدانیم که دلیل داشت ، دلیل آن شکنجه ها و درد بیضه اسماعیل این بود که بخشی و یاران اش و آن دختر جوان سپده قلیان ، در هفت تپه و شو ش دانیال با پا گذاشتن در خیابان ، فورآ شریعتمداری و کیهان و کیان حکومتی احساس کردند که کارگران دارند پا میگذارند روی بیضه اسلام  و حکومت اسلامی ، و از اینرو جیغ شان به ملکوت اعلا رسید و الله همانا شکنجه گران را برای ارشاد نازل کرد .

بدیهی است که کارگران بدین منظور مشخص " پا گذاشتن روی بیضه حکومت " به خیابان نرفتند ! حکومتی ها و شریعتمداری ها خود چنین احساس کردند .

حال سه سئوال ! مسئله مزدهای عقب افتاده – مسئله مالکیت – مسئله شکنجه !

نخست اشاره ای کنیم به کشفیات اتفاقی و هم زمان و هارمونیک  " کاسه ای زیر نیم کاسه " عناصر غیر هارمونیک ، کشفیات خانم آذر ماجدی سوپر انقلابی  ، و آقای حسین شریعتمداری اولترا ارتجاعی!

شریعتمداری شکنجه را انکار میکند " داستان دروغین شکنجه اسماعیل بخشی " ! و طرح مسئله شکنجه بخصوص از سوی اسماعیل بخشی را ، "کاسه ای زیر نیم کاسه" میداند و طبق معمول کار سرویس های اطلاعاتی آمریکا و غرب و صهیونیست ها "و گروهک های ضد انقلاب" ، حکومت اسلامی و شکنجه !؟ با هم جور در نمی آیند !

در مقابل آذر ماجدی معتقد است که نخیر آقا !شکنجه بوده و هست و همیشه وجود داشته و در ذات این حکومت است ، اما ! و امای معروف ! اما خودمونیم در آمریکا و غرب هم شکنجه  نیست ! هست دیگه  ! چرا اینقدر و فقط مسئله شکنجه در حکومت اسلامی را عمده میکنید ؟ و دنبال رو قضیه شکنجه میشوید ! پس باید " کاسه ای زیر نیم کاسه " باشد !  و کاسه زیر نیم کاسه چیه ؟

آهان ! آذر ماجدی یافت ! ضد رژیمی ها ، سرنگونی طلبان ، پوپولیستها ، راست و چپ و طبق معمول طبعآ آمریکا و غرب و اسرائیل ، از این مسئله بی اهمیت "شکنجه" و با عمده کردن آن ! میخواهند "سوء " استفاده سیاسی  کنند و رژیم را براندازند ، بزیر کشند و تغییر دهند !

بدا به حال آذر ماجدی که کاسه اش با کاسه شکنجه گران و کاسه شریعتمداری یکی میشود  !

آذر ماجدی در کشف این عملیات سری شگفت انگیز " کاسه ای زیر نیم کاسه " تنها نیست ، خیلی های دیگری هم با ماجدی و کاسه و نیم کاسه و نتایج اش به زبانی دیگر و شیوه ای دیگر شریک هستند ! به زبان و شیوه مقایسه !

 خیلی های دیگر از جمله

 بهمن شفیق "از دست رفته" ، سخنگو و پادو خارج کشوری احمدی نژاد ! مبلغ  امر به معروف احترام به قانون اساسی و تفسیر اصل فراموش شده 44 ، و مروج  نهی از منکر یا بهتر دکون بقالی "ایران را سوریه ای نکنید " ! ایران را به ورطه جنگ داخلی نکشانید ! سرنگون نکنید ! و در همانحال خواستار انقلاب اجتماعی  بدون جنگ داخلی و بدون سرنگونی حکومت موجود !

همین سال گذشته بود که اینان "تدارک چیان " در بیانیه ای رو به کارگران هفت تپه "رفقا" ! رفقای هفت تپه را از خیلی از چیزها نهی از منکر کردند و در همان حال امر به معروف اشان را با رفقا اینچنین در میان گذاشتند :

" از نظر حقوقی نه تنها هیچ مانعی بر سر راه شما وجود ندارد ، بلکه طرح این خواست دقیقآ به معنای گام برداشتن در جهت اجرای آن بخش فراموش شده تفسیر اصل 44 قانون اساسی است که توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم و با تأیید رهبر نظام در شمار سیاستهای کلی نظام به تصویب رسیده است . .."

امسال هم و با مبارزات جاری نی بران در هفت تپه در بیانیه ای تازه باز هم از همان سیاستهای کلی نظام که توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم و به تأیید رهبر نظام رسیده دفاع کردند ! و نه فقط دفاع بلکه افتخار هم میکنند !

یادتان هست که سردبیر "از دست رفته" بهمن شفیق چگونه برای سر نبریده احمدی نژاد عزاداری کرد و رفقایش حین روضه چقدر دستمال کلینیکس عوض کردند ! در بیانیه طولانی جدید جنبش سازمانیابی امام زمانی طبقه کارکر در مورد وقایع اخیر هفت تپه آنچنان تیغ سانسوری بر بیانیه کشیده اند که نه از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و علی نجاتی و دیگر کارگران دستگیر شده خبری هست و نه از شکنجه !        

    از شکنجه خبری نیست ، لابد مثل خانم ماجدی که مسائل مهمتر و دیگری در میان است ، خواستند که مسئله را به موضوع بی اهمیت "شکنجه" تقلیل ندهند ! و از اسماعیل بخشی نامی نیست ، حتمآ فکر کردند با نام بردن از اسماعیل بخشی دهانشان نجس میشود ! اما برای این هم بالاخره راهی هست ، میتوانستند نام اسماعیل بخشی را بیاورند اما بعدش یه قلوپ آب سر بکشند ! و یا اینکه چون رئیس جمهور " احمدی نژاد ، چاوز خاک بر سر ، پوتین " نیست ! که اگر بود او  یه ! او  یه ،  حالا کی جلو بهمن شفیق را بگیرد !

در سال 58 -57 در بین بختیاری ها شعاری رایج بود که می گفتند :

" بختیار خوس خوسه بدبخت کِرد ! " ( ترجمه : خودش خودش را بدبخت کرد ) ، اشاره ای است به ساخت و پاخت بختیار با سلطنت !

بهمن شفیق "از دست رفته" را هم هیچکس بدبخت نکرد ! خودش با دست مبارک خودش ، خودش را به این روز انداخته است ، به این روز که برود در خارج کشور پادوی جمهوری احمدی نژادی  شود ! باور ندارید ! بخوانید :

"  به نظرم شما اشتباه میکنید . جریان احمدی نژاد و سایت دولت بهار برای این محور مقاومتی های چپ زیادی طبقاتی است . کافی است نگاهی به همان سایت دولت بهار بیندازید و ببینید که آنها ریشه این اعتراضات را لااقل در سالها توهین به مردم می دانند و نه " عملیات ستادی امپریالیسم " . خود احمدی نژاد در معرض این اتهام است که بانی اعتراضات بوده است . محور مقاومتی های چپ با احمدی نژاد ها جور نمی شوند . آنها مدافع جمهوری احمدی نژادی نبودند و نیستند . مدافع جمهوری لاریجانی ها و روحانی ها هستند . " (کامنتی بر شورشهای دی ماه سال گذشته ) یعنی ایشون مدافع جمهوری احمدی نژادی است .

و دیگری هم ناصر پایدار سرمایه ستیز

مهم نیست موضوع مورد بحث سیاسی اجتماعی در ایران ، در ایران تحت حکومت نکبت بار اسلامی چیست ، زن است ، مطبوعات آزاد است ، فقر است ، مجلس خبرگان است ، و یا هرچی ... ، فورآ ناصر پایدار سرمایه ستیز و آنالوگ های ایشان دست به قلم میبرند و صفحه ها برای شما سیاه میکنند که " اما ": " ای آقا ! همه جا همینطور است ! و بویژه در آمریکا و اروپا و غرب هم زنان آزاد نیستند ، مطبوعات آزاد وجود ندارد ، فقر در دیترویت و آمریکا و اروپا و غرب هم بیداد میکند ، در آمریکا و اروپا و غرب هم مجلس خبرگان وجود دارد ، و ... و البته هم با سند و مدرک ! "

و نمونه تازه در مورد شکنجه و نامه اسماعیل بخشی !

ناصر پایدار سرمایه ستیز رفته سه صفحه سیاه کرده تا "تکلیف خود را با تعریف شکنجه "روشن کند ، نتیجه : ای بابا در همه جا همینطور است ! بویژه در آمریکا و اروپا و غرب هم شکنجه هست ، اگر زیاد نیست مثل ایران و پاکستان و فلان و بهمان برای اینست که پویه ارزش افزایی خوب می چرخد!

اول از همه شروع میکند تا تکلیف "تئوریک" ما را با تعریف شکنجه مشخص کند

 : " نقد مصلحانه وقتی از شکنجه می گوید ، یکراست به شلاق ، ضرب و شتم ، نقص عضو ، شاید هم آزار روانی افراد نظر اندازد . "  

و چند خط بعد سونامی احساسات ناصر پایدار سرریز میشود که همه چیز را با خود میبرد ، همه چیز از جمله وجدان ، شرف ، و پویه ارزش افزایی شان انسان !

نهی از منکر سرمایه ستیز : " این جنجال که گویا شکنجه در شلاق ، قصاص تعزیر و فحشهای رکیک خلاصه میگردد ، صرفآ راه اندازی گرد و خاک برای کور کردن چشم ها ، خفه ساختن شعورها ، سلاخی تشخیص ها و مسخ واقعیتها است . "

بفرما ! اسماعیل بخشی و علی نجاتی و دیگر کارگران و سپیده قلیان بدهکار ناصر پایدار سرمایه ستیز  هم شدند !

پراکتیک Praktisch شوک برقی را به بیضه های اسماعیل بخشی زدند ، تئوریک theoretisch  بدهکار ناصر پایدار شده ! " گویا " تئوریک ما شکنجه را درک و احساس کنیم مهمتر و درست تر از درک و  احساس شکنجه بوسیله پراکتیک شوک برقی است !

اگر مثل اسماعیل بخشی ، پراکتیکی "و مصلحانه " ، شوک برقی به بیضه های ناصر پایدار  میزدند ، آنگاه شاید تکلیف اش با " تعریف شکنجه " مشخص میشد ، اگر صدای "جنجال برانگیز " جیغ اش به در و همسایه و آسمان نرسید ، آنگاه معلوم میشد که بخشی هم دارد گرد و خاک میکند برای کور کردن چشم ها ، روشن میشد که اسماعیل دارد جنجال میکند !

احساس درد در دنده های شکسته ، کلیه ها ، گوش چپ و بیضه ها و بعد هم  بدهکار ناصر پایدار که نخیر آقا ! " راه اندازی گرد و خاک برای کور کردن چشم ها است "

ناصر پایدار ، پایدار در پویه ارزش زدایی Entwertung از شان انسان Menschen Würde رفته در سه صفحه توریستی دور دنیا را گشته ، ابوقریب ، گوانتانامو ، و بویژه گشت و گذار زیادی کرده در آمریکا و اروپا و غرب تا نشان دهد آثار شکنجه را ! از جان لاک حبقوق نبی ، تا اولریکه ماینهوف و آندریاس بادر ، و در ضمن سئوالات بیشمار !

به عمد ! در گوگل مپ ناصر پایدار سرمایه ستیز ، هفته تپه و نی بران هفته جایی را اشغال نمی کنند و دیده نمی شوند ، ایشون هم مثل نامبردگان بالا لابد مسائل مهمتر و دیگری در میان است ! از شکنجه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و دیگر کارگران دستگیر شده و علی نجاتی نامی نمیبرد ! از اولریکه ماینهوف خبری هست ، از سپیده قلیان خیر ! از آندریاس بادر نام میبرد ، از اسماعیل بخشی و نی بران هفته مطلقا نامی نیست ! درست مثل بهمن شفیق و تیغ سانسور اش !

و سئوالات بیشمار و ردیف کردن انواع شکنجه ، که آیا ... شکنجه نیست ؟ خب باشه ! مشابه ما هم سئوال میکنیم :

آیا همین نوشته شما "استتار بربریت سرمایه با نقد اصلاح طلبانه شکنجه " مصداق بارز شکنجه جسمی (چشمی) و روحی خوانندگان نیست ؟

آیا مقاله های 500 صفحه ایی بهرام رحمانی (عضو محترم کانون نویسندگان ) مصداق پراکتیکی شکنجه جسمی(چشمی) و روحی خوانندگان نیست ؟

آیا سخنرانی 8 ساعته (از ساعت 10 صبح تا ساعت 18 ) خانم نانسی پلوسی دمکرات در کنگره آمریکا (فوریه 2018 ) – رکورد دار وراجی در آمریکا - ، مصداق بارز تئوریکی و پراکتیکی شکنجه جسمی و روحی نمایندگان کنگره و مردم آمریکا نیست ؟

آیا پدر یا مادری که بچه خردسال اش را کتک میزند ، مصداق بارز شکنجه جسمی و روحی کودک نیست ؟ و سئوالات مشابه دیگر ...

و امر به معروف سرمایه ستیز : ما هی میگوئیم کارگران بروید سرمایه ستیر لغو کار مزدی کنید ، شما هی میروید تقاضای مزد بیشتر ، رفاهیات بیشتر ، ایمنی بیشتر میکنید ! این ناصر پایدار و این جماعت جفنگ گوی سرمایه ستیز هیچ کاری دیگری جز لعن و نفرین کارگران ندارند - آنهم از نوع ایرانی " کارگران خیر از جوانی تان نبینید " – بروید سرمایه ستیز لغو کار مزدی کنید !

" اونیکه ادامه شعر را بلد نیست تا به آخر ، هی بر میگردد دوباره از آغاز !"

Und wer das Lied nicht weiter kann , Der fang es wieder von vornen an

بروید سرمایه ستیز لغو کار مزدی کنید ، آهان چی بود بعدش ...

بروید سرمایه ستیز لغو کار مزدی کنید !

 

 کسی که "بیهوده" تلاش میکند تا نامه بخشی و شکنجه نی بران هفته تپه را کم اهمیت و بی اهمیت جلوه دهد ، نه خاک ، بلکه دارد اسید می پاشد به چشم نی بران هفت تپه ، به چشم کارگران و از این رو به چشم اکثریت جامعه ! 

 

اژدر امیری . 29.01.2019

 

اسماعیل بخشی : نامه به ...

آذر ماجدی : نامه اسماعیل بخشی ، واکنش رژیم اسلامی ...

سایت تدارک : جمعبندی یک اعتصاب ...

ناصر پایدار : استتار بربریت سرمایه با نقد ...

        


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com