تشکل های کارگری: پذیرش طبقاتی، انکار سیاسی !

فواد کیخسروی
January 29, 2019

تشکل های کارگری: پذیرش طبقاتی، انکار سیاسی !

اینکه کارگران همواره مورد تعرض کارفرمایان قرار دارند تا روند انباشت سرمایه بیشتر و فوری تر صورت گیرد خود منجر به مقاومت و کشمکش جدی از سوی کارگران در مقابل این هجمه های مداوم میگردد و این روند و روال هر چند گاه پنهان است اما بر کسی پوشیده نیست. کارگران برای انسجام در این مبارزه نیازمند اتحاد هستند و این اتحاد تنها از طریق متشکل شدن محقق میگردد. متشکل شدن کارگران در جریان مبارزه برای مقاومت در برابر تعرضات کارفرمایان یا در جهت تلاش برای دستیابی به مطالبات و خواسته هایی فراتر از قوانین حاکم، هم میتواند به صورت موقت و کوتاه مدت شکل بگیرد و هم در اَشکال بلند مدت. تشکیل مجامع عمومی کارگری برای تصمیم های جمعی و نیز اجرایی نمودن این تصمیمات، نمونه اتحادهای کوتاه مدت در محیط کار است. طبقه کارگر بنابر موقعیت واقعی اش در مناسبات تولیدی اساساً طبقه ای سازمانیافته است و از این جهت مجمع عمومی های مستمر و مداوم و نظاممند میتواند بهترین شکل اتحاد و تشکل کارگری در محیط کار باشد و در شرایط خاصی با تبدیل شدن به شورا اعمال قدرت نماید.

اما کارگران برای اتحاد عمل و انسجام مبارزات در راستای تحقق مطالبات خویش اقدام به ایجاد تشکل های دایمی و بلندمدت نظیر سندیکاها و اتحادیه ها نیز می نمایند که این نوع از تشکل ها نیز هم میتواند بُعد وسیعی از مطالبات کارگران را در بر گیرد و هم اینکه فراتر از یک مرکز کارگری یا یک رسته و صنف مشخص را پوشش دهد.

کارگران در روند مبارزه و در تلاش برای متشکل شدن، هر کدام از این نوع تشکل ها را (صرف نظر از مطلوبیت شکلی از آن بر شکل دیگر) که بتوانند ایجاد کنند خودبخود گامی بزرگ برداشته اند و سطح مبارزاتشان را ارتقا داده اند.

در ایران با توجه به اینکه ایجاد تشکل های مستقل کارگری ممنوع بوده و دولت به شکلی سیستماتیک تشکل های دست سازی را تحت نفوذ جدی خود به کارگران تحمیل کرده است ، هر میزان تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل با سرکوب شدید و مانع تراشی های جدی روبرو بوده است.

از ابتدای دهه هشتاد و بعد از دو دهه سرکوب جدی جنبش کارگری، کارگران دست به تلاش هایی جدی برای ایجاد تشکل های مستقل خود زدند. از آن زمان تاکنون دو مورد سندیکا در محیط کار به شکل مستقل بازگشایی شد و خارج از محیط کار نیز چند تشکل که هر کدام با ظرفیت ها و سبک کارهایی خود  را تعریف میکردند توسط کارگران و فعالین جنبش کارگری ایجاد شدند. همه این تشکل ها تاکنون و بصورت مداوم مورد تعرض و سرکوب نهادهای امنیتی و قضایی بوده اند و اعضایشان بازداشت ها و احکام زندان گسترده ای را متحمل شده اند.

از همان ابتدا تاکنون برخی که عملاً خود در مبارزات جاری طبقه کارگر نقشی نداشته اند سندیکاهای کارگری را تشکل های فابریکی کارگری میدانسته اند و ستوده اند با این برهان که در محیط کار تشکیل شده اند و دیگر تشکل ها را تشکل فعالین خطاب کرده و تشکل های اصیل کارگری ندانسته اند. جدای از اینکه سندیکاهای صنوف کارگری که در محیط کار بازگشایی شدند از درجه اهمیت زیادی برخوردار بودند اما به لحاظ عمل آگاهانه کارگری و وسعت تلاش ها، اتفاقاً این دیگر تشکل ها بودند که ضمن خود سازماندهی، تکیه گاهی نیز  برای بازگشائی این دو سندیکا و مقاومت آنها در مقابل سرکوب شدند و می بایست در اولویت توجه قرار میگرفتند. همانطور که بالاتر اشاره شد طبقه کارگر به دلیل ذات سازمانیافته اش، چنانچه عنصر ممنوعیت و سرکوب نباشد اساساً در محیط کار با صرف کمترین انرژی متشکل میشود اما کار کارگرانی که خارج از محیط کار و فراتر از یک صنف و رسته اقدام به ایجاد تشکل می کنند و حین ممنوعیت و سرکوب شدید در این مسیر استقامت مینمایند بیشتر از هر اقدامی، عملی آگاهانه تر و ستودنیست.

اکنون که مبارزه طبقاتی در ایران بسیار جلو آمده و تحت تاثیر شرایط خاصِ سیاسی اقتصادی به تنها نقطه ثقل تحولات اجتماعی بدل گشته است، تشکل های کارگری موجود و هر چه متشکل تر شدن کارگران در هر سطح و به هر شکلی تنها راه پیشروی جامعه برای خلاصی از مشقات تحمیل شده توسط اربابان سرمایه است. جدال کارگران در مقابل تعرضات سرمایه داران و برای رهایی از مناسبات استثمارگرایانه تنها از طریق اتحاد گسترده طبقاتی امکانپذیر است و برای تامین این اتحاد، تشکل های کارگری چه در ظرفیت مطالباتی و چه در ظرفیتهای اجتماعی باید نقش آفرینی کنند.

هر جنبش و جریان سیاسی که داعیه دار کارگری بودن و یا ضدسرمایه داری بودن است می بایست نقش و جایگاه تشکل کارگری را بعنوان ظرف اتحاد طبقاتی ببیند و در جهت تقویت آن برآید و هرجا کارگران اقدام به تشکل مستقل خود نمودند مورد حمایت جدی قرار دهد.

اینکه ضعف و یا انحراف کارگران مورد نقد و بررسی قرار گیرد قطعا مفید و ضروری خواهد بود اما نمیشود داعیه کارگری بودن را از کسی قبول کرد که تمام تلاش اش را علیه تشکل هایی که کارگر بدست خود ایجاد کرده است بکار میبندند.

قطعاً تشکل های کارگری موجود تفاوت های عمیق وجدی با هم دارند. سبک کار و نوع دخالتگری در مبارزات جاری از سوی تشکل ها و محافل و مجموعه های کارگری بسیار متفاوت از هم اتفاق میافتد. اما در مبارزات جاری کارگران نقش آفرینی برخی از تشکل ها را بسیار عمیق و گسترده و تاثیرگذار تر میتوان دید.

اتحادیه آزاد کارگران ایران از زمان تشکیل تاکنون یکی از موثرترین نهادهای کارگری ایران بوده است. کافی است نگاهی به جنبش کارگری در یک دهه گذشته انداخته شود.

اعتصابات گسترده کارگران پتروشیمی بندر امام و دیگر پتروشیمی های منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، فولاد زاگرس، نساجی های کردستان و شاهو و پرریس، کیان تایر، پروفیل ساوه،  نورد لوله صفا، صنایع فلزی تهران، اعتراضات و اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و ده ها مورد دیگر را نمیتوان بدون نادیده گرفتن نقش حمایتی و حضور اتحادیه به تصویر کشید. تلاش گسترده برای افشای شورای اسلامی کار در فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه، برگزاری دو سه سال اخیر مستقل مراسم اول ماه مه در مقابل مجلس و طومار چهل هزار امضا که تلاش سازمانیافته برای افزایش دستمزد را به گفتمانی عمومی در میان کارگران تبدیل کرد همه و همه بخش هایی از نقش آفرینی این تشکل در کنار سایر کارگران ایران است که باید ستود.

اینکه تمامی این موارد نشان از تلاش گسترده اعضای این تشکل است در یک سو، اما از سوی دیگر نشان از پذیرش طبقاتی این تشکل در میان دامنه ی وسیعی از کارگران در مراکز مختلف در مناطق مختلفی از کشور است.

سالها تلاش ما کارگران بر این استوار بود که تشکل پذیری را بعنوان مهمترین عنصر در انسجام طبقاتی مبارزاتمان رواج دهیم. اما همزمان از دو سو با تلاش برای تشکل گریزی روبرو بوده ایم. از سویی نهادهای امنیتی با اِعمال قهر و سرکوب و زندان در تلاش بودند که کارگران را از عضویت در تشکل های مستقل دور کنند و از سوی دیگر جریانات سیاسی فرقه ای و حاشیه ای با مانع تراشی و تخریب، تشکل ها و فعالینشان را مورد هجمه های گسترده ای قرار میدادند.

اما اکنون شاهدیم که پذیرش تشکلهای کارگری در میان هم طبقه ای هایشان روزبروز بیشتر تعمیق میشود و کارگران چه در هفت تپه و اهواز، چه در ماهشهر و ساوه و اراک و دیگر نقاط کشور در تماس مداوم با اتحادیه آزاد، آن را به حلقه و ابزاری از ابزارهای خود  برای پیشبرد مبارزات خویش و دست یابی به مطالباتشان تبدیل کرده اند. قطعاً دیگر تشکل های کارگری موجود نیز در جریان مبارزات جنبش کارگری دخیل بوده و هستند و تمامی اینها نشان از همان تشکل پذیری در درون طبقه کارگر ایران است.

همانطور که بالا اشاره شد بخشی از جریانات سیاسی دقیقا در نقطه مقابل طبقه کارگر ایران ایستاده اند و در راستای تشکل گریزی کارگری مدام بر طبل انکار و مذامه تشکلی مثل اتحادیه آزاد میکوبند. طبقه کارگر در جریان مبارزات و پیشروی اش هر آنکه را در مقابل اش باشد به حاشیه خواهد راند.

این دو قطبی " تشکل پذیری و تشکل گریزی" اکنون بهترین سنگ محک برای کارگران است تا ماهیت جریانات مختلف را بشناسد و خواهد شناخت. کاملاً مشخص است که تلاش و مواضع اشخاص و جریانات در قِبال "تشکل های مستقل کارگری" در راستای کدام یک از این قطب ها قرار دارند.

ناگفته پیداست که آن بخش از کارگران و یا تشکل های کارگری که در راستای سیاستهای نهادهای حکومتی و خانه کارگر طی طریق میکنند را بایست با تمام توان افشا کرد و اجازه نداد خاک به چشم کارگران بپاشند و نباید آنها را در چارچوب تشکل های مستقل کارگران قرار داد


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com